۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

:: چه کسانی مانع کمک جهان به جنبش سبز شدند. چرا؟

در مصاحبه ای که امشب پارازیت صدای آمریکا با خانم کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا انجام داد خانم کلینتون در مقابل سوال کامبیز حسینی که غرب به لیبی ومصر وتونس کمک کرد و به جنبش سبز نه پاسخ دادند:.... که نمایندگان شما در این جنبش کمک ما را رد کردند........حال سوال ما از این رهبران که با آمریکاییها در ارتباط بودند وکسی هم نمی داند اینها کدام رهبران بون این است که اولان چه کسی شما را نماینده جنبش کرده است. وشما چه کسانی هستید ؟دومن چرا بدون نطر خواهی از جنبش سبز نطرات خود را به جای ما قرار دادید.؟سومن مردم ایران در خیابانهای تهران وشهرستانها فزیاد می زدند واز اباما می خواستند که اوبا اوبا یا با رژیم با با ما شما چرا در مقابل خواسته این مردم عمل کردید ؟دوستان این موارد را جدی بگیرید اینها باعث شدند هزاران نفر اعدام وشکنجه وبه کهریزک فرستاده شوند.هیچ انقلابی بدون کمک جهان ممکن نیست.دو فاکتور درذوران گلوبالیراسیون باعث تعییر وبه زیر کشیدن خکومتهای می شود 1- ملت به پا خواسته ومصمم برای سرنگونی 2- کمک جهان بیرونی هر یک از این دو فاکنور اگر فراهم نباشد انقلابی هم ممکن نخواهد شد.پس حکومتها کافیست یکی از این دو را قطع کنند.در جنبش سبز که ماهها طول کشید وملت قهرمام ایران مضمم بودند .شعارها هم در جهت به زیر کشیدن حاکمییت بود این آقایون توانستند فاکتور کمک بین الملی را به نفع رژیم تغییر دهند .این موضوع را باید پیگیری کرد و دشمنانمان را که به نام جنبش سبز با عرب در تماس بودند را شتاسایی کنییم تا طرد شوند.افشاگری خانم کلینتون را هم در همین راستا باید مد نطر قرار داد..................................................... متن این مصاحبه را در زیر مطالحه کنید هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در مصاحبه ای با کامبيز حسينی از صدای آمریکا درمورد مسائل ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه نظرات خود را ابراز داشت: من سوالهای زيادی از طرف بينندگان برنامه مان دارم ولی سوال خودم را اول می پرسم و بعد ميريم سراغ سوال های بينندگان؛ آيا شما باور داريد که جمهوری اسلامی يک ديکتاتوری است؟ کلينتون: بله؛ من باور دارم که جمهوری اسلامی یک رژیم دیکتاتوری است. و من فکر می کنم روندی فزاینده دردیکتاتوری شدن طی می کند و در واقع به نظر من داره به سمت یک دیکتاتوری نظامی پیش می ره. اخیرا شنیده ام که حتی ممکن است ریاست جمهوری منتخبی از این پس نباشد. این سبب تاسف من است برای این که ایرانیان مردمی با توان و غنای فرهنگی بسیار هستند که با حکومتی کوته فکر و سرکوبگر مواجهند که درتلاش است تا آنچه را که مردم ایران انجام می دهند کنترل کند. آيا می تونم يک سوال ديگه از طرف خودم بپرسم بعد برم سراغ بينندگان؟ من عذر می خواهم از بينندگان. آقای اوباما تجربه ليبی را به دستور تهيه غذايی برای موفقيت تشبيه کردند؛ فکر می کنيد کی درمورد سوريه يا جای ديگری چيزی با اين دستورعمل پخته شود؟ کلينتون: به مواد اولیه نگاه کنید در لیبی. خیزشی مردمی که متهورانه بود که برخی ابتدا حتی اون را خیزشی نادانانه خواندند چون مردم با رهبری طرف بودند که اونها روموش و سگ می خواند و تهدید کرده بود که اونها را بکشه حتی اگر خانه به خانه باشه. این قیامی طبیعی بود. که از درون برخاسته بود و بعد ما شاهد درخواست کمک از درون لیبی بودیم. و همینطور تقاضای کمک از سوی اتحادیه عرب و به این ترتیب بود که سازمان ملل متوجه اهمیت به رسمیت شناختن این همه شد. در سوریه وضع فرق می کنه دست کم تاکنون این طور بوده. اونجا مردم خواهان کمک خارجی نیستند و خواستاردخالت نظامی هم نیستند. آنها واقعا خواستار آن نیستند که جمهوری اسلامی به دولت کشورشان کمک کند. بنابراین من فکر می کنم که پرزیدنت اوباما به خواست مردم لیبی برای آزاد شدن اشاره کرده همچنانکه مردم مصر و تونس این خواست را داشته اند. دربرخی کشورها مردم به کمک بیشتری نیاز داشته اند اما مهم آن است که این نوع خیزشها از درون برآمده. آيا فکر می کنيد مردم ايران نياز به کمک دارند در اين مورد؟ کلينتون: من از سال دوهزار و نه به خاطر دارم که جنبش سبز گفت که کمک ما را نمی خواهد و به کسانی که ما با آنها ارتباط برقرار کرده بودیم گفتند که نمی خواهند کمکی از ما بگیرند و ما به این خواسته احترام گذاشتیم. ما درپی درگیری با رژیم ایران نیستیم بلکه خواهان حمایت از مردم ایرانیم. ما از خارج از ایران سعی می کنیم پشتیبانی خود را از مردم نشان دهیم و این را که به خواستها و آرمانها ی آنها احترام می گذاریم. و از راه تلاش برای از میان بردن پرده الکترونیکی که حکومت ایران ایجاد کرده می خواهیم به آنها کمک کنیم و همینطور از راه تبادل د انشجو. من چند ماه پیش اعلام کردم که ما تسهیلاتی برای صدور روادید در نظر گرفته ایم. ما در حال راه اندازی سفارتخانه ای مجازی در تهران هستیم که تارنمایی دارد که مردم می توانند به آن مراجعه کنند و اطلاعات بگیرند. ما همچنین اطلاعاتی بیشتر دراختیار دانشجویان قرار می دهیم. بنابراین هدف من از صحبت امروزم با شما این است که با روشنی کامل به مردم ایران و به ویژه به جمعیت بزرگ جوانان آن کشور بگویم که ما با شما سردعوا نداریم. ما می خواهیم از آرمانهای شما حمایت کنیم . برای ما سبب خرسندی بسیار خواهد بود اگر همین فردا رژیم تهران تصمیم به تغییر رویه بگیرد و از خود بپرسد چرا این همه استعداد و توانایی را که آینده آن کشور است سرکوب می کند . بنابراین ما در پی کمک به مردم ایران هستیم متناسب با آنچه از ما خواسته می شود. علی از مشهد در مورد تحريم ها سوال کرده، يک گروه باور دارند تحريم ها فشار بر مردم می آورد مثل تحريم قطعات هواپيما. مردم در اين مورد سوال زياد دارند. گروهی بر اين باورند که فقط تحريم نفت و بانک مرکزی ميتواند تغييری در رفتار ايران به وجود بياورد. نظر شما چيست؟ کلينتون: من میدانم که مسئله تحریمها گاهی می تواند بحث انگیز شود چون تحریم نوعی دیپلماسی منسجم است. و به معنای درگیری نیست. هیچ کس در دولت ما خواهان درگیری نیست و بخاطر داشته باشید که شدیدترین تحریمها از سوی سازمان ملل در قبال ایران اعمال شده، زمانی که روشن شد که ایران قصد دستیابی به سلاح هسته ای دارد وبه وضوح فعالیتهایی را در این راستا دنبال می کند. و درپی به دست آمدن این شواهد جامعه بین المللی وحتی شرکای سیاسی ایران به این نتیجه رسیدند که ایران باید تحت تحریم باشد چراکه رسیدن آن کشور به سلاح هسته ای بی ثباتی ایجاد می کند. کوشش ما آن است که تحریمها به نحوی اعمال شوند که برای مردم زجر آور نباشند . همانطور که پرزیدنت اوباما گفته است ما دوسیاست موازی را اعمال می کنیم.که یک سوی آن دیپلماسی است. ما برای گفتگو تلاش کرده ایم. به وضوح بسیار گفته ایم که برای ایران حق دستیابی به نیروی صلح آمیز هسته ای قائلیم اما نه به سلاح هسته ای. برای ارتباط و مذاکره کوشیده ایم و تا کنون موفق نشده ایم. و به تحریم روی آورده ایم تا شرایطی را ایجاد کنیم تا رژیم ایران به ارتباط و مذاکره ترغیب شود. فاطمه از تهران می پرسد چه تحريم های جديدی را بايد انتظار داشته باشيم؟ کلينتون: به برخی ازشکلهای تحریم از قبیل تحریم بانک مرکزی اشاره کردی. از طرف دیگر ما رویه ای آزارنده را شاهد هستیم که دخالت روبه فزونی سپاه پاسداران در بطن جامعه است. و سپاه قدس که در پی نقش و نفوذ بیشتر در بدنه اقتصاد جامعه ایران است . این یکی از دلایلی است که من از رژیم ایران به عنوان دیکتاتوری نام بردم که به سوی نظامی شدن پیش می رود. بنابراین ما به اشکال گونه گون تحریم نگاه می کنیم. اما ما همچنان از رژیم دعوت می کنیم به مذاکره . اخیرا پرزیدنت احمدی نژاد ابراز تمایل کرده بود به گفتگو با سران کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک که شامل اعضای دائم شورای امنیت می شود به اضافه آلمان. خانم کتی اشتون به این ابراز تمایل تهران پاسخ داد اما ما هنوز جوابی از رژیم نشنیده ایم. کامران از لندن پرسيده دولت آقای اوباما چه کارهايی برای مقابله با نقض حقوق بشر در ايران داره انجام ميده الان؟ کلينتون: ما به فعالیتهای متعددی دست زده ایم. در این باره سخن می گوییم و درپی کسانی هستیم که شواهدی درباب پایمال شدن حقوقشان موجود است. در این حال ما می خواهیم آنانی را که عوامل تضییع حقوق بشر هستند شناسایی کنیم و آنها را محدود کنیم و مانع سفرشان به خارج از کشور شویم. ما حمایت بسیاری از دگراندیشان در خارج از ایران می کنیم و تلاش می کنیم با داخل کشور در ارتباط باشیم تا موارد نقض حقوق بشررا دردستور جلسه مان قراردهیم. ما تلاش می کنیم یادآور شویم که کوروش کبیر یکی از نخستین کسانی بود که در طول تاریخ بشری اعلامیه حقوق بشر را نوشت و این که این رهبر ایرانی با رژیم کنونی تفاوت فاحشی دارد . ما همچنین درتلاش برای فراهم آوردن و دراختیار قراردادن تجهیزات و امکاناتی برای مخدوش کردن پرده الکترونیکی هستیم تا امکان آزادی بیان وجود داشته باشد و امکان ارتباط و امکان آنکه شهروندان ایرانی بتوانند از مواردی بگویند که حقوق خودشان پایمال شده ، آنچه به طور مرتب در ایران اتفاق می افتد. شما در مورد اين پرده الکترونيکی صحبت کنيد، دقيقا چه کاری داره انجام ميشه برای پايين آوردن اين پرده؟ آيا طرح مشخصی هست؟ کلينتون: من فکر می کنم باید از این جا شروع کنم که رژیم ایران در تلاش است تا راههای ارتباطی را – چه از طریق اینترنت باشد و چه راههای سنتی تر آن چون تلفن و تلفن همراه – مسدود کند و راههایی را نیز به کار گرفته اند تا کسانی را که ابراز عقیده می کنند تعقیب کنند ومعیارشان برای مخالفت با رژیم در مواردی شگفتی انگیز است. آنچه ما می کنیم آن است که انواعی خاص از تجهیزات ، آموزش و فن آوری را دراختیار می گذاریم. تا آنکه آنها هم از راه مجازی و هم عادی قادر باشند به این که این محدودیتها را مخدوش کنند. فکر کنم بیش از این نتوانم توضیح دهم. کريم از بيرجند پرسيده بسياری از مردم در ايران در مورد قضيه ترور سفير عربستان ابهام دارند. آيا اطلاعات جديدی هست که شما با ما امروز بخواهيد درميان بگذاريد؟ کلينتون: من درک می کنم که این برای مردم جای پرسش داشته باشد. چون این طرحی شوک آور بود. حتی برای ما که آن را برملا کردیم شوک آور بود. اما ما شواهدی بسیار قوی داریم که برخی از آنها دردسترس عموم هم هست. ما اظهارات متهم ایرانی – آمریکایی را که اعتراف کرده داریم که با اطلاعاتی که دردست داشتیم خوانایی دارد. همچنین اظهارات عصو کارتل مواد مخدر مکزیک راداریم که قرار بوده عامل طرح ترور باشد. ما از ارتباطاتی که برای این منظور برقرار شده مستنداتی د اریم و همچنین مبلغی را که به عنوان پیش پرداخت برای این طرح ترور حواله شده که یکصد هزار دلار است. بنابراین اطلاعات بسیاری داریم که قوی است و مجموعا یک پرونده جنایی قوی را می سازد. البته ما نگران هستیم چرا که نمی خواهیم سفیر هیچ کشوری در خاک ما هدف ترور قرار گیرد. اما مسئله دیگر آن است که ایران با این طرح ترورناقض موازین کنوانسیونی بین المللی است که علیه جرائم است و خود آن کشور امضا کننده آن بوده. ما خواهان آن هستیم که ایران به واکاوی این مسئله بپردازد و با سازمان ملل متحد در این زمینه همکاری کند و شخص دوم این توطئه را که عضو سپاه قدس است تحویل دهد. من همچنین می خواهم به مردم یادآوری کنم که این نخستین بار نیست که ایران دست به اقدامی این چنین زده . شمایی که داخل ایران زندگی می کنید از قابلیتها و عملکرد امنیتی حکومت ایران مطلعید واز این که رفتارهایی ازاین دست در خارج از خاک آن کشور پیشتر هم دیده شده. از این رو این نباید مایه شگفتی بسیار باشد و به هرحال مستندات هم قوی هستند. سوال آخر من درمورد سازمان مجاهدين است. از طرف افشين از کردستان عراق ميشه يک توضيحی درمورد وضعيت کنونی اين سازمان به ما بديد؟ کلينتون: ارزیابی عملکرد این سازمان درجریان است. مطمئنم که افشین می داند که اتحادیه اروپا ارزیابی از گروههایی دارد که در فهرست تروریستی قراردارند. اتحادیه اروپا به این نتیجه رسید که این گروه را از فهرست گروهها یا افراد تروریست خارج کند چون ادله وشواهد تازه ای دردست نبود. ما در ایالات متحده همچنان مشغول بررسی مستندات هستیم. خانم وزير خارجه ممنون که به برنامه آمديد امروز، خيلی زود گذشت اين رسم برنامه ما است که در پايان برنامه ما به مهمان برنامه وقت می ديم تا مستقيما با بينندگان ما صحبت کنه، اون دوربين شما است. شما می توانيد با بينندگان و مخاطبان برنامه در ايران صحبت کنيد. کلينتون: من می خواهم از همه شما تشکر کنم که مخاطب این گفتگو بودید و هزاران پرسش مطرح کردید. دلم می خواهد که بازهم مصاحبه هایی این چنین انجام دهم چرا که می خواهم گفتگویی مستمر با مردم ایران داشته باشم. ما قویا باورداریم که ایران مستعد آینده ای درخشان است ومردم ایران درطول تاریخ ثابت کرده اند که مردمی فوق العاده اندو از این روست که ما می خواهیم قابلیتهای این مردم را رها کنیم . ما خواهان آن هستیم که رژیم شما خود را تغییر دهد . ما خواهان آن هستیم که دولت کشورشما بیش و پیش از هر چیز حامی حقوق انسانی و آرمانهای خود شما باشد.ما تمایل بسیاری به بهبود روابط داریم و فاصله گرفتن از گذشته. طی پنجاه سال اخیر اتفاقاتی افتاده که می دانیم برای هر دوسو پشیمانی هایی به بار آورده است. اما ما می خواهیم رابطه ای تازه را شکل دهیم. پرزیدنت اوباما به این امر متعهد بوده و تا کنون پاسخ مثبتی نگرفته پس ما به رغم نبود روابط رسمی دیپلماتیک اقدامی کرده ایم که هم اکنون آن را اعلام می کنم . سفارتخانه ای مجازی در تهران می گشاییم که تارنمای آن تا پایان امسال فعال خواهد شد. ما شما را – به ویژه شما جوانان را – تشویق می کنیم به این که به ایالات متحده بیایید و ادامه تحصیل دهید. ما مشتاق تبادل مردمی بیشتر هستیم و به تلاش خود ادامه می دهیم برای توسعه روابط میان مردم آمریکا و مردم ایران که به نظر من برای سده بیست و یکم اهمیت دارد.

۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه

:: پیشنهاد تاجزاده برای اعتراض به ادامه حصر کروبی، موسوی، رهنورد و دیگر زندانیان: دوشنبه‌های اعتراض

سید مصطفی تاج زاده از زندان پیشنهاد کرد که روزهای دوشنبه‌ی اول هر ماه برای اعتراض به حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و دیگر زندانیان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری اعلام شود و هموطنان با روزه، اعتصاب غذا، گردهمایی و انتشار اخبار در این روزها، در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند. وی با یادآوری اینکه اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند، تاکید کرد که این اقدام پیشنهادی، نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست.... سید مصطفی تاج زاده که هم اکنون به صورت انفرادی در یکی از بندهای متروک زندان اوین نگهداری می‌شود، پیشنهاد کرد: “هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند.” این فعال سیاسی که خود در اعتراض به نقض حقوقش از نزدیک به یک سال قبل (بیستم آبان ماه سال گذشته) روزه دار است، با اعلام این که اقدام پیشنهادی نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست، گفت: چه به جاست که هر دوشنبه اول هرماه به اسم یک شهید جنبش سبز نام گذاری شود. برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام «ندا آقاسلطان» بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره «سهراب اعرابی» را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید “سید علی موسوی” و سایر شهدا ادامه دهیم. تاجزاده افزود: “اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند. بنابرین باید فرصت را برای دور هم نشستن و بحث کردن و انتشار اخبار این نشست ها، مغتنم بشماریم و دیوار هراس را فروبریزیم. اگر جوانان ایران زمین، اعم از دختر و پسر و همه شهروندان آگاه اراده کنند و جمع های کوچک و بزرگ، بسته به شرایط و امکانات تشکیل دهند و عملا در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند، اطمینان دارم که جناح حاکم زودتر از آن چه تصور می رود، عقب خواهد نشست و امکان بهره مندی همه ایرانیان از حقوق خویش و نیز تحقق آرمان های آنان را فراهم خواهد کرد.” وی که به برخی از سوالات مطرح شده از سوی وب‌سایت تحول سبز در خصوص مسایل روز پاسخ می‌گفت، همچنین در واکنش به مصوبه مجلس درباره نظارت بر نمایندگان گفت: ”می خواهند نمایندگان چشمشان به بیت رهبری باشد، تا چنان چه نظری نبود، آنان بتوانند اظهارنظر کنند وگرنه با انواع مجازات ها و در نهایت اخراج از مجلس مواجه خواهند شد.” این عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درباره اظهارات اخیر جواد لاریجانی مبنی بر این که اصلاح طلبان منحرف، فرصت طلب و ضد دموکراسی هستند، نیز می گوید: ”من به تجربه دریافته ام که هر زمان آقای جواد لاریجانی به اتهام زنی و هتاکی علیه اصلاح طلبان و دیگر منتقدان استبداد دینی می پردازد و مطالبی بیان می کند که نادرست بودنشان آشکار است، معمولا یکی از پرونده های او در شرف رسیدگی قرار گرفته یا خلاف قابل توجهی مرتکب شده است.” به گزارش تحول سبز، بخش اول پاسخهای سید مصطفی تاج زاده به سوالات مطرح شده در پی می آید: معاون سیاسی وزارت کشور درباره مصوبه مجلس هشتم درباره نظارت بر نمایندگان گفت: این مصوبه، کپی برداشتن از اقدام نظامیان ترکیه است که پس از کودتای سال ۱۹۸۰ میلادی خود(۱۳۶۹ خورشیدی) کوشیدند کنترل خود را بر نهادهای انتخاباتی نهادینه کنند تا برای مهار منتقدان و اعمال حاکمیت خویش بر کشور نیاز به آوردن توپ و تانک به خیابان ها نباشند. به عبارت روشن، تلاش کردند با پیش بینی و تعبیه سازوکارهای قانونی چنان دست اشخاص و احزاب منتقد یا مخالف نظامیان دیکتاتور- سکولار ترکیه را ببندند که در صورت پیروزی در انتخابات از انجام هر اقدامی برخلاف خواست آنان ناتوان شوند. وی افزود: اقتدارگراهای ایرانی نیز پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸، علاوه بر تلاش به منظور جلوگیری از برپایی انتخابات آزاد و عادلانه، می کوشند نهادهای دموکراتیک و از جمله مجلس را با تصویب طرح ها و لوایح به ظاهر قانونی تا آن جا که می توانند تضعیف کنند تا اگر زمانی مجبور شوند تحت فشار افکار عمومی و فضای منطقه ای و بین المللی به منتقدان برداشت های استبدادی از اسلام، انقلاب و قانون اساسی اجازه نامزد شدن و ورود به قوه مقننه را بدهند، آنان نتوانند قدمی برخلاف منویات کانون قدرت بردارند و در صورت ایجاد مزاحمت برای مافیای قدرت و ثروت، از حقوق قانونی نمایندگی مردم محروم شوند و نیز در صورت پافشاری بر عقاید خویش از مجلس اخراج شوند و البته نه به وسیله قوه قضائیه یا شورای نگهبان که منصوبان رهبر هستند بلکه با استناد به رای اکثریت نمایندگان مجلس. تاج زاده به تلاش های دو دهه گذشته اقتدارگراها برای فرمایشی کردن انتخابات و بله قربان گو کردن مجلس اشاره کرد و گفت: اولین گام را آقای جنتی و همکارانش در سال ۱۳۷۰ برداشتند و با تفسیر استبدادی اصل ۹۹ قانون اساسی، نظارت خود را بر انتخابات، استصوابی خواندند که معنای واقعی آن دخالت مطلقه و نیز پاسخ گویی تنها به یک نهاد انتصابی بر انتخابات بود. سپس مجلس اصولگرا با تغییر قانون انتخابات، به نظارت استصوابی وجهه قانونی بخشید. پس از حماسه دوم خرداد ۷۶، رهبری نظام در دیدار با اعضای شورای دفتر تحکیم وحدت و در جواب اعتراض آنان به نظارت استصوابی اعلام کرد که شما می توانید از طرق قانونی، یعنی از طریق مجلس، قانون را مجدداً اصلاح کنید ولی تلاش دولت اصلاحات در این زمینه با مخالفت شورای نگهبان و سکوت رهبری مواجه شد! رئیس ستاد انتخابات کشور در دولت اصلاحات در ادامه افزود: با پیگیری اصلاح طلبان و همکاری هیأت رئیسه مجلس، سرانجام مجمع تشخیص مصلحت نظام نظر مجلس پنجم و دولت هفتم (اصلاحات) را بر دیدگاه شورای نگهبان ترجیح داد و مصوبه ای گذراند که طبق آن شورای نگهبان موظف گردید صرفاً براساس ضوابط و استنادهای قانونی به بررسی صلاحیت داوطلبان بپردازد و از انجام هر گونه اقدام سلیقه ای و غیرقانونی بپرهیزد. اگرچه آقای جنتی و هم فکرانش در شورای نگهبان هرگز مصوبه مذکور را اجرا نکردند. علاوه بر آن، پس از مدتی خیز برداشتند تا رسیدگی به صلاحیت نامزدها را دائمی کنند. یعنی حتی زمانی که فردی به عنوان نماینده مردم برگزیده می شود، چناچه سخنی گفت یا رفتاری کرد که مورد پسند آقای جنتی نبود، شورای نگهبان بتواند او را فاقد صلاحیت اعلام کند و در نتیجه از مجلس اخراج شود. البته اعتراض گسترده اشخاص و احزاب سیاسی که بخشی از اصولگراها نیز به آنان پیوسته بودند موجب شد که اقتدارگراها از طرح فوق عقب نشینی کنند. تاج زاده افزود: اکنون آن نقش را به اکثریت مجلس واگذار کرده اند تا به نام نظارت بر نمایندگان مجلس، منتخبان مردم را چنان در تنگنا و محدودیت قرار دهند که هرگز درباره مسائل اصلی کشور سخنی نگویند و رأیی ندهند و در مورد موضوعات فرعی نیز چشمشان به بیت رهبری باشد، تا چنان چه نظری نبود، آنان بتوانند اظهارنظر کنند وگرنه با انواع مجازات ها و در نهایت اخراج از مجلس مواجه خواهند شد. این در حالی است که در همه دنیا، نظارت عمومی (رأی دهندگان، احزاب و مطبوعات) موجب می شود که نمایندگان دست از پا خطا نکنند و در صورت رفتار نادرست با خطر تضعیف پایگاه اجتماعی و آرای حزب و جناح متبوع خود مواجه شوند. وی در خاتمه تأکید کرد: هم چنان که تلاش های به ظاهر قانونی نظامیان کودتاچی در ترکیه نتوانست مانع به قدرت رسیدن دموکرات – مسلمانان های حزب عدالت و توسعه شود، در جمهوری اسلامی ایران نیز سرانجام، و به یاری خداوند در آینده نه چندان دور، شاهد استقرار دولت مدنی به جای دولت نظامی خواهیم بود و در میهن ما نیز اشخاص و احزاب تحت فشار افکار عمومی و آن چه در کشورهای همسایه و منطقه می گذرد، به مشارکت و رقابت آزاد سیاسی تن خواهند داد و همه اعم از اسلام گرا یا عرفی گرا، سوسیالیست یا لیبرال مجبور خواهند شد حقوق یک دیگر را به رسمیت بشناسند. عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی درباره اظهارات اخیر آقای محمد جواد لاریجانی مبنی بر این که اصلاح طلبان منحرف، فرصت طلب و ضد دموکراسی هستند و عدم شرکتشان موجب می شود که انتخابات پرشورتر برگزار شود، گفت: من به تجربه دریافته ام که هر زمان آقای جواد لاریجانی به اتهام زنی و هتاکی علیه اصلاح طلبان و دیگر منتقدان استبداد دینی می پردازد و مطالبی بیان می کند که نادرست بودنشان آشکار است، معمولا یکی از پرونده های او در شرف رسیدگی قرار گرفته یا خلاف قابل توجهی مرتکب شده است. بنابراین برای تغییر شرایط یا تثبیت جایگاه و نجات خود، موضعی رادیکال علیه دوم خردادی ها اتخاذ می کند. زیرا می داند جلب رضایت کانون قدرت، برای او مصونیت ایجاد می کند. تاج زاده هم چنین گفت: حتی آقایان کوچک زاده و رسایی نیز می فهمند که عدم مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات، آن را پرشورتر نمی کند. اما آقای لاریجانی چرا چنین می گوید؟! من لاریجانی ها را باهوش می دانم و در عین حال آن قدر بی اصول که برادر بزرگشان (یعنی آقاجواد) در جریان انتخابات دوم خرداد ۷۶، تا لندن دوید بدان امید که حمایت دولت فخیمه انگلستان و بخش فارسی بی بی سی را به سود نامزد رقیب آقای خاتمی جلب کند. به گفته تاج زاده آقای جواد لاریجانی در دیدار با آقای نیک براون مدیرکل وزارت خارجه بریتانیا، گفته بود که آقای خاتمی و همراهانش ضدآمریکا و غرب هستند، از اجرای حکم سلمان رشدی دفاع می کنند، طرفدار حجاب اجباری بوده، به صورت زنان بدحجاب اسید می پاشند و از نظر اقتصادی نیز مخالف بخش خصوصی هستند. این فعال انتخاباتی که اکنون بدون ارتکاب کوچکترین جرمی در اوین به سر می برد، هم چنین افزود: آقای جواد لاریجانی در حالی که برادرش رئیس قوه قضائیه است ( البته او را «آملی لاریجانی» می خوانند تا انتصاب دو برادر به ریاست دوقوه مقننه و قضائیه کمتر توی ذوق بزند!) خود مسئولیت دبیری ستاد حقوق بشر آن قوه را به عهده دارد و در چنین جایگاهی به جناحی که میلیون ها طرفدار دارد، اتهام می زند و خواهان حذف آنان از انتخابات می شود و ادعا می کند در صورت عدم مشارکت اصلاح طلبان، انتخابات پرشورتر برگزار می شود! عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در ادامه افزود: متأسفانه یک دست شدن حکومت، نه تنها افراد و نهادها بلکه مفاهیم و ادبیات سیاسی کشور را سطحی و گاه مبتذل کرده است. وقتی یک دکتر و دانشگاهی چنین بی منطق و غیرمسئولانه سخن می گوید، از مداحان حکومتی جز تهدید رقبای خود به قتل، چه انتظاری می رود؟! تاج زاده تأکید کرد: انتخابات آتی، راستی آزمایی اقتدارگراها از صدر تا ذیل است تا در عمل نشان دهند که چقدر اعتماد به نفس دارند و از پشتیبانی و رأی اکثریت ایرانیان مطمئن هستند. چون عقل سلیم حکم می کند که جناح اکثریت منادی انتخابات آزاد و عادلانه باشد و با رعایت سازوکارهای شناخته شده و جهانی یک انتخابات قانونی و سالم، همگان را به مشارکت فعال در آن فرابخواند. اگر جز این عمل کنند و بکوشند انتخابات را نمایشی و رسوا برگزار کنند، که البته فرصت چندانی تا ثبت نام داوطبان و برپایی انتخابات آزاد باقی نمانده است، همگان (ایرانیان و جهانیان) متوجه می شوند که جناح حاکم نه تنها فاقد حمایت اکثریت است بلکه خود به این امر آگاه است به طوری که حتی اگر فهرست واحدی ارائه کنند، قادر به رقابت با اصلاح طلبان نیستند. دست کم در شهرهای بزرگ چنین وضعیتی حاکم است، اگرچه عملکرد ضعیف و غلط حکومت یک دست در شش سال گذشته و افزایش تورم و گرانی و بی کاری و ناامیدی از یک سو و آشکار شدن فسادهای بزرگ و تاریخی از سوی دیگر، نامزدهای حزب پادگانی را در همه شهرها و روستاهای کشور با بحران مواجه کرده است. به همین دلیل حضور اصلاح طلبان در انتخابات کابوس بزرگ آنان است. عضو شورای سیاسی دولت مهندس موسوی در ادامه گفت: این درد را به کجا ببریم که اکنون در ترکیه، عراق، فلسطین، مالزی، پاکستان و نیز در آینده در مصر و تونس و لیبی، انتخابات آزاد برگزار می شود اما در ایران که ساکنانش را بصیرترین مردم جهان می خوانند، جناح حاکم با نظارت نظامی – استصوابی مانع برپایی انتخابات آزاد می شود. چه کنیم! ما ولی فقیه داریم و انتخابات آزاد نداریم. دیگران لابد چون ولی فقیه ندارند، مجبورند انتخابات را آزاد برگزار کنند! جالب آن که از دید حکومت یک دست، جمهوری اسلامی ایران با انحلال احزاب منتقد، توقیف نشریات مستقل، به بند کشیدن اهالی فرهنگ و هنر، امنیتی کردن همه امور حتی آب بازی تعدادی جوان در پارک ها و برپایی مسابقه یک اسبه انتخاباتی، می تواند الگوی جهانیان شود! جالب تر آن که با چنین عملکردی نقض حقوق بشر را در آمریکا و اروپا محکوم می کند و البته بدون کمترین اشاره ای به روسیه و چین که مسلمانانش با انواع فشارها و تضییقات مواجه اند! از عضو فعال ستاد انتخاباتی مهندس موسوی نظرش را درباره حصرخانگی نامزدهای منتقد «حکومت یک دست – جامعه تک صدا» پرسیده بودیم. جواب ایشان به شرح ذیل بود: حبس خانگی و غیرقانونی آقایان موسوی و کروبی شرم آور است و به حیثیت جمهوری اسلامی ایران لطمه زده است. حزب پادگانی در این توهم به سر می برد که با قطع ارتباط این عزیزان با مردم، آخرین موانع استقرار حکومت ذوب شدگان در ولایت برداشته می شود و با یک دست شدن حکومت و نیز با توجه به حاکمیت عملی حکومت نظامی در کشور، آنان قادرند بدون نگرانی و دغدغه جدی کنترل خود را بر همه ارکان کشور استمرار بخشند. غافل از آن که مدت کوتاهی پس از زندانی کردن آن دو بزرگوار و همسرانشان در خانه های خود، اختلافات اصولگراها آشکار و گسترده می شود به طوری که اخیراً دیدیم آقای مرتضی نبوی از جنگ همه اضلاع اصولگرا علیه دیگر اضلاع سخن گفته و آقای بادام چیان نیز ازسیمرغ اصولگرایی دم زده است که یکی طاووس است و دیگری خروس و سومی گنجشک و چهارمی غاز! اکنون شاهدیم که روزی نیست که به ویژه با علنی شدن بزرگترین اختلاس در تاریخ ایران، آقای احمدی نژاد، مجلس و قوه قضائیه را به فساد پروری متهم نکند متقابلاً در قوه قضائیه، مقامات دولتی را متهم ردیف اول در اختلاس نخوانند. دولتی ها در همین زمان به شهرداری تهران می تازند، در حالی که پرونده تخلف ۳۲۰ میلیارد تومانی آقای احمدی نژاد در شهرداری تهران در میز آقای چمران خاک می خورد! در جریان انتخابات نیز آنقدر با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند که در یک اقدام بی سابقه در سه دهه گذشته، آقای حدادعادل شأن رهبری نظام را به رهبری یک جناح تقلیل داد و اعلام کرد ایشان مایل است که اصولگراها با فهرست واحد در انتخابات آتی مجلس شرکت کنند. با وجود این هیچ یک از طیف های اصولگرا آن پیام را جدی نگرفت. تاج زاده افزود: به باور من اگر آن دو بزرگوار حبس نمی شدند، احساس خطر از ناحیه آنان موجب می شد که اصولگراها وحدت خود را به طور ظاهری و نسبی حفظ کنند. وحدتی که اکنون دیگر حتی رهبری نظام نیز قادر به ایجاد آن نیست. به باور این فعال اصلاح طلب با این افشاگری ها که اصولگراها علیه یک دیگر انجام می دهند، پایگاه اجتماعی آنان به وضعیتی بدتر از دوم خرداد ۷۶ تنزل یافته است. به همین دلیل کانون قدرت مایل به مشارکت اصلاح طلبان شناخته شده و امتحان پس داده در انتخابات نیست. اگر چه به شدت تمایل به حضور نامزدهای بدلی آنان دارد. وی افزود: باید از فرصت انتخابات استفاده کرد و با هر وسیله مدنی و مسالمت آمیز مظلومیت این بزرگواران را فریاد زد. به همین منظور پیشنهاد می کنم هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند. هنگام غروب نیز در هر محل و مرکز در دسترس، از خوابگاه ها و کوی دانشگاه تا مسجد و تکیه و رستوران و حتی در دفاتر و منازل دور هم جمع شوند و به تبادل اخبار و گفت و گو درباره اوضاع ایران و منطقه و جهان بپردازند. گزارش آن را نیز البته با رعایت جنبه های احتیاطی و امنیتی در شبکه های اینترنتی منعکس کنند تا این حرکت به تدریج عمومی شود و هر ماه تعداد بیشتری در آن مشارکت کنند. این فعال سیاسی که در اعتراض به نقض حقوق خود از بیستم آبان ماه سال گذشته روزه دار است، با اعلام این که اقدام پیشنهادی نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست، گفت: چه به جاست که هر دوشنبه اول هرماه به اسم یک شهید جنبش سبز نام گذاری شود. برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام «نداآقاسلطان» بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره «سهراب اعرابی» را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید “سید علی موسوی” و سایر شهدا ادامه دهیم. تاج زاده هم چنین گفت: اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند. بنابرین باید فرصت را برای دور هم نشستن و بحث کردن و انتشار اخبار این نشست ها، مغتنم بشماریم و دیوار هراس را فروبریزیم. اگر جوانان ایران زمین، اعم از دختر و پسر و همه شهروندان آگاه اراده کنند و جمع های کوچک و بزرگ، بسته به شرایط و امکانات تشکیل دهند و عملا در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند، اطمینان دارم که جناح حاکم زودتر از آن چه تصور می رود، عقب خواهد نشست و امکان بهره مندی همه ایرانیان از حقوق خویش و نیز تحقق آرمان های آنان را فراهم خواهد کرد.

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

پایکوبی ج. اسلامی رقص مرگ با ساز "ناتو"ست!



قذافی هم رفت. خبرگزاری فارس فرصت طلبانه کشته شدن او را جشن گرفت. جشن مرگ کسی که در دوران جنگ ایران و عراق از انگشت شما رهبران عرب بود که نه در کنار صدام، بلکه در کنار ایران ایستاد. قذافی باید از حاکمیت به زیر کشیده می شد ولی شیوه کشتن او زخمی را در داخل خود لیبی باز خواهد کرد که حاصل آن را در آینده خواهیم دید. او را برای پرهیز از تکرار دستگیری و محاکمه صدام حسین "درجا" کشتند تا پرونده بسته شود.
قذافی قربانی جاه طلبی و نادانی خود شد و ملت خود را نیز با خود قربانی کرد و لیبی را به ناتو و غرب تحویل داد. زمینه برای دخالت و کشتار و اشغال لیبی توسط ناتو از بیرون فراهم نشد، از داخل لیبی و بوسیله قذافی و فرزندان و بیت او فراهم شد. بزرگترین لطمه ای که قذافی به لیبی زد، لطمه اقتصادی یا پیامدهای جنگ کنونی نبود، لطمه به آگاهی مردم بود. او در کمال بی اعتمادی به مردم کشورش، اجازه نداد که انان خود در مسیر مبارزه راهشان را بیابند. زیرا حضور مستقل مردم در صحنه سیاسی کشور را مغایر با منافع خاندان و سلطه خویش بر حاکمیت لیبی میدانست. قذافی برای سرپوش گذاشتن بر فساد و شکست های حکومت خود غرب را دشمن معرفی کرد و زمانی که او خود نماد دشمنی با مردم شد، غرب در ذهن مردم به دوست مبدل شد. یعنی همان فاجعه ای که در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم. هر اندازه که علیه امریکا و استکبار و غرب بیشتر می گویند، از حساسیت مردم نسبت به آنها می کاهند، زیرا خود تبدیل به دشمن مردم شده اند.
اکنون مردم لیبی دربرابر آزمونی دشوار قرار دارند. اگاهی و درک انان از آینده کشور خود و نقشه های جهانی برای ان آغشته به انواع پندارها و اوهام است. خوش خیالی است گمان شود غرب مردم لیبی را به حال خود خواهد گذاشت تا برای اینده خود تصمیم بگیرند. انها از مرگ قذافی و از شیوه مرگ او برای محکم کردن جای پای خود در لیبی سود خواهند جست. نه تنها در لیبی؛ که در منطقه.
در این میان وضع رهبران حکومت در ایران از همیشه رقت بارتر است. کار بجائی رسیده که برای پیروزی ناتو در لیبی جشن گرفته اند. انان در وحشت و کوته بینی خود فراموش می کنند که بدینگونه، به حمله فردای ناتو به ایران مشروعیت می دهند. انها مدام از "دشمن" سخن می گویند در حالیکه دشمن واقعی، ان دیو قدرت طلبی و کوته بینی و بی اعتمادی به مردم است که در دروان انها لانه کرده است، همان دیوی که قذافی و لیبی را با خود برد.
پیک نت ـ 30 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

سرانجام عبرت آموز پاسداران شاه و نظام شاهنشاهی


آن که در فاصله تنفس و رسمیت دادگاه سر را بر میز مقابل نیمکت دادگاه کودتای 28 مرداد گذاشته تا چهره پلید اطرافیان کودتاچی را نبیند دکتر محمد مصدق است، و آنها که لباس نظامی به تن دارند و اطراف او ایستاده اند از پاسداران شاه اند. آن که دست در جیب یله داده، سپهبد آزموده معروف به آیشمن کودتای 28 مرداد است. " به یک گردش چرخ نیلوفری، نه خسرو به جا ماند و نه خسروی!" . تاریخ از پاسداران آن خسرو و "خسروی" اش به ننگ یاد کرد و از آن که سر بر نیمکت افسوس و تنهائی گذاشته به نیکی. تاریخ از رهبر و رهبروان نظامی اش بهتر از این یاد نخواهد کرد.

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

جهان علیه بورس و بانکها به پا خاسته و ریشه جنبش مردم در ایران نیز همین است آقای خامنه ای نعل را وارونه به پای اسب قدرت کوبیده

روز شنبه 15 اکتبر تظاهرات وسیع ضد سرمایه‌داری، علیه اقلیت یک درصدی حاکم بر جهان در بسیاری از کشورهای جهان برگزار شد. این تظاهرات که در ادامه جنبش وال استریت و انقلاب کشورهای عرب و تظاهرات در اسرائیل رخ داده است، حکایت از ورود جهان به مرحله ای نوین دارد. سرمایه‌داری که در دهه اول پس از سقوط اتحاد شوروی خود را همچون "بهترین راه" و در دهه دوم با کمی سرخوردگی همچون "تنها راه ممکن" نشان می داد، اکنون در دهه سوم نشان داده است که هیج راه حلی برای دشواری های عظیمی که دربرابر مردم جهان روزبروز بیشتر بوجود می آورد ندارد.
در این میان وضع حکومت ایران از همه مضحک تر و زندگی مردم ایران از همه دردناک تر است. در هیچ کجای جهان خصوصی سازی و نابرابری با این شتاب، با این فساد، با این ویرانی پیش نرفت که در ایران رفت. جامعه ایران از فضای جنگ و ایثار و عدالت خواهی و برابری نسبی ناگهان به اعماق دره ای پرتاب شد که در یکسوی آن سرمایه‌داران دولتی و نظامی و خصوصی قرار گرفتند و در سوی دیگر توده عظیم مردم تنگدست و فقر زده. در یکسو خانه ها و ماشین های چندین میلیاردی برای یک اقلیت و در سوی دیگر کار طاقت فرسا و بدهکاری و زندان و فروش کلیه برای دادن بدهی ها و تامین هزینه بیمارستان و مخارج تحصیل و ... برای اکثریت مردم.
مضحک و دردناک در اینجا بود که حکومت ایران و "اندیشمندان" در خدمت تبلیغ نظرات حکومت، این شرایط، این سیاست های اقتصادی اولترالیبرال، این گردن نهادن به دستورهای بانک جهانی امریکایی را، مانند همه موارد دیگر، با دروغ و ریا و تحت پوشش مبارزه با "امریکا" و "سرمایه‌داری" و شعارهای بی محتوای دیگری از این دست پیش بردند.
با آنکه در قانون اساسی ما بهداشت و آموزش رایگان اعلام شده، بر ضرورت ملی بودن بانک ها و مخابرات و پالایشگاه ها و کارخانه های بزرگ تاکید شده است، آقای خامنه‌ای پس از رسیدن به رهبری همه این اصول قانون اساسی را، مانند اصول مربوط به پاسخگو بودن رهبری، معکوس تفسیر و معکوس‌تر از آن اجرا کرد. اصل رایگان بودن بهداشت و آموزش و پرورش در قانون اساسی را ایشان تبدیل کرد به پولی بودن و میلیونی شدن هزینه‌های بهداشت و آموزش و پرورش و آموزش عالی برای مردم. اصل ملی بودن بانک ها و صنایع و خدمات بزرگ و قرار داشتن آنها زیر نظارت ملی را تبدیل کرد به خصوصی بودن آنها. همانگونه که اصل نظارت خبرگان بر رهبر را تبدیل کرد به نظارت رهبر بر خبرگان. و اینها همه با هم در پیوند بود. نظارت خبرگان بر رهبر، یعنی نظارت رسانه ها و مطبوعات و پاسخگو بودن رهبر. و پاسخگو بودن رهبر در برابر قانون اساسی یعنی پاسخگو بودن وی دربرابر زیر پا گذاشتن قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به حقوق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم. این سیاست های اقتصادی ضد قانون اساسی عدم پاسخگویی سیاسی را ایجاب و توجیه می کرد.
آقای خامنه ای با سیاست های دو دهه خود نشان داده که نه تنها به نیازهای میلیون ها تن مردم ایران برای برخورداری از حداقل شرایط زندگی انسانی اهمیتی نمی دهد، بلکه از نیازهای رشد و توسعه کشور هم دریافت درستی ندارد. برای نمونه امروز در شرایطی که جهان برعلیه حاکمیت بورس ها به قیام برخاسته است، ایشان تازه قصد خصوصی کردن نفت و واگذاری آن به بورس را دارد. در شرایطی که مردم جهان و حتی برخی دولت های غرب تصمیم گرفته اند نظام بانکی خود را از دست منافع خصوصی بیرون بکشند ایشان تازه خواهان گسترش بانکداری خصوصی است. آقای خامنه‌ای در اجرای برنامه های بانک جهانی حتی از خود اروپایی ها پیشتر رفته است. نمونه اش در مخابرات است که در هیچ کشور اروپایی مخابرات صد در صد خصوصی وجود ندارد. در همه جا حداکثر اجازه داده شده که بخش خصوصی در کنار بخش دولتی در عرصه مخابرات فعالیت کند. اما در ایران کل شرکت مخابرات را در یک روز واگذار کردند به سرمایه‌داری خصوصی. اینکه سرمایه‌داری سپاهی بود یا دولتی بود یا عسگراولادی یا هدایتی یا زنوزی یا شریک باند خاوری و جهرمی فرقی در اصل مطلب ندارد. مهم آن است که مخابرات کشور ما از چارچوب بخش دولتی، از زیر نظارت ملی، از زیر مردم و مجلس خارج شد.
ریشه بحران در خصوصی سازی است. نه تنها بحران اقتصادی بلکه بحران سیاسی. این دعوا و رقابت و چنگ انداختن بر سر تصاحب اموال دولتی است که ناگزیر فضای سیاسی کشور را به سمت خشونت و بسته شدن و دیکتاتوری برده است. دنیا اکنون بر علیه این نظام برخاسته و پیامدهای فاجعه در کشور ما نیز اشکار شده است. با چوب و چماق و تهمت فتنه و نیروی انتظامی و سپاه نمی توان انفجار نارضایتی و خشم مردم را مانع شد. فرمان نقض اصل 44 قانون اساسی آقای خامنه ای باید لغو شود. بانک های خصوصی شده باید مجددا ملی گردند. نظارت اکید مردم از طریق دولت و مجلس دموکراتیک بر نظام بانکی برقرار شود. برون رفت ایران از بحران اقتصادی و سیاسی، در اساس و در درازمدت، از این مسیر عبور می کند.

راه توده 337 25 مهر ماه 1390

۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۰, ساعت ۴:۲۳ حداقل شرایط انتخابات آزاد، سالم و عادلانه وجود ندارد



متن کامل این نامه به شرح زیر است:

به نام خدا
حضرت حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی
با سلام و آرزوی تندرستی و توفیق شما
همچنان‌که به‌خوبی می‌دانید، مردم میهن عزیز ما ایران در برابر شرایط پیچیده وسختی قرار داده شده‌اند. در حوزه اجتماعی انحطاط اخلاقی و بر باد رفتن سرمایه‌های اجتماعی، گسترش روزافزون فساد، فزون طلبی و سوء استفاده‌های کلان، بنیان جامعه را به‌شدت تهدید می‌کند. از این گذشته اعمال سیاست‌های اجتماعی غیر قابل دفاع جامعه را به‌سوی فروپاشی سوق داده و به سقوط ارزشهای اجتماعی و گسترش روزافزون انواع جرایم و مشکلات اجتماعی منجر شده است. در حوزه اقتصادی، اعمال سیاستهای نادرست موجب شده هر روز نسبت به روز پیش از آن وضعیت معیشتی مردم سخت‌تر، رشد اقتصادی پایین‌تر، زیرساخت‌ها در معرض تلاشی بیشتر و فساد در ساختارهای موجود گسترده‌تر شود. در عرصه سیاسی نیز تسلط نظامیان و مقامات امنیتی موجب شده که علاوه بر انسداد سیاسی، جمع کثیری از حامیان عدالت و آزادی راهی زندانها شوند و حداقل حقوق شهروندی آنان نقض شود. در عرصه بین‌الملل نیز به علت ندانم‌کاریهای مسئولان و تعارض و تناقض در موضع گیریها و عدم توجه آنان به شرایط جهانی پس از جنگ سرد، روند انزوای ایران تشدید و منافع ملی کشور در معرض مخاطره قرار گرفته است.
در چنین شرایطی و زیر نفوذ و سلطه روزافزون مقامات نظامی و امنیتی در همه ارکان اجرایی، قضایی و تقنینی، حاکمان وعده برگزاری انتخابات آزاد می‌دهند و انتظار دارند مردمی که امید هرنوع تغییر و بهبود در زندگی خود را از دست داده اند، پای صندوق‌های رای بروند تا آراء‌شان در قربانگاه طالبان انحصاری قدرت ذبح شرعی شود.
جناب آقای خاتمی
شما چندی پیش با تاکید بر حق مردم برای برگزاری انتخابات آزاد وبا ابراز نگرانی از شرایط کنونی، که هر گونه انتظار نسبت به سلامت انتخابات آینده را منتفی می‌کند، شرط هایی را برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه مطرح کردید که مهمترین آنها عبارت بودند از:
- رفع حصر خانگی آقایان میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و همسرانشان
- آزادی همه زندانیان سیاسی
- آزادی فعالیت احزاب و مطبوعات مستقل و اصلاح طلب
- از بین رفتن فضای امنیتی
- ایجاد نهادهای ناظر و مجری مستقل انتخابات و رفع هرگونه شائبه جانبداری آنان از رقبای انتخاباتی
اکنون و با گذشت بیش از سه ماه از تاریخ اعلام شرایط جنابعالی، کوچکترین نشانه ای دال بر اراده حاکمان برای تامین آن شروط قانونی و انسانی ملاحظه نمی‌شود. برعکس، در ماه‌های اخیر، محدودیت بیشتری برای فعالان سیاسی، زندانیان و خانواده‌های ایشان ایجاد شده تا جایی که نهادهای امنیتی حتی در ماه مبارک رمضان از برگزاری مراسم احیای شبهای قدر و میهمانی‌های افطار آنان جلوگیری کردند. مقامات حتی اعتراض مدنی و آرام علیه تخریب محیط زیست را نیز برنتافتند. از این‌رو، بی‌شک شما نیز تایید می‌کنید که با توجه به ادامه حصر غیرقانونی آقایان مهندس میرحسین موسوی، حضرت حجت الاسلام مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد، ادامه بازداشت غیرقانونی بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی و فقدان نهاد مستقل مجری و ناظر انتخابات، حداقل شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه وجود ندارد.
بر این اساس، ضمن تاکید بر ضرورت ادامه تلاش برای تعامل و متقاعد کردن مسئولان امر به پذیرش حق حاکمیت مردم بر پایه اصول مصرح قانون اساسی و تن دادن آنان به تامین حداقل شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه، به‌صراحت اعلام می‌کنیم، در صورت ادامه وضع موجود، کمترین چشم‌انداز روشنی برای صیانت از آرای مردم و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه وجود نخواهد داشت.
در پایان لازم می‌دانیم سپاس‌مان را به‌خاطر استواری، صراحت و شجاعت شما در دفاع از آزادی و حق حاکمیت مردم ایران اعلام کنیم، و ضمن تاکید بر پشتیبانی از مواضع و دیدگاه‌های جنابعالی، مصرانه خواستار تداوم تلاش‌ها و اقدامات اصلاح طلبانه‌تان برای جلوگیری از سقوط بیشتر کشور در سراشیب بحران‌های داخلی و بین‌المللی باشیم.
جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی
23مهرماه 1390

زهره آغاجری - حمید امین اسماعیلی – مهدی امینی زاده - مرتضی امیری جرقویه - مرتضی اشفاق - محمد ابراهیم زاده- حمید احراری- اکبر بدیع زادگان - ابوالفضل بازرگان - ملکه بازرگان - مجتبی بدیعی - محمد بهزادی- محمد حسین بنی اسدی- عماد بهاور- صفا بیطرف - حبیب اله پیمان - وفا تابش - مصطفی تاج­زاده - علی­رضا تاجیک -غلامحسین تکفلی - مصطفی تنها – رضا تهرانی - غلامعباس توسلی - محمد توسلی- مرتضی توکل - مجید جابری- مهرنوش جعفری- جلال جلالی زاده- حمیدرضا جلایی پور- نجف قلی حبیبی- محمود حجتی - سید صفدر حسینی- سید محمود حسینی- جمشید حقگو- بهزاد حق پناه-ابوالفضل حکیمی- عبدالکریم حکیمی- مجید حکیمی- محمد رضا حمسی- جعفر خائف- هادی خانیکی- حسین خلیلی اردکانی- محمدعلی خلیلی اردکانی- ابراهیم خدادادی- سید امیر خرم- محمدحسین خوربک - محمد علی دادخواه- مصطفی درایتی -علیرضا دلیرثانی - مصیب دوانی - محمد صادق رسولی - احد رضایی - فاطمه راکعی - بهمن رضاخانی - فیروزه رضازاده صابر- علی­رضا رجایی- محمد جواد رجاییان - تقی رحمانی - حسین رفیعی - اعظم طالقانی - رضا رییس طوسی- عبدالله رمضان زاده - جمال زره ساز- فیاض زاهد - حسین زمان - محمد ابراهیم زمانی- پرویز زندی نیا - حیدر زندیه - علیرضا ساریخانی- مصطفی سبطی- محمد ستاری فر- بیوک سعیدی- عبدالفتاح سلطانی- داوود سلیمانی- سمیعی زاده-سیاسی راد- علی اصغر شاپوریان- حسین شاه­حسینی - علی شکوری راد- سعید شیرکوند - احمد شیرزاد- ابراهیم شاکری - الله وردی شمبوری- هاشم صباغیان - احمد صدر حاج سید جوادی - اسماعیل صحابه - بهروز صحابه تبریزی- فضل الله صلواتی - کیوان صمیمی - کریم عابدی - فیض ­الله عرب ­سرخی - محمود عمرانی - علی علیزاده نایینی – علیرضا علوی تبار - علی اصغر غروی- علیرضا غروی- سعید غفارزاده- علی غفرانی- فریده غیرت - اکبر طاهری قزوینی- محمد فرید طاهری قزوینی - هادی قابل - نظام­الدین قهاری- مقصود فراستخواه - غفار فرزدی- حسن فرید اعلم- حسین کاشفی - داوود کریمی- محمد کیانوش راد - رحمان کارگشا - فاطمه گوارایی - فریده ماشینی- مرتضی مبلغ - زهرا مجردی- فخرالسادات محتشمی پور- اروج علی محمدی- محسن محققی- سید علی محمودی- سعید مدنی - مرضیه مرتاضی لنگرودی- علی مومنی- محمود مومنی- وحید میرزاده - مصطفی مسکین - محمد جواد مظفر- مهدی معتمدی مهر- عباس مصلحی - شهاب محمودی- خسرو منصوریان- محسن میردامادی- احمد میدری- حسین نورانی نژاد- محمد نعیمی ­پور- محمود نکوروح - صدیقه وسمقی- شمس­الدین وهابی - هادی هادیزاده – علیرضا هندی- احسان هوشمند- ناصر هاشمی- فرید یحیایی- ابراهیم یزدی- محمود یگانلی

۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

استعفا و سخنرانی دو نماینده مجلس احمدی نژاد رفتنی است اگر علی خامنه ای کنار بکشد

محسن نریمان نماینده مردم بابل و عضو شاخص فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور روز گذشته خود در مجلس خواستار عزل احمدی نژاد شد. همزمان با این سخنرانی، اعلام شد که علی مطهری نماینده دیگر مجلس در اعتراض به جلوگیری هیات رئیسه مجلس از طرح سئوال از احمدی نژاد، از نمایندگی مجلس استعفا داد.
محسن نریمان گفت: با در نظر گرفتن مصالح کشور، پس از حکم دیوان عالی کشور، رسیدگی به تخلف رئیس جمهور از وظایف قانونی مجلس است، اما به خواست رهبری و مصالح کشور تمکین و صبر می کنیم.(همه میدانند که هم استعفای مطهری و هم اشاره به محسن نریمان به نقش بازدارنده رهبر جمهوری اسلامی برای استیضاح احمدی نژاد است.)
باز هم به امید اصلاح‌ها به مصلحت‌های نظام تمکین‌می‌کنیم و حول محور اسلام، رهبری و میثاق میراث گرانسنگ ملی‌مان (قانون اساسی) جمع می‌شویم و منتظر می‌مانیم.
نریمان در همین سخنرانی اضافه کرد: حصرها را بشکنیم و باب سبز آشتی ملی را فرا روی این ملّت سلحشور بگشائیم و با طرحی نو شور و نشاطی دیگر در اندازیم.
پیک نت ـ 21 مهر 1390

علی مزروعی



پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی، این نهاد نماد مشروطیت و، در واقع، برآمد آمال و آرزوهای مردم ایران برای دستیابی به حاکمیت قانون و عدالت و آزادی و مردمسالاری و، در یک کلام، حاکمیت شهروندان بر سرنوشت خویش بود؛ اما محمدعلی‌شاه وقتی برتخت نشست دریافت که با بودن مجلس «استبداد مطلقه» یا حتی «استبداد» ممکن نیست. بنابراین، او، که با پشتیبانی قدرت روس و حامیان مستبدش هوس کرده بود به شیوهٔ فرمانروایی پدرانش بازگردد، سرانجام تصمیم گرفت بر ضد مشروطه‌طلبان، که پایگاهشان مجلس بود، به اقدام نظامی متوسل شود. او با بسیج نیروهای قزاق و اراذل و اوباش تهران به جنگ با مشروطه‌طلبان برخاست و مجلس را به توپ بست. او، با غلبهٔ نظامی، به جان مشروطه‌طلبان افتاد و آنها را به بند و زنجیر کشید و شکنجه کرد و بسیاری از آنان را به شهادت رساند؛ و این اولین بار در تاریخ ایران بود که طرفداران «استبداد مطلقه» نقشهٔ «مرگ مجلس» را اجرا کردند، اما چندی نگذشت که استبدادطلبان شکست خوردند و مجلس با قدرت بازگشت و نماد نمایندگی و سخنگویی مردم شد و نقشی تأثیرگذار در سرنوشت و ادارهٔ ایران به مقتضای شرایط یافت.
در این مقال، در پی آن نیستم که به واکاوی و کالبدشکافی نقش هر یک از مجالس پس از مشروطه بپردازم؛ اما این روشن است که در هردوره از انتخابات مجلس که آزادی‌ای نسبی وجود داشته به همان میزان مجلس از نیروهای سیاسی و اجتماعی بهتر و وزین‌تری برخوردار بوده و نقش مؤثری‌تر در عرصهٔ سیاسی و ادارهٔ کشور ایفا کرده است (مثل مجالس اول تا ششم از زمان تأسیس مشروطه تا سال ۱۳۰۴ و زمان روی ‌کار آمدن رضا‌شاه یا مجالس سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲) و از زمانی که انتخابات مجلس فرمایشی شد و نمایندگان همه گوش به فرمان شاه شدند گرد مرگ بر همهٔ مجالس پاشیده شد و دیگر به توپ بستن مجلس ضرورت نیافت!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به این تجربه‌های تلخ، در قانون اساسی اصول متعددی به چگونگی تشکیل و اختیارات و وظایف مجلس شورای اسلامی اختصاص یافت تا دیگر شاهد «مرگ مجلس» نباشیم. از این روست که کشور در هیچ شرایطی نباید بدون مجلس باشد و نمایندگان سوگند می‌خورند و وظیفه دارند در اجرای قانون اساسی تمام توانشان را به کار بندند؛ و بر این اساس، بر طبق اصل ۷۱ قانون اساسی، "مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی می‌تواند قانون وضع کند." اصل ۸۴ نیز صراحت دارد که "هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همهٔ مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید"؛ و اصل ۸۶ تأکید دارد: " نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهار نظر و رأی خود کاملاً آزادند و نمی‌توان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کرده‏اند یا آرائی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود داده‏اند تعقیب یا توقیف کرد." در این قانون، نهاد شورای نگهبان نیز در حکم یک نهاد حقوقی اجماعی بی‌طرف برای نظارت بر انتخابات قرار داده شده تا دولت و، به تعبیری، حاکمیت نتواند همچون رژیم پهلوی در انتخابات اعمال نفوذ کند و انتخابات را به انتصابات و مجلس را فرمایشی و مطیع کند. با چنین نگاهی بود که امام خمینی بارها اعلام داشتند که در انتخابات "میزان رأی ملت است" و دربارهٔ مجلس به طور خاص گفتند: "مجلس مرکز همهٔ قدرتهاست" و "مجلس در رأس امور است."
درانتخابات سه دورهٔ اول مجلس، که در زمان حیات امام خمینی و شور انقلابی جامعه انجام گرفت، تا حدودی آزادی نسبی برای نیروهای درون نظام وجود داشت؛ و از این رو، ترکیب این سه مجلس برآمده از قدرت واقعی این نیروها در جامعه و رقابتی بود ــ مجالسی نسبتاً زنده و پرچالش و تأثیرگذار. اما پس از رحلت امام خمینی، دراولین انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس سوم، شاهد بدعتی حقوقی و تاریخی از سوی شورای نگهبان شدیم: این شورا نظارتش بر انتخابات را به «نظارت استصوابی» تفسیر و، بدون اینکه این تفسیر به قانون تبدیل شود، آن را در بررسی صلاحیت نامزدها اعمال کرد. بر این اساس، نامزدی شخصی چون بهزاد نبوی، که در همهٔ سالهای پس از انقلاب مسئولیت داشت و ۸ سال وزیر صنایع سنگین بود، رد شد. همچنین، با همین شیوه، در انتخابات مجلس چهارم، بیش از چهل تن از نمایندگان مجلس سوم (معروف به خط امام و چپ) و عدهٔ زیادی از نامزدهای همسو با این جریان را رد صلاحیت کردند؛ و در این مجلسی که با «نظارت استصوابی » شکل گرفته بود و اکثریتش از جناح راست و همسو با شورای نگهبان بودند، «نظارت استصوابی» طرح و تصویب شد و، با تأیید شورای نگهبان، بدل به قانون شد! از اینجا بود که تاریخ تکرار شد و میراندن مجلس و انحراف در جمهوریت نظام صورت قانونی یافت.
با این همه، شرایط سیاسی مانع از آن شد که مجلس پنجم آن چنان که شورای نگهبان می‌خواست شکل گیرد و نیروهای چپ توانستند اقلیتی قوی و تعیین‌کننده در این مجلس داشته باشند. از این رو، این بار موضوع «نظارت استصوابی» بر مجلس و نمایندگان را افرادی چون ولایتی و یک عضو شورای نگهبان در رسانه‌ها مطرح کردند؛ اما شرایط به گونه‌ای بود که، با نقد و ایراد رسانه‌ها، این بحث خیلی زود مسکوت شد؛ اگرچه این موضوع در اذهان صاحبانش برای طرح مجدد در روزگاری دیگر باقی ماند.
تجربهٔ مجلس ششم استثنایی در این میان بود: از یک سو، نمایندگان اصلاح‌طلب سعی کردند، با اصلاح قانون انتخابات، انحراف حادث (نظارت استصوابی) را از میان بردارند؛ و از سوی دیگر، شورای نگهبان و حامیانش همهٔ نیروی خود را به کار گرفتند که این کار انجام نشود. سرانجام جریان امور سبب شد که دولت خاتمی دو لایحهٔ اختیارت رئیس جمهور و اصلاح قانون انتخابات را پس بگیرد و این کار مجلس ششم به نتیجه نرسد. با این حال، مجلس از پای ننشت و، با ارائهٔ یک طرح سه‌فوریتی، تعریف موارد مورد نظر شورای نگهبان برای اعمال نظارت را اصلاح کرد. این مصوبه به تأیید شورای نگهبان نرسید و، با پافشاری مجلس، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع و ، در آنجا، تصویب شد. اما شیوهٔ عمل شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم نشان داد که همهٔ اینها آب درهاون کوبیدن بوده و این شورا هیچ وقعی به این قانون نمی‌نهد و به راه خود می‌رود.
انتخابات مجلس هفتم به معنای واقعی کلمه انتخاباتی مهندسی‌شده و نمایشی بود و اعتراض و تحصن نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم نیز نتوانست جلوی آن را بگیرد. هرچند فقط با گذشت زمان حقایق این واقعه آشکار خواهد شد، اما در نطق استعفای دسته‌جمعی نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم این انتخابات به صراحت «کودتای پارلمانی» خوانده شد. با این همه، در جمع نمایندگان مجلس هفتم، معدود نمایندگانی بودند که هنوز برای این مسئولیت شانی قائل بودند و موضعی مستقل و مردمدارانه داشتند.
نقل انتخابات مجلس هشتم دیگر گفتن ندارد؛ چون در سایهٔ حاکمیت یکدست و همسویی مجریان و ناظران انتخابات، دیگر راه نفس کشیدن، حتی برای نامزدهای مستقل، باقی نمانده بود و مجلسی مطیع و با اکثریت قاطع اقتدارگرایان شکل گرفت. اکنون وقت آن بود که آن آرزوی تسری «نظارت استصوابی» به مجلس و بر نمایندگان برآورده شود. این گونه بود که طرح «نظارت بر نمایندگان» به دست خود نمایندگان تهیه شد و، به رغم هشدار مرجعی چون آیت‌الله صافی و شخصیتی دلسوز چون کروبی، به تصویب رسید. عجبا که این بار، نه استبدادیان، بلکه خود نمایندگان مجلس مجلس را به توپ بستند و «مرگ مجلس» را با رأی خود رقم زدند! آیا نتیجهٔ کودتای پارلمانی و مجلس فرمایشی جز این می‌تواند باشد؟
این طرح در پی دستور رهبری در سال ۱۳۸۹ مبنی بر نظارت بر نمایندگان مجلس در ۱۲ ماده تهیه شد و، پس از تصویب کلیات آن، در کمیسیون‌های اصل ۹۰ و کمیسیون مشترک مجلس بررسی شد. طرح مذکور نهایتاً در اواخر شهریورماه ۱۳۹۰ برای بررسی در صحن علنی مجلس به هیئت رئیسه تحویل شد که، پس از ۵ جلسه رسیدگی، بدون تغییرات اساسی و علی رغم اعتراض به مواد مهم آن از جانب برخی نمایندگان، تصویب و، برای تأیید، به شورای نگهبان ارسال شد.
براساس مادهٔ ۱ مصوبهٔ نظارت بر نمایندگان، در آغاز هر دوره از مجلس شورای اسلامی، هیئتی مرکب از ۷ نمایندهٔ مجلس به عنوان هیئت نظارت بر نمایندگان تشکیل می‌شود (گویا اینها تافته‌ای جدابافته‌اند!). در مادهٔ ۲ این مصوبه، وظایفی برای هئیت نظارت بر نمایندگان تعریف شده است. بر اساس این ماده، این هئیت حق دارد گزارشهای مربوط به تخلف نمایندگان در حوزه‌های مالی، اخلاقی، امنیت ملی، تأخیر و غیبت در جلسات مجلس، و نیز ابهام در منابع درآمد و تأمین هزینه‌های انتخاباتی نمایندگان را بررسی و دربارهٔ آنها حکم صادر کند. در آئین‌نامهٔ داخلی مجلس، از این ۵ مورد، فقط رسیدگی به تأخیر و غیبت نمایندگان جزو وظایف مجلس است و رسیدگی به موارد دیگر بر عهدهٔ قوهٔ قضائیه است تا، با رعایت حقوق قانونی نمایندگان و بر طبق قوانین عادی کشور، به آنها رسیدگی و حکم صادر کند.
در این مصوبه، دو مورد جدی و مهم وجود دارد: منشور اخلاقی نمایندگان، که قرار است بعد از تأیید این مصوبه تدوین شود، و اعمال خلاف امنیت ملی کشور. این دو موضوع به علت ابهام و تفسیرپذیری بسیار جایگاه نمایندگان را در ایفای نقش نمایندگی به کلی متزلزل می‌کند. در مادهٔ ۶ مصوبهٔ نظارت بر نمایندگان، تأکید شده است که نمایندگان در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود، موضوع اصل ۸۶ قانون اساسی و مادهٔ ۷۵ آئین‌نامهٔ داخلی مجلس، قابل تعقیب کیفری نیستند؛ اما در تبصره یک همین ماده آمده است که تشخیص مصادیق موضوع اصل ۸۶ قانون اساسی و مادهٔ ۷۵ آئین‌نامهٔ داخلی مجلس برعهدهٔ هئیت نظارت هفت‌نفره است؛ یعنی این هئیت می‌تواند تعیین کند که آیا نطق یا سخنرانی و مصاحبهٔ یک نماینده مصداق به خطر انداختن امنیت ملی یا تخلف از منشور اخلاقی نمایندگان هست یا نه. به این ترتیب، این هیئت نه تنها مسئولیت نمایندگان مجلس را در ایفای نقش نمایندگی خود سلب می‌کند، بلکه جانشین قوهٔ قضائیه می‌شود و دربارهٔ اعمال نمایندگان قضاوت و حکم صادر می‌کند. بر اساس مادهٔ ۸ مصوبهٔ نظارت بر نمایندگان نیز، قوهٔ قضائیه موظف است شعبهٔ خاصی ایجاد کند تا نمایندگانی را که تخلفات آنان در هیئت نظارت بررسی و به قوه قضائیه ارجاع داده می‌شود محاکمه کند و نتیجه را به هیئت نظارت اعلام کند. به این ترتیب، قوهٔ قضائیه نیز به زیرمجموعهٔ هیئت نظارت بر نمایندگان در موارد مربوط به نمایندگان مجلس تبدیل می‌شود.
در جمهوری اسلامی ایران، تشکیل دادگاه‌های ویژه و پشت درهای بسته سابقه‌ای دیرینه دارد که باعث شده است حق برابری همهٔ آحاد مردم در برابر قانون از بین برود. از سوی دیگر، تجربهٔ دادگاه‌های ویژه، از جمله دادگاه ویژهٔ روحانیت و دادگاه‌های انقلاب، نشان داده است که، در این دادگاه‌ها، آئین دادرسی عمومی نقض می‌شود و متهمان از حقوق برابر در محاکمه محروم می‌شوند. همچنین بعید نیست که این دادگاه ویژه، در حالی که حقوق اولیهٔ نمایندگان منتقد نظام را نقض می‌کند، برای نمایندگان همسو با نظام امتیازاتی به همراه داشته باشد.
در جمهوری اسلامی ایران، حداقل در دو سال گذشته، حرکتی همه‌جانبه برای تثبیت یک حکومت استبدادی مطلقه آغاز شده است: از یک سو، نظامی و امنیتی کردن فضای جامعه با حمله به سازمان‌های مردمی و نهادهای حقوق بشری، بازداشت فعالان جامعهٔ مدنی و حقوق بشری، و مسدود کردن راه‌های انتشار اطلاعات با توقیف روزنامه‌ها و بازداشت روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان؛ و از سوی دیگر، تسلط بر احزاب و نهادهای مردمی و کارگری با تصویب قوانین ضد دموکراتیک در حوزهٔ جامعهٔ مدنی. اکنون نیز، با تصویب طرح نظارت بر نمایندگان مجلس، برآمدن صدای اعتراض از بازماندهٔ نهادی شبه‌دموکراتیک حکومتی ناممکن شد.
مجلس می‌توانست نماد واقعی جمهوری اسلامی یا، به تعبیر دیگر، مردمسالاری دینی باشد. اگرچه در پی به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلی‌شاه خواست ملی بر مصونیت نمایندگان مجلس قرار گرفت و قانونی شد؛ اما، در گذر زمان و با وجود همین قانون، مجالسْ فرمایشی و مطیع قدرت مطلقهٔ حاکم شدند . پس از پیروی انقلاب قراربود مجلس «خانهٔ ملت» و «مرکز همهٔ قدرتها» باشد؛ اما این بار نیز تاریخ تکرار شد و امروز مجلس شورای اسلامی به کاریکاتوری از این نهاد تبدیل شده است. یقیناً با تصویب نهایی و اجرایی شدن قانون «نظارت بر نمایندگان»، علاوه بر «نظارت استصوابی»، مجلس دیگر، نه خانهٔ ملت، که خانهٔ مردگان خواهد بود؛ و این به معنای این است که حاکمیت جامعه‌ای قبرستانی می‌خواهد، همچون محمدعلی‌شاه! جالب اینکه در جنگ میان استبدادخواهان و مشروطه‌طلبان آن دوران مجلس طرف مشروطه بود، اما این بار مجلس خود استبدادطلب شده است! شکی نیست که، همان گونه که آن استبدادطلبان موفق نشدند، اینها هم موفق نخواهند شد؛ اما به چه بهایی؟ این عمل مجلسیان جز بردن آبروی آنان و زحمت دادن به ملت حاصلی ندارد و بی‌تردید ملت زود یا دیر مجلس را به جایگاه اصلی‌اش بازخواهد گرداند
منبع خبر ندای سبز.

:: مهدی خزعلی/مقام معظم رهبری ضد زلزله است!

دوستی برایم این لینک را ارسال کرد، اول تصور کردم که سایت مخالف رهبری است و دارد دست می اندازد و این ها طنز است، بعد دیدم خیر، این خرافات و مزخرفات را دارند به خورد مردم می دهند! دارند رهبری را یک ضد زلزله معرفی می کنند، دیگر نیازی نیست خانه هایتان را ضد زلزله کنید! کافی است ایشان در شهر شما باشند یا عکسی بر دیوار خانه تان بزنید، از زلزله مصونید! ....................................................................................................................... مطلب این سایت و حکایتی مشابه از وکیل الرعایا کریم خان زند را در پی می آورم، امیدوارم کسی در بیت رهبری پیدا شود و این شیادان را به سزای عملشان برساند، این ها با دین و باورهای مردم بازی می کنند،این ها قصد دین مردم کرده اند، رهبری یکی مثل من و شماست، جایزالخطاست، او نه تنها از ما دفع بلا نمی کند، که اگر مشیت الهی نباشد از خود پشه ای را دور نمی تواند بنماید. آنچه جامعه ای را حفظ می کند، عدالت و رضایت مردم است، اگر این را از دست دادیم زلزله ای رخ خواهد داد که اول از همه حاکمان را نابود خواهد کرد، این دعای خیر مردم است که می تواند اساس ملک را از زلزله حفظ نماید و آه دل آنهاست که پایه ها را می لرزاند! .......................................................................................................................... من اگر جای آقایان بودم، به جای سایت باران سایت سید علی را فیلتر می کردم! 1390/7/20 مهدی خزعلی

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

تاکید خاتمی بر شرایط شرکت درانتخابات آزاد شدن زندانیان به نفع کشور و نظام است

شماری از زندانیان کودتای 22 خرداد که از زندان آزاد شده اند با محمد خاتمی دیدار کردند.
در این دیدار خاتمی ضمن یاد از زندانیانی که در حصر و حبس به سر می برند یاد کرد، بویژه زندانیانی که در زندان رجایی‌شهر در شرایطی سخت و دشوار زندانی زندانی اند، ابراز امیدواری کرد که این زندانیان هرچه زودتر آزاد شوند. خاتمی تاکید کرد که آزادی زندانیان به نفع نظام و کشور و همه کسانی است که به سربلندی میهن و سرنوشت ملت می اندیشند. بسیاری از کسانی که زندانی شده و یا در شرایطی دشوار قرار گرفته اند، با احساس مسؤولیت و دردمندی وارد عرصه فعالیت های گوناگون از جمله انتخابات شده و موجب پرشور شدن آن شده بودند، بنابراین، شایسته نبود که با آنان چنین برخورد نامناسبی صورت گیرد. آزادی و حقوق آنان سلب شود و در تنگنا قرار گیرند.
اصلاحات و اصلاح طلبی یک حرکت اصیل تاریخی است که از میان رفتنی نیست. راهی مناسب تر از اصلاحات برای تأمین ارزش های اصیل انقلاب و خواست های روشن ملت و رسیدن کشور به جایگاه متناسب با شأن این ملت بزرگ و رفع مشکلات وجود ندارد.
خاتمی درباره انتخابات مجلس آینده گفت: امیدوارم شرایطی که کف خواسته اصلاح طلبان و بخش مهمی از ملت و شرط تأمین مصالح و امنیت ملی و پیشرفت کشور است برآورده شود تا همه بتوانند در این عرصه حضور فعال داشته باشند.
پیک نت ـ 19 مهر 1390

۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

:: هویت یکی دیگر از جان باختگان اعتراضات مردمی اعلام شد: الیاس میرجعفری

فرشته قاضي - روز: پس از گذشت دو سال و سه ماه از برگزاری انتخابات مخدوش ریاست جمهوری 88 ، هویت یکی دیگر از جان باختگان اعتراضات مردمی اعلام شد. سیدالیاس میرجعفری در درگیری های بعد از انتخابات ناپدید شد.به خانواده او گفته بودند فرزندشان در بازداشت است اما بعد از مدتی جنازه اش را در پزشکی قانونی کهریزک به آنان تحویل دادند. در حالیکه رئیس قوه قضائیه تعداد کشته شدگان بعد از انتخابات را در یک نفر خلاصه کرده و محمود احمدی نژاد این تعداد را به 32 نفر رسانده که به زعم او اکثر آنها هم بسیجی و نیروهای طرفدار دولت بوده اند، بسیاری از خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان بعد از انتخابات براثر فشارهای امنیتی همچنان سکوت اختیار کرده اند. در این میان جانباختگانی هم هستند که تاکنون حتی نام آنها هم اعلام نشده است.سیدالیاس میرجعفری یکی از اینهاست که براثر اصابت گلوله جان باخته اما خانواده اش تاکنون سکوت اختیار کرده اند. نام او در لیست 72 جانباخته ای که از سوی کمیته پی گیری آسیب دیدگان بعد از انتخابات اعلام شد هم نیست؛در واقع تاکنون حتی نام این جان باخته گمنام هم اعلام نشده بود. امید میرجعفری ، برادر او در تماس "روز" تنها به این بسنده میکند که "برادرم شهید شد و رفت؛ ما هم به اندازه کافی درد داریم و نمیخواهیم بیش از این دچار دردسر شویم". او حاضر به بیان جزئیات جان باختن برادرش نمی شود اما فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده، از دیگر جان باختگان وقایع بعد از انتخابات با تایید کشته شدن سید الیاس میرجعفری در اعتراضات بعد از انتخابات به "روز" می گوید: این خانواده ساکن رشت هستند اما پسرشان در تهران کار میکرد. در رشت و در شهرک گل ها همه این خانواده را می شناسند و قضیه شهادت فرزندشان را میدانند اما متاسفانه این خانواده براثر فشارها و مشکلاتی که برای آنها ایجاد شده حاضر به سخن گفتن از فرزندشان نیستند. مسعود هاشم زاده، جوان 27 ساله روز 30 خرداد در خیابان شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت.مادرش به "روز" می گوید: دو ماه از شهادت مسعود می گذشت که ما برای پیدا کردن خانه به رشت امدیم و برای اینکه نزدیک مزار مسعود باشیم کلا ساکن رشت شدیم و همان موقع چهلم الیاس بود که درتیرماه شهید شده بود. اما خانواده او هم مثل ما هیچ مراسمی نداشتند؛یعنی نگذاشتند مراسمی برگزار کنند. من به مادران صلح و مادران عزادار این مساله را اطلاع دادم اما پدر و مادر این شهید به شدت می ترسند، برای بچه های دیگرشان می ترسند و نمی خواهند برای آنها مشکلی پیش بیاید برای همین هیچ حرفی نمی زنند. او می افزاید: عکس مسعود را پشت شیشه ماشین زده ایم و نگهبان شهرک گل ها یکبار که عکس مسعود را دید شناخت و گفت در شهرک ما هم بچه ای شهید شده اما هیچ اطلاع رسانی نشده و خانواده اش می ترسند اما او هم مثل پسر شماست و گلوله خورده است. بعد که پی گیری کردیم دیدیم همین الیاس است. خیلی این مساله مرا ناراحت کرد چون این بچه هم همچون بچه من و بقیه برای آزادی خون داده و وقتی حتی نامی از این بچه ها نیست واقعا خیلی زجر آور است. بیضه هایش ترکیده بود خانواده سید الیاس میرجعفری حاضر به سخن گفتن نیستند. برادرش می گوید الیاس دیگر زنده نمی شود و خانواده او تصمیم به مصاحبه ندارند. اما یکی از نزدیکان آنها به "روز" می گوید جنازه اش در شهر ماسال به خاک سپرده شده است. او می افزاید: خانواده میرجعفری اهل ماسال هستند و در رشت زندگی میکنند. اما الیاس در بازار تهران و نزد یک بازاری کار میکرد. او که نزدیک سی سال داشت، بعد از انتخابات ناپدید شده بود. خانواده اش همه جا را زیر پا گذاشتند اما خبری نشد هر روز مقابل زندان اوین بودند و اسامی بازداشت شدگان را میخواندند به امید اینکه نامی از پسرشان ببینند. بعد به آنها می گویندپسرشان بازداشت است و قرار است آزاد شود و بروند او را تحویل بگیرند. اما وقتی مراجعه میکنند به انها می گویند بروید پزشکی قانونی کهریزک و آنجا تحویل بگیرید. او سپس توضیح می دهد: برادر الیاس جنازه را دیده؛جنازه اینقدر وضعیت وحشتناکی داشته که اجازه نمیدهد پدر و مادرش ببینند.او می گفت همه بدن الیاس کبود بوده ، بیضه هایش ترکیده و یک چشم اش هم از کاسه درآمده بود. بعد از تشکیل پرونده جنازه را گرفتند و در ماسال دفن کردند. اما اجازه ندادند هیچ مراسمی بگیرند و آنها هم سکوت کردند. به گفته این راوی "متاسفانه در شهرستان ها فضا خیلی بدتر است و فشارها خیلی بیشتر؛ اصلا نفس کشیدن هم سخت است. اینقدر به این خانواده فشار آوردند و تهدید کردند که آنها از ترس آسیب رسیدن به بچه های دیگرشان سکوت کردند.حالا با اینکه در ماسال و در شهرک گلهای رشت همه موضوع را میدانند اما کسی در این مورد حرف نمی زند. گاهی مردم میروند سر خاک الیاس و گلی می گذارند اما کلا این شهید خیلی مظلوم و گمنام ماند . نه اسمی از او جایی آمد و نه جایی نوشته شد که او هم مثل سهراب و ندا برای همین مملکت خون داده، او هم در اعتراضات کشته شده و او هم نمیدانم شاید مثل خیلی ها دنبال رای خود بود شاید هم مثل خیلی های دیگر رهگذری بود که گلوله ای خورد و بازداشت شد و شهید شد. چون هنوز خانواده اش هم نمیدانند آیا در خیابان و در جا شهید شده یا اینکه زخمی و بازداشت و بعد شهید شده. هیچ توضیحی هم به آنها نمیدهند اما مهم این است که الیاس شهید شده و مردم باید بدانند از این شهدا زیاد هستند که نه عکسی از آنها منتشر شده و نه اسمی". به او می گویم آیا امکان دارد عکسی از الیاس برای انتشار در اختیار ما قرار دهید؟ می گوید: شاید باورتان نشود این خانواده را چقدر اذیت کرده و ترسانده اند که عکسی از فرزندشان هم نمیدهند آنها فکر میکنند اگر عکسی از فرزندشان منتشر شود بقیه فرزندانشان به خطر می افتند و ....

۱۳۹۰ مهر ۹, شنبه

خامنه ای را از عقب نشینی و عبور از احمدی نژاد می ترسانند

در روزهای پس از بازگشت احمدی نژاد از نیویورک و همزمان با برخی اخبار و شایعاتی که پیرامون موقعیت متزلزل او در حاکمیت در محافل سیاسی شنیده می شود، به یکباره جملاتی از علی خامنه ای در تائید و حمایت از احمدی نژاد، بصورت وسیع روی شبکه اینترنت پخش شده است. این پخش وسیع، می تواند در ارتباط با همین موقعیت متزلزل احمدی نژاد و ناچار ساختن خامنه ای به ادامه حمایت از وی، و حفظ آبروی خودش در میان مردم باشد. در واقع این جملات پیش از آن که مخاطبش مردم باشد، بصورت توطئه آمیز، شخص علی خامنه ایست که یادش باشد در گذشته چه گفته و اگر از این نظرات عقب نشینی کند به اعتبار خودش لطمه زده است!
البته، گاه در میان این جملات، بخش هائی از مناظره میرحسین موسوی و احمدی نژاد را هم چاشنی آن می کنند که در آنها میرحسین موسوی وضع امروز دولت و حاکمیت را، در آن مناظره ها پیش بینی کرده بود. از جمله این جمله از موسوی در مناظره با احمدی نژاد به تاریخ 13 خرداد 1388:
موسوی: دولت می خواهد تمام اختیارات بانکها را داشته باشد. وقتی صنعت خوابیده. وضعیت همین است که می بینیم. انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی مخالف قانون است. از ابتدای انقلاب با برنامه ریزی مخالفت کردند. در اول انقلاب می گفتند که به خدا توکل کنید و درست می شود. سازمان مدیریت برنامه ریزی را که تنها سازمانی است که در قانون اساسی آمده، به معاونت تبدیل کردند که اختیاراتی ندارد. شما کشور را به خطر بردید. این انحلال شورای پول و اعتبار بانک ها را به حیاط خلوت تبدیل کرده است. روش شما قجری است. دست در کیسه می کنید و هر جور که دلتان می خواهد خرج می کنید. این به صلاح همه است که برنامه ریزی کنید. به صلاح شماست و به صلاح مردم است. بخاطر همین سیاست های شماست که ما یک دوست در منطقه نداریم.
نقل این جملات نیز، می خواهد به علی خامنه ای یادآوری کند که کنار زدن احمدی نژاد، عملا تائید نظرات 2 سال و نیم پیش موسوی است و پایگاه او را در میان نیروهای حکومتی تقویت می کند.
آن جملات خامنه ای که نقل می شود:
آقای خامنه ای: انصافاً دولت، دولت پركارى هم هست. من در اين دوره‏هاى بعد از انقلاب تا امروز، كمتر دوره‏اى را ديدم كه اين همه تلاش و كار و فعاليت متراكم در او وجود داشته باشد؛ با نيت‌هاى خوب". كارنامه های جعلی برای دولت درست كردند. اينجا و آنجا پخش كردند. ما كه در جريان امور هستيم، می بينيم و می دانيم كه اينها خلاف واقع است. فحاشی كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتی، رمال، از اين نسبت های خجالت آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پاگذاشتند.
بنده از همه ی دولت‌ها حمایت کرده‌ام ولی این دولت با دولت‌های گذشته تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمی‌کنند حاکمیت دوگانه درست کنند. در گذشته حرف دشمن القای حاکمیت دوگانه بود و در برخی ادوار هم برخی افراد دنبال القای این وضعیت در کشور بودند که دولت و مجلس در مقابل ولایت فقیه که محور نظام است، قرار دارد ولی الان اینگونه نیست. در شرایط کنونی اختلاف نظر هست و من هم برخی مسائل را قبول ندارم اما الان اگر رهبری چیزی بگوید، رئیس جمهور می‌پذیرد و به آن عمل می ‌کند. امروز وقتی رئیس جمهور یا مسئول ارشدی از دولت به خارج از کشور می‌ رود، من نگرانی ندارم اما قبلاً نگران بودم که مسئولان در خارج از کشور می‌خواهند چه بگویند.
در زمينه‌ى اشتغال، كارهاى خوبى انجام گرفته است. گزارش دولت می گويد كه در سال 89 يك ميليون و ششصد هزار شغل ايجاد شده است؛ كه اگر اين گزارش دقيق باشد، معنايش اين است كه پانصد هزار شغل بيش از پيش‌بينى فراهم شده است... بحمداللَّه اين سال به معناى واقعى كلمه، سال همت مضاعف و كار مضاعف بود…مردم به مسئولينِ خودشان علاقمندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها كمك می كنند، با آنها همراهى می كنند". امروز دولت ما یکى از محبوب‏ترین دولت‏ها بعد از مشروطه تا امروز است؛ در طول این صد سال است.
پیک نت ـ 9 مهر 1390