آفتاب: فروش معمولی و دور از انتظار فیلم اخراجیها ۳، باعث ایجاد نارضایتی شدیدی دربین سینماداران شده است. به گزارش پارس توریسم، سینم داران با توجه به اکران بسیار موفق و فروش نجومی فیلم اخراجیها ۲ در دو سال پیش، انتظار فروشی بسیار از قسمت سوم این سریال داشتند که این انتظار آنها برآورده نشده است. از نظر تعدادی از آنها، فروش این فیلم نسبت به دیگر فیلمهای نوروزی تفاوت چندانی ندارد و فروشی معمولی است. این در حالی است که فیلم "جدایی نادر از سیمین" ساخته اصغر فرهادی فعلا پرفروشترین فیلم اکران نوروزی است و فیلم" یکی از ما دونفر" ساخته تهمینه میلانی علیرغم اینکه به اندازه یک چهارم سینماهای اخراجیها، سینما دارد ولی نسبت به سینماهایی که دارد، فروش بهتری نسبت به اخراجیها دارد. با فروش معمولی اخراجیها ۳ باید عنوان کرد که فروش فیلمها در سینمای ایران غیرمنتظره است. نه کسی انتظار فروش بالا و ۸میلیاردی اخراجیها ۲ را داشت و نه کسی انتظار فروش پایین و معمولی اخراجیها ۲. در سینمای دنیا نیز بسیاری از فیلمهایی که کمتر کسی انتظار پرفروش شدن آن را نداشت ناگهان به شکل غیرمنتظرهای پر فروش شدند و فیلمهایی که بسیاری به رکوردشکنی امیدوار بودند به فروش معمولی دست یافتند و حتی شکست خوردند.
۱۳۹۰ فروردین ۷, یکشنبه
۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه
آیتالله امجد: هرکس غیر معصوم بیاید سر قدرت، خطرناک است، مگر آنکه مخالفش بتواند حرف بزند
اعتقاد دینی مردم دارد از دست میرود / اشتباه ما آخوندها ربطی به دین ندارد
چهارشنبه, ۲۵ اسفند, ۱۳۸۹
چکیده :این روزها خیلی از مردم و بسیاری از نسل جوان اعتقادشان از همه چیز رفته است و از اسلام و دین هم اعتقادشان دارد میرود. شما دینتان را از ما آخوندها نگرفته اید. اشتباه ما ربطی به دین ندارد. شما دینتان را از اهل بیت و قرآن گرفته اید. هرکسی به غیر از معصومین در قدرت باشد خطرناک است، می خواهد چنگیز باشد یا قذافی یا من یا شما. مگر اینکه موافق و مخالف حق حرف زدن داشته باشند. چه کسی گفته مردم مهم یا محترم نیستند؟! مردم ما اگر از ما صداقت ببینند جان خود و عزیزانشان را فدا می کنند....
آیتالله امجد، استاد برجسته اخلاق و عرفان، پنجشنبهی گذشته – نوزدهم اسفندماه ۸۹ – در جلسه سخنرانی خود در تهران، خیابان سبلان جنوبی، هشدار داده که: این روزها خیلی از مردم و بسیاری از نسل جوان اعتقادشان از همه چیز رفته است و از اسلام و دین هم اعتقادشان دارد میرود.
به گزارش کلمه، در گزیدهی سخنان آیتالله امجد که در پایگاه اطلاعرسانی ایشان منتشر شده، به دوازده نکته اشاره شده است، از جمله اینکه: هرکسی به غیر از معصومین در قدرت باشد خطرناک است، می خواهد چنگیز باشد یا قذافی یا من یا شما. مگر اینکه موافق و مخالف حق حرف زدن داشته باشند.
این استاد اخلاق همچنین با اشاره به نقش مردم، تاکید کرده است: چه کسی گفته مردم مهم یا محترم نیستند؟! مردم ما اگر از ما صداقت ببینند جان خود و عزیزانشان را فدا می کنند.
آیتالله امجد همچنین دین را تعقل و تعلق، اقبال و ادبار، اقبال به سمت خدا و ادبار از مادیات و (تعلق به) دنیا تعریف کرده و افزوده است: شما دینتان را از ما آخوندها نگرفته اید. اشتباه ما ربطی به دین ندارد. شما دینتان را از اهل بیت و قرآن گرفته اید. اهل بیت خود را فدای شما کرده اند! سعی کنید با اهل بیت آشنا بشوید.
گزیده سخنان ایشان را در ادامه بخوانید:
۱- آدم باید فراغت داشته باشد.خدا خواه باشد.انسان باید فکر بکند. ما (به جای فکر) توهم می کنیم خیال می کنیم و می گوییم فکر کردیم.باید فکر کرد. اگر فکر کنیم نتیجه می دهد. بیش از ۳۰۰ آیه ی قرآن اشاره به تفکر دارد.
۲-قرآن کتاب تربیت است و چون کتاب تربیت است همه قرآن را می فهمند ولی همه ی قرآن را اهل بیت می فهمند. باید زیاد قرآن خواند تا آدم باورش بیاید.
۳-آیه ی ((وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِـباً فَـظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّـلُماتِ أَنْ لا إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِـینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَـجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذ لِکَ نُـنْجِی المُـؤْمِنِـینَ)) گفته شده که اگر گرفتگی باشه موجب گشایش است. اثرش هم فوری است.البته شرطی هم دارد که دل هم (با زبان) بگوید.
۴-درس آقای بهجت یک کلمه بیش تر نبود و آن اینکه به علمتان عمل کنید.(ولی) الان یک نفر شاگرد ندارد.این کراماتی که برای آقای بهجت می گویند که مثلا پشت سرش را می دید برای ایشان چیزی نیست. بزرگترین کرامت آقای بهجت این بود که بنده ی خدا بود. بزرگترین کرامت ایشان این بود که کراماتش را پوشاند.حالا الان بعضی ها کرامات خود را می نویسند.آقای بهجت رفت و همه چیز را هم با خودش برد.
۵-این روز ها خیلی از مردم و بسیاری از نسل جوان از همه چیز اعتقادشان رفته. از اسلام و دین هم اعتقادشان دارد می رود.
۶-کسی در قم منبرش گرفته است و منبرشکن شده است. رفت منبر و گفت : امجد بهترین است. گفتم : دروغ نگو. گفت :امجد بعد از امام زمان بهترین است. گفتم :دروغ نگو.چند تا اینطور دروغ گفت. گفتم : تو اینطور دروغ ها و حرف ها را می گویی که منبرت گرفته است؟؟!!
۷-آقا دین یعنی تعقل و تعلق. دین یعنی اقبال و ادبار. اقبال به سمت خدا و ادبار از مادیات و (تعلق به) دنیا.
۸-آقایان! شما دینتان را از ما آخوندها نگرفته اید.اشتباه ما ربطی به دین ندارد.شما دینتان را از اهل بیت و قرآن گرفته اید.اهل بیت خود را فدای شما کرده اند! سعی کنید با اهل بیت آشنا بشوید.
۹-حدیث از قرآن مشکل تر است. چیزی که معقول نیست نباید گفت.بعضی چیز ها هم سنگین است.طرحش و توضیحش سخت است ( و کار هر کسی نیست) رجوع به روایات کار علامه طباطبایی است. نمی شود یک طلبه یک دانشجو یک روایت بگیرد و نظر دهد. روایات را و معارف دین را مجموع و کنار هم باید دید و بررسی کرد.
۱۰-غیر معصوم هر کس بیاید سر قدرت خطرناک است. می خواهد چنگیز باشد یا قذافی یا من یا شما. مگر اینکه موافق و مخالف حق حرف زدن داشته باشند.
۱۱-زمان جنگ هر کس هر طور می توانست کمک می کرد. لحاف و … درست می کردند و می فرستادند. یک پیره زنی یک بسته فرستاده بوده. جعبه ای مقوایی و سبک.باز می کنند می بینند داخل جعبه، قوطی کمپوت خالی است. آن را درست کرده ، لبله هایش را صاف کرده فرستاده و نوشته : «برادر رزمنده! من چیزی جز این قوطی نداشتم از این جای لیوان استفاده کنید.» من این را که شنیدم گریه ام گرفت. من یک هفته است گیج این ماجرا هستم. مردم این هستند.مردمِ خوبی اندچه کسی گفته مردم مهم نیستند یا محترم نیستند؟! مردم ما اینگونه اند اگر از ما صداقت ببینند جان خود و عزیزانشان را فدا می کنند.
۱۲- برای رسیدن فرج دعا کنید. آقا فرج برای ما کم رنگ است. نه واقعا بخواهید که خدا فرج امام زمان را برساند. واقعا! اگر فرج عمومی هم نشود فرج اختصاصی (برای خود فرد) می شود.
چهارشنبه, ۲۵ اسفند, ۱۳۸۹
چکیده :این روزها خیلی از مردم و بسیاری از نسل جوان اعتقادشان از همه چیز رفته است و از اسلام و دین هم اعتقادشان دارد میرود. شما دینتان را از ما آخوندها نگرفته اید. اشتباه ما ربطی به دین ندارد. شما دینتان را از اهل بیت و قرآن گرفته اید. هرکسی به غیر از معصومین در قدرت باشد خطرناک است، می خواهد چنگیز باشد یا قذافی یا من یا شما. مگر اینکه موافق و مخالف حق حرف زدن داشته باشند. چه کسی گفته مردم مهم یا محترم نیستند؟! مردم ما اگر از ما صداقت ببینند جان خود و عزیزانشان را فدا می کنند....
آیتالله امجد، استاد برجسته اخلاق و عرفان، پنجشنبهی گذشته – نوزدهم اسفندماه ۸۹ – در جلسه سخنرانی خود در تهران، خیابان سبلان جنوبی، هشدار داده که: این روزها خیلی از مردم و بسیاری از نسل جوان اعتقادشان از همه چیز رفته است و از اسلام و دین هم اعتقادشان دارد میرود.
به گزارش کلمه، در گزیدهی سخنان آیتالله امجد که در پایگاه اطلاعرسانی ایشان منتشر شده، به دوازده نکته اشاره شده است، از جمله اینکه: هرکسی به غیر از معصومین در قدرت باشد خطرناک است، می خواهد چنگیز باشد یا قذافی یا من یا شما. مگر اینکه موافق و مخالف حق حرف زدن داشته باشند.
این استاد اخلاق همچنین با اشاره به نقش مردم، تاکید کرده است: چه کسی گفته مردم مهم یا محترم نیستند؟! مردم ما اگر از ما صداقت ببینند جان خود و عزیزانشان را فدا می کنند.
آیتالله امجد همچنین دین را تعقل و تعلق، اقبال و ادبار، اقبال به سمت خدا و ادبار از مادیات و (تعلق به) دنیا تعریف کرده و افزوده است: شما دینتان را از ما آخوندها نگرفته اید. اشتباه ما ربطی به دین ندارد. شما دینتان را از اهل بیت و قرآن گرفته اید. اهل بیت خود را فدای شما کرده اند! سعی کنید با اهل بیت آشنا بشوید.
گزیده سخنان ایشان را در ادامه بخوانید:
۱- آدم باید فراغت داشته باشد.خدا خواه باشد.انسان باید فکر بکند. ما (به جای فکر) توهم می کنیم خیال می کنیم و می گوییم فکر کردیم.باید فکر کرد. اگر فکر کنیم نتیجه می دهد. بیش از ۳۰۰ آیه ی قرآن اشاره به تفکر دارد.
۲-قرآن کتاب تربیت است و چون کتاب تربیت است همه قرآن را می فهمند ولی همه ی قرآن را اهل بیت می فهمند. باید زیاد قرآن خواند تا آدم باورش بیاید.
۳-آیه ی ((وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِـباً فَـظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّـلُماتِ أَنْ لا إِلـهَ إِلاّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِـینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَـجَّیْناهُ مِنَ الغَمِّ وَکَذ لِکَ نُـنْجِی المُـؤْمِنِـینَ)) گفته شده که اگر گرفتگی باشه موجب گشایش است. اثرش هم فوری است.البته شرطی هم دارد که دل هم (با زبان) بگوید.
۴-درس آقای بهجت یک کلمه بیش تر نبود و آن اینکه به علمتان عمل کنید.(ولی) الان یک نفر شاگرد ندارد.این کراماتی که برای آقای بهجت می گویند که مثلا پشت سرش را می دید برای ایشان چیزی نیست. بزرگترین کرامت آقای بهجت این بود که بنده ی خدا بود. بزرگترین کرامت ایشان این بود که کراماتش را پوشاند.حالا الان بعضی ها کرامات خود را می نویسند.آقای بهجت رفت و همه چیز را هم با خودش برد.
۵-این روز ها خیلی از مردم و بسیاری از نسل جوان از همه چیز اعتقادشان رفته. از اسلام و دین هم اعتقادشان دارد می رود.
۶-کسی در قم منبرش گرفته است و منبرشکن شده است. رفت منبر و گفت : امجد بهترین است. گفتم : دروغ نگو. گفت :امجد بعد از امام زمان بهترین است. گفتم :دروغ نگو.چند تا اینطور دروغ گفت. گفتم : تو اینطور دروغ ها و حرف ها را می گویی که منبرت گرفته است؟؟!!
۷-آقا دین یعنی تعقل و تعلق. دین یعنی اقبال و ادبار. اقبال به سمت خدا و ادبار از مادیات و (تعلق به) دنیا.
۸-آقایان! شما دینتان را از ما آخوندها نگرفته اید.اشتباه ما ربطی به دین ندارد.شما دینتان را از اهل بیت و قرآن گرفته اید.اهل بیت خود را فدای شما کرده اند! سعی کنید با اهل بیت آشنا بشوید.
۹-حدیث از قرآن مشکل تر است. چیزی که معقول نیست نباید گفت.بعضی چیز ها هم سنگین است.طرحش و توضیحش سخت است ( و کار هر کسی نیست) رجوع به روایات کار علامه طباطبایی است. نمی شود یک طلبه یک دانشجو یک روایت بگیرد و نظر دهد. روایات را و معارف دین را مجموع و کنار هم باید دید و بررسی کرد.
۱۰-غیر معصوم هر کس بیاید سر قدرت خطرناک است. می خواهد چنگیز باشد یا قذافی یا من یا شما. مگر اینکه موافق و مخالف حق حرف زدن داشته باشند.
۱۱-زمان جنگ هر کس هر طور می توانست کمک می کرد. لحاف و … درست می کردند و می فرستادند. یک پیره زنی یک بسته فرستاده بوده. جعبه ای مقوایی و سبک.باز می کنند می بینند داخل جعبه، قوطی کمپوت خالی است. آن را درست کرده ، لبله هایش را صاف کرده فرستاده و نوشته : «برادر رزمنده! من چیزی جز این قوطی نداشتم از این جای لیوان استفاده کنید.» من این را که شنیدم گریه ام گرفت. من یک هفته است گیج این ماجرا هستم. مردم این هستند.مردمِ خوبی اندچه کسی گفته مردم مهم نیستند یا محترم نیستند؟! مردم ما اینگونه اند اگر از ما صداقت ببینند جان خود و عزیزانشان را فدا می کنند.
۱۲- برای رسیدن فرج دعا کنید. آقا فرج برای ما کم رنگ است. نه واقعا بخواهید که خدا فرج امام زمان را برساند. واقعا! اگر فرج عمومی هم نشود فرج اختصاصی (برای خود فرد) می شود.
۱۳۸۹ اسفند ۲۴, سهشنبه
پرده ها کم کم بالا می رود یک باند 17 نفره، قصد قبضه مجلس خبرگان را داشت
بحث انگیز ترین حادثه در مجلس خبرگان انتخاب رهبری، یعنی انتقال ریاست این مجلس از هاشمی به مهدوی کنی، بتدریج موجب کنار رفتن پرده هائی می شود که در روزهای اول و دوم این انتقال کنار نرفته و اخباری در ارتباط با آن منتشر نشده بود. از جمله شمار حاضران در جلسه که اکنون مشخص شده 81 نفر بوده اند و تعداد آراء مهدوی کنی که اکنون رسما 64 رای اعلام شده است. اما این هنوز به معنای راه یافتن به عمق آنچه که در مجلس خبرگان گذشت نیست. یعنی ناکامی گروه بندی جنتی- مصباح- محمد یزدی برای قبضه این مجلس و سپس تعیین تکلیف برای علی خامنه ای برای اجرای آنچه که این سه نفر، با آتش بیاری امثال احمد خاتمی می گویند. از جمله راه انداختن یک قتل عام سیاسی از زندانیان پس از کودتای 22 خرداد و حتی اعدام موسوی و کروبی و …
در ادامه این نقشه، اختیار جابجائی و برگماری ها در سپاه و ارتش و نیروی انتظامی را هم می خواستند دراختیار بگیرند. هنوز جزئیات این ماجراهای پشت پرده بیرون نزده، اما از لابلای آنچه که تاکنون منتشر شده نیز می توان حدس زد، چه توطئه ای در کار بوده و هاشمی رفسنجانی با کمک مهدوی کنی چه پشت پائی به این گروه زد.
آنچه که به نقل از روزنامه ها و سایت ها و شخصیت های حکومتی جمهوری اسلامی در ادامه میخوانید، عملا تائید کننده آن موضعی است که پیک نت، بلافاصله در واکنش به تغییر رئیس مجلس خبرگان اتخاذ کرده و آنرا تحت عنوان "یادداشت سردبیری" منتشر کرد.
روزنامه "خبر" نوشت و سایت تابناک نیز آن را بازتاب داد:
«آیت الله محمد رضا مهدوی کنی با 64 رای از 81 نفر حاضر در مجلس خبرگان بعنوان رئیس جدید این مجلس انتخاب شد.
حجت الاسلام محمود علوی نماینده مجلس خبرگان از تهران، دراین ارتباط گفت:
جریانی در مجلس خبرگان از نقشه های خود دست بر نداشته و بخاطر ناخشنودی از انتخاب شخصیت معتدل و میانه روئی مانند آیت الله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان در محافل خود قصد برنامه ریزی برای آرای ممتنعی را دارد که برخی نمایندگان مجلس خبرگان به آیت الله مهدوی کنی دادند. این جریان مصمم است تا با انتساب آرای سفید به اشخاص، مسیر اختلاف بین نمایندگان مجلس خبرگان را دنبال کند.
اگر آیت الله مهدوی کنی این مسئولیت را نمی پذیرفتند بعید بود با حضور افراد دیگر به عنوان نامزد ریاست مجلس خبرگان آیت الله هاشمی رفسنجانی از حضور در عرصه نامزدی ریاست مجلس خبرگان اعلام انصراف بکنند و طبیعی است ممکن بود فضای پر التهابی بوجود بیاید. آیت الله مهدوی کنی از انصراف ایت الله هاشمی تعبیر به تفویض مسئولیت ریاست مجلس خبرگان به خودشان را کردند که تعبیر بزرگوارانه و کریمانه ای بود.
دشمنان نظام و انقلاب در هیچ شرایطی از تلاش برای اختلاف بر نمی دارند. ممکن است برخی از دوستان نادان نیز نادانسته در مسیر اهداف آنان حرکت کرده و در زمین دشمن بازی کنند. همانگونه که می بینیم سایت های دبیرخانه مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد حمله سایبری دشمن قرار گرفته است که جنگ روانی را با این حرکت کلید.
اگر آن 17 رای نیز به آیت الله مهدوی کنی داده می شد حساب اینها ازجوسازی ها جدا می شد.
احمد توکلی نماینده مجلس نیز روزگذشته در وبلاگ خود، به نقل از آیت الله حائری شیرازی نوشت: «هاشمی سقوط نکرد؛ او نصیحت پذیرفت و صعود خواهد کرد و آنها که در این فتنه اخیر نصیحت نپذیرفتند سقوط کردند.»
در ادامه این نقشه، اختیار جابجائی و برگماری ها در سپاه و ارتش و نیروی انتظامی را هم می خواستند دراختیار بگیرند. هنوز جزئیات این ماجراهای پشت پرده بیرون نزده، اما از لابلای آنچه که تاکنون منتشر شده نیز می توان حدس زد، چه توطئه ای در کار بوده و هاشمی رفسنجانی با کمک مهدوی کنی چه پشت پائی به این گروه زد.
آنچه که به نقل از روزنامه ها و سایت ها و شخصیت های حکومتی جمهوری اسلامی در ادامه میخوانید، عملا تائید کننده آن موضعی است که پیک نت، بلافاصله در واکنش به تغییر رئیس مجلس خبرگان اتخاذ کرده و آنرا تحت عنوان "یادداشت سردبیری" منتشر کرد.
روزنامه "خبر" نوشت و سایت تابناک نیز آن را بازتاب داد:
«آیت الله محمد رضا مهدوی کنی با 64 رای از 81 نفر حاضر در مجلس خبرگان بعنوان رئیس جدید این مجلس انتخاب شد.
حجت الاسلام محمود علوی نماینده مجلس خبرگان از تهران، دراین ارتباط گفت:
جریانی در مجلس خبرگان از نقشه های خود دست بر نداشته و بخاطر ناخشنودی از انتخاب شخصیت معتدل و میانه روئی مانند آیت الله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان در محافل خود قصد برنامه ریزی برای آرای ممتنعی را دارد که برخی نمایندگان مجلس خبرگان به آیت الله مهدوی کنی دادند. این جریان مصمم است تا با انتساب آرای سفید به اشخاص، مسیر اختلاف بین نمایندگان مجلس خبرگان را دنبال کند.
اگر آیت الله مهدوی کنی این مسئولیت را نمی پذیرفتند بعید بود با حضور افراد دیگر به عنوان نامزد ریاست مجلس خبرگان آیت الله هاشمی رفسنجانی از حضور در عرصه نامزدی ریاست مجلس خبرگان اعلام انصراف بکنند و طبیعی است ممکن بود فضای پر التهابی بوجود بیاید. آیت الله مهدوی کنی از انصراف ایت الله هاشمی تعبیر به تفویض مسئولیت ریاست مجلس خبرگان به خودشان را کردند که تعبیر بزرگوارانه و کریمانه ای بود.
دشمنان نظام و انقلاب در هیچ شرایطی از تلاش برای اختلاف بر نمی دارند. ممکن است برخی از دوستان نادان نیز نادانسته در مسیر اهداف آنان حرکت کرده و در زمین دشمن بازی کنند. همانگونه که می بینیم سایت های دبیرخانه مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد حمله سایبری دشمن قرار گرفته است که جنگ روانی را با این حرکت کلید.
اگر آن 17 رای نیز به آیت الله مهدوی کنی داده می شد حساب اینها ازجوسازی ها جدا می شد.
احمد توکلی نماینده مجلس نیز روزگذشته در وبلاگ خود، به نقل از آیت الله حائری شیرازی نوشت: «هاشمی سقوط نکرد؛ او نصیحت پذیرفت و صعود خواهد کرد و آنها که در این فتنه اخیر نصیحت نپذیرفتند سقوط کردند.»
۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه
۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سهشنبه
ارزیابی شورای عالی امنیت ملی از تظاهرات 25 بهمن ترس حکومت کودتائی ایران از سقوط دیکتاتورهای منطقه
خبری "تغییر" به نقل از جرس نوشت:
بدنبال تظاهرات 25 بهمن، شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی، با هدف بررسی این تظاهرات تشکیل جلسه داد. در این جلسه کارشناسان و متخصصان امنیتی، نظامی و انتظامی گزارش خود را در باره این تظاهرات ارائه دادند و در مجموع؛ آمار تظاهر کنندگان این روز را بین 600 هزار تا یک میلیون ارزیابی کردند.
همین سایت اضافه کرد که به اخباری از محافل جناح حاکم دست یافته که بموجب آن، عمده ترین بحث در جلسات راستگرایان حاکم که نام خود را اصولگرا گذاشته اند، قیام مردم کشورهای منطقه علیه حکومت های مستبد و سقوط رژیم های دیکتاتوری در منطقه است.
بدنبال تظاهرات 25 بهمن، شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی، با هدف بررسی این تظاهرات تشکیل جلسه داد. در این جلسه کارشناسان و متخصصان امنیتی، نظامی و انتظامی گزارش خود را در باره این تظاهرات ارائه دادند و در مجموع؛ آمار تظاهر کنندگان این روز را بین 600 هزار تا یک میلیون ارزیابی کردند.
همین سایت اضافه کرد که به اخباری از محافل جناح حاکم دست یافته که بموجب آن، عمده ترین بحث در جلسات راستگرایان حاکم که نام خود را اصولگرا گذاشته اند، قیام مردم کشورهای منطقه علیه حکومت های مستبد و سقوط رژیم های دیکتاتوری در منطقه است.
حضور تلویزیونی شب گذشته فرمانده نیروی انتظامی امسال همه می خواهند سه شنبه ها برای خرید بروند خیابان
"احمدی مقدم" فرمانده کل نیروی انتظامی شب گذشته در برنامه "نگاه" سیما به چند سئوال فرمایشی مجری این برنامه پاسخ گفت. از جملات قصار و ماندگار ایشان، در ارتباط با تظاهرات مردم این بود:
امسال ترافیک شب عید، بیشتر خواهد بود. با اجرای طرح هدفمندی یارانهها، اقشار مستضعف توان خریداری بیشتری پیدا میکنند. قیمتها نسبتا امسال ثابت مانده و یا کم شده، مردمی که سالهای گذشته محتاج نان شب خود بودند، امسال توانستند قدرت خرید شب عید پیدا کنند و همین مسأله باعث ایجاد ترافیک میشود
امسال ترافیک شب عید، بیشتر خواهد بود. با اجرای طرح هدفمندی یارانهها، اقشار مستضعف توان خریداری بیشتری پیدا میکنند. قیمتها نسبتا امسال ثابت مانده و یا کم شده، مردمی که سالهای گذشته محتاج نان شب خود بودند، امسال توانستند قدرت خرید شب عید پیدا کنند و همین مسأله باعث ایجاد ترافیک میشود
۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه
واحدی: وحيد مديريت بازداشت فاطمه و مهدی کروبی را به عهده داشت
۱۳۸۹/۱۲/۱۳
خانواده مهدی کروبی میگویند بیش از دوازده روز است که از که از پدر و مادر خود خبری ندارند، و مشاور مهدی کروبی تصریح کرده است: وحيد، معاون اجرايی بيت رهبری، بر بازداشت مهدی کروبی و فاطمه کروبی شخصا نظارت داشته و در محل حاضر بوده است.
وبسايت سحام نيوز روز جمعه نوشته است: «در شب آدم ربايی، آقای وحيد از مسئولين رده بالای دفتر رهبری و معاون اجرايی ايشان، به همراه چندين نفر ديگر با حضور در منزل آقای کروبی، شخصا فرماندهی اصلی اين کار را به عهده داشته و آقای کروبی و خانم فاطمه کروبی را از منزل بيرون نموده و به مکان نامعلومی منتقل کردند.»
درهمين زمينه، مجتبی واحدی، از مشاوران مهدی کروبی، نیز به راديو فردا گفته است: «اين خبر که آقای وحيد بر زندانی کردن مهدی کروبی به همراه همسرشان نظارت و نقش داشته مطمئن هستيم و گمان میکنم به دليل اين که منزل آقای موسوی نيز که در نزديکی منزل رهبری در خیابان پاستور قرار دارد حتما آنجا هم بوده است.»
تازه ترین عکس «وحید» به همراه رهبر جمهوری اسلامی در بازدید از وزارت اطلاعات در روز پنجشنبه
مجتبی واحدی با بیان اینکه آیتلله خامنهای دارای «افسردگی شديد» است، گفت: «تاريخ در ايران بارديگر تکرار شده است و به همان نحوی که دستور قتل امير کبير را از ناصرالدين شاه گرفتند اينبار افرادی درهمان حال و احوال ظاهرا دستور بازداشت آقايان موسوی و کروبی را میگیرند و میترسيدند ايشان به حالت طبيعی برگردد و اين دستور را لغو کند.»
مجتبی واحدی اضافه کرده است: «شخصی در محل حضور پيدا کرده بود که دیگر کسی نتواند اين دستور را لغو کند.»
به دنبال فراخوان ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، برای راهپيمايی در روز ۲۵ بهمن در حمايت از قيام مردم مصر و تونس و برگزاری تظاهرات در تهران و چند شهر ديگر ايران، مقامهای جمهوری اسلامی با افزايش محدوديتها برای اين دو رهبر مخالفان، در آغاز آنها را به طور کامل در حصر خانگی قرار داده و برخی از سايتهای خبری مخالفان از انتقال زهرا رهنورد، فاطمه کروبی، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به زندان حشمتيه خبر دادند.
مقامات قضايی جمهوری اسلامی ايران طی روزهای اخير بازداشت ميرحسين موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی، و فاطمه کروبی را تکذيب کردهاند.
در همین زمینه، دادستان تهران خبر انتقال کروبی و موسوی به زندان «کاملا کذب و شايعه است.» وی همچنين افزود: «البته استفاده از واژه حصر خانگی صحيح نيست. آقايان موسوی و کروبی همراه با همسرانشان درخانه هستند حال اين که شما مطرح کنيد چراغ خانهشان روشن است يا خاموش، با خودشان است.»
منبع رادیوفردا
خانواده مهدی کروبی میگویند بیش از دوازده روز است که از که از پدر و مادر خود خبری ندارند، و مشاور مهدی کروبی تصریح کرده است: وحيد، معاون اجرايی بيت رهبری، بر بازداشت مهدی کروبی و فاطمه کروبی شخصا نظارت داشته و در محل حاضر بوده است.
وبسايت سحام نيوز روز جمعه نوشته است: «در شب آدم ربايی، آقای وحيد از مسئولين رده بالای دفتر رهبری و معاون اجرايی ايشان، به همراه چندين نفر ديگر با حضور در منزل آقای کروبی، شخصا فرماندهی اصلی اين کار را به عهده داشته و آقای کروبی و خانم فاطمه کروبی را از منزل بيرون نموده و به مکان نامعلومی منتقل کردند.»
درهمين زمينه، مجتبی واحدی، از مشاوران مهدی کروبی، نیز به راديو فردا گفته است: «اين خبر که آقای وحيد بر زندانی کردن مهدی کروبی به همراه همسرشان نظارت و نقش داشته مطمئن هستيم و گمان میکنم به دليل اين که منزل آقای موسوی نيز که در نزديکی منزل رهبری در خیابان پاستور قرار دارد حتما آنجا هم بوده است.»
تازه ترین عکس «وحید» به همراه رهبر جمهوری اسلامی در بازدید از وزارت اطلاعات در روز پنجشنبه
مجتبی واحدی با بیان اینکه آیتلله خامنهای دارای «افسردگی شديد» است، گفت: «تاريخ در ايران بارديگر تکرار شده است و به همان نحوی که دستور قتل امير کبير را از ناصرالدين شاه گرفتند اينبار افرادی درهمان حال و احوال ظاهرا دستور بازداشت آقايان موسوی و کروبی را میگیرند و میترسيدند ايشان به حالت طبيعی برگردد و اين دستور را لغو کند.»
مجتبی واحدی اضافه کرده است: «شخصی در محل حضور پيدا کرده بود که دیگر کسی نتواند اين دستور را لغو کند.»
به دنبال فراخوان ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، برای راهپيمايی در روز ۲۵ بهمن در حمايت از قيام مردم مصر و تونس و برگزاری تظاهرات در تهران و چند شهر ديگر ايران، مقامهای جمهوری اسلامی با افزايش محدوديتها برای اين دو رهبر مخالفان، در آغاز آنها را به طور کامل در حصر خانگی قرار داده و برخی از سايتهای خبری مخالفان از انتقال زهرا رهنورد، فاطمه کروبی، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به زندان حشمتيه خبر دادند.
مقامات قضايی جمهوری اسلامی ايران طی روزهای اخير بازداشت ميرحسين موسوی، زهرا رهنورد، مهدی کروبی، و فاطمه کروبی را تکذيب کردهاند.
در همین زمینه، دادستان تهران خبر انتقال کروبی و موسوی به زندان «کاملا کذب و شايعه است.» وی همچنين افزود: «البته استفاده از واژه حصر خانگی صحيح نيست. آقايان موسوی و کروبی همراه با همسرانشان درخانه هستند حال اين که شما مطرح کنيد چراغ خانهشان روشن است يا خاموش، با خودشان است.»
منبع رادیوفردا
۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه
ستایشی ازحاج خانوم فاطمه کروبی /مهرانگیز کار
ایران از دوران زنان بدون مردان عبور کرده، زنان با مردان همراه شده اند. امسال در ایران، 8 مارس روز دیگری است که با روایتی تازه از زن بودن رنگین شده است. از درون بیت های آخوندی، زنی با حجاب سفت و سخت بیرون زده که با مرد خویش در چالشی بزرگ و پر خطر همراه شده است. حاج خانوم فاطمه کروبی از روز 22 خرداد1388 شانه به شانه ی همسرش زده و گاهی سازش ناپذیرتر ازاو درهای بسته ی ورود به دنیای پر تنش سیاسی را به روی خود باز کرده است. حاج خانم تابوئی را شکسته که ایران به شکستن آن سخت محتاج است. تابو این است: جایگاه زن مسلمان اندرونی است و بزرگترین جهاد برای این زن شوهر داری است. اما تابو شکنی چندان آسان نبوده و حاج خانوم ناگهان از اندرونی وسط بیرونی نپریده و بلافاصله به طغیان بر ضد بی عدالتی کمر نبسته است. عبور حاج خانوم از دیوار اندرونی و ورودش به نزاع بزرگ سیاسی که بیرونی های به هم پیوسته ی بیت های آخوندی را متشنج ساخته، تدریجی صورت پذیرفته است. از ارادت کامل به فقیهان حاکم و اطاعت بی چون و چرا از آنها شروع می شود و به نافرمانی کامل از ولی فقیه وقت که بر ضد خواست اکثریتی از مردم موضع گرفته می انجامد. دمش گرم که تا همین جا توانسته است پیش داوری ها در باره ی این گونه زن را که از نامحرم رو می گیرد و بر نامحرم سیاسی می ستیزد، دگرگون کند. سلام بر او. حاج خانوم فضا را تغییر داده و به هم سلیقه های خود آموخته که کسب احترام و اعتباراجتماعی آسا ن به دست نمی آید و اگر به دست آمد به زحمتش می ارزد. او با انتخاب نقش های متفاوت در دوران های متفاوت سیاسی، در نهایت به حرکت اعتراضی گسترده ای پیوسته که باور نمی کردیم او و امثال او از عهده اش بر آیند. شاید حاج خانوم در روزهای مصیبت بار اول انقلاب که جمع بزرگی از زنان ایرانی با اعلام حجاب اجباری کرامت انسانی شان جریحه دار شد به دار و دسته ی زنان موافق با این اجبار اهانت آمیز تعلق داشته و بر زنان نوع ما فخر می فروخته است. شاید او به دستجات زنان علیه زنان تعلق داشته که بر زنان نوع ما ستیزه می ورزید ه اند. شاید به زنان نوع ما به دیده ی تحقیر می نگریسته و ما را عروسک های بی بند و بار غربی می دانسته، و شایدهای بسیار دیگری که از آنها بی خبریم و می توانیم برخی را حدس بزنیم که گفتنی نیست. از شایدها که بگذریم، یک موضوع قطعی است که به ما مربوط می شود. یعنی به زنانی که دستکم از حیث ظاهر و پوشاک با او هم سلیقه نیستیم. بی تردید ما به این زنان بها نداده ایم و بخصوص به قدرت درک و فهم مسائل اجتماعی و سیاسی آنها تردید کرده ایم و به آنها به دیده ی تحقیر نگریسته ایم و می نگریم . دشوار است باور کنیم که آنها زیر حجاب سفت و سخت برضد ظلم و بیدادی که برخاسته از حکومت خودساخته شان است قیام کرده اند. در نقطه ی مقابل این باور، شاهد بر حضور شجاعانه ی آنها در به چالش کشیدن همان حکومت شده ایم. دیگر نمی توانیم چشم بر آنها ببندیم. این آغاز فصلی از حقیقت و آشتی است که باید آن را ستایش کنیم. ایرانیان و بخصوص زنان به ورود به این فصل نیاز دارند. فصلی است که در آن از تحقیر یکدیگر به بهانه های دین و آئین و پوشاک درمی گذریم و یکدیگر را محترم می شماریم. نمی شود از حکومت انتظار داشته باشیم شرایط ورود ما را به این فصل برای ما تدارک ببیند. کاری است که از عهده ی خودمان بر می آید و شعار تغییر برای برابری را معنا می بخشد. همین که حکومت در رواداری ظلم به با حجاب و بی حجاب یکسان عمل می کند کافی است تا به یکدیگر نزدیک بشویم و کار را بر این چنین حکومت ستمگر و ریاکاری سخت کنیم. واما حاج خانوم ! از کدام پیشینه می آید؟ چندان اطلاعات درستی نداریم. در دگرگونی ناگهانی ایران پس از انقلاب کدام مسیر را پیمود ه تا به این جا رسیده و نخستین بار نسلهای ما چگونه با نامش آشنا شده اند. این را تا حدودی می دانیم و به آن می نگریم : جنگ ایران و عراق شروع شده بود. به هر داروخانه ای که سر می زدیم تا داروی مورد نیاز خود را خریداری کنیم، می گفتند "مشابه" آن را داریم. ژنریک آن را داریم. جنگ کلماتی را در حافظه ی تاریخی ما ثبت کرد که پاک شدنی نیست. نمی فهمیدیم مشابه و ژنریک و... مانند آن چه ربطی به موقعیت جنگی و اقتصادی دارد. در برابر داروخانه هائی که داروهای گران قیمت، اصل، مشابه و ژنریک را به نرخ پائین تری از بازار سیاه عرضه می کردند و هنوز به کار خویش ادامه می دهند، صف های طولانی دیده می شد. مردم به دارو نیاز داشتند وتامین دارو مثل مواد غذائی دشوار شده بود. جبهه های جنگ خورنده ی دارو بود. در این مجموعه مثل همه ی کشورهای گرفتار جنگ، بازارهای سیاه یکی پس از دیگری سازمان یافته شد. داروهائی را که عوامل بازار سیاه به قیمت گزاف به بیماران محتاج می فروختند، مشابه نبود، ژنریک هم نبود، . همان علامتی را داشت که مردم به آن عادت کرده بودند. بازار سیاه از خریدار نسخه نمی خواست. دلالان بازار سیاه دارو را از جبهه یا هر جای دیگری کش رفته بودند یا به نرخ دولتی خریده بودند یا هر جور دیگری آن را تهیه کرده بودند. جنگ، رانت خواری مدیران را به شکلهای گوناگون سازمان می داد. بازار سیاه دارو یکی از این سازماندهی ها بود که تقویت شد و در زمان صلح بر جای خود باقی ماند . بازار ناصرخسرو ایجاد شد و مبتکران بازار سیاه دارو آن را تمرکز دادند روی عرضه ی داروی قاچاق به قیمت گران. می رفتیم نام داروی مورد نیاز را یواشکی به یکی از فروشندگان می دادیم و دقایقی بعد پول و دارو مثل کالای قاچاق به صورت نامتعارف مبادله می شد. کار به جائی کشید که در صورت نیاز به عمل جراحی نخ بخیه را از آنها می خریدیم. کیفیت داروها و لوازم عمل جراحی در بیمارستان ها پائین آمده بود و نخ بخیه گاهی منجر به التهاب پوست و آلرژی می شد. برخی بیمارستان ها از بیمار می خواستند لوازم خاصی را خودش تهیه کند. دریچه ی قلب را گاهی از بازار ناصرخسرو می خریدند. این شرایط غیر عادی بود. جبهه های جنگ دارو می خواست، مردم دارو می خواستند. واردات دارو و مدیریت آن آسان نبود. این مجموعه ی پیچیده را یک زن مدیریت می کرد که همه به او می گفتند "حاج خانوم". او فاطمه کروبی بود و شوهرش مهدی کروبی رئیس بنیاد شهید. می گفتند حاج خانوم مدیریت سرش می شود و البته ما می خندیدیم. می گفتند وقت گرفتن از او آسان نیست ودر دفتر کارش شکوه و جلالی دارد و ما می خندیدیم. می گفتند در بازار داروئی ایران قدرقدرتی است و ما می خندیدیم. کسانی که می خواستند تجهیزات و لوازم پزشکی وارد کنند وبرای اخذ نظر موافق حاج خانوم تاکید داشتند بر این که نیازهای معلولین جنگ را تامین خواهند کرد، در به در دنبال حاج خانوم می گشتند. قرعه به نام من افتاد و روزی یک موکل از من خواست تا برای کمک رسانی به او از حاج خانوم وقت بگیرم تا کارش راه بیافتد. به قهقهه خندیدم و گفتم کارت خرابتر می شود و من هم دستی دستی خودم را به درد سر می اندازم و می روم سراغ عسس و می گویم "من را بگیر". بنابراین نام حاج خانوم با جنگ و داروی مشابه و ژنریک در ذهن ما ثبت شد. به خواب هم نمی دیدیم که این بانوی قدرقدرت حکومتی که مقام و منصب و دم و دستگاه داشت و از مال دنیا بی نیاز شده بود، در روزگاری که به سالخوردگی می رسد، گونه ای از زندگی پر خطر را انتخاب کند که ما انتخاب کرده بودیم. باورکردنی نبود در این راه پر خطر پیش برود و خاری بر چشم همان حکومت بشود. تا جائی که نیروهای امنیتی حکومت خود خواسته و شاید خود ساخته اش، حریم زندگی خصوصی اورا بشکنند و در خانه ی خودش زندانی اش کنند و مجبور بشود در محاصره ی مشتی نامحرم که با تربیت و منش دینی او و حجاب سفت و سخت اش تناسبی ندارند، صبح تا شام و شام تا صبح سر کند و اجازه نداشته باشد در خانه اش غذا تهیه کند. سرداران سپاه که درزمان جنگ و در دوران صدارت حاج خانوم بر امور داروئی کشور گوش به فرمان او بودند و جان همرزمان شان در دست او بود ، اورا در خانه ی خودش حبس کردند. حاج خانوم به جای فرمانبرداری از آنها دوربین فیلمبرداری دیجیتال را راه انداخت و از همسرش پیامی ضبط کرد که در آن نشان از تسلیم نیست و اکنون روی یوتیوپ نشسته است. حاج خانوم در سالخوردگی تبدیل به یک چهره ی درخشان از تاریخ تحولات سیاسی ایران شده و نیازهای امروزی بودن را درک کرده و به اهمیت نقش تاریخی خود آگاه شده است. حاج خانوم حجاب سفت و سخت و مومنانه را حفظ کرده، سجاده اش همچنان و بی گمان در حبس هم گشوده است، اما از فقیه فرمان نمی برد. چرا؟ از آن رو که فقیه به مردم ناراضی و پرسشگر پشت کرده است. سلام بر او... که به 8 مارس روز بین المللی زن در ایران بحرانی، معنای تازه ای بخشیده است.
۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه
آخرین نوشته نوری زاد، در آستانه بازگشت به زندان زیر حاکمیت سپاه دریوزگی از سر و کول مملکت می بارد
محمد نوری زاد، مستند ساز و جهادگر دوران دفاع مقدس، امروز پس از یک مرخصی کوتاه، به زندان بازگشت. او شب گذشته و چند ساعت پیش از آنکه به زندان بازگردد، یادداشت کوتاه زیر را قلمی کرده که ساعتی پیش در وبسایت شخصیاش منتشر شد:
ساعت حدود یک بعداز ظهر امروز ۷اسفند۸۹ بود که تلفن زنگ زد. آقای نبوی بود. نماینده ی دادستان تهران. که خبرداد: فلانی، باید برگردی داخل (زندان اوین). گفتم: برمی گردم. اما نه به بند "دو الف". مستقیم می روم بند۳۵۰. گفت: اشکال ندارد. شما بروید ۳۵۰.
آقای نبوی چیزکی پراند، اما هم خود او و هم خود من می دانیم که مرا به بند۳۵۰ نخواهند برد. چرا که در آنجا یکصدوپنجاه زندانی مشتاق چشم به راه من هستند. درست همان جیزی که زندانبانان من شش ماه است از آن پرهیز می کنند. بند دوالف، یک بند غیرقانونی است. زیر نظر سپاه. که یک روز در اساسنامه اش گنجانده شده بود که: نباید درکارهای سیاسی و اقتصادی دخالت کند. امروز اما دخالت نکردن سپاه در کار های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، مثل یک توهین کفرآمیز است. که یعنی: در این ملک، کجا را می توانی پیدا کنی که زیر نگین سپاه نباشد؟ از عسلویه تا سهام مخابرات تا بانک تا اسکله های قاچاق تا صادق محصولی تا وزرای سپاهی تا رییس مجلس سپاهی تا شهردار سپاهی تا صداوسیمای سپاهی تا شخص شخیص سردار محمد کوثری در هیبت نماینده ی مجلس سپاهی. و تا هرکجا که شما برآن انگشت بگذارید. و تا: کور شود هرآنکه نتواند دید!
بی دلیل نیست که نکبت از سروکولمان بالا می رود. دوستان سپاهی ما که باید یک روز قامت به زیر بار حیثیت انقلاب می سپردند، اکنون، قامت به زیر پولهای بی زبان و جاذبه های پولی و سیاسی واطلاعاتی برده اند. آنان را چه به: اول کشور پرمصرف مواد مخدر؟ آنان را چه به دریوزگی اقتصادی و فرهنگی و آهنگ دلخراش غارتی که به آستین بزرگان راه برده است؟ سپاه را چه به فلان معاون اول دزد و فلان وزیر دزد؟ سپاه، یک زمانی قرار بود برهمه ی این نابسامانی ها بشورد. حالا مگر می تواند بر نکبتی بربشورد؟ که خود، با همین نکبت ها به همزیستی مسالمت آمیز تن سپرده است.
پس مرا به بند ۳۵۰ نخواهند برد. من نیز به بند دوالف نخواهم رفت. می ماند دوگزینه. یکی: رجایی شهر یا یک زندان بی نشان در هرکجا. و یکی: زور. بله. بلکه به زور مرا به جایی ببرند. من هم کسی نیستم که تن به زور بسپرم. می ماند: ضرب و زور. که بله، این یکی را می توانند. گوارای وجود من و ضاربین. زخمش برای من و کیفش برای آنان.
شاید من امشب به ۳۵۰ بروم. و شاید خسته و زخمی در گوشه ای دیگر در خود مچاله شوم. ….(خلاصه شده)
ساعت حدود یک بعداز ظهر امروز ۷اسفند۸۹ بود که تلفن زنگ زد. آقای نبوی بود. نماینده ی دادستان تهران. که خبرداد: فلانی، باید برگردی داخل (زندان اوین). گفتم: برمی گردم. اما نه به بند "دو الف". مستقیم می روم بند۳۵۰. گفت: اشکال ندارد. شما بروید ۳۵۰.
آقای نبوی چیزکی پراند، اما هم خود او و هم خود من می دانیم که مرا به بند۳۵۰ نخواهند برد. چرا که در آنجا یکصدوپنجاه زندانی مشتاق چشم به راه من هستند. درست همان جیزی که زندانبانان من شش ماه است از آن پرهیز می کنند. بند دوالف، یک بند غیرقانونی است. زیر نظر سپاه. که یک روز در اساسنامه اش گنجانده شده بود که: نباید درکارهای سیاسی و اقتصادی دخالت کند. امروز اما دخالت نکردن سپاه در کار های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی، مثل یک توهین کفرآمیز است. که یعنی: در این ملک، کجا را می توانی پیدا کنی که زیر نگین سپاه نباشد؟ از عسلویه تا سهام مخابرات تا بانک تا اسکله های قاچاق تا صادق محصولی تا وزرای سپاهی تا رییس مجلس سپاهی تا شهردار سپاهی تا صداوسیمای سپاهی تا شخص شخیص سردار محمد کوثری در هیبت نماینده ی مجلس سپاهی. و تا هرکجا که شما برآن انگشت بگذارید. و تا: کور شود هرآنکه نتواند دید!
بی دلیل نیست که نکبت از سروکولمان بالا می رود. دوستان سپاهی ما که باید یک روز قامت به زیر بار حیثیت انقلاب می سپردند، اکنون، قامت به زیر پولهای بی زبان و جاذبه های پولی و سیاسی واطلاعاتی برده اند. آنان را چه به: اول کشور پرمصرف مواد مخدر؟ آنان را چه به دریوزگی اقتصادی و فرهنگی و آهنگ دلخراش غارتی که به آستین بزرگان راه برده است؟ سپاه را چه به فلان معاون اول دزد و فلان وزیر دزد؟ سپاه، یک زمانی قرار بود برهمه ی این نابسامانی ها بشورد. حالا مگر می تواند بر نکبتی بربشورد؟ که خود، با همین نکبت ها به همزیستی مسالمت آمیز تن سپرده است.
پس مرا به بند ۳۵۰ نخواهند برد. من نیز به بند دوالف نخواهم رفت. می ماند دوگزینه. یکی: رجایی شهر یا یک زندان بی نشان در هرکجا. و یکی: زور. بله. بلکه به زور مرا به جایی ببرند. من هم کسی نیستم که تن به زور بسپرم. می ماند: ضرب و زور. که بله، این یکی را می توانند. گوارای وجود من و ضاربین. زخمش برای من و کیفش برای آنان.
شاید من امشب به ۳۵۰ بروم. و شاید خسته و زخمی در گوشه ای دیگر در خود مچاله شوم. ….(خلاصه شده)
۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سهشنبه
ضرب وشتم شدید برادرزادهٔ اکبر هاشمی رفسنجانی
خبرگزاری هرانا - تنها سه روز پس از فحاشی ناموسی به فائزه هاشمی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی و حمله باشوکر به نوههای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، برادرزادهٔ وی نیز که بر سر مزار مادر خود در حرم عبدالعظیم حضور یافته بود، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و راهی بیمارستان گردید.
به گزارش وبسایت آینده، عصر پنجشنبه پنجم اسفندماه، ناصر هاشمی، برادرزاده اکبر هاشمی رفسنجانی که بر سر مزار مادر خود حاضر شده بود، هنگام تحویل ویلچر یکی از بستگان در حرم با فحاشی لباس شخصیها مواجه شده و وقتی پاسخ آنها را میدهد، به شدت مورد حمله و ضرب و جرح قرار گرفته و از ناحیه سر، سینه و دستها مصدوم و راهی بیمارستان میگردد.
گفته میشود علیرضا توکلی بینا، فرزند مشاو رسابق احمدینژاد و شوهرخواهر ناصر هاشمی که در صحنه حضور داشته، برای نجات وی از دست لباس شخصیها وارد عمل شده که وی نیز به همراه ضیایی از دیگر اقوام، مورد مهرورزی لباس شخصیها قرار میگیرد.
لازم به یادآوری ست که پس از درگذشت همسر قاسم هاشمی برادر اکبر هاشمی رفسنجانی، در مراسمی که روز سه شنبه در محل دفن وی در حرم عبدالعظیم برگزار شد، فائزه هاشمی مورد فحاشی ناموسی و بسیار رکیک دو تن از لباس شخصیها قرار گرفت و دوتن از نوادههای او که برای جلوگیری از تعرض لباس شخصیها به دختر هاشمی دخالت کردند، با شوکر مورد حمله قرار گرفتند.
روز گذشته نیز ویدئویی از همین واقع در یوتوب و شبکه های اجتماعی منتشر شد که "خبرگزاری هرانا" به علت الفاظ بسیار رکیکی که لباس شخصی ها در آن استفاده می کنند، از انتشار آن معذور است.
صبر میکنیم تا خویشتنداری و احترام حاکمان به حق قانونی مردم را تماشا کنیم
به گزارش وبسایت آینده، عصر پنجشنبه پنجم اسفندماه، ناصر هاشمی، برادرزاده اکبر هاشمی رفسنجانی که بر سر مزار مادر خود حاضر شده بود، هنگام تحویل ویلچر یکی از بستگان در حرم با فحاشی لباس شخصیها مواجه شده و وقتی پاسخ آنها را میدهد، به شدت مورد حمله و ضرب و جرح قرار گرفته و از ناحیه سر، سینه و دستها مصدوم و راهی بیمارستان میگردد.
گفته میشود علیرضا توکلی بینا، فرزند مشاو رسابق احمدینژاد و شوهرخواهر ناصر هاشمی که در صحنه حضور داشته، برای نجات وی از دست لباس شخصیها وارد عمل شده که وی نیز به همراه ضیایی از دیگر اقوام، مورد مهرورزی لباس شخصیها قرار میگیرد.
لازم به یادآوری ست که پس از درگذشت همسر قاسم هاشمی برادر اکبر هاشمی رفسنجانی، در مراسمی که روز سه شنبه در محل دفن وی در حرم عبدالعظیم برگزار شد، فائزه هاشمی مورد فحاشی ناموسی و بسیار رکیک دو تن از لباس شخصیها قرار گرفت و دوتن از نوادههای او که برای جلوگیری از تعرض لباس شخصیها به دختر هاشمی دخالت کردند، با شوکر مورد حمله قرار گرفتند.
روز گذشته نیز ویدئویی از همین واقع در یوتوب و شبکه های اجتماعی منتشر شد که "خبرگزاری هرانا" به علت الفاظ بسیار رکیکی که لباس شخصی ها در آن استفاده می کنند، از انتشار آن معذور است.
صبر میکنیم تا خویشتنداری و احترام حاکمان به حق قانونی مردم را تماشا کنیم
اشتراک در:
نظرات (Atom)
