۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

وضع اسف بار کشور نتیجه سقوط هویت مجلس است!



پس از انتشار گزارش بی شرمانه کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس، پس از باصطلاح بازدید از اوین و اعلام اوین بعنوان یک "هتل"، محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت که در زندانیان کودتای 22 خرداد در اوین است، نامه ای خطاب به مجلس نوشت که متن آن را، بعنوان سندی در باره نابودی مجلس در جمهوری اسلامی و از جمله دستآوردهای بیش از دو دهه رهبری آقای خامنه ای می خوانید. میر دامادی نوشت: من در دیدار با اعضای کمیسیون که به زندان آمده بودند، از دستگیری های گسترده و خلاف قانون افراد پس از انتخابات ۱۳۸۸، از صدور احکام فاقد مستندات حقوقی و قانونی و نقش اصلی بازجویان در احکام صادره، از وجود افرادی در بند ۳۵۰ که در دوران بازجویی تحت انواع فشارهای غیرقانونی و جسمی و روحی بوده اند، و از افرادی که بدون هیچ توجیه قانونی مدت طولانی در سلول های انفرادی نگهداری می شده اند و نیز از تبعیض های آشکار بین زندانیان سیاسی و سایر زندانیان گفتم. تعداد دیگری از زندانیان نیز به تفصیل در مورد بازداشت ها و احکام غیرقانونی و پس از آن از زجرها و شکنجه هایی که در مدت بازداشت دیده بودند و اقدامات وسیع خلاف قانون که در مورد نوع آنها صورت گرفته بود گفتند. در گزارش سراپا دروغ نماینده کمیسیون که در روزنامه بهار منتشر شد، کوچکترین اشاره ای به این مسائل نشد و به جای آن زندان اوین را "هتل اوین" نام دادند. چرا تشریف نمی آورید در این هتل زندگی کنید؟



متن نامه دبیرکل جبهه مشارکت:

پس از بازدید روز دوشنبه ۲/۱۱/۱۳۹۱ از بند ۳۵۰ زندان اوین مطالبی از قول برخی از اعضا آن هیات نقل شد که هرچند از امثال گویندگان آن باعث تعجب نبوده ولی باعث تاسف بود برای حقوق مردمی که این افراد قرار است مدافع حقوق آنها باشند و از طرف آنها بر امور کشور نظارت کنند.
نماینده ای که نمی دانم اصولا در آن نشست حضور داشته یا نه در مصاحبه ای در روزنامه بهار مورخ سه شنبه ۳/ ۱۱/۱۳۹۱ مطالبی مطلقا کذب از قول اینجانب و مطالبی نیز از قول آقای علیرضا بهشتی که در آن نشست هیچ صحبتی نکرد بیان کرده است. مطالبی که من بیان کردم شامل دستگیری های گسترده و خلاف قانون افراد پس از انتخابات ۱۳۸۸ و پس از بازداشت، محروم کردن بسیاری از حقوق قانونی شان، صدور احکام فاقد مستندات حقوقی و قانونی و نقش اصلی بازجویان در احکام صادره، وجود افرادی در بند ۳۵۰ که در دوران بازجویی تحت انواع فشارهای غیرقانونی و جسمی و روحی بوده اند، و افرادی که بدون هیچ توجیه قانونی مدت طولانی در سلول های انفرادی نگهداری می شده اند، و نیز تبعیض های آشکار بین زندانیان سیاسی و سایر زندانیان و جلوگیری مسئولین مربوطه از تامین حداقل امکانات معمول و متعارف همه زندانها برای زندانیان سیاسی.
تعداد دیگری از زندانیان نیز که به تفصیل در مورد بازداشت ها و احکام غیرقانونی و پس از آن از زجرها و شکنجه هایی که در مدت بازداشت دیده بودند و اقدامات وسیع خلاف قانون که در مورد نوع آنها صورت گرفته بود برای شما سخن گفتند.
ولی گویا برای برخی از نمایندگان اصولا مصاحبه کردن بیش از یافته های بازدید اهمیت داشته و احتمالا برای آنها قبل از بازدید از زندان مشخص شده بود که پس از بازدید چه باید بگویند که با عجله پس از خروج از زندان بدون هیچ اشاره ای به مسائل مهمی که زندانیان بیان کرده بودند اظهار کرده اند که زندان اوین را باید هتل اوین نامید.
البته اگر زندان اوین برای ایشان اینگونه جذابیت داشته مناسب است مدتی در این هتل زندگی کنند تا زوایای پنهان آن را بهتر بشناسند.
اگر آقایان در نظارت خود کمی دقت داشتند، در می یافتند که به خاطر حضور آنها غذای متفاوتی در زندان عرضه کردند و البته این بازدید باعث شد زندانیان هم بهترین غذای دو سه سال اخیرشان را تناول کنند.
همچنین اگر سوال می کردند، در می یافتند امکانات محدودی در بند ۳۵۰ وجود دارد تماما به وسیله خود زندانیان و به هزینه آنها تهیه شده که اخیرا این امکان را نیز در بسیار از موارد قطع کرده اند که اگر همین دقت مختصر وجود داشت آنطور عجولانه قضاوت نمی شد.
اینجانب در دوره مجلس ششم به مدت چهار سال مسئولیت کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی آن مجلس را برعهده داشتم و خود و سایر اعضای کمیسیون و برخی از اعضای کمیسیون های دیگر بارها از زندان اوین بازدید داشتیم و یک کارگروه ویژه از تعدادی از نمایندگان برای این بازرسی ها تشکیل شده بود که فعالیت آنها کاملا در جلوگیری از تخلفات یا کاهش آنها موثر بود.
واقعا جای تاسف است که مجلسی که باید همه دستگاه های حکومتی و اجرایی از آن حساب ببرند و حداقل نگران باشند که تخلفات آنها مورد مواخذه مجلس قرار خواهد گرفت و با چنین شان و جایگاهی نقش بازدارنده از تخلفات را داشته باشد امروز به یک تماشاچی بی اثر تبدیل شده است که در بسیاری از موارد یا تایید کننده تخلفات است یا از کنار آنها بی تفاوت می گذرد.
متاسفانه چنین عملکردی در کنار سایر عوامل باعث شده ملت ما امروز در بسیاری از عرصه ها و به خصوص در عرصه مسائل معیشتی و اقتصادی در چنین وضع تاسف باری قرار بگیرد و در همه زمینه ها به قهقرا برود و در مسئله مهم دستگیری های بی سابقه پس از انتخابات ۸۸ نمایندگان مجلس با نزدیک به چهار سال تاخیر در اعمال نظارت به جای پرداختن به مسائل اصلی و رسیدگی به موارد فراوان دستگیری های غیرقانونی و نقض حقوق شهروندی مصوب مجلس با یک رفت و آمد و نگاه سطحی و تشریفاتی طبق معمول تایید کننده وضع موجود باشند و چشم خود را به قانون شکنی های بنیان سوز ببندند و یا به هر طریق از خود سلب مسئولیت کنند.
به شما توصیه می کنم سوابق عملکرد کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم را در قبال دستگیری های فله ای آن زمان را که باید در مجلس موجود باشد و نقش پیگیر و تاثیرگذار آن مجلس در مقابله با دستگیری ها و اقدامات خودسرانه و غیرقانونی و نقض حقوق شهروندی را ملاحظه کنید و آن را با عملکرد امروز و این سال های مجلس مقایسه کنید.
قضاوت در این مورد را به وجدان خودتان واگذار می کنم.
محسن میردامادی
رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس ششم»
۳ بهمن ۱۳۹۱
رونوشت: روزنامه بهار جهت اصلاح مطلب مندرج در روزنامه مورخ ۱۱/۳/ ۹۱


پیک نت   هشتم بهمن 1391

۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

محمد خاتمی: نظام در خطر است در سیاست ها تجدید کنند!


اعضای سازمان جوانان مجمع نیروهای خط امام با محمد خاتمی دیدار کرده اند و وبسایت خبری محمد خاتمی گزارش این دیدار و سخنان مهم وی را منتشر کرده است.محمد خاتمی در این دیدار گفته است:
ما جمهوری اسلامی می خواهیم. جمهوری یعنی جمهوری باشد. جایگاه مردم مشخص باشد. نسبت دولت با مردم معلوم و حکومت تابع مردم باشد. در مقابل مردم مسؤول باشد. حکومت بداند رای مردم چیست و طبق آن اقدام کند. حکومت مصالح ملی را در نظر بگیرد و این امکان را ملت داشته باشد که آن را جا به جا کند. اینها جمهوری است. البته اسلامی هم باید باشد. اسلامی که احکامش؛ اخلاقش، ادبش باید اجرا شود. جمهوریتی که با دموکراسی سازگار باشد. دموکراسی اش بر خلاف معیارهای اساسی اسلام نباشد. نه اسلامی که رای مردم را قبول ندارد. اسلامی که می گوید فرد و یا جریان خاصی به هر قیمتی شده بر مردم حکم براند و هیچ کس هم حق و اراده و اختیاری نداشته باشد. این اسلام با جمهوری اسلامی سازگار نیست. من، وضع کنونی را خیلی بد می دانم. فکر می کنم مساله تحریم ها و مشکلاتی که هست یا ایران را به تسلیم وا می دارد، یا خود به خود مثل شمعی که آب می شود از بین می رود و این خطر بسیار بزرگی است. در دل ایران هم مشکلات زیادی وجود دارد و همین دلیل هم هست می گوییم نباید براندازی شود. چون به اصل انقلاب و جمهوری اسلامی اعتقاد داریم و اگر هم انتقادی داریم اینست که چرا از اصولی که به اصل نظام و جمهوری اسلامی مربوط است انحراف پیدا شده؟ باید برگردیم به اصولی که در متن انقلاب و مورد قبول مردم بود. این طور نیست که اگر هم براندازی شود، مشکلات ایران حل خواهد شد. از هرج و مرج تا تجزیه مسائلی است که می تواند ایران را تهدید کند. برای جلوگیری از اینها باید تجدید نظری در سیاست ها رویکردها بشود. چه کسی گفته که چون رهبری دینی در نظام ما هست از امام گرفته تا رهبر کنونی قابل نقد نیستند؟ این غلط است. آنها هم انسان هایی هستند مثل انسان های دیگر و باید هم نقد شوند.


در روزهای آغازین بهمن هستیم و در اینجا صحبت از بهمن و بیست و دوم بهمن شد. جا دارد که ما به عنوان نقطه عطفی در تاریخ ملت ایران و اغاز مرحله جدید حیات سیاسی؛ اجتماعی و تاریخی مردم مان از آن یاد کنیم. و نیز از نقش ممتازی که حضرت امام در این جریان داشتند.
واقعا اگر امام نبودند چنین انقلابی رخ نمی داد.
درست است که در درون انقلاب ما گرایش های مختلف وجود داشتند ولی فراگیری انقلاب و حضور جامع همه اقشار ملت در اثر نقشی بود که امام داشتند

البته بر خلاف آنچه رایج شده است که رهبری دینی که در نظام ما هست از امام گرفته تا رهبر کنونی قابل نقد نیستند ؛ این غلط است. آنها هم انسان هایی هستند مثل انسان های دیگر و باید هم نقد شوند. اتفاقا یکی از مسائلی که هست ایجاد ساز و کارهای درست و حسابی است که همه چیز نقد شود از جمله اندیشه امام، رفتارهای ایشان و کسانی که بعد از ایشان آمده اند آن شاء الله تا دوره های بعد خواهند آمد این حرف نادرستی است که هاله تقدس بکشیم و سدی ایجاد کنیم که نتوان به آن نزدیک شد؛ اما این مساله با تخریب خیلی فرق دارد.
من احساس می کنم امروز گاه تخریب امام (نه نقد امام)، یعنی ندیدن جایگاه بلندی که امام داشته و پیوندی که با انقلاب ما داشته و تداوم انقلاب در اثر این پیوند دارد رایج می شود. این مساله غیر از این است که بگوئیم در فلان جا یا در فلان کار هم می توان به تصمیم و کار امام یا رهبری ایراد گرفت. خود امام هم فرموده اند که ممکن است ایشان هم اشتباه بکنند. ولی تخریب این نقش ممتاز امام، جریانی است که این روزها به شکل جدیدی در امده.
متأسفانه در سال های اخیر یک نوع جریانی در داخل که امکانات فراوانی هم از نظر تبلیغاتی دارد و صدایش هم بلند است چهره ای از امام می خواهد نشان بدهد که گویا امام مظهر خشونت؛نفی دیگران طرد دیگران، عدم تحمل هیچکس و هیچ چیزی که نمی پسندیدند بودند و متاسفانه در رسانه های ارتباط جمعی ما اینگونه می اید برای توجیه رفتارها و کردارهای نادرستی که احیاناً هست.
نکته دیگر اینکه 22 بهمن که سال روز پیروزی انقلاب ما است قبل از آن امام یک دولت تشکیل داد در راس دولت یک شخصیت بسیار متین و معتبری که سابقه مبارزات و تفکر اسلامی داشت اقای مهندس بازرگان را گذاشتند با اینکه خیلی کسان دیگر بودند ولی امام ایشان را انتخاب کرد این رویکرد نشان داد که امام خیلی فراگیرتر از دیگران به انقلاب و ایران و نظام می اندیشند و می خواهند همه کسانیکه به ایران و اسلام اتصال دارند در درون باشند و از وجودشان بهره گیری شود.
تازه وقتی خواستند دولت موقت را تشکیل دهند گفتند چون ملت مرا قبول دارد من دولت را تعیین می کنم. امام از اول این بر نکته مهمی تأکید می کنند و آن این که واقعیتی و پدیده ای به نام ملت وجود دارد و اوست که تصمیم می گیرد و من هم به نمایندگی از او این کار را می کنم.
دستور کاری هم که برای دولت موقت تعیین می کنند عبارت است از تمهید انعقاد مجلس مؤسسان (که بعد شد مجلس خبرگان) برای تنظیم قانون اساسی، رفراندوم اصل نظام و بعد همه پرسی قانون اساسی و استقرار همه امور طبق قانون مصوب مردم.
امام اگر همان روزهم می گفت جمهوری اسلامی همه می پذیرفتند اما امام گفت همه پرسی برای اصل نظام و طبق نظر مردم عمل شود.
آنچه امروز ما داریم دنبال می کنیم اینکه ما جمهوری اسلامی می خواهیم. جمهوری یعنی جمهوری باشد. جایگاه مردم مشخص باشد. نسبت دولت با مردم معلوم و حکومت تابع مردم باشد. در مقابل مردم مسؤول باشد. حکومت بداند رای مردم چیست و طبق آن اقدام کند.
حکومت مصالح ملی را در نظر بگیرد و این امکان را ملت داشته باشد که آن را جا به جا کند. اینها جمهوری است البته اسلامی هم باید باشد. اسلامی که احکامش؛ اخلاقش، ادبش باید اجرا شود. البته اسلامی در جمهوری اسلامی رسمی است که در عرصه حکومت و اجتماع با معیارهای جمهوریت و دموکراسی سازگار باشد هم طبعا دموکراسی اش بر خلاف معیارهای اساسی اسلام نباشد. نه اسلامی که رای مردم را قبول ندارد. اسلامی که می گوید فرد و یا جریان خاصی به هر قیمتی شده بر مردم حکم براند و هیچ کس هم حق و اراده و اختیاری نداشته باشد، این اسلام با جمهوری اسلامی سازگار نیست.
ما اسلامی می خواهیم که به رای مردم اعتقاد داشته باشد. حرمت مردم نگه داشته شود. ازادی بیان و اندیشه و نیز تامین مصالح ملی رعایت شود و این همان اسلامی که در انقلاب آمده بود. در ایران انقلاب شده مصالح ملی ایران از اولویت های مهم است در سیاست خارجی در مسائل اقتصادی و اجتماعی پیشرفت؛ توسعه و عدالت. این ها مسائلی است که باید در جمهوری اسلامی باشد .ما جمهوری اسلامی را چنین دیدیم و می بینیم و چنین از آن دفاع می کنیم.
من، وضع کنونی را خیلی بد می دانم. فکر می کنم مساله تحریم ها و مشکلاتی که هست یا ایران را به تسلیم وا می دارد، یا خود به خود مثل شمعی که آب می شود از بین می رود و این خطر بسیار بزرگی است. در دل ایران هم مشکلات زیادی وجود دارد و همین دلیل هم هست می گوییم نباید براندازی شود. چون به اصل انقلاب و جمهوری اسلامی اعتقاد داریم و اگر هم انتقادی داریم اینکه چرا از اصولی که به اصل نظام و جمهوری اسلامی لطمه می زند انحراف پیدا شده؟ باید برگردیم به اصولی که در متن انقلاب و مورد قبول مردم بود.
این طور نیست که اگر هم براندازی شود، مشکلات ایران حل خواهد شد. از هرج و مرج تا تجزیه مسائلی است که می تواند ایران را تهدید کند. برای جلوگیری از اینها باید تجدید نظری در سیاست ها رویکردها بشود. کوبیدن بر تبل نفرت و عده ای را از صحنه بیرون کردن به هر قیمتی و هرگونه رفتاری با انها مجاز بودن و از آن طرف مصونیت دادن به هتاکان و حمله کنندگان و در مقابل حتی امکان دفاع از خود را به طرف مظلوم ندادن هم ناورا است و هم بر خلاف مصالح کشور است .
من تشکر می کنم از بعضی شخصیت های متین و با سابقه ای که شجاعت می کنند در این موقعیت و دم از نزدیکی دلها به همدیگر می زنند. از این نفرت افکنی موجود جلوگیری می کنند و می دانم هزینه هم می پردازند. این نشانه ایمانشان و ظرفیت آنهاست که این کار می کنند این کار کار درستی است. (اشاره به نظرات جدید حبیب الله عسگراولادی)
ما باید تجدید نظر بکنیم و به خاطر آن خطر بزرگ که احتمالش بسیار قوی است. شاید به سوی همدلی برویم با حفظ مواضع خودمان، کسانیکه منطقی تر فکر میکنند به مصالح ملی بهتر می اندیشند ولو اینکه نظریات متفاوتی دارند می توانند دلها را به هم نزدیک کنند.
ما باید رویمان را بیشتر به سمت مردم بگردانیم تا به سوی حکومت. نه اینکه پشت به حکومت کنیم.
پیک نت   5  بهمن

۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

مقابله باند احمدی نژاد با حبیب الله عسگراولادی تهدید به افشای اسناد وابستگی موتلفه به انگلیس



سخنان اخیر حبیب الله عسگراولادی در نفی "فتنه گر" بودن موسوی و کروبی به آبی تبدیل شد که در لانه مورچه روان شود. همه کودتاچی ها بسیج شدند تا از خود و از کودتای 22 خرداد دفاع کنند و پیشاپیش همه آنها باند احمدی نژاد که بدون اجازه او آب هم نمی خورند چه رسد به این که مقاله علیه موتلفه اسلامی بنویسند!

در همین ارتباط، "داوری" که از اعضای باند احمدی نژاد است در روزنامه ایران که روزنامه دولت است، طی مرور کارنامه موتلفه اسلامی و شخص عسگراولادی نوشت: برخی اعضای موتلفه ارﺗﺒﺎطﺎت ﺳﯿﺎﺳﻲ – اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﺎ اﻧﮕﻠﯿﺲ دارند که اسناد آنها را از ﺳﺎل 60 ﺗﺎﻛﻨﻮن ﮔﺮدآوری شده است و بزودی منتشر می شود.

موتلفه اسلامی نیز در پاسخ، در روزنامه ارگان خود بنام "شما" نوشت: ﻻزم ﺑﻮده اﻳﻦ ﻣﺪارک را در اﺧﺘﯿﺎر ﻣﻘﺎﻣﺎت اﻣﻨﯿﺘﻲ و ﺳﯿﺎﺳﻲﻗﺮار دھید ﺗﺎ ﻛﺸﻮر را از ﻳﻚ ﺧﻄﺮ ﺣﺘﻤﻲ ﻧﺠﺎت دھﻨﺪ.
پیک نت   دوم بهمن 1391

۱۳۹۱ دی ۲۰, چهارشنبه

انتخابات آزاد با کدام تعریف؟ حسین باقرزاده


با نزدیک شدن موعد انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در خردادماه آینده، این موضوع فضای سیاسی ایران را تحت‌الشعاع قرار داده است و شعار «انتخابات آزاد» از گوشه و کنار شنیده می‌شود. اکنون این فقط اپوزیسیون سکولار دموکرات خواهان تغییرات بنیادین مسالمت‌آمیز در نظام سیاسی حاکم بر ایران نیست که این شعار را پیش کشیده است. طیف وسیعی از اصلاح‌طلبان طرد شده از نظام و نیروهای درگیر با ولی فقیه در داخل نظام (از هاشمی رفسنجانی گرفته تا ... محمود احمدی‌نژاد) نیز در ماه‌های اخیر از «انتخابات آزاد» یاد کرده‌اند. این دو گروه، به وضوح، دو معنای متفاوت را از «انتخابات آزاد» منظور می‌کنند. در حالی که دسته اول معتقدند در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی انتخابات آزاد و منصفانه عملی نیست، گروه دوم به این شعار به عنوان وسیله‌ای برای بازگشت به قدرت یا تحکیم موقعیت خود در برابر ولی فقیه نگاه می‌کنند. پاسخ به دسته اخیر را خامنه‌ای امروز (سه شنبه) به درستی داد: مگر انتخابات‌هایی که تا به حال برگزار شده آزاد نبوده است؟

اگر اپوزیسیون سکولار دموکرات از انتخابات آزاد سخن می‌گوید تعریف آن را هم دقیقا دارد: انتخاباتی که در آن هیچ ملاک جنسیتی، عقیدتی، مذهبی و سیاسی حق کسی را در انتخاب کردن یا انتخاب شدن محدود نکند. چنین انتخاباتی، به وضوح، تحت قوانین جمهوری اسلامی عملی نیست. در قانون اساسی این نظام، خصوصیت‌های جنسیتی و عقیدتی و مذهبی و سیاسی در احراز مقام ریاست جمهوری و بسیاری از مقامات دیگر شرط شده است (از جمله، اصول ۶۴، ۶۷، ۱۰۷، ۱۰۹، ۱۱۵، ۱۵۷، ۱۶۲ و ۱۶۳)، و در قوانین موضوعه آن این تبعیض‌ها بیشتر و شدیدتر شده است (نظارت استصوابی). ولی وقتی نیروهای داخل نظام یا طرد شده از آن و یا «اپوزیسیون وفادار» جمهوری اسلامی انتخابات آزاد را مطالبه می‌کنند از این شعار چه معنایی آن را در نظر دارند؟

برای مثال، آیا آقای هاشمی رفسنجانی که خود در تدوین قانون اساسی یاد شده شرکت داشته و چندین بار در انتخابات شرکت داشته و غالبا نیز از صندوق سر بر آورده است، وقتی خواستار برگزاری انتخابات آزاد می‌شود چه نوع انتخاباتی را در نظر دارد؟ از دید او آیا کدام انتخاباتی که به پیروزی او یا اطرافیان و طرفدارانش منجر شده آزاد نبوده است؟ و یا آقای احمدی‌نژاد که یک‌باره مردمی شده و از حقوق مردم سخن می‌گوید آیا به دنبال انتخاباتی «آزادتر» از انتخابات ریاست جمهوری در سال‌های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ است که اکنون شعار انتخابات آزاد را سر می‌دهد؟ این سؤال در مورد کسان دیگری هم که در طول حیات جمهوری اسلامی در انتخاباتی شرکت کرده‌اند و از صندوق رأی سر برآورده‌اند صادق است. بسیاری از اینان خواهان برگزاری یک «انتخابات آزاد» تحت قانون اساسی جمهوری اسلامی هستند و تنها نظارت استصوابی شورای نگهبان را مانع «آزادی» انتخابات می‌دانند. در قاموس اینان، به طور خلاصه، انتخاباتی آزاد و منصفانه هست که به «من/ما» اجازه دهد در آن نامزد شوم/یم و آرایی که به نام «من/ما» ریخته می‌شود به صورت متقلّبانه کاهش پیدا نکند (و اگر انسان‌های دیگر ممکن است از این حق محروم شوند اهمیتی ندارد).

این تعریف از انتخابات آزاد، منافقانه و مزوّرانه است. کسانی که این روزها به رهبری نامه می‌نویسند و یا به صورت اطلاعیه و مقاله و مانند آن‌ها خواهان آن می‌شوند که انتخابات در خرداد آینده «آزاد و عادلانه» برگزار شود (و توقع دارند پاسخ مثبت بگیرند) آیا به لوازم خواست خود آگاهند؟ آیا معتقدند که تحت قانون اساسی جمهوری اسلامی (و تنها با لغو یا تعدیل نظارت استصوابی) می‌توان در ایران انتخابات آزاد و منصفانه برگزار کرد؟ اگر چنین است چرا توضیح نمی‌دهند که با توجه به اصول تبعیض آمیز قانون اساسی (که به برخی از آن‌ها در بالا اشاره شد) چگونه می‌توان در ایران این انتخابات را به صورت قانونی برگزار کرد؟ و اگر نیست، چرا به لازمه خواست خود که تغییر قانون اساسی یا گذر از آن و یا برگزاری انتخابات تحت قوانین دیگری فرای قانون اساسی جمهوری اسلامی است اشاره‌ای نمی‌کنند؟

البته بسیاری از کسانی که خواهان برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه شده‌اند به لوازم این امر آگاهند و به دلایل امنیتی یا سیاسی قابل فهم از تصریح در باره آن اجتناب می‌کنند. ولی این توجیه در مورد امثال هاشمی رفسنجانی و احمدی‌نژاد و اصلاح‌طلبانی که برای بازگشت به قدرت به این در و آن در می‌زنند، و هواداران آنان، صادق نیست. آنان در گذشته نزدیک تحت همین قوانین و با نظارت استصوابی شورای نگهبان در انتخابات شرکت کرده‌اند و غالبا از نتایج آن راضی بوده‌اند. دغدغه آنان این نیست که انتخابات پیش رو «آزاد» نباشد. دغدغه‌شان این است که این انتخابات «کمتر آزاد» باشد - و به عبارت صریح‌تر، دغدغه‌شان این است که این انتخابات تا آن‌جا که به آنان مربوط می‌شود «کمتر آزاد» باشد.

این جا است که باید گفت پاسخ خامنه‌ای به این خواست‌ها و اظهارات به جا و مناسب است. او که خود را مخاطب این خواست‌ها می‌بیند می‌پرسد «از اول انقلاب ۳۴ انتخابات داشتیم، کدامش آزاد نبوده است؟» اگر بگویید که به دلایل ساختاری و محتوای قانون اساسی، هیچ یک از آن‌ها (دست کم پس از تصویب این قانون) آزاد نبوده است دیگر نمی‌توانید انتظار داشته باشید که انتخابات آینده (تحت همین قانون) آزاد باشد. و اگر آن‌ها را که به نفع شما تمام شده آزاد بنامید و بقیه را ناآزاد، به روشنی معنایی مزوّرانه از «آزادی انتخابات» را منظور داشته‌اید، و در این صورت شما همان مقدار حق دارید که انتخابات مطلوب خود را آزاد بنامید که خامنه‌ای همه آن‌ها را.

شعار «انتخابات آزاد و عادلانه» متمدنانه‌ترین و مدنی‌ترین شعاری است که می‌توان برای گذار مسالمت‌آمیز از جمهوری اسلامی به یک نظام سکولار دموکراتیک به کار گرفت. عمومیت این شعار و گسترش ان در گفتمان نیروهای اصلاح‌طلب و برخی از جناح‌های حاکمیت، جاذبه و قدرت بسیج آن را به نمایش می‌گذارد. باید از گسترش این شعار در هر سطح و محیطی استقبال کرد. در عین حال، نباید اجازه داد که هیچ نیرویی این شعار را لوث کند و به نفع خود از آن بهره بگیرد. باید با ارجاع به اعلامیه جهانی حقوق بشر و ملحقات آن و مصوبه اتحادیه بین المجالس ۱۹۹۴ در باره معيارهای انتخابات آزاد و منصفانه (که جمهوری اسلامی نیز آن‌ها را تصویب کرده و قانونا به آن‌ها متعهد است) این مقوله را دقیقا توضیح داد و از آنان خواست که خود را به لوازم این امر متعهد کنند. و در صورتی که آنان به استفاده از این شعار ادامه دهند ولی خود را به لوازم آن متعهد ندانند باید کاربرد مزوّرانه آن را تقبیح کرد.

انتخابات آزاد از دید خامنه‌ای «چارچوب‌ها و معیارها»یی دارد که به قول شیخ علی سعیدی نماینده او در سپاه، این نیروی نظامی آن‌ها را تبیین می‌کند، چیزی که به گفته او «به معنای دخالت در انتخابات نیست بلکه وظیفه ذاتی ما مهندسی معقول و منطقی انتخابات است». سعیدی نگفته که بر اساس کدام قانون و مصوبه این موضع خود را توجیه می‌کند، ولی اصل ۱۵۰ قانون اساسی که «نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن» را از وظایف سپاه پاسداران دانسته ممکن است به دردش بخورد. چارچوب‌ها و معیارهای انتخابات آزاد از دید سکولار دموکرات‌ها نیز در اسناد جهانی حقوق بشر و مصوبه ۱۹۹۴ اتحادیه بین المجالس آمده و روشن است. اکنون باید از اصلاح‌طلبان و هواداران آنان و هاشمی رفسنجانی و احمدی‌نژاد و همه کسان دیگری که از انتخابات آزاد تحت قوانین جمهوری اسلامی سخن می‌گویند و به دنبال آن هستند پرسید چارچوب‌ها و معیارهای انتخابات آزاد از دید آنان چیست؟