جهان نیوز بعد از ظهر دیروز، نظری را به نقل از "زاکانی" نماینده مجلس منتشر کرد که بموجب آن این نماینده مجلس٬ در اظهار نظری بدیع٬ جلب اعتماد دوباره مردم به نظام را در گرو به صحنه بازگراندن موسوی و کروبی اعلام کرده است. گفته می شود اندک زمانی پس از انتشار این مصاحبه، جهان نیوز با شتاب این خبر را حذف کرده است و خبری معکوس مبنی بر ضرورت عذرخواهی موسوی و کروبی بجای آن قرار داده است. تفسیرهای گوناگونی در باره این اظهار نظر و انتشار و حذف آن پیش آمده است. برخی خواسته اند منکر اصل آن شوند. برخی آن را یک پروکاسیون برای آغاز حملات دوباره تبلیغاتی علیه موسوی وکروبی و کمرنگ شدن فشار تبلیغاتی سنگینی که متوجه احمدی نژاد است تلقی کرده که بدلیل بازتاب وسیع و مثبت عذرخواهی از موسوی و کروبی میان مردم ناگزیر از حذف سریع ان آن شده اند. برخی دیگر نیز معتقدند که نظام به هر حال چارهای ندارد جز آنکه بپذیرد در شرایط بسیار بحرانی و خطرناکی که گرفتار آن است، برای جلب اعتماد مردم راهی جز گشایش میدان برای حضور موسوی و کروبی ندارد.
اینکه زاکانی چه گفته و چه نگفته آنقدر اهمیت ندارد که بازتاب وسیع این خبر و محتوای این اشارات اهمیت دارد که نشان از توجه عمومی به نقش احمدی نژاد در کودتای 22 خرداد، دستگیریها و مقابله خونین با مردم معترض به کودتاست. چنانکه احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی نزدیک ترین فرمانده نظامی به احمدی نژاد است و از زمانی که احمدی نژاد به توصیه سردار احمدی مقدم شهردار تهران شد، آنها پیوسته در کنار هم بوده اند.
اگر در حکومت اندک عقلی وجود داشت٬ به جای تایید و تکذیب اینگونه خبرها٬ نه یک زاکانی بلکه دهها تن چون وی را به میدان میفرستاد که هرچه زودتر از مردم عذرخواهی کنند تا لااقل مقداری از بار علی خامنهای در کودتای 22 خرداد کاسته شده و زمینه لازم برای ورود دوباره او در ماجرای انتخابات دهم و احتمالا اجرای پیشنهادهای هاشمی رفسنجانی و خاتمی فراهم شود. یعنی آزادی زندانیان و گشایش فضای سیاسی کشور که خود مقدمه جلب اعتماد مردم برای انتخابات مجلس آینده است.
۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه
۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه
رژیم رفتنی است: شرکت درهرانتخاباتی، کلفتتر شدن دنبه خامنهای را درپی دارد!
هنوز در این اندیشهام که بسیاری از بازیهای امنیتی رژیم از جمله نشان دادن اختلاف بین خامنهای و طیف احمدینژاد (هر روز یک خبر داغ و جنجالی از آن موضوع سربرون میکند: ماجراهای اسفندیار رحیممشایی-عباس امیریفر-محمد شریف ملکزاده-حمید سجادی-محمد رضا رحیمی-حمید بقایی-محمد علیآبادی و سخنرانیهای آتشین بر علیه یکدیگر و...) و نیز بسیاری از اتفاقاتی که از قضا در بسیاری از موارد، رژیم در بوجود آوردنش نقش بسزایی دارد (دستگیری هما پروز-بازداشت مریم مجد-اعترافات سردار مدحی-خشک شدن دریاچه-کشاورزی بر بام کاخ هخامنشی-پاک کردن نقاشیهای دیواری شاهنامه-تفکیک جنسیتی وتجاوزات...) و یاری خود رژیم به پررنگ مطرح شدنشان در رسانهها، میتواند انحراف افکار عمومی از مسایل عمدهای باشد که حکومت با آنها بهشدت دست بهگریبان است و هر آن این امکان وجود دارد که موجبات تسریع در سقوط رژیم را فراهم کند! در حال حاضر انتخاب نماینده حقوق بشر و قرار آمدنش به ایران، به سبب وجود زندانیانی که تحت هیچ شرایطی حاضر به پنهانکاری مصیبتهایی که رژیم بر سرشان آورده نیستند، و راه حل دیگر که میتواند حکومت را برای کوتاه مدت از مخمصه رها کند، آزاد نمودن سیاسیونِ دربند است که به تعبیر حکومت این نیز مشکلساز خواهد بود چرا که خطر همبستگی دوباره با ملت و دردسرهای تازه برای خودکامگان را میتواند درپی داشته باشد، در مجموع، رژیم را در بنبست کامل قرار داده است. از دیگرسو با توجه به اینکه حکومت در آخرین انتخابات، آخرین قطرههای مشروعیت خود را از دست داد و نیز به لحاظ مشکلات داخلی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و شکستهای پی در پی در امور خارجی، و نیز بهم ریختگی اوضاع منطقه، رژیم را در بدترین موقعیت خود قرار داده، لذا این گمانه بسیار به یقین نزدیک میشود که حاکمان بهگونهای با بخشی از مخالفان نسبتا نرمخو، معاملهای صورت دهند و طی آن قولهایی داده شود و نتیجه اینکه، تعدادی جذب گردند و نیز نامزدهای «بد» و «بدتر» به بازار سیاست معرفی و خلاصه فضای انتخابات را دوباره گرم و پرشور کرده یا داغ بودنش را وانمود کنند! آنچه که بسیار روشن و مسلم است، با توجه به شواهدی که به آنها اشاره شد، چنین بهنظر میرسد که رژیم بیش از پیش آماده «رفتن» است، و در این رهگذر، شرکت در هر انتخاباتی که متولی برگزاری آن حکومتیان فعلی باشند، چه بهعنوان نامزد و چه بهعنوان رایدهنده، دهنکجی به کسانی است که با خون خود لالهزار جنبش را گلگون نگهداشتهاند، و نیز نشان دادن انگشت بیادبی به تمامی زندانیان سیاسی دربند و رهبران جنبش خواهد بود. این امر پیامدی نخواهد داشت جز کلفتتر شدن دنبه خامنهای و همدستان او و سرانجام بالارفتن هزینه سقوط حکومت برای ملت و نیز ایجاد مشروعیتی دوباره برای آنها، در عرصه بینالمللی و از طرف دیگر بوجود آوردن یاس و ناامیدی در مردمی که جنبش را تا اینجای کار همراهی و هدایت کردهاند، و فقط مانده است تکان نهایی تا سرنگونی!
۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه
بقول ورق بازها: هر دو یکدیگر را زنده گرفته اند! خامنهای و احمدی نژاد سوار بر الا کلنگی که تکان نمیخورد
هیچکس بهتر از علی خامنهای و احمدی نژاد نمیداند که "الا کلنگی" که در یک سر آن رهبر نشسته و در سر دیگرش احمدی نژاد، بالا و پائین شدنی نیست. نه رهبر پا به زمین میکوبد که بالاتر برود و نه احمدی نژاد. هر دو میدانند که هر نوع حرکتی دراین الا کلنگ به سود برنده اصلی، یعنی موسوی تمام میشود. هر دو منتظر حوادث و فرصت اند، اما نه حادثهای به سود یکی از آنها روی میدهد و نه فرصتی برای یکی از آنها فراهم میشود. نه سخنان و تهدیدهای طرفداران ولایت، احمدی نژاد را میترساند و نه پافشاری احمدی نژاد بر ادامه وضع موجود و عبور از وضعیت کنونی با چراغ خاموش میتواند با واکنش قطعی علی خامنهای روبرو شود. احمدی نژاد خوب میداند که "تف سربالا"ئی است که اگر از دهان رهبر خارج شود به صورت خود او بر میگردد و رهبر نیز میداند این اره دو سر را نه میتواند از گلو پائین بدهد و نه بیرون بکشد، زیرا بهرحال میبُرد! بذری که علی خامنهای شش سال تمام با حمایت بی وقفه از احمدی نژاد و با بی بصیرتی کامل آن را پاشید، حالا تازه محصول داده و آن که میخواهد آن را "درو" کند احمدی نژاد است. توصیهها ونگرانیهایهاشمی رفسنجانی تازه در میان طیفهای گوناگون حاکمیت گل کرده است و فرماندهان ولایتمدار و سرکوبگر و کم درایتی که با اشاره و موافقت رهبر، به حمایت از احمدی نژاد و کودتاچیها مرتکب هر توطئه و جنایتی در خیابان و زندانها شدند، در برج دیده بانی بیت رهبریهاج و واج مانده و کاسه چه کنیم بدست گرفتهاند. گاه ذوالنور و گاه سعیدی در سپاه و گاه شیخ محمد یزدی رئیس حوزه قم و سید احمد خاتمی که باطنش زشتتر از چهره اش است به همراه احمد جنتی، مانند گربه نر که در تله میافتد "پوفی" میکنند، اما نه بیشتر. آنها نیز میترسند احمدی نژاد را "تف" کنند و به ریششان باز گردد. سرلشگر سنگنین وزن "فیروزآبادی" نیز که شال قهرمانی از دست احمدی نژاد گرفته – یعنی شال را داده دست احمدی نژاد به گردن وی بیاندازد- حتی حال و جرات "پوف" کردن هم ندارد.
آقا فرموده وقت کشی کنید تا دو سالش بقول افغانها "پوره" شود. یعنی طی شود. دست و پایش را ببندید که به سفرهای انقلابی نرود و مجلس هم تا انتخابات مجلس نیمه جان نگهش دارد. اما، آن که شش سال همه مملکت را به شکم فرماندهان سپاه ریخته و آنها را نمک گیر کرده نیز میداند که زمان به نفع اوست. هر چه زمان جلوتر میرود بحران عمیقتر و مردم ناراضیتر میشوند و کافی است احمدی نژاد سکوت کند و مظلوم نمائی تا همه نفرت و خشم مردم از دارو دسته حاکم یک کاسه شده و بریزد بر سر "آقا" و شعار مرگ بر دیکتاتور برسد به شعار "مرگ بر خامنه ای".
ترس و وحشت آقا را از تکان خوردن روی الا کلنگی که در بالا به آن اشاره کردیم در آخرین سخنان شیخ محمد یزدی و مجتبی ذوالنور جستجو کنید که در همین شماره پیک نت انتشار یافته است.
آقا فرموده وقت کشی کنید تا دو سالش بقول افغانها "پوره" شود. یعنی طی شود. دست و پایش را ببندید که به سفرهای انقلابی نرود و مجلس هم تا انتخابات مجلس نیمه جان نگهش دارد. اما، آن که شش سال همه مملکت را به شکم فرماندهان سپاه ریخته و آنها را نمک گیر کرده نیز میداند که زمان به نفع اوست. هر چه زمان جلوتر میرود بحران عمیقتر و مردم ناراضیتر میشوند و کافی است احمدی نژاد سکوت کند و مظلوم نمائی تا همه نفرت و خشم مردم از دارو دسته حاکم یک کاسه شده و بریزد بر سر "آقا" و شعار مرگ بر دیکتاتور برسد به شعار "مرگ بر خامنه ای".
ترس و وحشت آقا را از تکان خوردن روی الا کلنگی که در بالا به آن اشاره کردیم در آخرین سخنان شیخ محمد یزدی و مجتبی ذوالنور جستجو کنید که در همین شماره پیک نت انتشار یافته است.
۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه
۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه
دیدار و مذاکره موسوی و خاتمی ادامه مقابله با اعتراضات مدنی مخالفان انقلاب و نظام را تقویت می کند
پایگاه خبری "پارلمان نیوز" که نظرات فراکسیون خط امام مجلس هشتم را منعکس می کند، روز گذشته خبر داد که میر حسین موسوی و محمد خاتمی با یکدیگر دیدار و مذاکره کردند
آنها در این دیدار ضمن تاکید بر پایبندی به قانون اساسی و معیارهای اصیل انقلاب و دفاع از جمهوری اسلامی، از تداوم اوضاع کنونی به خصوص ادامه بازداشتها، محدود کردن آزادیهای اساسی، رواجتهمتزدنها و ناروا گوئیها و محروم بودن کسانی که مورد تهمت و ناسزاگوئی قرار گرفتهاند از امکان پاسخ، اظهار نگرانی کردند و این شرایط را بیش و پیش از هر چیز دیگر به زیان انقلاب ، کشور و مردمدانستند.
آنها همچنین تاکید کردند جامعه ایران به برکت انقلاب اسلامی راه خود را به سوی عدالت، آزادی، استقلال و سربلندی یافته است و با زور و فشار از راه خود منحرف نخواهد شد.
آنها تاکید کردند که اگر با حضور انتقادی و اعتراض مدنی مردم مقابله شود و اگر تریبونهای رسمی و رسانههائی که باید در خدمت آرمانهای انقلاب و مصالح جامعه باشند با جعل، تحریف، دروغپردازی، اهانت و ناروا گوئی فضا را آلودهتر کنند بیتردید مناسب ترین موقعیت برای فعال شدن جریانهایی پدید خواهد آمد که با اصل انقلاب و نظام سر سازگاری ندارند. بنابراین، به نفع آینده کشور است که هر چه زودتر فضای امنیتی از بین برود و رسانه عمومی و روزنامهها بتوانند به وظایف خود عمل نمایند.عکس دارد
۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه
:: سحرگاه ۲۵ خرداد سالروز فاجعه حمله به کوی دانشگاه و مصونيت دائمی حمله کنندگان
ساعت حدود ۳ بامداد دوشنبه (۲۵ خرداد ۸۸) بود که لباس شخصی های موسوم به حزب الله با پشتيبانی موتور سواران گارد ويژه (با لباس نظامی) به محوطه تمام خوابگاه ها دانشگاه تهران حمله کردند. آنان با پرتاب بيش از ۲۰۰ گاز فلفل در مدت کمتر از ۵ دقيقه، فضای تمام ساختمان های خوابگاه (بيش از ۲۰ ساختمان) را با دود غليظ گاز فلفل پر کردند. تعدادی از دانشجويان کشته و تعداد ديگری نيز مورد ضرب و شتم وحشيانه طرفداران رهبری قرار گرفتند. دو سال گذشته است و به جای رمزگشايی آن پرونده و محاکمه و معرفی عاملين اين جنايت، دانشجويان مضروب حاضردر آن شب، مورد بازخواست و محاکمه و نهایتا از سوی قاضی فراتی مستقر در سازمان قضايی نيروهای مسلح، مجموعا به بيش از ۱۰ سال حبس محکوم شدند. و ضاربان اصلی در امنيت و مصونیت کامل به سر میبرند.
=======================================================
:: آفرین بر مراجع تقلید شیعه، تجاوز در کهریزک اشکال شرعی نداشت اما اسکناس نویسی اشکال شرعی دارد
رژیم مستاصل و درمانده برای مقابله یا شعار نویسی روی اسکناس ها به مراجع تقلید حکومتی متوسل شده است. نوری همدانی، علوی گرگانی و حسینی زنجانی سه مرجع تقلید حکومتی هستند که اشکال شرعی برای شعار نویسی روی اسکناس قائل شده اند. اینها همان مراجعی هستند که در برابر کشتار جوانان این کشور در خیابان وتجاوز به زندانیان در کهریزک سکوت کرده اند و حرفی از اشکال شرعی به میان نیاورده اند. اینها همان کسانی هستندکه از بودجه عمومی و وجوهات ملت تغذیه می کنند و از جنایتکارانی که همین ملت را به خاک و خون می کشند حمایت می کنند. این ها همان کسانی هستند که میخواهند فریاد ملت را که در شعار نویسی رو اسکناس تبلور پیدا کرده با توسل به شرع حفه کنند. . درپاسخ به این حرامزادگان بی شرف باید گفت دوره خیانت شما به ملت و پیچیده شدن طومار دین دولتی و طالبانی به سر آمده و ملت ایران خیانت مراجع شیعه را فراموش نخواهد کرد.
=======================================================
:: آفرین بر مراجع تقلید شیعه، تجاوز در کهریزک اشکال شرعی نداشت اما اسکناس نویسی اشکال شرعی دارد
رژیم مستاصل و درمانده برای مقابله یا شعار نویسی روی اسکناس ها به مراجع تقلید حکومتی متوسل شده است. نوری همدانی، علوی گرگانی و حسینی زنجانی سه مرجع تقلید حکومتی هستند که اشکال شرعی برای شعار نویسی روی اسکناس قائل شده اند. اینها همان مراجعی هستند که در برابر کشتار جوانان این کشور در خیابان وتجاوز به زندانیان در کهریزک سکوت کرده اند و حرفی از اشکال شرعی به میان نیاورده اند. اینها همان کسانی هستندکه از بودجه عمومی و وجوهات ملت تغذیه می کنند و از جنایتکارانی که همین ملت را به خاک و خون می کشند حمایت می کنند. این ها همان کسانی هستند که میخواهند فریاد ملت را که در شعار نویسی رو اسکناس تبلور پیدا کرده با توسل به شرع حفه کنند. . درپاسخ به این حرامزادگان بی شرف باید گفت دوره خیانت شما به ملت و پیچیده شدن طومار دین دولتی و طالبانی به سر آمده و ملت ایران خیانت مراجع شیعه را فراموش نخواهد کرد.
۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سهشنبه
شهادت نامه ای با امضای 64 زندانی آخرین گفته های "هدا صابر" در جمع زندانیان بند 350 اوین
۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین با ارسال شهادت نامه ای، گواهی دادند که هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذا، ساعت چهار بامداد جمعه 20 خرداد به بهداری زندان اوین جنب بند 350 منتقل می شود. در بهداری توسط ماموران اطلاعاتی و امنیتی مستقر در بهداری زیر مشت و لگد می رود و پس از دو ساعت، با حالی وخیم به بند بازگردانده می شود.
او پس از بازگشت از بهداری از درد به خود می پیچید و از صدای فریاد او هم اتاقی هایش بیدار شده و دور او حلقه می زدند. صابر گفته است :«در بهداری نه تنها هیچ رسیدگی به وضعیتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفتم و توسط مامورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بیرون انداخته شدم.»
ما شهادت می دهیم هدی صابر که از درد به شدت می لرزید و به خود می پیچید در اتاق یک بند ۳۵۰ با صدای بلند اعلام کرد که : «از دست آنها شکایت خواهم کرد.»
این شهادت نامه که به خارج از زندان راه یافته توسط هر ۶۴ زندانی بند ۳۵۰ با نام و مشخصات خود آنها امضاء شده است.
او پس از بازگشت از بهداری از درد به خود می پیچید و از صدای فریاد او هم اتاقی هایش بیدار شده و دور او حلقه می زدند. صابر گفته است :«در بهداری نه تنها هیچ رسیدگی به وضعیتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفتم و توسط مامورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بیرون انداخته شدم.»
ما شهادت می دهیم هدی صابر که از درد به شدت می لرزید و به خود می پیچید در اتاق یک بند ۳۵۰ با صدای بلند اعلام کرد که : «از دست آنها شکایت خواهم کرد.»
این شهادت نامه که به خارج از زندان راه یافته توسط هر ۶۴ زندانی بند ۳۵۰ با نام و مشخصات خود آنها امضاء شده است.
۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه
مهدی کروبی: برای حفظ ثروت و قدرت سپاه تن به انتخابات نمی دهد!
"محمدجواد اکبرین" طلبه جوانی که از مریدان و مقلدان آیت الله منتظری بود و شاید هنوز هم باشد. اکنون بی لباس روحانی ظاهر می شود و خود به پژوهشگری اسلامی تبدیل شده است. او متن یک مصاحبه نه چندان طولانی با مهدی کروبی را خلاصه و منتشر کرده که مربوط به دوران پیش از برگزاری انتخابات 22 خرداد 1388 است. کروبی در همین مصاحبه به دو نکته مهم اشاره می کند که اکنون به آگاهی مردم تبدیل شده است. نخست انگیزه فرماندهان سپاه برای کودتای 22 خرداد و سپس نقش بیت رهبری و بویژه مجتبی خامنه ای در پشت صحنه حوادث.
کروبی دراین مصاحبه می گوید:
در انتخابات آینده (۱۳۸۸)نامزد می شوید؟
حالا زود است و معلوم نیست. من فکر نمیکنم این انتخابات به سلامت بگذرد. با آمدن این دولت (احمدی نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آنهمه ثروت بگذرد. اینکه مردم کسی را انتخاب کنند و او بخواهد بر سپاه نظارت کند که جلوی دخالت او در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حسابرسی کند را اینها نمی گذارند. واقعا کار خیلی سخت شده است و نمی بایست می گذاشتند کار به اینجا برسد.
در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ من نفر اول شمارش آرا در ۱۵ استان کشور بودم و اندکی خوابیدم و بیدار شدم و دیدم همه چیز از دست ستاد انتخابات کشور خارج شده و دست دیگران افتاده است. بعد هم نامه نوشتم و نقش آقا مجتبی (خامنه ای) را گفتم.
دیگر برگزاری انتخابات سالم و آزاد در این کشور کار ساده ای نیست؛ اصلا ساده نیست. زمان امام (خمینی) هر ایرادی که می گرفتند نمی توانستند انتخابات را چیزی بگویند. در سلامت اش شک نبود. آنجا هم که آقای جنتی و شورای نگهبان می خواستند نتیجه ای که به نفع شان نبود (مجلس سوم) را دستکاری کنند امام محکم جلوی شان ایستاد و نگذاشت. انتخابات؛ رگ حیاتی نظام است که جای کوتاه آمدن نیست. انتخابات نباشد دیگر امید هیچ اصلاح یا تغییری نیست و اگر اعتراض از راههای دیگری بشود معلوم نیست به چه نتیجه ای برسد. (این مصاحبه را ما خلاصه کرده ایم. اما متن اصلی را می توانید در سایت "میهن" و یا "جرس" و احتمالا سایت های دیگر بخوانید.)
۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه
اپوزیسیون خواب است؟ سکوت و بی تفاوتی نسبت به حصر موسوی و کروبی را باید شکست
حکومت کودتا بازداشت خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی را کامل کرده است. چنین اتفاقی غیرقابل پیش بینی نبود. دولت کودتا عزم کرده بود به شکلی مانع فعالیت آن ها و ارتباطاشان با رسانه ها و هواداران خود شود. آن چه تاکنون غیرقابل پیش بینی بوده است، واکنش بسیار ضعیف اپوزیسیون - حتی نزدیکان آقایان کروبی و موسوی - نسبت به حبس خانگی سران جنبش سبز بوده است. اغراق نیست اگر گفته شود تا به حال که بیش از یک هفته از شروع بازداشت های خانگی می گذرد، واکنش قابل ملاحظه و در خوری صورت نگرفته است. هم «اپوزسیون سنتی» یعنی احزاب و گروه های سیاسی مخالف حکومت و هم «اپوزییسیون جدید» یعنی شبکه های اجتماعی مجازی و غیرمجازی، و هم خود اصلاح طلبان در این مورد منفعل مانده اند. حق انتقاد به آقایان کروبی و موسوی و حتی رقابت با آن ها در جنبش سبز و دموکراتیک ایران باید به رسمیت شناخته شود، اما سکوت در برابر اقدامات سرکوبگرانه حکومت که گام اول را در جهت حذف سران جنبش سبز برداشته است، مطلقا با چنین حقی قابل توجیه نیست. بازداشت خانگی و سپس اقدامات دیگری که در صورت عدم اعتراض قاطع نیروهای اپوزیسیون احتمالا در دستور کار حکومت قرار خواهد گرفت، اقداماتی است که به منظور مهار و سرکوب جنبش سبز و دموکراتیک در ایران صورت می گیرد و از همین رو باید با آن ها به طور پیگیرانه ای مقابله شود. سکوت و بی تفاوتی نسبت به بازداشت های خانگی را هم در داخل ایران و هم در عرصه ی بین المللی باید شکست. از نظر ما اکنون زمان آن است که یک بار دیگر امواج اعتراضی در اشکال مختلف آن از صدور اعلامیه تا حرکت های اعتراضی کوجگ و بزرگ در داخل و خارج از کشور و مراجعه به نهادهای بین المللی و دولت های خارجی برای تحت فشار دادن حکومت کودتا و پایان دادن به بازداشت خانگی آقایان موسوی و کروبی ایجاد شود و هزینه ی حذف تدریجی سران جنبش سبز را به طور بی وقفه برای دولت کودتا افزایش دهد.
۱۳۹۰ خرداد ۱۹, پنجشنبه
نعل وارونه مصباح یزدی زیر سر "ابلیس" است مصباح یزدی چه تقصیری دارد؟
محمد تقی مصباح یزدی، بدلیل حمایت از احمدی نژاد و نقش آفرینی در روی کار آمدن او روز به روز بیشتر زیر فشار قرار می گیرد. در واکنش وی به بهانه دیدار با نخبگان سیاسی و فرهنگی که به دیدارش برده شده بودند گفت:
اگر توقع داشته باشیم برای تصدی پستهای کشور اسلامی کسانی انتخاب شوند که هیچ نقص و عیبی در رفتار و فکر و اخلاقشان نباشد باید فقط منتظر ظهور امام زمان(عج) باشیم .
نه آن روز که برای انتخاب شخصی (احمدی نژاد) زحمت کشیدیم تحت تاثیر بودیم و نه امروز تحت تاثیر هوچی گریها و تبلیغات منفی قرار میگیریم. بنده قبلا از بعضی اشخاص که شما خوب میشناسید به دلیل جلوگیری از ضرر به نظام بسیاردفاع میکردم که البته همان زمان در بین موجودین بهترین بودند و بعدها همان اشخاص از ریزشهای انقلاب شدند.(اصطلاحی که برای نخستین بار علی خامنه ای در باره نسل انقلاب به کار برد!)
برنامه ریزی شیطان آنقدر دقیق و جامع است که پس از مهیا کردن زمینهها یک نفر را از لایههای درونی بیرون میآورد و او شبکه ای را تشکیل میدهد. مدرس اصلی این جریان انحرافی ابلیس است.(نه خود مصباح!؟) البته به برخی میگویند اینها لیاقت آن را ندارند که عنوان جریان را داشته باشند و باید به آنها گروهک انحرافی گفت اما هر چه آنان تجربه شیطنت نداشته باشند اما ابلیس با تجربه چندین هزار ساله به کمک اینها آمده است.
این شخص منحرف با این بهانه که فوق العاده است و ارتباطات معنوی با امام زمان (عج) و اصحاب ایشان دارد تاثیر عجیبی بر رئیس جمهور گذاشته و اعتمادش را جلب کرده است.
برخی در تبلیغات انتخابات شعار اطاعت از رهبری سر دادند اما در عمل انتظار ما را محقق نکردند.
اگر توقع داشته باشیم برای تصدی پستهای کشور اسلامی کسانی انتخاب شوند که هیچ نقص و عیبی در رفتار و فکر و اخلاقشان نباشد باید فقط منتظر ظهور امام زمان(عج) باشیم .
نه آن روز که برای انتخاب شخصی (احمدی نژاد) زحمت کشیدیم تحت تاثیر بودیم و نه امروز تحت تاثیر هوچی گریها و تبلیغات منفی قرار میگیریم. بنده قبلا از بعضی اشخاص که شما خوب میشناسید به دلیل جلوگیری از ضرر به نظام بسیاردفاع میکردم که البته همان زمان در بین موجودین بهترین بودند و بعدها همان اشخاص از ریزشهای انقلاب شدند.(اصطلاحی که برای نخستین بار علی خامنه ای در باره نسل انقلاب به کار برد!)
برنامه ریزی شیطان آنقدر دقیق و جامع است که پس از مهیا کردن زمینهها یک نفر را از لایههای درونی بیرون میآورد و او شبکه ای را تشکیل میدهد. مدرس اصلی این جریان انحرافی ابلیس است.(نه خود مصباح!؟) البته به برخی میگویند اینها لیاقت آن را ندارند که عنوان جریان را داشته باشند و باید به آنها گروهک انحرافی گفت اما هر چه آنان تجربه شیطنت نداشته باشند اما ابلیس با تجربه چندین هزار ساله به کمک اینها آمده است.
این شخص منحرف با این بهانه که فوق العاده است و ارتباطات معنوی با امام زمان (عج) و اصحاب ایشان دارد تاثیر عجیبی بر رئیس جمهور گذاشته و اعتمادش را جلب کرده است.
برخی در تبلیغات انتخابات شعار اطاعت از رهبری سر دادند اما در عمل انتظار ما را محقق نکردند.
۱۳۹۰ خرداد ۱۷, سهشنبه
مصباح:"ولایت فقیه" در جامعه دیگر اعتبار ندارد دفاع مصباح یزدی ازخامنه ای بدتر از دشمنی علنی با اوست
از آیت الله مصباح یزدی تاکنون نمونه های بسیار از دریدگی و پای بوسی قدرت و شقاوت نقل شده، اما زیرکی او در هفته های اخیر جلوه کرده است. این زیرکی ناشی از تله ایست که در این روزها بدلیل حمایت 7 ساله اش از احمدی نژاداست که عبایش در آن گیر افتاده . تاکنون شاگردانش – امثال ذوالنور جانشین نماینده خامنه ای در سپاه- و یا در مجلس را جلو انداخته بود و حالا خود جلو افتاده است. مصباح زیر پوشش انتقاد از احمدی نژاد، عملا خامنه ای را خطاب قرار میدهد، اما با همان زیرکی که نوشتیم تازه جلوه گر شده است.
از این جمله ایشان چه می توان فهمید جز رسوا ساختن پایگاه خامنه ای در جامعه. همچنان که شاگرد مصباح در مجلس زیر پوشش انتقاد از احمدی نژاد که بدلیل قطع بودجه سفر استانی رهبر به قم، میزان بودجه این سفر تبلیغاتی را فاش کرد.
مصباح یزدی در تازه ترین مقاله اش که در ماهنامه "پاسدار اسلام" منتشر شده نوشت:
"نظام اسلامی ایران با بزرگترین خطر و تهدید تاریخ سی و دو سالۀ خود روبرو شده است. بی اعتقادی عمومی نسبت به ولایت فقیه در جامعه رشد کرده و برخی قراین و شواهد نشان میدهد که حتی عالیترین مقامات کشور دیگر اعتقادی به ولایت فقیه ندارند و تردید و پرسش های جدی نیز دربارۀ ولایت فقیه به طور نسبتاً گسترده در تمام حوزه های علوم دینی رسوخ کرده است.
تلقی عالیترین مقامات نظام اسلامی نسبت به ولایت فقیه این است که آیت الله خمینی با بهره گیری از فرصت انقلاب "دکانی به اسم ولایت فقیه برای آخوندهای کشور ایجاد کرد."
از این بهتر می شد گفت که در جامعه ایران دیگر کسی برای ولایت فقیه حمد و سوره هم نمی خواند؟ و آقای خامنه ای ول معطل است.
از این جمله ایشان چه می توان فهمید جز رسوا ساختن پایگاه خامنه ای در جامعه. همچنان که شاگرد مصباح در مجلس زیر پوشش انتقاد از احمدی نژاد که بدلیل قطع بودجه سفر استانی رهبر به قم، میزان بودجه این سفر تبلیغاتی را فاش کرد.
مصباح یزدی در تازه ترین مقاله اش که در ماهنامه "پاسدار اسلام" منتشر شده نوشت:
"نظام اسلامی ایران با بزرگترین خطر و تهدید تاریخ سی و دو سالۀ خود روبرو شده است. بی اعتقادی عمومی نسبت به ولایت فقیه در جامعه رشد کرده و برخی قراین و شواهد نشان میدهد که حتی عالیترین مقامات کشور دیگر اعتقادی به ولایت فقیه ندارند و تردید و پرسش های جدی نیز دربارۀ ولایت فقیه به طور نسبتاً گسترده در تمام حوزه های علوم دینی رسوخ کرده است.
تلقی عالیترین مقامات نظام اسلامی نسبت به ولایت فقیه این است که آیت الله خمینی با بهره گیری از فرصت انقلاب "دکانی به اسم ولایت فقیه برای آخوندهای کشور ایجاد کرد."
از این بهتر می شد گفت که در جامعه ایران دیگر کسی برای ولایت فقیه حمد و سوره هم نمی خواند؟ و آقای خامنه ای ول معطل است.
۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه
به عنوان عضو کوچکی در بالاترین از تمام کابران خواهش می کنم اتحاد خود رادر این روزهای سرنوشت ساز حفظ کنند
از تمام بالاترینی های عزیز خواهش می کنم، در این روز های حساس اتحاد خود را در برابر دشمن اصلی خود، یعنی جمهوری اسلامی حفظ کنند.باور کنید با لینک های:من از خاتمی متنفرم،از سلطنت طلب ها بیزارم،مجاهدین را از بالاترین بیرون کنید و... ایران و ایرانی به آزادی نمی رسد. امروز مراسم بزرگداشت هاله بوده، اما به جای تبلیغ این مراسم حداقل در فضای مجازی،می خواهیم مجاهدین را از بالاترین بیرون کنیم و به بحث های فرسایشی و بی نتیجه می پردازیم. چند روز بیشتر به 22 خرداد باقی نمانده و به جای ایجاد کمپین 22 خرداد ، کمپین برای اخراج مجاهدین از بالاترین درست می کنیم. من با افکار و عقاید و اعمال آن ها به شدت مخالفم. اما آیا با بیرون انداختن آن ها از بالاترین تمام مشکلات ما تمام می شود و ایران و ایرانی به آزادی می رسد.به جای تبلیغ مراسم 22 خرداد به این می پردازیم که چرا شورای هماهنگی راه امید مردم را به سکوت دعوت کرده. باور کنید که اگرما در این روز حضور داشته باشند هیچکس نمی تواند جلوی فریاد خشممان را در برابر این حکومت بگیرد.باور کنید که اگر ما در صحنه حضور داشته باشیم دیگر کسانی مثل خاتمی و مزروعی نمی توانند از مصالحه حرف بزنند و شوارای هماهنگی راه سبز امید دعوت به راهپیمایی سکوت کند. همه این مسائل به خود ما و حضورمان در صحنه بستگی دارد. پس از همه شما خواهشمندم که به حق خون ندا و سهراب و هاله و محمد و کیانوش و کامران ومحسن و...اتحاد خود را در این روز های سرنوشت ساز برای جنبش سبز، حفظ کنید و به از بحث های فرسایشی و بیهوده بپردازیم.به امید ایرانی سبز و آزاد........
۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه
سفر نیمه کاره به بولیوی وزیر دفاع ج. اسلامی از بیم بازداشت به ایران بازگشت
سرتیپ پاسدار "وحیدی" وزیر دفاع کابینه احمدی نژاد که به کشور بولیوی سفر کرده بود، به درخواست دولت بولیوی این کشور را ترک کرده و به ایران بازگشت. وحیدی که از فرماندهان سپاه قدس است، در گذشته کادر سفارت جمهوری اسلامی در کشور آرژانتین بوده و در پرونده انفجار مرکز همیاری یهودیان آرژانتین مجرم شناخته شده است. دادستان پرونده این انفجار از پلیس بین المللی "اینترپل" خواستار بازداشت محکومین این پرونده را کرده و ظاهرا دولت بولیوی از بیم دستگیری سردار وحیدی و آغاز یک جنجال بزرگ، از وی خواسته زودتر بولیوی را ترک کند و به ایران بازگردد.
وحیدی برای شرکت در یک اجلاس راهی بولیوی شده بود.
وحیدی برای شرکت در یک اجلاس راهی بولیوی شده بود.
۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه
تاج زاده: اقتدارگرایان حاکم از رادیکال شدن جنبش سبز استقبال می کنند
تحلیلی پیرامون سخنان اخیر سید محمد خاتمی
پنجشنبه, ۵ خرداد, ۱۳۹۰
چکیده :جنبش ملی سبز ایران به مثابه یک جنبش مدنی و مسالمت آمیز با اهدافی متواضعانه حداقلی که وجه مشترک مطالبان اقشار مختلف جامعه ماست، برای تحقق خواسته های خود از هیج امکان و راه حل مسالمت جویانه ای احتراز نمی کند. این جنبش آن چنان که رهبران و نمایندگان شناخته شده آن بارها گفته اند برای تحقق اهداف خود از مذاکره و گفت و گو استقبال می کند. خواسته مردم از رهبرانشان عدم سازش بر اهداف جنبش است. تردید ندارم اگر مطالبات شریف و انسانی جنبش در ازای گذشت از خون های به ناحق ریخته شده قابل تأمین باشد، مادران داغدار اولین کسانی خواهند بود که از خون عزیزانشان خواهند...
سید مصطفی تاج زاده، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از شاکیان پرونده مشفق که در اوین به سر می برد، پیرامون سخنان اخیر رییس جمهور سابق کشورمان، سید محمد خاتمی، و واکنش فعالان سیاسی و بدنه ی جنبش سبز به آن، در یادداشتی تحلیل خود را ارائه کرده است.
متن کامل این یادداشت تحلیلی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سخنان آقای خاتمی در دیدار با جمعی از رزمندگان و ایثارگران در رسانه های جنبش سبز و نیز رسانه های وابسته به حاکمیت اقتدارگرا بازتاب گسترده ای داشت.
بخش های رادیکال و بخصوص بخش های جوان تر جنبش سبز این سخنان را نپسندیدند و آقای خاتمی را مورد بی مهری قرار دادند و برخی نیز در این مسیر از جاده انصاف و ادب خارج شدند به طوری که با حملات خود علیه خاتمی حتی آقای حسین شریعتمدار را نیز به وجد آورد و سخاوتمندانه کیهان را در خدمت انعکاس سخنانشان قرار داد. جریان افراطی حاکم نیز خشمگین از این سخنان و البته از موضعی دیگر خاتمی را آماج حملات شدید قرار داد.
من در این نوشتار می خواهم سخنان خاتمی را از سه منظر مورد بررسی قرار دهم. ۱- درستی و یا نادرستی نگرانی ها و دغدغه ها و هشدارهایی که خاتمی مطرح کرده است. ۲- سازگاری و ناسازگاری دیدگاه ها و پیشنهادهای خاتمی با اصول و مبانی رسمی و شناخته شده جنبش سبز. ۳- درستی و یا نادرستی اظهارات خاتمی به عنوان یک کنش و موضع سیاسی .
۱- درستی و یا نادرستی نگرانی ها و دغدغه های خاتمی
سخنان خاتمی سه محور داشت:
الف: نقد صریح و شجاعانه استبداد و دیکتاتوری و دفاع عالمانه از دموکراسی به عنوان مناسب ترین شیوه برای اداره کشور و تضمین کننده حقوق و کرامت انسان ها.
ب: ابراز نگرانی از قطبی شدن فضای سیاسی و اجتماعی و گسترش فضای خشم و کینه و نفرت متقابل و نیز هشدار نسبت به نشانه ها و علائم آشکار روند سقوط و فروپاشی در تمامی عرصه ها. او به صراحت گفت که در صورت ادامه این وضعیت، امکان هرگونه گفت و گو و تفاهم برای نجات کشور از بین رفته و جامعه در معرض بحران ها و تکان های ویرانگر قرار می گیرد.
ج:دعوت به گذشت و بخشش و گفت و گو بر اساس احترام به خواست ملت و پذیرش حقوق اساسی مردم، به عنوان تنها راه و بهترین و کم هزینه ترین راه برای نجات کشور از وضعیت اسفناکی که تداوم آن به نفع هیچ کس نیست.
طبیعی است که اقتدارگرایان حاکم هیچ یک از بخش های این سخنان را برنتابند اما آن ها به محور سوم حساسیت بیشتری نشان دادند و بیشترین حملات هتاکانه خود را متوجه همین قسمت کردند. بخش های رادیکال و بعضاً بخش های جوانتر جنبش سبز نیز از همین قسمت از سخنان خاتمی که دعوت به گذشت و بخشش و مذاکره می کرد برآشفتند. به گمان من واکنش های تند و عصبیت آلود مذکور نسبت به دعوت به بخشش و گذشت و مذاکره و تفاهم، خود گواه روشنی بر درستی نگاه آسیب شناسانه خاتمی و صحت ارزیابی او از وضعیت نگران کننده کنونی جامعه ماست. وقتی جامعه چنان قطبی می شود و آتش خشم و کینه و نفرت چنان شعله ور می شود که طرف های درگیر جز به انتقام نمی اندیشند و هیچ گونه تفاهم و گفت و گویی را بر نمی تابند، باید نسبت به آینده جامعه عمیقاً نگران بود. بنابراین واکنش های تند و عصبیت آلود نسبت به سخنان خاتمی دقیقاً نشانه و علامت بالینی همان آسیب پذیری و وضعیت نگران کننده ای است که او در بخشی از اظهارات خود بدان هشدار داده و از ادامه آن ابراز نگرانی کرده است
۲-سازگاری و ناسازگاری سخنان خاتمی با اصول و مبانی جنبش سبز
در تبیین سازگاری و ناسازگاری سخنان خاتمی با اصول و مباین جنبش سبز گمان نمی کنم نیازی به بحث و بررسی مفصل داشته باشیم. من از این واقعیت آگاهم که تمامی بخش های یک جنبش اجتماعی همسان نمی اندیشند و ترکیبی از طیف های رادیکال و معتدل و محافظه کار ساختار هر جنبش را تشکیل می دهند. اما به هر حال هویت و تشخص هر جنبش را همواره مواضع رهبران و نمایندگان و سخنگویان شناخته شده آن تعیین می کند که برآیند گرایش ها و دیدگاه های فعال در جنبش به شمار می آید. جنبش سبز نیز از این قاعده مستثنی نیست. بی شک بخش هایی در این جنبش حضور دارند که به تحلیل آن ها نظام جمهوری اسلامی فاقد ظرفیت های لازم برای تأمین حقوق و آزادی های اساسی ملت و در نتیجه تحقق و تضمین دموکراسی است . طیف هایی نیز مشکل را تنها در عملکرد این یا آن شخص می بینند و در قبال مشکلات و معضلاتی که کشور با آن درگیر است و راه برون رفت از آن نگاهی محافظه کارانه دارند. در کنار این دو، طیف وسیعی نیز به هر علت و یا دلیل تحول بنیادین و تغییر نظام را ممکن و یا مفید نمی داند و ضمن اعتقاد به ضرورت اصلاح ساختار های حقوقی در زمان و شرایط مناسب، معتقدند این ساختارها از ظرفیت لازم برای برداشتن گام های اساسی و مهم و نه لزوماً نهایی برای تأمین حقوق ملت و تحقق دموکراسی برخوردار است. شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی که از سوی آقای موسوی مطرح شد و آقایان کروبی و خاتمی همواره بر آن تأکید کرده اند، بر چنین دیدگاه و تحلیلی استوار است.
از این رو معتقدم جنبش سبز به مثابه یک جنبش مدنی، مسالمت جو، از همان آغاز اهدافی متواضعانه، منطقی و غیر قابل انکار را برای خود تعریف کرده است. و این خود یکی از علل گستردگی جنبش و همراهی و همدلی کانون های غیر وابسته به قدرت از این جنبش است. عصبانیت و نیز نگرانی اقتدارگرایان حاکم نیز دقیقاً از همین جا ناشی می شود. آنان از رادیکالیزه شدن شعارها و مطالبان جنبش سبز نه تنها استقبال می کنند بلکه خود بدان کمک می کنند. واکنش هیستریک و عصبیت آلود اقتدار گرایان از شروطی که چندی پیش خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مطرح کرد در همین چارچوب قابل تحلیل است. خاتمی با طرح شروطی نظیر پایان دادن به فضای پلیسی امنیتی حاکم بر جامعه، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی احزاب و مطبوعات و …. به عنوان پیش شرط های اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس عملاً اقتدارگرایان حاکم را در موضعی دشوار قرار داد. آنان از یک سو تأمین این شرایط را پایان یافتن قدرت بلامنازع خود می دیدند و از سوی دیگر این شرایط منطقی، قانونی و منطبق با قانون اساسی بود و مخالفت علنی با آن معنایی جز رسوایی نداشت. بنابراین راه چاره را در فحاشی و عربده کشی دیدند.
تلاش بی وقفه تبلیغاتی اقتدار گران برای دادن نقش به گروه رجوی در جنبش سبز و نیز تلاش برای اخذ اعتراف از دستگیرشدگان در جریان اعتراضات خیابانی مبنی بر ارتباط با این گروه دلیل دیگری بر تمایل اقتدارگرایان به ارائه چهره ای خشونت طلب، تروریست و برانداز از جنبش سبز است. این همان نکته ای است که مقابله با آن هم از نظر سیاسی و هم از نظر تبلیغاتی باید کانون اهتمام جنبش سبز باشد.
جنبش ملی سبز ایران به مثابه یک جنبش مدنی و مسالمت آمیز با اهدافی متواضعانه حداقلی که وجه مشترک مطالبان اقشار مختلف جامعه ماست، برای تحقق خواسته های خود از هیج امکان و راه حل مسالمت جویانه ای احتراز نمی کند. این جنبش آن چنان که رهبران و نمایندگان شناخته شده آن بارها گفته اند برای تحقق اهداف خود از مذاکره و گفت و گو استقبال می کند. خواسته مردم از رهبرانشان عدم سازش بر اهداف جنبش است. تردید ندارم اگر مطالبات شریف و انسانی جنبش در ازای گذشت از خون های به ناحق ریخته شده قابل تأمین باشد، مادران داغدار اولین کسانی خواهند بود که از خون عزیزانشان خواهند گذشت.
این بخش را با بیان یک تجربه زنده و تأمل برانگیز به پایان می برم. امروز تجربه قیام مردمی مصر پیش روی ماست. رژیم حاکم بر مصر از اواسط قرن گذشته تا کنون، یعنی از زمان کودتای افسران جوان در مصر به رهبری مرحوم جمال عبدالناصر تا کنون به مدت شصت سال نظامی متمرکز و اقتدار گرا را بر جامعه مصر تحمیل کرده است. سازمان امنیت مصر که زیر نظر کا. گ . ب آموزش دیده و سازمان یافته بود، طی این مدت سخت ترین کنترل ها را بر بخش های مختلف جامعه و نهادهای اجتماعی تحمیل کرد. طی بیش از نیم قرن بسیاری از منتقدان و آزادیخواهان پاسخی جز اعدام و حبس و شکنجه و سیاه چال دریافت نکردند. به رغم این همه در قیام ملت بزرگ مصر چیزی که اصلاً شنیده نشد، شعار انتقام جنایات شصت سال گذشته و محاکمه عوامل آن و حال کردن مطالبات و جبران مظالم نیم قرن گذشته بود. جنبش مردمی مصر یک هدف حداقلی را شعار خود قرار داد و آن تغییر قانون ریاست جمهوری مادام العمر به ریاست جمهوری محدود و دوره ای و برگزاری انتخابات آزاد بود. آن ها نه یک جنبش مدنی را با انقلاب عوضی گرفتند و نه شعارهای انقلابی دادند و نه پس از پیروزی، خواسته های جدیدتری مطرح کردند و نه بر مطالبات خود افزودند. پس از کناره گیری مبارک هیچ یک از بخش های ساختار نظام سیاسی مصر برهم نریخت. من وقتی این تجربه را مرور می کنم در می یابم که چرا جامعه مصر سرآمد جهان عرب است و چرا مصر همواره در سطح رهبری جهان عرب ایفای نقش کرده است.
۳- ارزیابی اظهارات خاتمی از منظر سیاسی
ملاک صحت و عدم صحت یک اظهار نظر یا عمل سیاسی لزوماً و همه جا درستی و یا نادرستی آن اظهارنظر و یا عمل نیست، بلکه موقعیت و شرایط اتخاذ یک موضع نقش تعیین کننده ای در درستی و نادرستی آن دارد. از این رو بیان یک سخن هر چند حق در شرایطی نامناسب می تواند یک اشتباه سیاسی تلقی شود. بنابراین می توان این پرسش را مطرح کرد که صرفنظر از درستی و نادرستی دعوت به بخشش و مذاکره، آیا بیان این سخن در شرایط کنونی اقدامی سنجیده بود؟
برای پاسخ به این سئوال لازم است به یک نکته مهم توجه شود و آن این که آن گونه که گفته اند، خبر این سخنرانی حدود دو هفته پس از انجام آن توسط خود خاتمی و همزمان با اوجگیری بحران جنگ قدرت در حاکمیت و حانه نشینی احمدی نژاد در وبلاگ شخصی وی منتشر شده است. بنابراین می توان مطمئن بود که انتشار خبر سخنرانی مذکور حساب شده بوده است و نه امری اتفاقی.
طی شش سال گذشته تمامی محافل قدرت ملزم به حمایت غیر مشروط از احمدی نژاد بوده اند. تمام کانون های رسمی قدرت پشتیبان و همراه او بوده اند. هر گونه انتقاد و اعتراض به عملکرد او و همکارانش، با شدید ترین لحن و واکنش پاسخ داده شد. دولتش دولت کریمه نامیده شد دولتی که در صد سال اخیر نظیر نداشته است. دولتی پاک، خدمت گزار و عدالت خواه. طی دو سال گذشته به قیمت حمایت از او و دولتش سنگین ترین هزینه ها بر کشور تحمیل شد. اعتراض به تقلب در انتخاباتی که وزیر کشور او برگزار کرده بود به قیمت حبس و بازداشت صدها تن و آسیب دیدن هزاران تن انجامید. تا همین دو ماه پیش او شعیب بن صالح نامیده می شد و حامیانش در قدرت در برابر این گونه تبلیغات عوامفریبانه سکوت تأیید آمیزی اختیار می کردند. تا آن که یک شبه تشت رسوایی از بام برزمین افتاد. همان ها که تا دیروز او را معجزه قرن بیستم و رجایی زمان و مظهر منطق و پیام انقلاب می خواندند، اکنون او را دروغ گو، عوامفریب، ناصادق خواندند، گفتند که او و اطرافیانش مدعی ارتباط با امام زمان هستند، فساد گسترده مالی اطرافیانش افشا شد و … اکنون جای این سئوال خالی بود آیا احمدی نژاد و گروهش این قدر ارزش داشتند که برای حمایت از آن ها این همه هزینه بر کشور تحمیل شود؟ مگر مخالفان و معترضان طی شش سال گذشته همین هشدارها را نمی دادند و مگر به گسترش فساد در دولت و نابودی درآمد افسانه ای نفت به قیمت رکود اقتصادی و تورم و بیکاری و … طی این مدت هشدار نمی دادند؟
این سئوال های بی پاسخ به همان اندازه که برای سبزها عادی و تکراری است برای بدنه اصول گرایان و بخش هایی که به انگیزه های ایدئولوژیک از دولت حمایت می کردند و نیز برای بخش هایی وسیعی از روحانیت و جامعه سنتی ما که آلوده قدرت نشده اند، بسیار مهم، حیاتی و تکان دهنده است. آنان می پرسند آیا روا بود به خاطر دفاع از چنین افراد و پرده پوشی اعمالشان، خادمان و دلسوزان و چهره های فرهیخته ای را که هر ملتی آرزوی داشتن آن ها را می کند، اینجنین طرد و حبس و خانه نشین و هتک حیثیت کنند؟ و کشور و ملت این همه آسیب ببینند؟ سخنان خاتمی از این سئوال و پاسخ به آن خالی است، زیرا سخن او رو به آینده دارد. انتشار سخنان خاتمی در این موقعیت به این بخش از حامیان و ناظران بی طرف، حقیقت دیگری را متذکر می شود. او در سخنان خود به روشنی نشان می دهد که معترضان و مخالفان جریان حاکم نه دیروز و نه هیچ وقت دیگر در اندیشه انتقام نبوده اند. آنان نه داعیه قدرت دارند و نه سودای مقام، آنان دغدغه آینده کشور و جامعه را دارند. آنان امروز نیز به رغم تمام محنت ها و رنج ها و نامرادی هایی که متحمل شده اند، برای نجات کشور آماده اند ظلم هایی را که برایشان رفته بزرگورانه ببخشند. اگر برخی هم تصور می کنند بر رهبری هم ظلمی رفته است، برای حفظ مصالح کشور باید اغماض کرد و نگاه به آینده داشت. این سخن خاتمی در این موقعیت سئوال دیگری را در ذهن های منصف در می اندازد و آن این که حال که خطای سیاست ها و اقدامات گذشته آشکار شده است و منتقدان و معترضان نیز حاضرند این چنین نجیبانه و بزرگوارانه از حق خود بگذرند و همچنان آماده گفت و گو هستند، چه عاملی جز کینه توزی و خودمحوری و قدرت طلبی می تواند مانع پاسخ مثبت به این درخواست انسانی و در نتیجه بی اعتنایی به مصالح آشکار ملی باشد؟ اگر به سخنان خاتمی از این منظر بنگریم آنگاه احتمالاً آن را سیاستمدارانه ، هوشمندانه و به موقع ارزیابی کنیم.
نکته آخر این که ما حتی در دوران ریاست جمهوری خاتمی را بیشتر در هیئت یک متفکر و شخصیت فرهنگی دیده ایم تا یک سیاستمدار. او نیز خود همواره به ایفای نقش یک متفکر و شخصیت فرهنگی بیشتر علاقه نشان داده است. به رغم این من خاتمی را یکی از تأثیرگذارترین شخصیت های تاریخ معاصر بر عرصه سیاست این کشور می دانم. خاتمی در طول نزدیک به دو دهه حضور در عالی ترین سطوح سیاسی کشور، همواره بر امری تأکید کرده است که نکته مغفول عرصه سیاسی کشور در دوران معاصر است و آن توصیه به تحمل یکدیگر و مدارا و تمایز قائل شدن میان رقابت سالم سیاسی با ستیزه جویی و خصومت است و ما امروز بیش از هر زمان دیگری به این توصیه و یا بهتر بگویم به این فهم و نگاه به عرصه فعالیت های اجتماعی و سیاسی نیازمندیم. انتظار این که خاتمی از این دیدگاه اصولی و راهبردی دست بشوید انتظار درستی نیست. به گمان من خاتمی به خاطر پافشاری بر این دیدگاه قابل احترام است و این خاتمی نیاز امروز و فردای اندیشه و عرصه سیاسی جامعه ماست. اگر او به خاطر مخالفت ها و حملاتی که علیه وی صورت می گیرد، از این دیدگاه دست بشوید و یا در پیگیری آن سستی بورزد، هرچه باشد و هرچه شود خاتمی مورد احترام و دوست داشتنی نخواهد بود.
اشتراک در:
نظرات (Atom)


