۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

فراخوان جوانان اصلاح‌طلب برای سر دادن فریاد “الله اکبر” در شب ۱۶ آذر

فراخوان جوانان اصلاح‌طلب برای سر دادن فریاد “الله اکبر” در شب ۱۶ آذر- گروهی از جوانان اصلاح طلب و سبز در بیانیه‌ای به مناسبت فرا رسیدن ۱۶ آذر از مردم دعوت کرده‌اند تا با فریاد الله‌اکبر در این شب، ضمن اعتراض به تهدید رهبران جنبش سبز، حمایت خود از زندانیان سیاسی را نشان دهند. به گزارش تحول سبز، این جوانان سبز دربخشی از این بیانیه آورده اند: ما جوانان سبز ایرانی از همه ملت ایران دعوت می کنیم همگام و همنوا با دانشجویان مبارز ایرانی در شب ۱۶ آذر راس ساعت ۹ شب با ندای الله اکبر خود بر پشت بامهای میهن عزیزمان ضمن اعتراض به تهدید رهبران جنبش سبز و حمایت از زندانیان سیاسی، به کودتاچیان و حامیان دیکتاتوری نشان دهند که خیال شکست و افول جنبش سبز ملت ایران در برابر ظلم واستبداد خیالی باطل و تعبیر ناشدنی است. متن این بیانیه به شرح زیر است: هموطنان مبارز و سبز ایرانی در آستانه سالروز خیزش دانشجویان ایرانی علیه ظلم و استبداد و قیام اندیشه در برابر اسلحه قرار داریم. روز ۱۶ آذر، که خون سه آذر اهورایی لکه سیاهی شد بر تارک استبداد و ظلم. دانشگاه ایرانی از بدو تولد خویش مرکز و مدار مبارزه علیه مستبدین بوده است و از اینروست که همواره مورد هجوم و حمله وسرکوب استبداد قرار گرفته است. امروز واقعه ۱۶ آذر ۳۲ و کوی دانشگاه ۷۸ و ۸۸ گواه و دلیلی است بر مقاومت اندیشه در برابر زور و ظلم و استبداد. ۱۶ آذر ۸۹ نیز همچون سالهای پیش گواهی خواهد بود بر پویایی و مقاومت ایران و ایرانی در برابر دیکتاتوری. همانطور که همراه شجاع جنبش سبز مهندس میر حسین موسوی در بیانیه اخیر خود گفته است:” آنان نمی دانند که دهان و گوش و چشمان مردمان را شاید بتوان از گفتن و شنیدن و دیدن بازداشت، اما اندیشیدن موهبتی الهی است که دروازه های خلوتگاه آن به روی زورمندان بسته است. راز این همه احساس خطر از دانش و دانشجو و دانشمند، این همه اضطراب از آزادی چرخش اطلاعات، این همه ترس از رسانه های آزاد، این همه واهمه از تجمع حتی آرام و مسالمت جویانه منتقدان و معترضان، و نیز این همه تلاش برای بیگانه نمایی دوستان مردم و انقلاب، و روند مستمر پایان ناپذیر ناخودی کردن فرزندان ایران، این همه هراس از هرآنچه با عقلانیت جمعی پیوند دارد و این همه پرهیز از هر آنچه با برنامه ریزی و مدیریت دانش محور مرتبط است آیا درهمین نیست؟” مهندس میر حسین موسوی می گوید:” متاسفانه تجربه کهریزک و کوی دانشگاه و زیر گرفتن بی پناهان با اتومبیل پلیس و از پل پائین انداختن و سر زندانیان را به چاه توالت فروکردن و خروش مردم را در راهپیمائیهای ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد و دیگر روزها ندیدن و دل بستن به تجمعهای مهندسی شده و فرمایشی، جلوی روی ماست و نشانی از بصیرت برای بازگشت به سوی مردم دیده نمی شود”. از اینرو ما جوانان سبز ایرانی از همه ملت ایران دعوت می کنیم همگام و همنوا با دانشجویان مبارز ایرانی در شب ۱۶ آذر راس ساعت ۹ شب با ندای الله اکبر خود بر پشت بامهای میهن عزیزمان ضمن اعتراض به تهدید رهبران جنبش سبز و حمایت از زندانیان سیاسی، به کودتاچیان و حامیان دیکتاتوری نشان دهند که خیال شکست و افول جنبش سبز ملت ایران در برابر ظلم واستبداد خیالی باطل و تعبیر ناشدنی است.

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

جاه طلب بزرگ دیگران را متهم به جاه طلبی کرد!

علی خامنه ای، روز پنجشنبه (عیدغدیر) برای عده‌ای که بعنوان بسیجیان اردوی فدائیان ولایت در محلی بنام "دهکده ولایت" جمعشان کرده بودند سخنرانی کرد. پریشان گوئی عصبی او در این سخنرانی، عملا نشان داد که او طی یکسال و نیم گذشته، با هر دست و پائی که می‌زند، بیشتر در گردابی فرو می‌رود که در آن افتاده است. او که در 30 سال گذشته و بویژه در دوران رهبری اش نشان داده که بیش از هر فرد و مقامی تشنه قدرت است و برای ارضای جاه طلبی خویش حتی دست به کودتا و کشتار، زندان و شکنجه دولتمردان 30 ساله جمهوری اسلامی و چهره‌های شاخص انقلابی و مذهبی زد، دراین سخنرانی بدون آن که از کسی نام ببرد، رهبران جنبش سبز را متهم به جاه طلبی و نداشتن بینش و بصیرت کرد. بینشی و بصیرتی که خود تصور می‌کند تابلوی تمام نمای آنست! او، درحالیکه سپاه و شورای نگهبان و قوه قضائیه، ارتش و بسیج و امام جمعه‌ها، دولت و مجلس و حتی برگماری وزرای کلیدی کابینه و تمام ارگان‌های امنیتی و مرکز فرماندهی موشکی را در دست‌های خود قبضه کرده، دیگران را متهم به جاه طلبی کرد! یا مردم را کم شعور تصور کرده و یا نمی داند چه می‌گوید، که البته آن تصوری که در ذهن خود از مردم دارد، در باره خود وی بیشتر صادق است.
او برای تجمع 110 هزار نفری اردوی فدائیان ولایت، سخنرانی کرده است. یعنی برای ارتش ویژه دفاع از قدرت و جاه طلبی او، که البته اگر ترس و وحشت از آینده نزدیک این قدرت نبود، نیازی به سپاه 110 هزار نفری فدائیان ولایت نبود. چیزی شبیه گارد جاودان شاه و گارد یکصد هزار نفره صدام حسین. کدام عقل سلیمی برای 110 هزار فدائی سازمان یافته خود سخنرانی کند و آنوقت دیگران را متهم به جاه طلبی کند؟
 
 
علی خامنه ای، روز پنجشنبه (عیدغدیر) برای عده‌ای که بعنوان بسیجیان اردوی فدائیان ولایت در محلی بنام "دهکده ولایت" جمعشان کرده بودند سخنرانی کرد. پریشان گوئی عصبی او در این سخنرانی، عملا نشان داد که او طی یکسال و نیم گذشته، با هر دست و پائی که می‌زند، بیشتر در گردابی فرو می‌رود که در آن افتاده است. او که در 30 سال گذشته و بویژه در دوران رهبری اش نشان داده که بیش از هر فرد و مقامی تشنه قدرت است و برای ارضای جاه طلبی خویش حتی دست به کودتا و کشتار، زندان و شکنجه دولتمردان 30 ساله جمهوری اسلامی و چهره‌های شاخص انقلابی و مذهبی زد، دراین سخنرانی بدون آن که از کسی نام ببرد، رهبران جنبش سبز را متهم به جاه طلبی و نداشتن بینش و بصیرت کرد. بینشی و بصیرتی که خود تصور می‌کند تابلوی تمام نمای آنست! او، درحالیکه سپاه و شورای نگهبان و قوه قضائیه، ارتش و بسیج و امام جمعه‌ها، دولت و مجلس و حتی برگماری وزرای کلیدی کابینه و تمام ارگان‌های امنیتی و مرکز فرماندهی موشکی را در دست‌های خود قبضه کرده، دیگران را متهم به جاه طلبی کرد! یا مردم را کم شعور تصور کرده و یا نمی داند چه می‌گوید، که البته آن تصوری که در ذهن خود از مردم دارد، در باره خود وی بیشتر صادق است.
او برای تجمع 110 هزار نفری اردوی فدائیان ولایت، سخنرانی کرده است. یعنی برای ارتش ویژه دفاع از قدرت او، که البته اگر ترس و وحشت از آینده نزدیک این قدرت نبود، نیازی به سپاه 110 هزار نفری فدائیان ولایت نبود. چیزی شبیه گارد جاودان شاه و گارد یکصد هزار نفره صدام حسین. کدام عقل سلیمی برای 110 هزار فدائی سازمان یافته خود سخنرانی کند و آنوقت دیگران را متهم به جاه طلبی کند؟
آقای خامنه‌ای گفت که اسلام می‌خواهد حقایق احكام الهی در جامعه تحقق پیدا كند و این جز با ایجاد قدرت الهی امكان پذیر نیست.
کارنامه آلوده به جنایت و فقر و فحشاء، تبعیض و ترور و قتل و اعدام، ستیز مذهبی و غارت و چپاول حکومتی طی دو دهه‌ای که او رهبری جمهوری اسلامی را قبضه کرده در برابر دیدگان مردم است. بیش از دو دهه ایشان احکام الهی را پیاده کرده و حاصل آن همان فاجعه ایست که از صبح تا شب مردم در برابر چشمانشان است.
خامنه‌ای در همین سخنرانی، زمزمه اعلام جانشین خود را نیز با این جمله آغاز کرد "در پایان عمر مبارك پیغمبر اكرم به دستور الهی به الهام الهی نفر بعد خود را معین كرد."
وقتی حافظ اسد، می‌تواند پسرش بشار اسد را جای خودش در سوریه بگذارد و برود، حیدرعلی اف نیز می‌تواند در آذربایجان چنین کند، کیم ایل سونگ در کره شمالی نیز می‌تواند پسرش را جای خود بگذارد و آماده رفتن بشود، حسنی مبارک می‌خواهد پسرش را جانشین خودش کند و برود و... چرا خامنه‌ای چنین هوسی نداشته باشد و دُردانه کودتاچی اش را جانشین خود معرفی نکند و برود؟
لااقل، آنهای دیگری که دربالا نام بردیم، به حکم الهی پسرانشان را جانشین خود نکردند، که ایشان می‌خواهد چنین کند!
آقای خامنه‌ای نان بسیجی‌ها را بارها دراین سخنرانی به تنور چسباند. این همه تاکید او بر بسیج بدو دلیل بود:
1- درجریان کودتای 22 خرداد، بزرگترین ضربه به اعتبار مردمی سپاه و بویژه بسیج وارد آمده و مردم اکنون بسیج را مشتی جنایتکار می‌شناسند. همه آنچه اندوخته دوران جنگ با عراق بود برباد رفت. بویژه که فرماندهان و سرداران بسیجی و سپاهی دوران جنگ که آقای خامنه‌ای آنها را تصفیه کرده، در جنبش سبز و در برابر کودتای 22 خرداد صف بسته‌اند.
2- آقای خامنه‌ای بر این واقعیت اشراف پیدا کرده که نه تنها اعتبار او در میان مردم پایان یافته، بلکه مشروعیت مذهبی او نیز بشدت زیر علامت سئوال رفته است. سه نوبت سفر اخیر او به قم و بازگشت با دست‌های خالی، نشان دهنده همین سقوط دو گانه – اعتبار و مشروعیت- است. به این دلیل، او تصور می‌کند آنچه برایش باقی مانده، همین بسیجی است که به ضرب پول و مغز شوئی مذهبی فعلا 110 هزار نفرشان را برای ایشان جمع کرده اند، که میزان فدائی بودن آنها نیز در اولین حادثه بزرگ و چرخش اوضاع بر ایشان و اطرافیانش آشکار خواهد شد.
 
خامنه‌ای گفت: "امروز بسیج در كشور ما یك حقیقت عظیم و غیرقابل انكار و بی‌نظیری است. درست است كه تبلیغات دشمنان و به تبع آن‌ها منادیان طرفدار آن‌ها در داخل كشور بسیج را سعی می‌كنند كوچك كنند، تحقیر كنند یا اهانتی به بسیج بكنند؛ اما بسیج یك مجموعه منتظم سازمان‌یافته دارای هدف است."
این همان جمله ایست که تعبیر بالا از دل آن استخراج می‌شود. البته او اعتراف کرد که بسیج تحقیر شده و مردم به آن اهانت می‌کنند و... که این نشد مگر به دلیل وظائف کودتائی و سرکوبگرانه‌ای که بر عهده اش گذاشته شد.
خامنه‌ای گفت: "در فتنه سال گذشته بعضی‌ها واقعیات جلوی چشم را نتوانستند ببینند، نتوانستند تشخیص دهند، در فتنه طراحی شده پیچیده سال ٨٨ حقایقی جلوی چشم مردم بود، یك عده‌ای نگذاشتند این حقایق را ببینند، بفهمند، ندیدند، نفهمیدند. وقتی در یك كشور فتنه‌گرانی پیدا می‌شوند كه برای جاه‌طلبی خودشان، برای دست‌یافتن به قدرت، برای رسیدن به اهدافی كه به صورت آرزو در وجود خودشان متراكم و انباشته كردند حاضر می‌شوند به مصلحت یك كشور و حقانیت یك راه پشت كنند و لگد بزنند."
معنای واقعی این جمله آنست که من کودتا کردم زیرا خوب می‌بینم، خوب می‌فهمم .... و جاه طلبی از همینجا آغاز می‌شود. به ایشان می‌گویند اگر ریگی در پوتین ندارید، چرا یک هیات بی طرف را برای رسیدگی به کودتا و تقلب انتخابات 22 خرداد تشکیل نمی دهید؟ و ایشان می‌گوید شما نمی‌فهمید!
علی خامنه‌ای در پایان همین سخنرانی گفت: باید بسیجیان خود را برای درگیری‌ها و چالش‌های آینده آماده كنند.
ایشان اگر از ترس جنبش مردم خواب شبانه نداشت و از فروپاشی برج و باروی قدرت و جاه طلبی‌اش نگران نبود، وعده چالش‌های آینده را نمی داد و فدائیان ولایت را برای سرکوب مردم معترض به حاکمیت خود وی تشکیل نمی داد.
معنای ارودوی ولایت، تجمع در دهکده ولایت و پریشان گوئی خامنه‌ای جز اینست؟

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

جلوگیری از شرکت میرحسین موسوی در مراسم ختم یکی از اقوامش

نیروهای امنیتی از شرکت میرحسین موسوی در مراسم ختم یکی از اقوام نزدیکش که پدر سه شهید دوران جنگ بوده است، جلوگیری کردند. به گزارش خبرنگار کلمه، میرحسین موسوی که قصد شرکت در مراسم سومین روز درگذشت حاج بهرام سلیمی، – پدر همسر یکی از دختران مهندس موسوی و پدر سه شهید دوران جنگ – را داشت، با ممانعت نیروهای امنیتی رو به رو شد که از حضور وی در مسجد جلوگیری کردند. این گزارش حاکی است، این مراسم ختم که تعداد زیادی از خانواده‌های شهدا و سرداران و رزمندگان دوران دفاع هشت ساله در آن حضور داشتند، توسط نیروهای لباس شخصی و امنیتی به شدت کنترل می‌شد. بر اساس این گزارش، دامنه محدودیت‌ها تا جایی پیش رفت که حتی نام میرحسین موسوی از پیام تسلیتی که توسط جمعی از دوستان و سرداران دوران دفاع مقدس و خانواده شهدا به روزنامه‌ها داده شده بود، حذف شد. اقدام ماموران امنیتی در جلوگیری از حضور مهندس موسوی در مجلس ختم یکی از بستگانش و حذف نام او از فهرست پیام تسلیت در روزنامه‌ها، در حالی صورت می‌گیرد که بارها مسئولان مختلف کشور در ماههای اخیر از پایان یافتن جنبش سبز و پایان یافتن تاثیر میرحسین موسوی بر آن سخن گفته اند

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

اولین واکنش ها به پیام آذر ماه میرحسین؛ محسنی اژه ای: اگر موسوی ادامه دهد، با او برخورد می شود

دادستان کل کشور: تکرار افعال مجرمانه پرونده میرحسین موسوی را سنگین می کند دادستان کل کشور در واکنش به بیانیه اخیر میر حسین موسوی پیرامون روز دانشجو و ۱۶ آذر، ادعا کرد "این بیانیه به نوعی پافشاری بر مواضع قبلی بوده است" و هشدار داد "با تکرار افعال مجرمانه بر پرونده وی افزوده می شود و اگر به این اقدامات ادامه دهد با او برخورد می شود." به گزارش مهر، غلامحسین محسنی اژه ای، دوشنبه اول آذرماه در چهارمین نشست سخنگوی قوه قضائیه با خبرنگاران، از احتمال برخورد با میرحسین موسوی، آخرین وضعیت پرونده دو تبعه آلمانی، پاسخ به موارد مطرح شده از سوی مهدی هاشمی، دستگیری شصت نفر از عوامل راه اندازی سایتهای مستهجن و همچنین صدور حکم مجرمیت عباس پالیزدار خبر داد. بر اساس این گزارش، اژه ای در مورد شکایت شخصی به نام محمدی که در حین مرخصی از زندان از ایران به آمریکا گریخته و بر علیه روزنامه کیهان به دادگاه آمریکا شکایت کرده است گفت: شکایت وجهه قانونی دارد و هر کس می تواند شکایت کند ولی مهم مرجع رسیدگی به شکایت است. شناسایی و دستگیری شصت نفر از عوامل راه اندازی سایتهای مستهجن محسنی اژه ای در مورد اقدامات دستگاه قضا در مبارزه با سایتهای مستهجن گفت: قوه قضائیه برخی از افرادی را که اقدام به راه اندازی سایتهای مستهجن کرده اند به صورت انفرادی محکوم و تحت پیگیرد قانونی قرار داده است ولی یک گروه شصت نفره که به صورت شبکه ای سایتهای مستهجن را در کشور مدیریت می کردند توسط اطلاعات سپاه پاسداران شناسایی شده اند. وی افزود: چون این تخلف در استانهای مشهد، فارس، تبریز ، اصفهان، ساری و مازندران به وقوع پیوسته است به پیشنهاد دادستانهای استانها و تایید دیوان عالی قرار شد رسیدگی به این پرونده در دادستانی کشور انجام شود که هنوز قرار محکومیت صادر نشده و به زودی این دادگاه برگزار می شود. دو تبعه آلمانی تا تکمیل پرونده بازداشت می مانند سخنگوی قوه قضائیه در مورد ادامه رسیدگی به پرونده دو تبعه آلمانی (مصاحبه کنندگان با فرزند سکینه آشتیانی) و تاثیر دیدار وزیر خارجه آلمان با همتای ایرانی خود گفت: پرونده دو تبعه آلمانی باید مراحل قضایی خود را طی کند و اگر قاضی تشخیص داد که آزادی متهم منجر به تبانی، امحای آثار جرم یا فرار نمی شود می تواند قرار آزادی متهمین را صادر کند که هنوز دادسرا به این نتیجه نرسیده است. احضار حقوقی کارکنان توسط دستگاه مربوطه بدون مجوز قضایی تخلف است اژه ای در پاسخ به این پرسش که شهرداری تهران در ساختمان شهید سلیمانی مرکز حراست ایجاد کرده و از کارکنان شهرداری بازجویی می کند گفت: احضار حقوقی کارکنان توسط دستگاه مربوطه بدون مجوز قضایی تخلف است ولی حراست هر دستگاهی می تواند کارکنان خود را دعوت کرده و در چارچوب وظایف حراستی از آنها توضیح بخواهد ولی اینکه در این ساختمان کسی را بازداشت کنند غیر قانونی است چون بازداشتگاههای موقت توسط سازمان زندانها و دستگاه قضائی معرفی می شوند. لایحه جرم سیاسی به زودی به مجلس می رود وی در مورد آخرین وضعیت تدوین و تصویب لایحه جرم سیاسی گفت: تدوین لایحه جرم سیاسی همچنان در معاونت حقوقی قوه قضائیه با استفاده از اساتید دانشگاهها در حال تهیه و تنظیم است و به زودی به مجلس می رود. پاسخ به ابهامات مطرح شده از سوی مهدی هاشمی سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به پرسشی مبنی بر ابهامات مورد نظر مهدی هاشمی رفسنجانی که در نامه‌ای خطاب به دادستان کل کشور فرستاده است گفت: درباره این نامه باید بگویم یک نامه بدون امضا برای من آمده است که پایین آن اسم مهدی هاشمی نوشته شده ولی هیچ امضایی ندارد. در واقع نامه‌ای که به دست من رسیده با نامه‌ای که در برخی از سایت‌ها دیدم در برخی از عبارات‌ تفاوتهایی دارد. نامه مهدی هاشمی را یکی از بستگانش نوشته است دادستان کل کشور در مورد اظهارات مهدی هاشمی در این نامه که گفته است احضاریه دادگاه در سربرگ نبوده و امضا نداشته است گفت: احضاریه دارای سربرگ بوده و در تاریخ 88.12.12 صادر شده است و در تاریخ 88.12.15 توسط مامور ابلاغ به آدرس مندرج در پرونده ابلاغ شده و در تاریخ 88.12.18 آقای طباطبایی وکیل آقای هاشمی به دادگاه مراجعه کرده و احضاریه را دریافت کرده است. محسنی اژه ای با نشان دادن نامه احضار مهدی هاشمی به خبرنگاران گفت: کپی نامه را از دادستان تهران گرفتم و ملاحظه می‌کنید که تمام جزئیات لازم از جمله اسم مهدی هاشمی، نام پدر و آدرس به درستی قید شده است.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

پیشکش به عاشقان ایران به مناسبت سیزدهمین سالگرد به خون خفتگان نهضت ملی ایران پروانه و داریوش فروهر

داریوش و پروانه، به خرد همیشه بیدار ایرانیان، مصدق، سخت عشق می ورزیدند و چون مردمک چشم خود عزیزش می داشتند و کوشنده به آن بودند که راه او را، بی آن که ریایی در کار باشد، ادامه دهند و اگر در کارزاری در برابر دشمن قرار می گرفتند، که مصدق را در تیررس دشنام دهی و یا بی حرمتی از سوی دشمن می دیدند، سخت ایستادگی و به پاسخگویی سزاوار روی می آورند، اگر چه برای آنان، هر چه قدر ممکن بود، گران تمام شود! در دوران قیام، و در برابر «استبداد شاهی» هر دو کرده هایی دارند دندان شکن، حتی داریوش در پشت میله های زندان و در برابر اجراکنندگان خواسته های شاه! نیز در روز تاسوعا در سال 1357، هنگام حمل عکس مصدق، پیشاپیش صف هموندان حزبی اش، پاسخ تند به آخوندی فضول داد که به نیت بی حرمتی به مصدق، می خواست از حمل عکس جلوگیری کند. نیز چنین بیاد می آورم آن روزی که، روز اربعین همان سال، حزب ملت ایران، نزدیک به یک میلیون از عکس های گوناگون مصدق، حسین فاطمی و تختی را میان همگان پخش کرد و سخن داریوش به این که: «اگر هنگام حمل عکس مصدق، مورد یورش قرار گرفتید، هرگز نباید آنرا از دست دهید حتی اگر به سختی زخمی شدید» و تأکید داشت که اگر در خود، در چنین حالتی، نیروی نگهداری کننده نمی بینید، به حمل آن روی آور نشوید!

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

انتقاد آمریکا از نقض آزادی دین در ایران

دولت آمریکا در تازه‌ترین گزارش خود درباره‌ی وضعیت آزادی دین در جهان، از جمله ایران را به نقض آزادی دین متهم کرد. در این گزارش آمده که ایران از جمله کشورهایی است که در امر آزادی دین، بویژه نگرانی برمی‌انگیزد. در تازه‌ترین گزارش وزارت خارجه‌ی آمریکا درباره‌ی آزادی دین که روز چهارشنبه (۱۸ نوامبر) ارائه شد، بارها از چین انتقاد شده است. این گزارش می‌گوید، «نشانه‌های معتبری» وجود دارد که حاکی از تلاش پکن برای بازگرداندن اجباری بودایی‌های تبت و اعضای اقلیت مسلمان اویغور ساکن خاورمیانه و جنوب آسیا به چین است. در این گزارش همچنین آمده است که وکلای مدافع یا فعالینی که در چین برای آزادی گروه‌های دینی غیررسمی یا ممنوع‌شده تلاش می‌کنند، با خطر ممنوعیت شغلی و تضییقات مقامات چینی یا زندان روبرو هستند. گزارش وزارت خارجه‌ی آمریکا که هر سال یکبار منتشر می‌شود، در کنار چین، از ایران، برمه، کره‌ی شمالی، عربستان سعودی، سودان و ازبکستان به عنوان کشورهایی نام می‌برد که در آن‌ها وضعیت آزادی دین «بویژه نگران‌کننده» است.

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

سمینار طلاق در تهران یزدی ها اهل طلاق نیستند تهرانی ها زود جدا می شوند

در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران سمینار طلاق با نام «طلاق، ‌بحران يا راه حل؟» برگزار شد که خبر آن را خبرگزاری ایلنا منتشر کرده است.
شاید خواندنی تر از سن ازدواج و یا دلیل طلاق در ایران، زبانی باشد که اساتید و مقامات شرکت کننده دراین سیمنار برای اطلاعات و آگاهی های خود، متناسب با شرایط سانسور و ممنوعیت صریح سخن گفتن و متهم نشدن به تشویش اذهان عمومی به کار بردند! نه تنها آنها که طلاق می گیرند و یا آنها که ازدواج می کنند، نه تنها خانواده های دو طرف، بلکه خواننده بی طرف هم بدشواری از این زبان سر می آورد به این نکات از خبر و گزارش ایلنا توجه کنید:
«در اين نشست نسبت به وضعيت طلاق عاطفی در كشور اظهار نگرانی شد و آمار طلاق عاطفی در حدود دو برابر آمار طلاق قانونی اعلام شد. اساتيد دانشگاه طلاق عاطفی را خطرناك‌تر از طلاق قانونی دانستند.
شهلا کاظمی‌پور‏، رئيس مركز مطالعات و پژوهش‌های جمعيتی آسيا و اقيانوسيه گفت که مسئولان دولتی آمار و ارقامی ارائه می كنند كه نشان می دهد ازدواج در ايران كم شده‏، اما ميزان‌های خام ازدواج‏ نشان می دهد كه ازدواج در ايران رو به افزايش است.
بيش از 40 درصد ازدواج ها پس از كمتر از 4 سال به طلاق می انجامد. دلیل آن آسیب دیدن کارکردهای زیستی، اجتماعی، شناختی و عاطفی زوجین است.
‌طلاق در ایران اطلس جغرافیایی بسیار روشنی دارد و مدرنیته نا‌خواسته تهاجمی به سوی جامعه ما‏، پديده طلاق را تشدید کرده و شتاب آن را بالا برده است.
البته طلاق از یک طرف بحران است و از یک طرف راه‌حلی است برای خاتمه دادن به طلاق‌های پنهان و عاطفی که در خانواده‌ها وجود دارد.
سوسن باستانی‏‌، عضو هيات علمی دانشگاه الزهرا: طلاق عاطفی یعنی ناديده گرفته شدن از طرف مقابل.
وقتی کاهش چشمگیر رضایت از رابطه و کاهش چشمگیر تعاملات مثبت رخ می دهد فرض را بر این می گذاريم كه خانواده دچار طلاق عاطفی شده است.
زنانی كه دچار طلاق عاطفی می شوند در برخی موارد به صورت ذهنی و در برخی موارد به صورت واقعی با مردان ديگر در بيرون از خانواده رابطه برقرار می كنند و در واقع تعهدی كه در رابطه زناشويی وجود دارد شكسته می شود.
خطرناك‌ترين نوع طلاق عاطفی زمانی رخ می دهد كه تعهد جنسی به خانواده از بين می رود.
سيد‌ حسن حسینی، استاديار گروه جامعه شناسی دانشكده علوم اجتماعی این آمار را ارائه داد:
طلاق در ايران در سال 85 به 94 هزار، سال 86، 99هزار، سال 87، 110 هزار و سال 88، 125 هزار و 747 مورد رسیده است.
آمار طلاق در استان تهران سه برابر ميانگين كشوری است . كمترين ميزان طلاق مربوط به استان يزد است.
از عوامل شاخص دیگر طلاق در ایران سردی روابط جنسی زن و شوهر است که این سردی در روابط جنسی زن و شوهر از دو مساله ناشی می‌شود یکی اینکه ما به طور مشخص مگوهایی را در زندگی اجتماعی و اجتماعی شدن داريم که این مگوها به تدریج خودش را در حوزه زندگی زناشویی نشان می‌دهد. دوم اینکه در جامعه ما بر خلاف سنت نبوی اسلام ، که بسیار در زمینه مسائل جنسی باز و راحت برخورد شده است ، عده‌ای آنچنان تفکر خودشان را در ارتباط با روابط جنسی خوف می کنند که وقتی هم كه ازدواج می‌کنند یک رابطه ریاضت کشانانه را برای خودشان قائل می شوند که این رابطه موجب نارضایتی یکی از طرفین می‌شود

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

دروغ های برگزیده هفته گذشته

کامران دانشجو، وزیر علوم: هر اندیشه‌ای در دانشگاه می‌تواند در قالب کرسی‌های آزاداندیشی ارایه شود./ ایرنا
علی خامنه‌ای: صحنه‌گردانان اصلی فتنه سال ۸۸ به دنبال تسخیر ایران بودند. / ایرنا
محمود احمدی‌نژاد: پشم و پیل همه قدرت‌های غربی ریخته است./ ایسنا
محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی‌نژاد: در دولت احمدی‌نژاد ‌جوانان به سادگی صاحب خانه می‌شوند./ فارس
رضا تقوی، رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کشور: احمدی‌نژاد یکی از عوامل نشاط فوق‌العاده‌ در استان تهران است./ فارس
مرتضی تمدن، استاندار تهران: به لطف خدا امروز فتنه‌گران بی آبرو شده‌اند ولی کوچکترین وقفه‌ای در خدمت رسانی ایجاد نشده است./ فارس
حبیب‌الله عسگراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری: رقابت بین اصولگرایان رقابت در سبقت در خیرات است./ ایسنا
آیت‌الله نوری همدانی: مسئولان ما به هر کشوری که سفر می‌کنند مورد تجلیل و تکریم و تقدیر قرار می‌گیرند./ ایسنا
احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران:
روحانیت هرگز صنفی، جناحی و یک شغل و قشر نیست./ ایسنا
محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی:
اوباما فریب سران فتنه را خورد و سران فتنه هم طمع به کمک آمریکا کردند./ ایسنا
آیت‌الله نوری همدانی:
پیروی از ولایت فقیه انسان را به مقصد الهی می‌رساند./ عصر ایران
سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران: دائما در سه سال اخیر می شنوم كه اقتصاد كشور چنن و چنان می شود، اما به حمد الله در هچ عرصه ای كشور بحران زده نشده است./ ایرنا
رضا جعفری، سرپرست دادسرای مبارزه با جرایم رایانه‌ای: نبود تجهیزات لازم موجب شد تا در جریان فتنه سال گذشته بسیاری از سایت‌ها سوء‌استفاده کرده و اخبار کذب منتشر کردند./ آفتاب
كامران دانشجو، وزیر علوم تحقیقات و فناوری: مطرح کردن فرار مغزها توهین به دانشگاهیان است؛ پیشرفت علمی كشور 11 برابر دنیاست./ آفتاب
احمدی‌نژاد: تمام بشریت امروز مدیون ایثارگران ایران است./ ایسنا
ناصر موسوی، نماینده مجلس: مردم با مشاهده فتنه ۸۸ که توسط اصلاحات انجام شد، از آنها قطع امید کرده و متوجه شدند هدف آنها زیرسلطه بردن مجدد مردم ایراناست
مجتبی ذوالنور، جانشین نماینده ولی‌فقیه در سپاه: محمود احمدی‌نژاد در حالی به لبنان سفر کرد که تهدید به ترور و دستگیری شده بود./ مهر
علی قاضی عسگر، نماینده ولی‌فقیه در امور حج: دین اسلام هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست و تنها برتری بین این دو را تقوا می‌داند./ مهر
علی سعید‌لو، رئیس سازمان تربیت بدنی: پیشرفت ورزش در دولت نهم و دهم برابر ‌٥٠ سال گذشته بوده است./ ایسنا
محمود احمدی‌نژاد: ملت‌های جهان فوج فوج به‌سوی آرمان‌های ملت ایران در حال حرکتند./ آفتاب
مرتضی تمدن، استاندار تهران:هیچ فاصله ای میان نسل جدید با نسل تسخیر کننده لانه جاسوسی وجود ندارد./ ایرنا

۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

مهدی کروبی : آقای جنتی ! تو دبیر شورای نگهبانی ، شما را با قوه قضائیه چه کاری است؟

آقای جنتی تو دبیر شورای نگهبانی که کارش نظارت بر انتخابات و قوانین مجلس است! شما را با قوه قضائیه چه کاری است؟ می دانید نتیجه این سخنان شما چیست؟ نتیجه اش همان قتل های خودسرانه ای است که در گوشه و کنار مملکت اتفاق افتاد. نتیجه این حرف ها همان قتل های زنجیره ای کرمان شد. این رفتارها و سخنان است که باعث این اقدامات می شود. / آیا شما در نماز جمعه از خون آنان که زیر شکنجه کشته شدند دفاع کردی و از این شکنجه ها سخنی گفتی؟ آیا شد در نماز جمعه بگویی که آقایان اطلاعاتی و نیروهای مسلح، سه پزشک تا به حال ترور شده اند، ببینید چه کسی آنان را کشته؟ چرا از پزشکان و اساتید دانشگاه کشته شده سخن نمی گویید؟ پرونده دکتر معتمدی چه شد؟ آن پرونده استاد دانشگاه مرحوم محمدی به کجا رسید؟ شما که ادعا می کنید ما در هوا تروریست را می گیریم و از داخل پاکستان عطارزاده را می آوریم! / متن کامل این مصاحبه را بخوانید: آقای جنتی مواردی را در خطبه های هفته پیش گفتند که باعث شگفتی من شد. وی راوی سخنان نیروهای اطلاعاتی بود که از دستگاه قضایی گله مند بودند. بنده چند نکته در خصوص این سخنان بیان می کنم و آرزومندم که در آینده شاهد اینگونه رفتارها و سخنان نباشیم. اولین نکته جایگاه روحانیت وعلما است. که در تمام ادوار پناهگاه مردم بودند در مقابل حکومتها. فراوان در تاریخ داریم که علما وقتی از حکومت ناراحت می شدند در خصوص دستگیری و آزار مردم، با حکومت برای آزادی زندانیان وساطت و رایزنی می کردند. همکنون نیز بنا به گفته خانواده زندانیان سیاسی مراجع عظامی همچون آیت الله العظمی وحید خراسانی وعده پیگیری وضعیت زندانیان را به خانواده شان داده اند. من سخنی با ایشان دارم. مگر خودمان در دوران خفقان وقتی عده ای زندانی می شدند و در خطر اعدام بودند به خانه علما و مراجع نمی رفتیم؟ مگر در ماجرای قتل حسن علی منصور خود شما آقایان بست ننشستید که مراجع وساطت کنند که این افراد اعدام نشوند؟ مگر مرحوم آیت الله العظمی حکیم بارها تذکر و وساطت برای زندانیان نمی کرد؟ از جمله آقای کاظم موسوی بجنوردی رهبرحزب ملل اسلامی که محکوم به اعدام شده بود و درخواست عفوی هم نکرده بود، وساطت نکردند؟ که آن حکم اعدام به حبس ابد تبدیل گردید. حالا چه شده که چون حاکمیت از خود ماست باید تشویق کنیم که مردم را بکشند ویا زندان کنند مگرامیرالمومنین کسی را که شمشیر بر فرقش زد سفارش نکرد که او را شکنجه نکنید واگرشهید شدم یک ضربه بیشتر به اونزنید . حالا یک حادثه ای پیش آمده و عده ای را گرفته اند. آیا این افرادی را که گرفته اند قاتل امیرالمومنین هستند؟ دست به اسلحه برده اند؟ یک جمعیتی از خود همین نظام آمده اند و گفته اند رای ما چه شد؟آیا جمعی را که دستگیر کرده اید باید با آنان با خشونت رفتار کرد؟ بیایید آمار بگیریم و ببینیم این افرادی که در زندانند چه کسانی هستند؟ این افراد مردم همین کشورند. جزو خانواده شهدا و یا جبهه ای هستند. دانشجو و استاد هستند. شما به جای اینکه بیایید تشویق به رفتارانسانی و اسلامی نمایید، دادگاه ها را توصیه به خشونت می نمایید؟ آقای جنتی آیا از درون خانواده این افراد خبر دارید که چه بر آنان می گذردوچه چهره ای از روحانیت و اسلام در پیش آنها ترسیم خواهد شد؟ وقتی خانواده محمد نوری زاد، زیدآبادی و مومنی – که با همسر برادر شهیدش ازدواج کرده است وبرای اعتراف گیری سرش رادرچاه توالت می کردند- و یا وقتی این حرف ها را خانواده دو شهید مانند طبرزدی وعرب سرخی بشنود چه احساسی به آنها دست می دهد؟ من به خانواده این زندانیان می گویم که به خدا این روحانیت نیست. آقای جنتی سن زیادی از شما گذشته شما پسرتان حسین درزندان بود. می دانید مادر آن فرزند چه احساسی داشته؟ موضوعی را بازگو می کنم که نقد و توصیه به شماست و نه سرزنش. مگر حسین شما زندانی و جزو مجاهدین خلق (منافقین) نبود؟ مگر بعد از زندان در خانه شما نبود؟ مگر همسر و زندگی برایش فراهم نکردید؟ اما وی و همسرش در همان سالهای اولیه انقلاب درخانه تیمی و دردرگیری با نیروهای انقلاب کشته شدند.فرزند ایشان را خود شما گرفتی و بزرگ کردی. مگر کسی به شما خرده گرفت؟ من قصد سرزنش ندارم اما می خواهم حس و حال پدر بودن را برایتان زنده کنم. می خواهم بدانید احساس خانواده زندانی از هرمسلک ، مسلمان و غیرمسلمان،سنی و درویش و غیره چه می تواند باشد. یکی از بزرگان از قول آیت الله طاهری نقل می کرد که اختلاف جنتی با من به خاطر ندادن ملاقات از طرف من به فرزند منافقش حسین بود. آقای جنتی شما فکر کن خانواده حسین مرعشی، عیسی سحر خیز، مهدی خزعلی، محمد داوری که از خانواده جانبازان و شهدا هستند و نیز نسرین ستوده که بنا به قول همسرش که وی را در دیدار اخیر نشناخته بود، چه سختی هایی را تحمل می کنند؟ آقای جنتی صحبت های من و شما که روحانی هستیم از دیدگاه مردم به حساب شخص گذاشته نمی شود بلکه به حساب روحانیتی که بیش از هزار سال خدمت کرده و از حقوق مردم دفاع کرده است ، می گذارند. آقای جنتی این رفتار تو است که افراد سرخورده از نظام این صحبت ها را به حساب روحانیت می گذارند. آقای جنتی در چه فضایی زندگی می کنید؟ چه کسانی به شما مشاوره می دهند؟ به تعببیر خودتان سپاه واطلاعات. همین افراد اتاق فکر ومشاوران شما هستند. اینها که گله می کنند می خواهد که احکام این زندانیان نیز زیر نظر سپاه و اطلاعات باشد. آقای جنتی آیا شما در نماز جمعه از خون آنان که زیر شکنجه کشته شدند دفاع کردی و از این شکنجه ها سخنی گفتی؟ آیا شد در نماز جمعه بگویی که آقایان اطلاعاتی و نیروهای مسلح، سه پزشک تا به حال ترور شده اند، ببینید چه کسی آنان را کشته؟ چرا از پزشکان و اساتید دانشگاه کشته شده سخن نمی گویید؟ پرونده دکتر معتمدی چه شد؟ آن پرونده استاد دانشگاه مرحوم محمدی به کجا رسید؟ شما که ادعا می کنید ما در هوا تروریست را می گیریم و از داخل پاکستان عطارزاده را می آوریم! شما ببینید چه هیولای زشت و پلیدی از روحانیت در ذهن بچه های این مردم و خانواده های آنان با این سخنان بوجود می آورید! آقای جنتی شما به این افراد میگویی فتنه گر. و آنان هم به شما می گویند فتنه گر که این حرف ها را میزنی و فتنه به پا میکنی.شما جواب اعمال خودت را بده. اگر یک دستگاه عادلانه ای در کشوروجود داشت و یک هیات منصفه ای تشکیل می شد آن وقت به شما نشان می دادیم که طی این ۲۱ سال شما چه کرده اید و چقدر حقوق مردم را ضایع کرده اید؟ با نظامیان و اطلاعاتی ها که می نشینید و بررسی می کنید و هر کسی را بخواهید رد می کنید و یا تایید می کنید. همین ها اعضای مجلس خبرگان را تعیین می کنند. چقدر حوزه های انتخاباتی را باطل اعلام کردید که حوادثی مانند کوهدشت و فریدون کنار و قزوین در آن رخ داد؟ چه اتفاقی در آن حوزه ها افتاد و چند نفر کشته شدند؟ شما مسئول آن اتفاقات هستید. آقای جنتی همین رفتارهاست که باعث ضربه زدن به استقلال قوه قضائیه می شود. حرف های شماست که باعث می شود بازجوها به زندانیان بگویند که قاضی کاره ای نیست و همه کاره ما هستیم! من تعجب می کنم چرا جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به ایشان چیزی نمی گویند؟ همیشه بزرگان ما در این کارها پیش قدم بوند اما حالا نمی دانم چرا اینطور نیست؟ آقای جنتی شما به عنوان دبیروهمه کاره شورای نگهبان اقدام به تهدید نمایندگان مجلس در برابر حق استیضاح وزرا می نمایید، و قصد قطع نمودن بازوهای نظارتی نمایندگان بر دولت و وزرا را دارید؛ آیا با این رفتارها چیزی از رسالت مجلس و نمایندگان مردم باقی خواهد ماند؟ آقای جنتی به شما یادآور می شوم که برخی از این افرادی که اکنون در زندان هستند و نیز افرادی که شما همکنون آنان را فتنه گر می خوانید و تقاضای برخورد شدیدتر با آنان را دارید، کسانی بودند که در سال های آغازین انقلاب در مقابل امثال فرزند تروریست شما مبارزه و ایستادگی کردند. متاسفانه سخنان تان آنقدربه دور از انصاف و منطق است که از دیدگاه برخی افراد مغرض این شائبه بوجود می آید که شما می خواهید انتقام خون پسرتان را از این زندانیان، جبهه رفته ها و مبارزین سابق بگیرد، که البته من به این دیدگاه اعتقاد ندارم. در پایان من از تمامی مراجع و بزرگان می خواهم که برای حفظ آبروی اسلام و روحانیت و نیز جلوگیری از ضایع شدن حقوق زندانیان اقدامی را انجام دهند تا مبادا خدای ناکرده در آینده شاهد اقداماتی باشیم که دیگر راهی برای جبران آن نباشد.

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

تامین اجتماعی بودجه ندارد، چون دولت بدهی هزاران میلیاردی‌اش را نمی‌دهد هشتاد درصد بازنشستگان تامین اجتماعی، زیر خط فقر قرار دارند

چکیده : با توجه به نرخ تورم در شرایط کنونی جامعه و اعلام شدن حقوق 800 هزارتومان برای خط فقر، باید 80 درصد بازنشستگان تامین اجتماعی را زیر خط فقر دانست. بازنشستگان تامین اجتماعی از پرداخت نشدن کامل حقوقشان که مدت‌هاست به آن‌ها پرداخت نشده، خسته‌اند. چند روز پیش تعدادی از این بازنشستگان برای علنی‌تر کردن اعتراضاتشان، به مقابل مجلس رفتند. رئیس کانون بازنشستگان جامعه اسلامی کارگران اعلام کرد که بازنشستگان تامین اجتماعی به دلیل بروز برخی تخلفات در تامین اجتماعی به دیوان عدالت شکایت کرده‌اند.

بازنشستگان تامین اجتماعی اعتراض دارند، سال‌هاست که اعتراض دارند و به اندازه تمام سال‌هایی که نسبت به وضعیت مستمری‌ و مزایایشان اعتراض کرده‌اند، جواب نشنیده‌اند. دیگر برای خیلی از آن‌ها سازمان تامین اجتماعی این یک داستان معمولی شده است که وعده بشنوند و عمل نبینند. دیگر آن‌ها مفهوم بیت « به عمل کار برآید، به سخن‌دانی نیست» را به خوبی درک کرده‌اند و در تمامی روزهای میانسالی‌شان آن را با گوشت و پوستشان لمس کرده‌اند.
سازمان تامین اجتماعی و دولت با هم اختلاف دارند؛ این را دیگر همه می‌دانند. دولت بدهکاری چند میلیاردی‌اش را به این سازمان نمی‌دهد؛ این هم دیگر بر کمتر کسی پوشیده است که سر و کارش با مستمری‌بگیران سازمان تامین اجتماعی باشد.
اما این دانستن‌ها کافی نیست. دیگر بازنشستگان تامین اجتماعی از پرداخت نشدن کامل حقوقشان که مدت‌هاست به آن‌ها پرداخت نشده، خسته‌اند. این خستگی آن‌ها به آنجا رسیده که دیگر دست از داخل خانه نشستن و غصه خوردن برداشته‌اند و تصمیم گرفته‌اند که اعتراضشان را نسبت به این وضعیت ، به دیوان عدالت اداری ببرند برسانند.
حتی همین چند روز پیش بود که تعدادی از این بازنشستگان برای علنی‌تر کردن اعتراضاتشان، به مقابل مجلس رفتند و حرف‌هایشان را با پلاکاردهایی که در دستانشان نگه داشته بودند، به نمایندگان مجلس زدند. اعتراض آن‌ها به دخالت دولت در سازمان تامین اجتماعی بود که در جریان بررسی برنامه پنجم توسعه نمایندگان به آن رای مثبت دادند.
آن‌ها روی پلاکاردهایشان نوشته بودند:« دولت به جای دخالت در امور سازمان تامین اجتماعی دین خود را نسبت به این سازمان ادا کند.»
درست بعد از گذشتن یک روز از این تجمع، رئیس کانون بازنشستگان جامعه اسلامی کارگران اعلام کرد که بازنشستگان تامین اجتماعی به دلیل بروز برخی تخلفات در تامین اجتماعی به دیوان عدالت شکایت کرده‌اند. در این شکایتنامه بیشتر به وضعیت پرداخت شدن تنها ۶ درصد افزایشی بوده که به حقوق بازنشستگان اضافه شده است اعتراض شده است.
این اعتراض‌ها در حالی صورت می‌گیرد که با اینکه قرار بود تا پایان شهریورماه گذشته این ۶ درصد افزایش، به بازنشستگان پرداخت شود، اما آنطور که بازنشستگان تامین اجتماعی می‌گویند این مبلغ با یک‌ماه تاخیر و آن هم به طور ناقص پرداخت شده است چرا که بر اساس بخشنامه ای که از سوی سازمان تامین اجتماعی صادر شده افزایش ۶ درصدی باید همراه با در نظرگیری حق مسکن، حق اولاد، بن کارگری و … باشد در حالی که هیچیک از این تعهدات به بازنشستگان تامین اجتماعی پرداخت نشده است.
نمایندگان معترض این بازنشستگان این موضوع را با توجه به تورم اعلام شده از سوی مرکز آمار ایران نوعی بی عدالتی در حق مستمری‌بگیران تامین اجتماعی می‌دانند.
این اتفاق در حالی می‌افتد که ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی و ماده ۱۲۵ قانون خدمات کشوری به صراحت اعلام کرده که به دلیل افزایش هزینه ها و رشد تورم باید هر سال هزینه و درآمد بازنشستگان محاسبه و بر اساس آن مستمری و حقوق این افراد افزایش یابد.
از سوی دیگر این معترضان معتقدند که بر اساس بند ۳۰ بودجه سال ۸۸ سازمان تامین اجتماعی باید ۲۵ هزار میلیارد تومان برای همسان سازی حقوق بازنشستگان در نظر گرفته می‌شد که از این اعتبار تنها ۶ هزار میلیارد تومان تخصیص یافته در حالی که وزیر رفاه اعلام می‌کند همسان‌سازی حقوق کاملا اجرا شده است.
در حال حاضر تامین اجتماعی بیش از یک میلیون و ۴۰۰ هزار بازنشسته دارد که حداقل حقوق ۸۰ درصد بازنشستگان ۳۵۳ هزار تومان است و بنابراین با توجه به نرخ تورم در شرایط کنونی جامعه و اعلام شدن حقوق ۸۰۰ هزارتومان برای خط فقر، باید ۸۰ درصد بازنشستگان تامین اجتماعی را زیر خط فقر دانست.
حق با بازنشستگان است، اما تامین اجتماعی بودجه ندارد
نصرالله ترابی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، در این باره یادداشتی نوشته که در خبرآنلاین منتشر شده است. این یادداشت را ادامه می‌خوانید:
موضوع شکایت شکایت کانون بازنشستگان جامعه اسلامی کارگران به دیوان عدالت اداری از سوی نمایندگان کمیسیون اجتماعی مجلس در دست پیگیری است و هنوز تصمیمی در این باره گرفته نشده است.
این اعتراضات از آخرین روزهای باقی‌مانده از سال ۸۸ شروع شد یعنی زمانی‌که شورای عالی کار سبد هزینه و نرخ تورم اعلامی از سوی بانک مرکزی حداقل مزد کارگران را برای سال جدید ۱۵ درصد افزایش داد اما مسئولان سازمان تامین اجتماعی بدون توجه به این مصوبه مستمری بیمه شدگان خود را مانند کارمندان دولت به میزان شش‌درصد افزایش دادند.
چیزی که بازنشستگان می خواهند افزایش حقوق بر اساس تورم است در حالیکه در سال جاری ۶ درصد به حقوق آنها افزوده شده است.
بعد از اعلام شش درصدی حقوق بازنشستگی در سال ۸۹ و واکنش‌های اعتراض‌آمیز بازنشستگان، تذکرها و سوالات متعدد نمایندگان مجلس از طریق هیات رئیسه مجلس به وزارت رفاه و تامین اجتماعی مبنی بر ممانعت غیرقانونی سازمان تامین اجتماعی از اجرای ماده ۹۶ قانون تامین اجتماعی آغاز شد.
اما سازمان تامین اجتماعی پاسخ داد که طبق قانون بودجه سال ۸۹ هر گونه افرایش حقوق، مزایا و سایر پرداختی‌های شاغلان، بازنشستگان، موظفین و مستمری‌بگیران نهادهای عمومی غیر دولتی چون سازمان تامین اجتماعی منوط به مصوبه هیات وزیران است.
در ادامه پاسخ این سازمان آمده است که مجلس شورای اسلامی در تصویب بودجه سال ۸۹ افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان دستگاه‌های دولتی و غیردولتی را در اختیار دولت قرار داد و دولت نیز برابر دستورالعمل‌ها و آیین‌نامه‌ها، افزایش حقوق بازنشستگان را ابلاغ می‌کند. هیات مدیره و هیات امنا و مدیریت اجرایی سازمان موظف هستند که قانون تصویب شده دولت را اجرایی کنند.
همچنین سازمان پاسخ داد که هم اکنون این سازمان ماهیانه ۷۴۰ میلیارد تومان حقوق به بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی پرداخت می کند; در حال حاضر همین ۶ درصد افزایش حقوق ۶۰ میلیارد تومان دیگر برای سازمان هزینه در بردارد. و این با بودجه کم سازمان تناسب ندارد.
بنابر این با وجودی که آیین‌نامه استخدامی و داخلی سازمان تأمین اجتماعی که در گذشته ملاک تعیین افزایش حقوق بازنشستگان این سازمان بوده تأکید دارد که افزایش حقوق بازنشستگان با تورم هر ساله باشد اما در حال حاضر با توجه به مصوبه مجلس، دولت میزان افزایش حقوق بازنشستگان را تعیین می‌کند.
از سوی دیگر در نامه کانون بازنشستگان جامعه اسلامی کارگران امده است که بر اساس بخشنامه‌ای که از سوی سازمان تامین اجتماعی صادر شده افزایش ۶ درصدی باید همراه با در نظرگیری حق مسکن، حق اولاد، بن کارگری و… باشد در حالی که هیچیک از این تعهدات به بازنشستگان تامین اجتماعی پرداخت نشد.
بازنشستگان با اتکا به ماده ۹۶ قانون خدمات کشوری که اعلام داشته به دلیل افزایش هزینه‌ها و رشد تورم باید هر سال هزینه و درآمد بازنشستگان محاسبه و بر اساس آن مستمری و حقوق این افراد افزایش یابد این شکایت را عنوان می کنند.
از طرفی همچنین بر اساس بند ۳۰ بودجه سال ۸۸ سازمان تامین اجتماعی باید ۲۵ هزار میلیارد تومان برای همسان سازی حقوق بازنشستگان در نظر گرفته می‌شد که از این اعتبار تنها ۶ هزار میلیارد تومان تخصیص یافته در حالی که وزیر رفاه اعلام می‌کند همسان سازی حقوق کاملا اجرا شده است.
این موارد از جمله ۱۰ بندی است که در این شکایت عنوان شده است اما سازمان تامین اجتماعی کمبود بودجه را مطرح می کند که مانع تحقق رسیدن به درخواستهای بازنشستگان است.
هرچند که نمایندگان هم این افزایش ۶ درصدی را با تورم مناسب نمی دانند و در آستانه اجرای هدفمند کردن یارانه ها هستیم و روا نیست که فشار مضاعفی بر اقشار آسیب پذیر و کارگران وارد کنیم اما باید توجه داشت که افزایش این رقم با توجه به شرایط درآمدی سازمان مشکلات مالی به همراه دارد و در صورت تجدیدنظر ابتدا باید منابع درآمدی آن تأمین شود. از طرفی میزان درصد افزایش حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی ارتباطی با مجلس ندارد.
دولت باید با ارایه راهکارهایی از بروز چنین مساله ای جلوگیری کند ؛ چرا که این مساله برای بسیاری از خانواده ها و بازنشستگان بحران های جدی مالی و خانوادگی را به بار خواهد آورد که بعضا قابل جبران هم نیستند.
همچنین احقاق حقوق، احترام به کرامت انسانی و تکریم شخصیت بازنشستگانی که سرمایه عمر خود را صرف آبادانی این مملکت کرده اند از وظایف نمایندگان است و قطعا مورد پیگیری قرار خواهد گرفت.
باید توجه داشت که مردم انتظاری جز اجرای صحیح قوانین را ندارند و مجلس نیز بر این امر اصرار دارد لذا این مساله با جدیت بسیار زیادی پیگیری می شود چرا که عدم اجرای قانون مذکور منجر به ‌فقیر شدن دوباره اقشار آسیب پذیر جامعه و بروز مشکلات تازه اقتصادی و اجتماعی خواهد شد.
ما حتی معتقدیم اگر بودجه این سازمان افزایش یابد باید بیش از تورم حقوق بازنشستگان را افزایش داد تا دیگر تورم بر انها پیشی نگیرد.
باید یادآور شوم که دولت و مجلس به دنبال همسان سازی حقوق بازنشستگان هستند و اگر حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی بیشتر از بازنشستگان لشکری و کشوری افزایش یابد این همسان سازی در حقوق صورت نمی گیرد.

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

شرایط قرون وسطایی در زندان گوهردشت کرج باعث خودکشی 2 زندانی گردید

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" در اثر فشارهای طاقت فرسا شب گذشته 2 زندانی در بند 2 زندان گوهردشت کرج اقدام به خودکشی نمودند که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی به موقع یکی از آنها جان باخت. جمعه شب 21 آبان ماه دو زندانی بی دفاع در 2 سالن بند2 زندان گوهردشت کرج به دلیل فشارهای طاقت فرسا و شرایط قرون وسطایی حاکم بر زندان و برای رهایی یافتن از این شرایط اقدام به خودکشی نمودند که یکی از آنها به دلیل عدم رسیدگی پزشکی و انتقال به موقع به بهداری زندان جان باخت. زندانی خان علی طاران 57 ساله که در سالن 6 بند 2 زندان گوهردشت کرج بود اقدام به خودکشی نمود که منجر به مرگ وی شد.او 4 سال بود که در زندان بسر می برد و محکوم به اعدام بود. زندانی دیگری از سالن 2 بند 2 زندان گوهردشت کرج که اخیرا دستگیر و به زندان منتقل شده بود. اقدام به خودکشی نمود او در حال حاضر در بهداری زندان در وضعیت وخیمی بسر می برد. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، ایجاد شرایط قرون وسطایی برای زندانیان در زندانهای ولی فقیه علی خامنه ای را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر سازمانهای حقوق بشری خواهان اقدامات عملی برای پایان دادن به این شرایط در زندانهای ایران است. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران 21 آبان 1389 برابر با 12 نوامبر 2010 گزارش فوق را به سازمانهای زیر ارسال گردید: کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین الملل

۱۳۸۹ آبان ۲۰, پنجشنبه

ناگفته‌هایی از تورم، بحران ارزی و اثرات تحریم‌ها بر اقتصاد ایران

واقعیت‌هایی از اقتصاد ایران که شاید ندانیم / قسمت اول


چکیده : آیا می‌دانید سوء‌مدیریت در کشور باعث شده است که تحریم‌ها سریع‌تر از آنچه دولت پیش‌بینی می‌کرد مؤثر واقع شده است؟ آیا می‌دانید ایران از نظر بالا بودن نرخ تورم در بین 20 کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پس از سودان و مصر در رتبه هیجدهم قرار دارد؟ آیا می‌دانید به احتمال زیاد بانک مرکزی در ایجاد شوک در بازار ارز نقش داشته است؟ آیا می‌دانید 50 هزار میلیارد تومان از معوقات بانک‌های کشور (کسانی که از بانک‌ها وام‌های کلان گرفته‌اند و تاکنون پس نداده‌اند) تنها در اختیار 84 نفر است؟ آیا می‌دانید ایران در بین 53 کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله 53‌ام و در میان 13 کشور خاورمیانه در رتبه 13‌ام قرار دارد؟ آیا می‌دانید در شرایطی که بانک مرکزی روند نرخ تورم در ماه‌های اخیر را کاهشی اعلام می‌نماید، براساس اظهارات مسئولین وزارت بازرگانی و مرکز آمار ایران قیمت بسیاری از کالاها و خدمات در ماه‌های اخیر با نرخ بالایی افزایش یافته است؟

کلمه – گروه اقتصادی: تخصصی بودن مفاهیم افتصادی، ابهام و اغواگری آمارها و پیچ و خم‌های درک ارتباط واقعیت‌های اقتصادی با معیشت و زندگی روزمره، از جمله عواملی هستند که باعث می‌شوند در حوزه اقتصاد، امکان فریب‌کاری و دروغ‌پردازی با هدف قلب واقعیت فراهم شود.
متاسفانه در چنین شرایطی، دولتمردان ناکارآمد هم به خوبی می‌توانند بی‌کفایتی‌های خود را با تبلیغات، اغواگری و فریبکاری، آمارسازی و توجیهات غیرمنطقی اما دهان‌پرکن بپوشانند.
از این رو، بیان واقعیت‌های اقتصادی به زبان ساده، هرچند تلخ و هشداردهنده یا حتی در مواردی ناامیدکننده، می‌تواند در راستای گسترش آگاهی عمومی، جلوگیری از فریبکاری‌ها و آمارسازی‌های احتمالی و ملموس کردن مفاهیم اقتصادی برای عموم مردم موثر باشد.
آنچه در ادامه می‌خوانید، بیان چندین واقعیت اقتصاد امروز ایران به زبان ساده است که با استناد به آمارهای رسمی و واقعیت‌های غیر قابل انکار نوشته شده است. این متن در دو قسمت به خوانندگان علاقه‌مند عرضه می‌شود.
* * *
آیا می‌دانید در شرایطی که بانک مرکزی روند نرخ تورم در ماه‌های اخیر را کاهشی اعلام می‌نماید، براساس اظهارات مسئولین وزارت بازرگانی و مرکز آمار ایران قیمت بسیاری از کالاها و خدمات در ماه‌های اخیر با نرخ بالایی افزایش یافته است؟
توضیح بیشتر: آقای محمد قبله معاون کالاهای مصرفی حمایت از مصرف‌کننده و تولیدکننده وزارت بازرگانی ایران افزایش قیمت برخی کالاها در بازار خرده‌فروشی‌های تهران را تأیید کرد. او گرانی روغن و شکر را ناشی از افزایش قیمت جهانی این دو کالا اعلام کرد و در عین حال از افزایش قیمت جهانی نهاده‌هایی همچون علوفه، ذرت، جو و دیگر نهاده‌های کشاورزی خبر داده است که در آینده می‌تواند قیمت محصولات کشاورزی مانند گوشت مرغ، تخم مرغ و انواع گوشت قرمز و فرآورده‌های پروتئینی را در پی داشته باشد.
گزارش هفتگی بانک مرکزی بیانگر افزایش قیمت کالاهای بیشتر در بازار است و مرکز آمار ایران نیز در شهریور ماه از رشد بیش از ۲۰ درصد اجاره‌بها در تهران در بهار سال جاری خبر داده است و نرخ برخی از کالاها که قیمت‌گذاری آن در دست دولت است نیز افزایش یافته است. از سویی قیمت بلیط هواپیما برای پروازهای داخلی از نیمه مهرماه رشد ۳۰ درصدی را تجربه کرده است که این موضوع انتظارات تورمی را در جامعه افزایش خواهد داد. از سوی دیگر، بی‌ثباتی کم‌سابقه بازار ارز در هفته‌های اخیر بازار بسیاری از کالاهای وارداتی را که به طور مستقیم با قیمت ارز ارتباط دارد را افزایش داده و یا با توقف دادوستد مواجه ساخته است از آن جمله، فعالان بازار گوشی تلفن همراه و لوازم کامپیوتری و فروشگاه‌های لوازم بهداشتی و آرایشی ترجیح داده‌اند قیمت کالاهای خود را با قیمت جدید بازار ارز قیمت‌گذاری کنند.
در شرایطی که بانک مرکزی روند نرخ تورم در ماه‌های اخیر را رو به کاهش اعلام می‌کند، مردم با تجربه روزمره‌شان چنین احساسی را ندارند و قیمت‌های خرده‌فروشی و کلی فروشی در بازار نشان‌دهنده کاهش قیمت‌ها نیست.
بنا به گفته‌های دکتر علوی استاد اقتصاد دانشگاه استکهلم سوئد کاهش تورم مستلزم چند پیش‌شرط است:
۱- بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی
۲- کاهش نقدینگی
۳- افزایش کارآیی استفاده از منابع اقتصادی، یعنی از سرمایه، نیروی کار و تکنولوژی در اقتصاد کشور بهره‌برداری بهتر داشته باشیم.
گزارش‌های بانک مرکزی و سایر منابع آماری رسمی کشور بیانگر این است که نرخ رشد اقتصادی برای سال‌های اخیر کاهش یافته و حجم نقدینگی نیز افزایش یافته است و بهره‌وری کل عوامل تولید نیز منفی بوده است به طوری که نرخ رشد اقتصادی در سال گذشته حدود نیم درصد بوده است و پیش‌بینی می‌شود در سال جاری نرخ رشد اقتصادی منفی و یا در یک وضعیت خوش‌بینانه صفر شود.
مجله ماهنامه اقتصاد ایران رشد نقدینگی برای سال ۸۸ را ۲۳ درصد و رشد بهره‌وری کل عوامل تولید را برای سال ۸۸ را نیز منفی ۷/۰ درصد (هفت دهم) برآورد نموده است و نرخ بیکاری (براساس اعلام رسمی) در سال جاری به حدود ۱۵ درصد افزایش یافته است.
بنا به دلایل فوق کاهش نرخ تورم در کشور نه با منطق اقتصادی و نه با آنچه مردم در عمل احساس می‌کنند مطابقت ندارد و نمی‌تواند صحت داشته باشد.
آیا می‌دانید ایران از نظر بالا بودن نرخ تورم در بین ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پس از سودان و مصر در رتبه هیجدهم قرار دارد؟
توضیح بیشتر: براساس گزارش صندوق بین‌المللی پول نرخ تورم ایران در سطحی به مراتب بالاتر از میانگین نرخ تورم در جهان (حدود ۴ درصد) و همچنین بالاتر از نرخ تورم در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست.
توضیح اینکه، در میان ۲۰ کشور منطقه، ایران در سال جاری میلادی بعد از مصر و سودان بالاترین نرخ تورم را داراست و درواقع ایران از نظر شاخص نرخ تورم هیجدهمین کشور در میان ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه و شمال آفریقاست. نکته جالب توجه این است که عراق با وضعیت استثنایی (جنگ‌زدگی) و دشوارش، براساس گزارش صندوق بین‌المللی پول توانسته است نرخ تورم خودش را از ۵۳ درصد در سال ۲۰۰۶ به ۵ درصد در سال ۲۰۱۰ کاهش دهد که به مراتب از نرخ تورم ایران کمتر است.
افزایش قیمت‌ها و خدمات در ایران در آستانه اجرای احتمالی قانون هدفمند کردن یارانه‌ها که خود برنامه‌ای مبتنی بر شوک قیمتی است می تواند آینده‌ نگران‌کننده‌ای را برای جامعه ایران رقم بزند.
آیا می‌دانید ایران در بین ۵۳ کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله ۵۳‌ام و در میان ۱۳ کشور خاورمیانه در رتبه ۱۳‌ام قرار دارد؟
توضیح بیشتر: به گزارش ایلنا حسین گروسی نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام نموده است: رسیدن به جایگاه اول علمی و اقتصادی در منطقه (خاورمیانه و شمال آفریقا) از اهداف سند چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور بوده است هم‌اکنون ایران در بین ۵۳ کشور فعال در زمینه فناوری اطلاعات روی پله ۵۳ از نظر رتبه‌بندی قرار گرفته است و در ۱۳ کشور منطقه نیز جایگاه سیزدهم را دارد.
آیا می‌دانید ۵۰ هزار میلیارد تومان از معوقات بانک‌های کشور (کسانی که از بانک‌ها وام‌های کلان گرفته‌اند و تاکنون پس نداده‌اند) تنها در اختیار ۸۴ نفر است؟
توضیح بیشتر: به گفته عزت‌اله یوسفیان عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در جلسه شورای اداری شهرستان آمل، ۵۰ هزار میلیارد تومان معوقه بانکی کشور در اختیار ۸۴ نفر است یعنی حدود ۸۴ نفر بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان از بانک‌های کشور تسهیلات مالی گرفته‌اند و تاکنون پس نداده‌اند.
با این حال، بانک‌های دولتی (با سفارش یا بدون سفارش) به روند پرداخت تسهیلات مشکوک ادامه می‌دهند تا جایی که خباز نماینده مجلس می‌گوید این رقم (معوقات بانکی) تا پایان سال جاری به ۷۰ میلیارد دلار (۷۰ هزار میلیارد تومان) نیز می‌رسد.
الیاس نادران نماینده اصول‌گرای دیگر مجلس چندی پیش‌گفته بود در زمان روی کار آمدن رحیمی (معاون اول فعلی رئیس جمهوری) در ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی، معوقات بانکی افزایش پیدا کرده است.
به گزارش روزنامه دنیای اقتصاد، یوسفیان افزود: فردی ۱۲۰ میلیارد تومان به نظام بانکی کشور بدهکار است اما مشخص شد در نظر دارد یک بانک خصوصی دایر کند. ایشان ضمن بیان این مطلب که ظرف ۳ سال مطالبات معوق بانک‌ها از ۳ هزار میلیارد تومان به ۴۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است، افزود: به اندازه یک چهارم نقدینگی کشور معوقات بانکی در کشور وجود دارد و هیچ نظام اقتصادی نمی‌تواند این بار سنگین را تحمل کند.
توضیح اینکه آمارها نشان می‌دهد که تا سال ۸۳ کل مطالبات معوقه بانکی کشور حدود ۳ هزار میلیارد تومان بوده است و از آن تاریخ به بعد طی ۳ سال (تا سال ۸۶) این حجم به ۴۰ هزار میلیارد تومان رسیده و هم‌اکنون بیش از ۵۰ هزار میلیارد تومان است. این در حالی است که در همین مدت (سال‌های ۸۳ الی ۸۶) حجم نقدینگی کشور به دو برابر افزایش یافته است یعنی نسبت بدهی‌های معوقه به نقدینگی بانک‌ها چند برابر است.
آیا می‌دانید سوء‌مدیریت در کشور باعث شده است که تحریم‌ها سریع‌تر از آنچه دولت پیش‌بینی می‌کرد مؤثر واقع شده است؟
توضیح بیشتر: پس از آغاز دور جدید تحریم شورای امنیت سازمان ملل و کشورهای آمریکا و اروپایی فشارهای بانکی در سطح بین‌المللی برای محدود کردن اقدامات دولت ایران تشدید شده است به عنوان مثال؛ اخیراً بیش از ۱۴ هزار حساب بانکی مشکوک به ارتباط با ایران در اروپا شناسایی و تحت کنترل قرار گرفته‌اند که فقط ۵ هزار حساب آنها مستقر در بانک‌های آ‌لمانی هستند و به زودی برای بیش از یک‌هزار نفر از صاحبان حساب‌ها نامه اخطار فرستاده می‌شود تا در مورد موجودی و کارکردهای خود با ایران یا در ارتباط با ایران توضیح دهند.
تمامی این فشارها و سوء‌مدیریت‌ها باعث شده است که تحریم‌ها سریع‌تر از آنچه دولت ایران پیش‌بینی می‌کرد مؤثر واقع شوند به گفته منابع مطلع در جلسه‌ای اضطراری که اخیراً با حضور حسینی وزیر اقتصاد و علی‌ اکبر ولایتی (به نمایندگی از سوی آقای خامنه‌ای) برگزار شد رئیس کل بانک مرکزی وضعیت ذخیره ارزی کشور را بحرانی و ناتوانی بانک مرکزی در کنترل وضعیت مالی کشور را رسماً اعلام کرد.
در این جلسه تصمیم گرفته شد طی ۶ ماهه نیمه دوم سال جاری تا مرز ۴۰ درصد از هزینه‌های ارزی کشور کاسته شود.
نکته: چون هزینه‌های سرسام‌آور مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای و نظامی کشور قابل کاهش نیست، مقرر گردید تا بخش‌های عمومی، خدماتی و … مشمول کاهش سهم درآمد ارزی شوند که این امر کاهش محسوس گردش ارزهای خارجی در بازار تهران و افزایش شدید قیمت ارز را در پی خواهد داشت (اقدامات اخیر دولت کاهش قیمت ارز از طریق تزریق ارز به بازار اثر کوتاه‌مدت داشته و در بلندمدت قادر به جلوگیری از اوج‌گیری قیمت ارز در برابر ریال نخواهد بود) بی‌اعتمادی مردم به سیاست‌های دولت و بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی کشور یکی از مهم‌ـرین دلایل بحران اعتبار پول ملی و افزایش قیمت ارز می‌باشد.
آیا می‌دانید به احتمال زیاد بانک مرکزی در ایجاد شوک در بازار ارز نقش داشته است؟
توضیح بیشتر: اگرچه در ظاهر سعی شد اتفاقات کم‌اثری چون اعتصاب طلافروشان و رشد قیمت طلا در بازار جهانی را عامل شوک و جهش بی‌سابقه قیمت ارز معرفی نمایند، اما برخی شواهد حاکی از نقش بانک مرکزی در این پروژه دارد به ویژه آنکه بانک مرکزی در دو روز نخست شوک با سکوت کامل شاهد افزایش قیمت‌ها (تا حدود هر دلار ۱۲۲۰ تومان) بود و سپس با افزایش قیمت رسمی دلار به ۱۰۶۹ تومان سعی در تثبیت بازار در این قیمت دارد.
براساس شنیده‌ها با نزدیک شدن به نیمه دوم مهر و زمان واریز نقدی یارانه‌ها به حساب مردم دولت نیاز به مقادیر هنگفتی ریال دارد که یکی از راه‌های تأمین آن فروش ارز و جمع‌آوری ریال می‌باشد.
این میزان ارز در صورتی که بدون زمینه‌سازی صورت می‌گرفت موجب کاهش ارزش دلار و تأمین نشدن ریال مورد نیاز دولت می‌گردید اما با تمهیدات صورت گرفته حتی در صورت تزریق چند میلیارد دلار به بازار نیز بر اثر فضای روانی به وجود آمده نه تنها بازار این ارز را جذب می‌کند بلکه دولت از طریق فروش ارز مبالغ بیشتری ریال جمع‌آوری می‌کند.
ضمن اینکه چند روز قبل یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرد که دولت بخشی از مبلغ ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد ناشی از حذف یارانه‌ها را قبل از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه‌ها از طریق دیگر کسب نموده است.
ادامه دارد …
منبع خبرکلمه

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

یک روده راست در شکم ندارند خیر سرتان با این خیراتتان!

رضا تقوی، رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه کشور: احمدی‌نژاد یکی از عوامل نشاط فوق‌العاده‌ در استان تهران است./ فارس
مرتضی تمدن، استاندار تهران: به لطف خدا امروز فتنه‌گران بی آبرو شده‌اند ولی کوچکترین وقفه‌ای در خدمت رسانی ایجاد نشده است./ فارس
حبیب‌الله عسگراولادی، دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری: رقابت بین اصولگرایان رقابت در سبقت در خیرات است./ ایسنا
آیت‌الله نوری همدانی: مسئولان ما به هر کشوری که سفر می‌کنند مورد تجلیل و تکریم و تقدیر قرار می‌گیرند./ ایسنا

وحشت از شورش مردم در ایلام

در آستانه اجرای حذف یارانه ها، نیروی انتظامی و امنیتی در شهر ایلام بسرعت دوربین های مدار بسته نصب می کنند و آماده شورش مردم می شوند. این درحالی است که وقتی سیل مردم به خیابان روانه شد، از دوربین مدار بسته آن کاری که دولتی ها انتظار آن را دارند بر نمی آید. یعنی این دوربین ها حداکثر می توانند چهره شماری از مردم را ثبت کنند. درعین حال که مردم گرسنه ای که به خیابان می ریزند پیش از آن که به دوربین فکر کنند به شکم گرسنه زن و بچه شان فکر می کنند و وقتی کسی پروائی از مرگ ندارد، چه پروائی از دوربین؟
ایلام دو شورش بزرگ را در سالهای اخیر به یاد دارد. نخست شورش مردم علیه سهمیه بندی بنزین که طی آن دو روز کنترل شهر از دست نیروهای حکومتی خارج شد و یکبار نیز، پیش از ماجرای سهمیه بندی، و درجریان انتخابات که می خواستند با تقلب و صندوق سازی، مانع راه یافتن نماینده اصلاح طلب شهر "داریوش قنبری" به مجلس شوند. این شورش منجر به تصرف فرمانداری "ایوان" از طرف مردم شد و نیروی انتظامی از سپاه کمک گرفته و به روی مردم آتش گشودند. دراین حادثه حداقل سه نفر کشته و عده زیادی مجروح شدند. داریوش قنبری با این حمایت مردم به مجلس رفت و نتوانستند انتخاب مردم را لغو کنند!

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

انتقال تمامی زندانیان سیاسی زن به بند متادون اوین پس از اعتراض به قطع تماس‌های تلفنی

به گزارش کلمه، در حالی که در روزهای گذشته، اخباری مبنی بر قطع ارتباطات تلفنی زنان زندانی سیاسی منتشر شده بود، امروز یکی از زندانیان عادی در تماسی از زندان، خبر داده که تمامی زنان اتاق سیاسی از چهارشنبه شب به قرنطینه متادون انتقال یافته‌اند و تمامی ارتباطات و تماس‌های آنان با دنیای خارج قطع شده است. مسئولان زندان تاکنون از خروج زنان سیاسی از قرنطینه جهت هواخوری و یا شرکت در کلاس‌های فرهنگی بند نسوان نیز خودداری کرده‌اند و از وضع سلامتی این زنان زندانی هیچ‌گونه اطلاعی در دست نیست. قطع تماسهای زنان زندانی و انتقال آنان به قرنطینه متادون که محل نگهداری مجرمین معتاد بوده و جهت ترک اعتیاد از آن استفاده می‌شود، نگرانی خانواده‌های زندانیان سیاسی زن را در پی داشته است. این خانواده‌ها در طی پنج روز گذشته در بی‌خبری مطلق از وضعیت عزیزان خود به سر می‌برند. گزارشها حاکی است، پس از قطع تماس‌های تلفنی زندانیان سیاسی، زنان نسبت به این تصمیم به شدت اعتراض کرده‌اند. در این اعتراض ها حتی زندانیان عادی بند نیز با آنان همراه شدند که در پی آن، یکی از زندانیان عادی به مدت ۱۰ روز به سلول انفرادی انتقال یافته است. پس از این اعتراض ها، مسئولان زندان، اتاق زندانیان سیاسی در بند زنان را خالی کرده و همه زندانیان سیاسی زن را به قرنطینه متادون منتقل کرده‌اند. از آن زمان تاکنون، هیچ گونه اطلاعی از شرایط زنان زندانی در دست نیست. افزایش فشارها بر زنان زندانی پس از آن صورت می‌گیرد که هفته گذشته ریاست زندان اوین تغییر کرد. در پی این تغییرات، ابتدا ” بهاره هدایت” فعال دانشجویی زندانی، که مسئولیت کتابخانه بند زنان را بر عهده داشت، از این مسئولیت کنار گذاشته شد و سپس تماس های تلفنی زنان با خارج از زندان قطع شد.

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

پلیس و دولت مقتدر کجاست؟

چکیده : امروز که کسی چاقو می کشد و آدم می کشد و کسی را هم یارای مقابله با او نیست، پلیس و دولت مقتدر کجاست؟ آیا مانور مقابله با اراذل و اوباش هم، ‌تنها برای صدا و سیما و برای نمایش تصویری امن و آرام و مقتدر و مسلط از کشور است؟ مانور اقتدار حقیقی باید مانور برخورد با این اغتشاش ها و بی نظمی ها و شهرآشوبی ها باشد، یا نمایش تمسخرآمیز و موهن معترضین به انتخابات، که شهروندان مدنی این جامعه اند؟
کلمه – شهاب خضرایی: در یکی از محله های اصلی شهر تهران، و در مقابل چشمان صدها نفر از عابرین و ساکنین، فردی چاقوی خویش را بیرون می کشد و برای دقایق متمادی عربده میکشد و تهدید میکند، تا کسی به جوان غرق به خونی که او با همان چاقو مضروب کرده و حالا روی زمین افتاده است، نزدیک نشود. خون ریزی از جوان برای دقایق متمادی پشت سر هم، و جلوی چشمان مردم، ادامه پیدا می کند، تا در نهایت در اثر خون ریزی مضروب به بیمارستان نرسد و جان بدهد. اتفاقی که به گفته پزشکان، اگر پلیس مداخله کرده بود و حتی چند دقیقه زودتر مضروب را به بیمارستان می رساند، رخ نمی داد.
این اتفاق در سرزمینی بدون دولت و بدون پلیس و بدون قوای انتظامی و امنیتی اتفاق نیفتاده است. این اتفاق در سرزمینی که دولت مرکزی و پلیس اش به دلیل فروپاشی یا جنگ یا حمله خارجی تضعیف شده است نیز رخ نداده است. این اتفاق در کشوری روی داده است که پلیس اش چندی پیشتر مانور اقتدار برگزار کرده بود، چند ماه پیشتر با معترضان مسالمت جوی به نتایج انتخابات با شدیدترین و «مقتدرترین» شکل ممکن برخورد کرده بود، و چندی قبل تر اقتدار خود را در برخورد با اراذل و اوباش در بوق و کرنای رسانه ملی کرده بود.
اما این پلیس و دولت مقتدر، امروز که کسی همچون اراذل و به شیوه اوباش چاقو می کشد و عربده کشی می کند، امروز که کسی جلوی چشم مردمان جای قانون می ایستد و قاضی می شود و حکم صادر می کند و حکم خود را نیز اجرا می کند و آدم می کشد و کسی را هم یارای مقابله با او نیست، امروز که کسی جلوی چشم و دوربین های مردمان امنیت و آرامش عمومی را مختل می کند و اقتدار و تسلط پلیس را به سخره می گیرد، کجاست؟ آیا مانور مقابله با اراذل و اوباش هم، مانند مانورها و نمایشهای دیگر، ‌تنها برای صدا و سیما و برای نمایش تصویری امن و آرام و مقتدر و مسلط از کشور است؟ امروز که مردم، برخی در خیابان و عده بیشتری در اینترنت و از طریق تصاویر و فیلمهای ضبط شده از این حادثه، عربده کشی واقعی و اوباشگری و اختلال در نظم و امنیت عمومی را می بینند، حق ندارند به یاد تصویر اراذل و اوباش آفتابه به گردنی بیفتند که با تحقیرشان، پلیس میکوشید برای خود آبرو و شان و منزلت و قدر و قدرت و اقتدار خریداری کند؟ جا ندارد از خود بپرسند آن پلیس مقتدر و مسلط و همه جا حاضری که تبلیغات رسانه انحصاری میکوشید به ما نشان دهد کجاست و چرا در صحنه های واقعی حاضر نمیشود و تنها به درد نمایش و تظاهر و تبلیغ میخورد؟
جا ندارد آنها که امروز این منظره دلخراش و تاسف بار را می بینند، یاد صحنه های برخورد پلیس با تظاهرات کنندگان مسالمت جوی روزهای پس از انتخابات بیفتند و از خود بپرسند کجاست آن پلیس «مقتدر» و آن نیروهای امنیتی تا بن دندان مسلحی که به صغیر و کبیر و زن و مرد رحم نمی کردند و برای آن که مانع اعتراض شان به صحنه آرایی انتخاباتی شوند، با چوب و چماق و زنجیر و پنجه بوکس و باتوم و شوکر و گاز فلفل و اشک آور به آنها حمله ور می شدند و چوب را بر فرق سرشان می شکستند و باتوم
را در پهلوهای شان می نشاندند و در جوی ها پرت شان می کردند و با ماشین زیرشان می گرفتند؟ چه شده که این نیروهای امنیتی و انتظامی همه جا حاضر صحنه را از «اقتدار» و «امنیت» خالی کرده اند، یا شاید قتل در روز روشن و در برابر چشم مردمان را آن قدر مهم و عامل «اختلال» و «اغتشاش» نمی دانند که احساس وظیفه کنند و وارد میدان شوند و دخالت کنند؟ این چه پلیس مدنی و مقتدری است که حق اعتراض را برای شهروندان کشورش روا نمی دارد و آنها را مستحق شدیدترین برخوردها و سرکوبها می داند، اما اجازه قتل را به اراذل و اوباش در ملاء عام میدهد و جواز برخورد و شدت عمل را برای مقابله با چاقوکشی و عربده کشی و آدم کشی صادر نمی کند؟
و در نهایت، جا ندارد مردم از پلیس و دولت بپرسند مانور اقتدار حقیقی باید مانور برخورد با این اغتشاش ها و بی نظمی ها و شهرآشوبی ها باشد (چیزی که وظیفه قانونی و رسمی پلیس در تمام کشورها است)، یا نمایش تمسخرآمیز و موهن معترضین به انتخابات، که (دست کم) بخشی از شهروندان مدنی این جامعه اند؟ و آیا از پلیسی که دغدغه اصلی اش را در برخورد و مقابله با معترضین قانونی و مدنی به نتایج انتخابات و در تمسخر و توهین و تحقیر آنها می داند می توان انتظار بیشتری داشت؟ انتظار این که به وظایف و مسائل اصلی خود برسد، و معضلات و اختلالات اصلی جامعه را بشناسد و با اغتشاشگران و آشوبگران واقعی مقابله کند؟ نتیجه بدیهی و بلاواسطه چنان ذهنیتی – ذهنیتی که مانور اقتدار تنها تجلی ای از آن بود و به منزله نماد و نمونه ای آن را آشکار کرد – همین تصاویری است که امروز می بینیم، و البته بسیار بیشتر از آن است: ذهنیتی که جای اراذل و اوباش را با شهروندان، جای معضل و مشکل را با راه حل و راه اصلاح، و جای اغتشاش و اختلال را با اعتراض و انتقاد اشتباه گرفته است.
فرمانده نیروی انتظامی در واکنش به این حادثه گفته است که دستور تنبیه و بازداشت مامور خاطی صادر شده است، زیرا به طور طبیعی باید با احساس مسئولیت بیشتری وارد عمل می شد. همچنین او رفتار مجرم را مستحق ملامت بیشتر دانسته و گفته است بیشتر از اقدام مامور نیروی انتظامی باید رفتار این مجرم مورد مذمت قرار گیرد. فرمانده نیروی انتظامی اما نگفته است که مگر از مجرم در هر کجای دنیا انتظاری غیر از رفتار مجرمانه میتوان داشت؟ همچنین ایشان نگفته اند که احساس مسئولیت بیشتر مامور خاطی چه طور باید «به طور طبیعی» افزایش می یافت.
نه عمل مجرمانه مجرم در هیچ کجای دنیا «به طور طبیعی» از بین می رود و نه می توان به طور طبیعی و فطری از تمام مامورین انتظار احساس مسئولیت بیشتر داشت. در همه جای دنیا اولا دولت ها موظف اند زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ارتکاب جرایم را از بین ببرند، و بعد با جرایم واقعی ای که اتفاق می افتد و بنیان امنیت و آرامش جامعه و شهروندان را ویران می کند، مقابله کنند. همچنین، در همه جای دنیا دولت و پلیس آن موظف اند نیروهای خود را چنان آموزش دهند که از توانایی و آمادگی لازم برای شرایط سخت و پیچیده ای از این دست برخوردار شوند، نه این که آنان را برای نمایش تمسخر و ابتذال لباس زنانه بپوشانند و آرایش زنانه کنند و نمایش توهین و تحقیر راه بیندازند. بدیهی است کسی که برای نمایش ابتذال آموزش دیده، یا کسی که برای سرکوب معترضین آماده شده،‌ توانایی و آمادگی برخورد با جرایم اجتماعی را ندارد.
و البته مقدمه هر دوی این مراحل نیز اصلاح نگاه پلیس و فرماندهان پلیس و دولتمداران آمر پلیس به مقوله امنیت و اقتدار است، نه انتظار اصلاح مجرمان یا معجزه کردن ماموران. بدیهی است نگاهی که دل‌مشغول مسائل دیگر است و با توهمات و بدفهمی های خود،‌ یا با اقتدارگرایی ها و انحصارطلبی های خود، جای مشکلات و مسائل را اشتباهی گرفته است، از پس مشکلات واقعی بر نخواهد آمد و علت مسائل را در جای دیگری خواهد جست یا به دلایل دیگری فرافکنی می کند، و این نگاه را هم به مامورین و فرمانبران خود و حتی به مجرمان جامعه منتقل می کند. به نظر می رسد برای این که علت حادثه سعادت آباد را بهتر بفهمیم، بهتر است تصاویر مانور اقتدار و تصاویر سرکوب معترضان انتخابات را دوباره و چندباره نگاه کنیم.

۱۳۸۹ آبان ۱۶, یکشنبه

خاتمی: برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض یکدیگر را یاری دهیم



چکیده : پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز کند.

سید محمد خاتمی که از زمره سخنرانان مدعو به نشست صلح و اتحاد جهانی (GPU) در لندن بود، متن سخنرانی خود را برای قرائت در اجلاس در اختیار برگزارکنندگان گذاشت. به گزارش وبسایت سیدمحمد خاتمی، این نشست که با موضوع اسلام هراسی و خشونت و راهکارهای فائق آمدن بر آن در روزهای اول و دوم آبان ماه برگزار شد، چندمین نشست بین المللی است که سید محمد خاتمی به دلیل ایجاد برخی محدودیت ها امکان حضور در آن را نیافته است.
متن کامل این سخنرانی وی در پی می آید:
به نام خدا
گرچه شرق و غرب هر دو دارای جهانهای متعددی هستند، ولی اگر به تسامح بپذیریم که غرب جهانی دارد که دارای وحدت و هویت مشخص است و اسلام نیز دارای جهانی با چنین ویژگی هایی است، آیا لازمه چنین نظری برخورد گریزناپذیر میان جهان اسلام و جهان غرب است؟ چنانکه در ”شبه نظریه برخورد تمدن ها“ بر آن تأکید شده است یا اینکه می توان از گفت و گو و تعامل میان این دو جهان صحبت کرد؛ امری که نظریه گفت و گوی تمدن ها بر آن تأکید دارد.
البته نمی توان و نباید از ذهنیتی که در اثر رویدادهای تاریخی برای این دو جهان پیش آمده است و احیاناً کار تعامل را مشکل کرده و می کند غفلت کرد.
تاریخ شاهد جنگهای صلیبی بوده است که دو جهان غرب مسیحی و شرق اسلامی را در برابر هم قرار داده است و موجب نوعی کینه تاریخی میان وابستگان این دو عالم شده است. از سوی دیگر تهاجم مسلمانان به غرب را می بینیم که حتی برای مدتی نسبتا دراز بخش های مهمی از غرب تحت سیطره مسلمانان بود. ولی این هر دو برخورد اگر منشاء جنبه های منفی عاطفی بوده است، به لحاظ تمدنی و عقلانی و فرهنگی آثار بسیار مهمی برای هر دو جهان بخصوص غرب داشته است و غرب از جهان اسلام و مسلمانان بسیار آموخته، چنانکه هیچگاه نمی توان تأثیر اسلام و تمدن مسلمانان را در تحولی که در غرب به پیدایش جهان متجدد انجامید نادیده انگاشت.
این رویاروییها به همین جا ختم نشد. پس از آن نیز باز شاهد مواجهه های فاجعه آمیز غرب با شرق بوده ایم و این بار غرب در چهره استعماری خود با شرق و جنوب و از جمله جهان اسلام روبرو شد و خسارات معنوی و مادی فراوانی به بار آورد.
کشورهای اسلامی در مدتی بیش از دو قرن تحت استیلای مستقیم استعمار بودند و اگر سلطه مستقیم غرب هم نبود مردم این جهان محکوم حکم ظالمانه حکومت های مستبد و فاسد وابسته به غرب بودند، حکومت هایی که برآمده از اراده و انتخاب مردم نبودند بلکه حافظ منافع مادی و استراتژیک دولتهای غربی در کشورها و منطقه خود بودند.
در این مدت حرکت ها و جنبش هایی نیز در جهان اسلام پدید آمده است که بعضاً از ایدئولوژی اسلامی بهره می گرفته اند و برخی دارای ایدئولوژی های غیراسلامی بودند که آن را از غرب عاریت گرفته بودند، هرچند بر ضد غرب به کار می بردند.
وجه مشترک این جنبش ها از جمله این بود که غرب را در وجهه استعماری آن می دیدند و نسبت به آن نگاه بدبینانه و ستیزجویانه داشتند.
امروز علاوه بر اینکه مرزهای ارتباط بشر با یکدیگر از میان برداشته شده است یا شدیداً نازک و محدود شده است باید به نحوه ای دیگر از رابطه اندیشید که هر دو جهان از آن بهره مثبت بگیرند.
چنانکه می دانیم انبوهی از مسلمانان در اروپا و کشورهای غربی زندگی می کنند که با کمال تأسف با مشکلاتی روبرو هستند که عمدتاً تاریخی و عاطفی است این مشکلات از یک سو ناشی از برداشت و بینش غلط حکومت ها و نظامهای غربی است که سبب شده است به مسلمانان نه به عنوان شهروندان درجه یک بلکه به عنوان بیگانه هایی که هویت و استقلال فکری و مدنی غرب را مورد تهدید قرار می دهند بنگرند و آشکارا یا در عمل آنان را تحت فشارهای روحی و سیاسی و اجتماعی می گذارند.
از سوی دیگر برخی از مسلمانان نیز همچنان به نظامهای غربی به عنوان نظامهایی که در بیرون از مرزهای ملی خود با چهره ای استعماری با مسلمانان روبرو شده و همه منافع و منابع مادی و معنوی آنان را به نفع خود مصادره کرده و با تحمیل حکومت های فاسد و مستبد به تحقیر و تضییع حقوق آنان پرداخته اند می نگرند.
اینها از جمله اموری است که اگر بخواهیم شاهد وضعیتی بهتر برای هر دو طرف باشیم باید تغییر کند.
من اما می خواهم به وجه دیگری از قضیه نگاه کنم که می تواند امید بخش باشد.
اگر از موانع سخت تاریخی گذر کنیم و اندکی به عمق بنگریم در می یابیم که جهان اسلام تنها جهانی است که می تواند مستقیما با غرب گفت و گو کند. اینکه خاورمیانه بخصوص ایران مسیر عبور سیاحان اروپایی به آسیای دور و چین و هند بوده است تنها نکته ای تاریخی و جغرافیایی مربوط به گذشته نیست. در آن رمز و رازی نهفته است که اگر هوشمندانه رازگشایی کنیم افق های دلپذیر و امیدوار کننده ای را روبروی خود خواهیم دید.
غرب بنا بر دلایل سیاسی مدتی سعی کرد با اعراض از عالم اسلام مستقیماً با چین و هند و سایر ملتهای آن مناطق گفت و گو کند اما این کار تنها در سطح نخبگان باقی مانده و خواهد ماند و موجب همزبانی میان این دو جهان در سطح عام نشده است.
و من می گویم گفت و گوئی که موجب جریان یافتن هوای تازه در فرهنگ غرب شود و این هوای تازه عمومیت پیدا کند گفت و گو با عالم اسلام است.
به اجمال به پاره ای از عناصر اصلی زبان مشترک برای گفت وگو میان اسلام و غرب اشاره می کنم.
الف) وابستگی این دو جهان به دو دین وحیانی ابراهیمی که دارای مشترکات فراوان بوده و این مشترکات هم در ذات دو دین و نه عوارض آن است.
مسیحیت، یهودیت و اسلام، این سه دین توحیدی بزرگ دارای بیشترین عناصر مشترک فکری و ایمانی هستند و بخصوص نمی توان از تأثیر شدید متکلمان و فیلسوفان بزرگ غربی از متفکران و فیلسوفان اسلامی پس از رشد کلام و فلسفه اسلامی یاد نکرد.
ب) یونان میراث مشترک غرب مسیحی و تمدن غربی و شرق مسلمان و تمدن اسلامی است. با نادیده گرفتن تأثیر انتقال فلسفه یونان با واسطه زبانهایی چون سریانی و پهلوی و عربی به غرب بخش بزرگی از ظرایف تاریخ فلسفه یونان و غرب برای همیشه ناشناخته می ماند.
البته ریشه های مشترک درخت فرهنگ و تمدن و دانش ملل غربی یعنی میراث یونانی لاتینی و یهودی و مسیحی غرب الزاما موجب پدید آمدن آثار همگون و یکنواخت نشده است. این عدم تطابق در آثار بزرگ فکری و فرهنگی غرب بدان حد است که باید در استناد به واقعیت تاریخی و فرهنگی واحدی به نام غرب بسیار محتاط باشیم. گرچه با چشم پوشی از دیگر ویژگی های غربیان و با توجه به وجوه اشتراک متعدد میان ایشان شاید مجاز باشیم از واقعیتی مستمر در طول دو هزار و پانصد سال تمدن بشری به نام غرب سخن بگوییم ولی همزمان در عین حال نباید تکثر موجود در این امر کلی واحد را مورد غفلت قرار دهیم. غرب وحدتی دارد که با کثرت تعارض ندارد و این حقیقت در مورد شرق هم صادق است.
این کثرت در عین وحدت در هر دو جهان زمینه های فهم بیشتر و آسان تر از یکدیگر را فراهم می آورد و می تواند هر دو طرف را در کشف کاستی های آنان توانمند تر کند.
به هر حال برای رسیدن به ذهنیتی بهتر که غرب و شرق به طور عام و غرب و جهان اسلام به طور خاص در عین برخورداری از هویت ویژه خود بتوانند در کنار یکدیگر و برخوردار از امنیت و حرمت باشند باید اموری را مد نظر قرار داد که به بعض آنها اشاره می کنم.
۱- باید هر دو جهان بر آثار منفی برخوردهای تاریخی غلبه کنند و کینه هایی که به هیچ وجه ریشه در عمق فرهنگ های متفاوت دو جهان ندارد به دور بریزند و بخصوص در این مورد باید از تأثیر منفی نیروهای متعصب افراطی خشونت گرا که همواره بر طبل کین توزی و برخورد می کوبند و به سادگی ابزار دست قدرتهایی می شوند که منفعت خود را در جنگ و ستیز میان جهان اسلام و جهان مسیحیت و جهان غرب می دانند غافل نماند که نمونه آن را در پیشنهاد و بعد عمل جنایتکارانه اهانت به قرآن کریم دیدیم که الحق جهان اسلام را برانگیخت و جهان مسیحیت نیز در برابر آن موضع درست گرفت. ما مسلمانان نیز نباید این جنایت و دیوانگی را به حساب آیین بزرگ مسیحیت و مسیحیان مؤمن و خردمند بگذاریم.
۲- غرب باید بپذیرد که دوران استعمار به سر آمده است و نمی تواند و نباید به بهانه تأمین منابع به اصطلاح حیاتی خود که به غلط آن را منافع بشری معرفی می کند به هر اقدامی علیه دیگران دست بزند.
غرب باید از غرور قرن نوزدهمی خود دست بردارد، بخصوص با توجه به آثار بحرانی که در فرهنگ و تمدن غرب بوجود آمده است و از جمله متفکران بزرگی در خود غرب آن را مورد توجه قرار داده اند.
در اینجا توجه به این نکته ضروری است که متأسفانه در دهه های اخیر بخصوص پس از فروپاشی رقیب جهانی غرب یعنی اردوگاه سوسیالیسم، آنان که دچار توهمات دوران استعمار بودند و همواره برای تأمین سلطه جهانی خود به دشمن فرضی نیاز داشتند اسلام را به جای رقیب دیرینه خود نهادند و جهان رو به رشد و اندیشه استقلال طلب جان گرفته در جهان اسلام را همان دشمن فرضی به حساب آوردند و از دل این توهم خطرناک پدیده ویرانگر ”اسلام هراسی“ در آمد که تاکنون خسارات فراوانی برای هر دو طرف به بار آورده است هر دو سوی ماجرا بخصوص اندیشمندان غربی باید با این پدیده شوم نیز به مبارزه برخیزند و همچنانکه جهان اسلام نیز نباید رنجهایی که از سوی غرب سیاسی تحمل کرده است به صورت غرب ستیزی (مراد وجهه مدنی غرب است) ابراز کند.
غرب می تواند با اعلام پایان دوران استعمار به هر دو صورت قدیم و جدید خود و با هر نام و عنوان دیگر افق را به سوی جهانی که بیشتر بر مدار مشترکات ملت ها و تمدن ها و بخصوص تمدن اسلام و غرب می چرخد باز کند.
۳- غرب باید بداند همانگونه که بسیاری از متفکران ژرف اندیش آن دیده اند و گفته اند که امروز تمدنی که به وسیله سلطنت تکنیک عالم گیر شده است گرفتار بیماریهایی است که پرشورترین مدافعان آن نیز نمی توانند آنها را انکار کنند و از جمله غفلت از ”امر قدسی“ و حتی ستیز با آن است. غرب می تواند از اسلام بسیار بیاموزد و نقائص تمدن بزرگ خود را که دست آوردهای عظیمی نیز داشته است رفع کند. همانگونه که مسلمانان می توانند و باید بسیار از غرب بیاموزند.
در حوزه تمدن و تفکر غیرغربی از جمله در حوزه تمدن و تفکر اسلامی نیز نیازمند تجدید نظر در پاره ای از مواضع و امور هستیم.
اولاً: تفکیک میان حقیقت اسلام با آنچه به نام اسلام در تاریخ تحقق یافته است و تکیه شجاعانه بر اجتهادی پویا و متناسب با زمان و مکان.
ثانیاً: تفکیک میان وجهه استعماری و سیاسی تمدن غرب با جنبه فکری و فرهنگی آن و پذیرش دست آوردهای عظیمی که داشته است و نیز توجه به وجوه مشترک میان تمدن اسلامی و تمدن غربی.
ثالثاً: ساخت و پرداخت زبانی که با آن بتوان با جهان مقهور تکنیک گفت و گو کرد. این زبان کاملاً معدوم نیست ولی هنوز چندان نبالیده است که بتواند بی تزلزل و آشکارا معانی و مفاهیم موجود در ریشه های خود را بازسازی کند.
نهایتاً می خواهم بگویم با پذیرش وحدت روح بشری و با تکیه بر اصول اخلاقی عام و روشنی که ضامن زندگی صلح آمیز و عادلانه انسان می شود باید امیدوار و با نشاط برای رفع هرگونه ظلم و تبعیض به یکدیگر اعتماد کنیم و یکدیگر را یاری برسانیم.
سخن زیبای قرآن که ”گوته“ متفکر و شاعر بزرگ آلمانی به زیباترین وجهی آن را ترجمه کرده است بهترین کلامی است که در این بحث می توان به آن استناد کرد:
ولله المشرق و المغرب
غربی باید مسلمانان را به عنوان بخشی از جامعه خود و شهروندانی به حساب آورد که از همه حقوقی که برای بشر و هم وطنان خود به رسمیت شناخته شده است برخوردارند، از جمله حفظ هویت و سنتهای آنها
و مسلمانان نیز باید به عنوان شهروندان جهان غرب در عین پایبندی به آیین و فرهنگ خود به مقتضیات زیستن در جهان غرب نیز توجه داشته باشند.
متشکرم

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

یادداشت های محسن امین زاده فتنه ای بنام کودتا، به رهبری خامنه ای نسل مذهبی انقلاب 57 به مشت و فلک بسته شدند


در میان یادداشت هائی که تاکنون بصورت نامه یا مقاله و یا خاطرات درباره دوران بازداشت و زندان کودتای 22 خرداد نوشته شده و منتشر شده، نوشته های محسن امین زاده معاون وزارت خارجه در دولت خاتمی بعنوان یادداشت های دوران زندان شاید از ماندگارترین یادداشت های این دوران باشد. چنان ماندگار که نه تنها بخشی از تاریخ کودتای 22، بلکه بخشی از تاریخ انقلاب 57 و جمهوری اسلامی و سرنوشت یک نسل انقلابی با اندیشه های مذهبی است. فارسی را بسیار دلنشین و صحنه ها را بسیار هنرمندان نوشته است. او اگر وقت خویش را برای چند سال، صرف نوشتن رمانی درباره آنچه در زندان دید، آنچه که آرمان های انقلابی یک نسل مذهبی بود و سرانجام نقش آفرینان دهه اول جمهوری  اسلامی و رهبری آیت الله خمینی کند، بزرگترین خدمت را به نسل های آینده و به نویسندگان تاریخ واقعی جمهوری اسلامی کرده است. حال که امثال دولت آبادی و علی اشرف درویشیان دستهایشان بسته است و امثال احمد محمود دیگر نیستند، این مهم بر شانه امثال امین زاده سنگینی می کند. همین یادداشت کوتاه و گاه پراکنده ای که درباره دوران زندان و بازجوئی اش نوشته، حجتی است بر این که او دارای چنین توانی است. این فصل از تاریخ زندان، فصل دیگری را که در دهه 1360 در زندانها، بویژه سه زندان اوین، توحید و رجائی شهر گذشت و قربانیانش از جمع دگراندیشان انقلاب 57 بودند کامل می کند.


این نوشته بــخش‌هایی از خــــاطرات مــن از دوره بازداشتـــــم در ســـــــال 1388 اســـــت :
در میان وسایل ناچیزی که از دوران زندان در اختیار دارم یک پوشه مقوایی وضعیت خاصی دارد. چند جلد کتاب، دو دفتر یادداشت، مهر و تسبیح کربلا، پیش نویس دفاعیات دادگاه، مداد و خودکار و یک شانه از جمله وسایلی است که در ماه‌های آخر زندان در اختیارم بوده است؛ اما پوشه مقوایی بیش از همه این وسایل و بخصوص در سلول‌های انفرادی با من همراه بوده و نقاشی‌های روی آن خاطرات این دوره را زنده می‌کند. این نوشته بخش‌هایی از خاطرات من از زندان است که به کشیدن نقاشی روی این پوشه ارتباط دارد.
برای یک زندانی سیاسی گذراندن هر روز و هر ساعت از هشت ماه بازداشت در اوین، چهارماه در سلول انفرادی و 600 ساعت در اتاق‌های بازجویی، سرشار از خاطره است. خاطراتی تلخ، دردناک، جانکاه و گاهی هم شیرین و آرام‌بخش. حتی بیان بخش‌های مهمتر این خاطرات نیز قصه درازی است که امیدوارم روزی، تا حافظه‌ام یاری می‌کند، امکان نوشتن آن ‌را پیدا کنم. اما این نوشته صرفاً خاطرات مربوط به کشیدن نقاشی از این دوره و بخصوص در اتاق‌های بازجویی و سلول‌های انفرادی است.
در سلول انفرادی خیلی تمایل داشتم که خاطره بنویسم. مشکل مهم در ماه‌های اول، محرومیت از قلم و کاغذ بود. گاهی یک خودکار و برگ‌های بازجویی برای پاسخ به سؤالاتی در سلول، در اختیارم بود اما مأموران به شدت کنترل می‌کردند که هیچ کاغذ و قلمی نزد من باقی نماند. در ماه چهارم چند قطعه کاغذ کوچک قابل نوشتن، بدست آوردم اما بازرسی دائم سلولم که بعضاً با دوربین مخفی هم کنترل می‌شد، این کار را بسیار دشوار می‌کرد. در این شرایط تنها توانستم با استفاده از نشانه‌گذاری و نیز کلمات رمزی برای نوشتن خاطراتم در بیرون از زندان این برگ‌ها را نزد خود نگاه دارم. بعداً مجبور شدم برخی از این یادداشت‌ها را هم به دلیل کنترل‌های شدید از بین ببرم. در ماه‌های بعد، به تدریج کتاب و قلم و کاغذ به صورت کنترل شده در اختیارمان قرار گرفت؛ اما نگرانی از افتادن مطالب به دست مأموران باعث می‌شد که همچنان، مطالب به صورت اشاره و با رمز و راز نوشته شود. امیدوار نبودم که امکان خارج کردن این یادداشت‌های محدود هم از زندان وجود داشته باشد اما خوشبختانه مانعی ایجاد نشد. این خاطرات را بر اساس همان یادداشت‌ها، در دوران مرخصی در فروردین ماه 89 نوشتم.
چهارشنبه 24 تیرماه 1388 
به خاطر ندارم که اولین خط را چه روزی روی پوشه زیردستم در اتاق بازجویی کشیده‌ام. اما حالا خطوطی پراکنده روی پوشه زیردستی‌ام دیده می‌شود. هم روی پوشه و هم در صفحات داخلی پوشه که شطرنجی است. چند روزی است که بازجوها پوشه‌ای به من می‌دهند تا زیر برگ‌های بازجویی بگذارم و راحت‌تر روی برگ‌ها بنویسم. پیش از این، یک دسته برگ سفید بازجویی زیردستی من بود. پوشه‌های بازجویان از جمله پوشه زیر دستی من، پوشه‌های بی‌کیفیتی غالباً به رنگ آبی است. روی پوشه‌ها براق است با طرحی ابرمانند. داخل پوشه به رنگ طوسی است با خطوطی شطرنجی که همه صفحه را پر کرده است.
امروز سی‌امین روزی است که در سلول انفرادی به سر می‌برم. ساعت یک صبح روز 26 خرداد ماه 88 به شیوه‌ای بسیار غیرعادی دستگیر شدم. به سرعت به زندان اوین منتقل شدم و تحت بازجویی قرار گرفتم. حالا سی روز از بازجویی بی‌امان من می‌گذرد. جز دو روز، تمام روزها و شبها و گاهی نیمه‌شبها بازجویی شده‌ام. 7 تا 14 و حتی گاهی 15 ساعت.
غالباً بازجویی‌ها روی صندلی‌های چوبی امتحانی انجام می‌شود. گاهی هم روی نیمکت‌های مدرسه. در هرحال رو به دیوار می‌نشینم . درعین حال اجازه ندارم چشم‌بندم را بردارم. تنها می‌توانم در حد دیدن صفحات کاغذ آن‌را بالا بکشم. بازجوها پشت سر من می‌نشینند. روی همه میزهای متصل به دسته صندلی‌های امتحانی و روی نیمکت‌های چوبی، افراد مختلف که طبعاً باید متهمان قبلی باشند با دست‌خط‌های غالباً نازیبا خطوطی به یادگار نوشته‌اند. نام‌هایشان هیچکدام برایم آشنا نبود، دعایی و مناجاتی و شکوائیه‌ای با خدا، توسلی به معصومین، تاریخ بازجویی و بازداشت، طول مدت زندان و... و البته اشعار و جملاتی غالباً تلخ و دردمندانه؛ "ای وای براسیری کز یادرفته باشد"،"هرگز به بازجو اعتماد نکن"، "هرچه می دانی بگو و خلاص شو"، "این نیز بگذرد"، "کجایی مادر؟"، "مادر تحمل کن پسرت به زودی می‌آید" و جملاتی از این قبیل. نمی‌دانم چرا هرگز رغبت نکردم که کار آنان را تکرار کنم. مطمئن هستم که در 20 روز اول هیچ خطی روی هیچ کاغذ و مقوا و میز و نیمکتی نکشیده‌ام. فکر می‌کنم این عادت همیشگی و غالباً ناخودآگاه من، به خاطر چشمان غیرقابل اعتماد بازجویان در پشت سرم، بکلی ترک شده بود و تصور اینکه ممکن است تماشای خطوط درهم و برهم من بازجویان را سرگرم کند، این عادت ناخودآگاه را در من سرکوب کرده بود.
تا آنجا که به خاطر دارم کشیدن خطوط درهم عادت همیشگی من بوده است. تقریباً هیچ پیش‌نویسی نداشته‌ام که در حاشیه آن خطوط درهم و برهمی دیده نشود. گاهی برگی یا گلی، گاه ماه یا ستاره‌ای، اشکال هندسی، خطوط اسلیمی و غالباً خطوط و تصاویری نامفهوم و گاهی نیز خط نقاشی، نامی آشنا یا ناآشنا، کلمه‌ای مربوط و نامربوط. نمی‌دانم این عادت از چند سالگی با من بوده اما مطمئن هستم که عادت سال‌های دبیرستان من بوده است؛ سال‌هایی که به مهارت خود در نوشتن کلمات به صورت‌های مختلف خط نقاشی و حجمی می‌بالیدم، و در نوشتن تیترها و کشیدن طرح‌هایی برای تزیین روزنامه‌های دیواری دبیرستان مهارت داشتم. مهارت‌هایی که بدون تعلیم گرفتن از کسی پیدا کرده بودم و فکر می‌کردم روزی این مهارت را با آموختن، عمق خواهم بخشید و هنرمند خواهم شد. کاری که مثل بسیاری کارهای ناتمام دیگرهرگز عملی نشد. مثل مهارت‌های عکاسی و انگیزه‌های فیلم‌سازی در حوزه هنر و بسیاری کارهای ناتمام دیگر در حوزه‌های دیگر. در واقع، مهارت من در کشیدن خطوط و نگارش خط نقاشی، بیشتر مزاحم بود و باعث می‌شد تقریباً هیچ پیش‌نویسی از این خطوط مصون نماند و لذا گاهی مجبور می‌شدم دست‌نوشته‌هایم را صرفاً بخاطر همین خطوط و نقاشی‌های اضافی، پاکنویس یا تایپ کنم. گاهی خطوط کشیده شده، به اشکالی دوست‌داشتنی هم تبدیل می‌شدند، اما نه هرگز کسی به آن توجه کرده بود و نه من رغبتی برای حفظ این طرح‌های گرافیکی پیدا کرده بودم.
شنبه 3 مرداد 1388 
امروز چهلمین روزی است که در بازداشت به سر می‌برم. 23 روز پیش، از بند اولی که ورودی آن 60 یا 70 قدم پایین‌تر از بند فعلی بود به این بند منتقل شدم. در این بند رفتار زندانبانان بهتر است و بازجویان هم تلاش می‌کنند نشان دهند که روششان با روش بسیار خشن گروه اول متفاوت است. (حالا می‌دانم که هر دو بند در زندان اوین دیوار به دیوار هم تحت اختیار کامل سپاه پاسداران است و با هم بند 2- الف نامیده می‌شوند. 17 روز اول در بخش سلول‌های انفرادی اطلاعات سپاه در بند 2- الف بازداشت بودم. بعد از آن به بخش سلول‌های انفرادی حفاظت اطلاعات سپاه منتقل شدم. از روزهای اول بازداشت فهمیدم که در اختیار مأموران سپاه پاسداران هستم اما بقیه اطلاعاتم بعداً تکمیل شد. با توجه به قرینه‌هایی در رفتار و اظهارات بازجویان و زندانبانان دریافتم که دو بخش این بند هیچ هماهنگی با هم ندارند و متعلق به دو بخش متفاوت سپاه پاسداران هستند. اما مدتی طول کشید تا هویت این دو بخش را کامل بشناسم. چند ماه بعد خانواده‌ام در ملاقات با من گفتند که از خانواده‌های زندانیان شنیده‌اند که نام بندی که در آن به سرمی‌برم 2- الف است.)حالا خطوط روی پوشه زیردستی بیشتر شده است. نمی‌دانم بازجویان متوجه شده‌اند یا نه ولی هیچ واکنشی از آنان ندیده‌ام. درعین حال سعی می‌کنم این مسئله بی‌اهمیت منجر به گفتگویی با بازجویان نشود.
چهارشنبه 7 مرداد 1388
امروز سیاه‌ترین روز دوره بازداشت من بود. رفتار بازجویان کاملاً تغییر کرده است. آنان از ابراز جملات نسبتاً محترمانه‌تر چند هفته اخیر دست برداشته‌اند و برعکس به زشت‌ترین روش‌ها بر مبنای ادعاهایی سرتا پا دروغ و بسیار توهین‌آمیز دست یازیده‌اند. روش‌هایی که شنیده بودم اما هرگز آن را همچون امروز باور نکرده بودم. بازجوی جدیدی که بعداً فهمیدم سرتیم بازجویان است برای اولین بارخودش دست به کار شد و بدترین لحظات بازجویی را برای من خلق کرد. او اندامی درشت و شکمی بسیار بزرگ داشت و با لحن بسیار بدی سخن می‌گفت. هرچند ادای الفاظ رکیک با برخوردهای فیزیکی هم همراه بود اما حتماً تحمل کتک‌ها از تحمل اظهارات و رفتار زشت او آسان‌تر بود. 
بی‌تردید سلول انفرادی نوعی شکنجه است و سلول انفرادی بدون توالت برای من که سنگ کلیه دارم شکنجه‌ای مضاعف بود اما تلخ‌ترین و بدترین لحظات دوران زندان من مربوط به سلول انفرادی نیست. مربوط به ساعات بازجویی است. بازجویی‌های توهین‌آمیز، تکراری، بی‌محتوا و آزاردهنده. بازجویی‌هایی که حکایت از فقدان اطلاعات بازجویان نسبت به من و فقدان تجربه و تخصص آنان نسبت به کارشان داشت. بازجویی‌هایی در فضایی آکنده از توهم، نفرت، بداندیشی، دروغ و نیرنگ و باورهایی شبه‌کمونیستی که هدف هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند. بازجویی‌هایی همراه با زشت‌ترین و رکیک‌ترین کلمات و تهمت‌ها و توهین‌ها. توهین نسبت به افرادی که مورد احترام من بودند و یا دوستشان داشتم. و البته تحمل توهین به آدم‌های محترم دیگر برای من غیرقابل تحمل‌تر از توهین به خودم بود. نمی‌دانم شاید دلبستگی به اعتلای این نظام و انقلاب اسلامی هم تجربه این لحظات را برایم زجرآورتر می‌کرد. من هیچ پاسخی برای علت چنین رفتاری با خودم نداشتم. مطمئن هستم که در این لحظات رنج‌آور روی پوشه زیردستی خط کشیده‌ام ولی نمی‌دانم چه کشیده‌ام
پنج‌شنبه 8 مرداد 1388 
امروز هم برخوردهای زشت سربازجوی درشت‌اندام ادامه یافت. دیروز و امروز بیشتر از روزهای قبل روی پوشه زیردستی خط کشیده‌ام. نمی‌دانم. ظاهراً در تلخ‌ترین و آزاردهنده‌ترین لحظات اتاق بازجویی کشیدن بی‌اراده خودکار سیاه روی این تکه مقوا، این لحظات طاقت‌فرسا را برایم تحمل‌پذیرتر می‌کرد. بالاخره سربازجو تحمل خود را از دست داد و فریاد زد که خط خطی نکن. تو دائم داری پوشه‌ها را خط خطی می‌کنی و بیت‌المال را حرام می‌کنی. گفتم: "این کار ارادی نیست. یک عادت دیرینه است و به من تمرکز می‌دهد. بگذارید که این پوشه زیردست من باقی بماند و آن را عوض نکنید. نهایتاً پول یک پوشه و یک خودکار مشکی را پرداخت خواهم کرد." دوباره فریاد زد که لازم نکرده. به هرحال از خط کشیدن روی پوشه دست کشیدم.
طی یادداشتی روی برگی که به درخواست من زندانبان‌ها در اختیارم قرار دادند، از رفتار ناشایست و پرونده‌سازی جعلی بازجویان به بازپرس شکایت کردم و در دیدار هیئتی که برای اولین بار در این روز از سوی قوه قضائیه برای بازدید از زندان آمده بودند شکایتم را تکرار کردم. ساعات بعد از بازجویی در سلول انفرادی نیز بسیار تلخ‌تر از روزهای قبل گذشت. من مات و مبهوت بودم و ساعت‌ها به نقطه‌ای خیره مانده در خودم فرو رفته بودم. من امروز با پدیده‌هایی در زندان مواجه شدم که تحمل آن برای کسی که همیشه به اعتلای نظام جمهوری اسلامی ایران اندیشیده و برای آن تلاش کرده، بسیار دشوار است.
شنبه 10 مرداد 1388 
امروز ما را برای شرکت در دادگاه رسیدگی به جرایم متهمین حوادث بعد از انتخابات به کاخ دادگستری بردند. صبح یک دست لباس نو زندانیان را دادند که بپوشم و بعد در یک مینی‌بوس به همراه آقای صفایی‌فراهانی و عده‌ای جوان دستگیر شده در خیابان، ما را به دادگاه بردند. خوشحال شدم که بعد از مدتها آقای صفایی عزیز را می‌دیدم. خیلی ناراحت و عصبی بود. در هنگام برگشت از دادگاه عصبی‌تر هم شده بود. او شخصیتی احترام برانگیز است. تأثیری که ظاهراً روی نگهبانان خودش هم گذاشته است. 
در سالن دادگاه، پیش از آنکه دوربین‌های تلویزیون را روشن کنند، در فضایی وهم‌انگیز و آکنده از رعب و وحشت، ما را مثل وسایل نمایشی چیدند. عده‌ای اوباش را با دستبند آورده بودند. عده‌ای جوان را از تظاهرات خیابانی جمع کرده بودند و اکثر مسئولین سابق که سپاه آنها را دستگیر کرده بود، نیز حضور داشتند. سعی داشتند این سه دسته را به صورت درهم بنشانند تا هم به تصور خودشان ما را تحقیر کرده باشند و هم نگذارند کسی عکس یادگاری بگیرد. من را میان اوباش نشاندند. به مسئول خشنی که کارش چیدن متهمین بود گفتم: "تو را به جدت دیگه ما را وسط اوباش ننشان. با همان جوان‌ها مخلوط کن." رفت و مشورت کرد و پذیرفت که اوباش را در کنار هم پشت سر ما و جوان‌ها بنشانند. خیلی‌ها بودند. تنها از دستگیر شده‌هایی که از دستگیری آنها خبر داشتم مصطفی تاج‌زاده در جمع ما نبود که خیلی همه ما را نگران کرد. همه خیلی لاغر و شکسته شده بودند. اجازه سلام و احوالپرسی با سایر زندانیان را به ما ندادند. محتوای دادگاه خیلی بد بود و بدتر از همه کیفرخواستی بود که در تلاش برای اثبات ادعاهای عجیب و غریب و بی‌اساس علیه متهمین، بار تبلیغاتی زیادی به نفع همه دشمنان نظام داشت. 
بعد از دادگاه من را مستقیم به اتاق بازجویی بردند که درباره برداشتم از دادگاه صحبت کنم و بنویسم. می‌خواستم بگویم که دادگاه در حد فاجعه‌آمیزی حتی برای برگزارکنندگان آن بد بود؛ اما گفتن این حرف دشوار بود. گفتم آیا فکر نمی‌کنید کیفرخواست نماینده دادستان خیلی به نفع آمریکایی‌ها بود. من هم مانند امام خمینی (ره) معتقدم که آمریکا همچنان هیچ غلطی در ایران نمی‌تواند بکند ولی نماینده دادستان در کیفرخواست خود خلاف این را بیان ‌کرد و برای متهم کردن ما اختلافات و حتی اختلاف سلیقه‌های درون نظام را هم به آمریکا نسبت داد...(خاطرات دادگاه و بازجویی بعد از آن حدیث مفصلی است جدای از خاطرات نقاشی که بماند برای بعد)... بهرحال بازجو جوابی برای توضیحات مفصل و پرسش‌های من نداشت و مطالبی گفت که به شکلی تأیید ضمنی برخی حرفهای من هم بود. درحین اظهارات او من روی پوشه نقاشی می‌کردم و چقدر دلم می‌خواست که بعد از آن دادگاه عجیب و غریب، بجای هرکاری در اتاق بازجویی نقاشی کنم.
یکشنبه 11 مرداد 1388
ظاهراً به دنبال شکایت من روال بازجویی‌ها به حالت آرامتری برگشته است. از سربازجوی درشت‌اندام خبری نیست و بازجوی قبلی به سرکار خود بازگشته است. او که برخلاف رئیسش بر اساس مشاهدات من از زیر چشم‌بند، جثه کوچکی دارد، مدعی است که زیاد می‌داند و در دانشگاه تهران در رشته حقوق تحصیل می‌کند و فرد باسواد و باتجربه‌ای است. هرچند مطالب مطرح شده از سوی او در طی بازجویی‌ها، این ادعاها را نفی می‌کند، اما بهرحال او برخی از اساتید حقوق دانشگاه تهران را می‌شناسد.
به او گفتم که من به صورت غیرارادی روی پوشه خط می‌کشم. به بازجوی دیروزی گفتم این پوشه را عوض نکنید تا پوشه کمتری خراب شود و من نهایتاً پول یک پوشه و خودکار را می‌پردازم. برخلاف انتظار، بازجو فوراً گفت که مانعی ندارد این پوشه را می‌گذاریم روی میز بازجویی بماند. من در کتاب روانشناسی خوانده‌ام که اینگونه رفتار غالباً غیرارادی است و به تمرکز و بهتر فکر کردن افراد کمک می‌کند. 
درخواست ماندن پوشه روی میز بازجویی، بعد از درخواست عینک مطالعه که ده روز پس از دستگیری بالاخره در اختیارم گذاشتند، جدی‌ترین درخواست من از زمان دستگیری‌ام بود. من بنا داشتم که از بازجویان چیزی نخواهم و حتی دو بار تماس تلفنی با خانواده‌ام طی این مدت هم با پیشنهاد آنها انجام شده است
یکشنبه 11 مرداد 1388
امروز در حین بازجویی با خیال راحت‌تر روی پوشه خطوطی کشیدم و با چشم خریدار به پوشه نگاه کردم. روی پوشه سایه‌ای سیاه از چهره یک مرد نقش بسته بود و در سمت چپ داخل پوشه خطوطی غیرمرتبط بخشی از خانه‌های شطرنجی را پر کرده بود. همه تصاویر خیلی سیاه است اما نه به سیاهی ساعات بازجویی. راستش را بخواهید از اینکه موافقت کرده‌اند که پوشه زیر دستم بماند خوشحالم. حالا در اتاق بازجویی یک چیز آشنا وجود دارد که من هر روز از دیدنش خشنود می‌شوم.
سه‌شنبه 13 مرداد 1388
امروز پنجاهمین روز دستگیری و بازجویی بی‌امان من است. روی پوشه زیردستی اتاق بازجویی، یک برگ و چند چهره درهم مرد و زن شکل گرفته است و تعدادی از خانه‌های شطرنجی قسمت سمت چپ داخل پوشه نیز از خطوط و نقاشی‌های من پر شده است. با خودم قرار گذاشته‌ام که در کشیدن خطوط روی پوشه صرفه‌جویی کنم و بخصوص از کشیدن خطوط درهم و برهم خودداری نمایم. به خودم سهمیه داده‌ام که هر روز چند خانه از صفحه شطرنجی را بیشتر پر نکنم.
سه‌شنبه 20 مرداد ماه 1388
خانه‌های شطرنجی یکی پس از دیگری نقاشی شده است. به نظر جالب می‌رسد. خطوط کشیده شده بیش از حد مرتب است. طبعاً شطرنجی بودن پوشه کمک بزرگی است اما در حالت عادی خطوطی که غالبا روی کاغذهای زیردستم می‌کشم هیچ نظم و انضباطی ندارد و خط‌دار بودن برگه‌ها هم مانع بی‌نظمی و درهم و برهم بودن خطوط نمی‌شود. ظاهراً این نظم از مزایای نقاشی کردن در زندان و اتاق بازجویی است.
البته منحصر بودن این پوشه برای نقاشی هم عامل مهمی در منظم‌تر شدن خط‌کشی‌های غالباً بی‌دقت و ناخودآگاه من است.
پنج‌شنبه 22 مرداد ماه 1388
مدتی است که می‌دانم علاوه بر من دوستان خوبم میردامادی، صفایی‌فراهانی و رمضان‌زاده در سلول‌های انفرادی دیگر همین بند زندانی هستند. گاهی صدای آنها را می‌شنوم. گاهی از زیر چشم‌بند آنها را درحال عبور از راهرو، هنگام رفتن به دستشویی یا هواخوری دیده‌ام. فکر می‌کنم اخیراً از آنها کمتر از من بازجویی می‌شود. چون غالباً هنگام عبور از جلوی سلول‌های دیگر می‌بینم که در سلول‌ها قفل است. وقتی زندانی را برای بازجویی می‌برند در سلول او باز می‌ماند. امروز هنگام رفتن به هواخوری از زیر چشم‌بند، رمضان‌زاده را دیدم که از کنارم رد شد. گفتم: "سلام عبدالله. حالت چطور است؟" پاسخم را داد. نگهبان سهواً یا عمداً تعللی کرد و ما دو جمله رد و بدل کردیم. او گفت: "چرا اینقدر تو را بازجویی می‌کنند؟ حالت خوب است؟" گفتم: "نمی‌دانم. حالم هم تعریفی ندارد. از بازجویی‌ها خیلی عصبی می‌شوم." گفت: "دعای سمات زیاد بخوان. آرامت می‌کند."
جمعه 23 مرداد 1388 
امروز شصتمین روز بازداشت و بازجویی بی‌امان من است. چند روزی است که بازجویان ایمیل (پست الکترونیک) من را باز کرده‌اند و از این موفقیتشان خیلی خوشحالند. آنها تمام بایگانی چهارساله من را در اختیار دارند. فکر می‌کنم بیش از 4 هزار پیام الکترونیک در اختیارشان قرار دارد که 1000 تا 1500 پیام در دو هفته آخر انتخابات برایم ارسال شده و من فرصت نکرده‌ام آنها را ببینم. آنها از روزهای اول دستگیری خواهان رمز ورود به ایمیل‌های من بودند و من حاضر به همکاری نشده بودم. به آنها گفته بودم که شما بی‌جهت برای ارسال‌کنندگان ایمیل‌ها نیز پرونده‌سازی خواهید کرد و لذا من در این زمینه با شما همکاری نمی‌کنم. با توجه به ذهن متوهم بازجویان و مدیرانشان، گاهی ترجیح می‌دادم که ایمیل را خودشان باز کنند و محتوای آن را بررسی کنند و خیالشان راحت شود. ولی من رمز ایمیل‌ها را هیچگاه به بازجویان ندادم. 
دیروز در حین بازجویی روی پوشه یک رشته منحنی‌های موازی رسم کرده‌ام. امروز به نتیجه کار دیروز توجه بیشتری کردم. در حد نقاشی وسط بازجویی واقعاً خوب درآمده است. تازه این خودکار هم خوب همکاری نمی‌کند و ناگهان وسط کشیدن یک خط، جوهرش قطع می‌شود یا جوهر اضافه از آن خارج می‌شود. اما در مجموع خوب شده است. هیچوقت در حالت عادی منحنی‌های موازی به این خوبی نکشیده‌ام. نمی‌دانم چگونه در اتاق بازجویی کشیده‌ام.
 یکشنبه 25 مرداد ماه 1388 
امروز یکی از زندانبان‌ها از من پرسید که فکر می‌کنی وضعیت تو چه می‌شود؟ آیا تو را قبل از ماه مبارک رمضان آزاد خواهند کرد؟ گفتم: از رفتار بازجویان برمی‌آید که قرار است هفته آینده آزاد شویم ولی هیچ چیز دست بازجوها نیست و معلوم نیست که تصور آنان درست باشد. و ادامه دادم که: البته آقا سید ("سید" اسم مستعاری بود که همه نگهبانان زندان، که اکثراً هم سید نبودند، برای خطاب کردن یکدیگر بکار می‌بردند.) اگر راستش را بخواهید بدم هم نمی‌آید که ماه رمضان در زندان بمانم. ما که ماه‌های رجب و شعبان را در سلول انفرادی گذرانده‌ایم و بیشترین فرصت عبادت و ارتباط با خدا را در این ماه‌ها پیدا کرده‌ایم، حیف است که ماه رمضان در سلول انفرادی را از دست بدهیم. بخصوص اگر بازجوها کوتاه بیایند و اذیت نکنند، ماه مبارک خوبی خواهیم داشت
دوشنبه 26 مرداد ماه 1388
امروز وسط بازجویی ناگهان متوجه شدم که در یکی از خانه‌های شطرنجی روی پوشه زیردستی، یک کلبه کشیده‌ام. طرحی ساده از کلبه‌ای سیاه در میان سیاهی‌ها و ظاهراً بالای یک بلندی. این مسئله چند لحظه کاملاً حواس من را پرت کرد. حالا بعد از کشیدن پشیمان شده بودم و حتی یک لحظه تصمیم گرفتم که آن‌را سیاه کنم ولی رهایش کردم. این تصویر مفهومی ملموس‌تر از همه طرح‌های دیگر دارد و به همین دلیل مثل یک چیز غریبه و ناچسب شده در میان طرح‌های دیگر. احتمالاً اگر روانشناسی این را ببیند خواهد گفت که دلت برای خانه‌ات تنگ شده است. البته اگر چنین نظری بدهد معقول هم به نظر می‌رسد. من حتماً دلم برای خانه و اهل خانه تنگ شده است و کشیدن ناخودآگاه تصویری در میانه بازجویی می‌تواند در این حد خبر از سر درون بدهد.

سه‌شنبه 27 مرداد ماه 1388
امروز بازجو در پایان بازجویی گفت: "خبر بدی برایت دارم. مسئله آزادی شما قبل از ماه رمضان منتفی شده است. فعلاً قرار است در زندان بمانید تا به دادگاه بروید، محاکمه شوید، و بعد در زندان بمانید تا نتیجه محاکمه مشخص شود. بعد از آن هم در زندان بمانید و محکومیت خودتان را بگذرانید. ممکن است در آن مرحله به شما مرخصی بدهند. البته ممکن است تحولاتی باعث تغییر این سیاست شود اما فعلاً قرار همین است." هرچند توضیحاتش چندان دور از روند جاری کار ما نبود اما چون غالباً بازجوها به من دروغ می‌گفتند، فقط آن بخش از حرفش را باور کردم که مربوط به ادامه بازداشت ما در شرایط فعلی بود. بعداً معلوم شد که او این بار واقعاً راستش را گفته بود. به او گفتم که اگر زود محاکمه کنند مشکلی نیست چون ما که مرتکب هیچ جرمی نشده‌ایم, طبعاً تبرئه و آزاد خواهیم شد. فکر می‌کنم چون می‌دانست قرار است بر سر ما چه بیاید، به گفته من خندید ولی من چهره او را نمی‌توانستم ببینم. 
امروز روی پوشه تعدادی برگ به صورت متقاطع کشیده‌ام. چیزی شبیه کلاژ شده است. نمی‌دانم وسط کشمکش با بازجو این برگ‌ها چگونه رسم شده است اما آخرِ بازجویی که دقت کردم به نظرم رسید که زیبا شده است. فکر می‌کنم از پیچیدگی نقاشی و استحکام خطوط خوشم آمده است.
چهارشنبه 28 مرداد 1388 
خانه‌های شطرنجی صفحه داخلی سمت چپ پوشه زیردستی تقریباً پر شده است. برخی خانه‌های پراکنده هم در صفحه سمت راست پوشه پر شده است.
گرفتاری جدید من و بازجویان، در مورد مطالب انگلیسی موجود در ایمیل من است. ترجمه‌های غلط بازجویان از جملات نسبتاً ساده انگلیسی، گاهی خیلی مضحک می‌شود. ظاهراً گروهی متن‌ها را ترجمه می‌کنند و گروهی دیگر بر اساس مطالب ترجمه شده سؤال‌هایی تنظیم کرده، در اختیار بازجویان قرار می‌دهند. این روزها چند بار اشتباه بازجویان در ترجمه مطالب را اصلاح کرده‌ام. جالب اینجاست که حتی اشتباهات آنان در ترجمه مطالب هم همسو با توهماتشان است. گاه از یک متن ساده انگلیسی هم مطلبی را استنباط می‌کنند که ترجیح می‌دهند بر اساس همان توهمات، معنی جمله انگلیسی مورد نظر آنها باشد. متأسفانه وقتی هم می‌فهمند که اشتباهات فاحشی در ترجمه داشته‌اند، بجای تجدید نظر در طرز فکرشان، بیشتر عصبانی می‌شوند. بعد از چند روز به بازجویان پیشنهاد کردم که متون انگلیسی را بدهند تا خودم برایشان ترجمه کنم
پنج‌شنبه 29 مرداد 1388 
بازجویان پیشنهاد من برای ترجمه متون توسط خودم را پذیرفته‌اند. در پایان ساعات بازجویی چند مطلب انگلیسی را که از ایمیل من پرینت گرفته بودند، لای پوشه نقاشی شده دادند تا در سلول ترجمه کنم. فردا جمعه است و مطالب را باید تا شنبه تحویل بدهم. حالا برای اولین بار من یک پوشه برای نقاشی کردن و یک خودکار مشکی برای مدت دو شب و یک روز در داخل سلول انفرادی در اختیار دارم. می‌توانم با فراغت بیشتری نقاشی‌های دقیق‌تری بکشم. کشیدن خطوط منحنی موازی و متداخل را خیلی دوست دارم. بعضی از طرح‌ها را که در اتاق بازجویی کشیده‌ام، با کشیدن خطوط موازی با آنها گسترش می‌دهم.
جمعه 30 مرداد 1388 
امروز یکی از زندانبان‌ها وقتی برای بردن من به هواخوری آمد از من خواست که نقاشی‌های روی پوشه را نشانش بدهم. تعجب کردم. او گفت که دوستانش دیده‌اند که من در هنگام بازجویی نقاشی می‌کشم. این اولین بار بود که کسی نسبت به نقاشی‌های درهم و برهم من واکنش مثبت نشان می‌داد. او گفت که نقاشی‌های من قشنگ است و حتماً من نقاش بوده‌ام.
شنبه 31 مرداد 1388 
امروز به من اطلاع دادند که قرار است جای ما را عوض کنند و ما را به بند قبلی ببرند. منظورشان بند اطلاعات سپاه بود. نهایتاً معلوم شد قرار است دوستانم میردامادی، صفایی‌فراهانی و رمضان‌زاده را به بند اطلاعات سپاه ببرند اما من به تنهایی در بند حفاظت اطلاعات سپاه باقی می‌مانم. استدلالشان این بود که بخش عمده بازجویی آنها تمام شده ولی بازجویی من تمام نشده است. البته من هم ترجیح می‌دادم که اگر قرار است سلول انفرادی و بازجویی من ادامه پیدا کند، در همین بند بمانم. علتش آن بود که سایر مقررات بند حفاظت اطلاعات سپاه و رفتار زندانبانان قدری قابل تحمل‌تر از مقررات بند اطلاعات سپاه بود. احتمالاً به این خاطر که متهمان بازداشتی این بند به طور معمول از خود بچه‌های سپاه بودند.
یکشنبه 1 شهریور1388
برخی مقالات انگلیسی که از پست الکترونیک من کپی گرفته‌اند خواندنی است. من هرگز فرصت خواندن این مقالات را در بیرون پیدا نکرده بودم. چون تصمیم گرفته‌اند ما را ماه رمضان در زندان نگه دارند، به خانواده‌ها اجازه داده شده به مناسبت این ماه برای زندانی‌ها خوراکی بیاورند. به بازجویان پیشنهاد کردم که از خانواده‌ام بخواهند همراه با خوراکی‌ها، یک فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد برایم بیاورند تا ترجمه‌ها را دقیق‌تر انجام دهم. بازجویان گفتند که چنین چیزی ممکن نیست. دادن کتاب به تو ممنوع است. هرچند داشتن یک فرهنگ لغت پیشرفته اکسفورد فرصت خوبی برای ارتقاء زبان انگلیسی بود ولی به ‌هرحال خواندن مقالات انگلیسی در سلول انفرادی خودش فرصتی غنیمت است. بعلاوه مطالب را داخل پوشه نقاشی شده به من می‌دهند. فرصت نقاشی کردن در سلول هم بیشتر پیدا می‌شود.
سه‌شنبه 3 شهریور 1388
امروز از اول صبح بد شروع شد. اول صبح باز یک دست لباس نو زندان به ما دادند که برای رفتن به دادگاه دوم (به تعبیر آنها چهارمین دادگاه رسیدگی به اتهامات متهمین حوادث بعد از انتخابات) بپوشیم. لباس‌ها از پارچه باکیفیت‌تر و ضخیم‌تری بود. فکر می‌کنم مخصوص همین دادگاه‌ها تهیه شده بود. قبل از اینکه سوار اتومبیلم کنند، مرتضوی دادستان تهران به سراغم آمد. سلام کرد و خود را معرفی نمود. من چشم‌بند را برداشتم و جوابش را دادم. تعارفی کرد و گفت که اگر می‌خواهی راه نجاتی باشد و تخفیفی قائل بشویم باید امروز مصاحبه کنی. بعد از دادگاه به سراغ تو خواهند آمد. اگر مصاحبه کنی امیدی هست وگرنه حالا حالاها در اینجا خواهی ماند. هرچه فکر کردم چه جوابی بدهم در آن لحظه چیزی به نظرم نرسید. سکوت کردم ولی بهرحال بنا نداشتم مصاحبه کنم و این تصمیم قطعی من بود که بارها برسر آن با بازجوهایم کلنجار رفته بودم. معمولا زندانی سلول انفرادی از دیدن و صحبت کردن با دیگران استقبال می‌کند. اما فکر می‌کنم این موضوع در مورد مرتضوی، مصداق ندارد.
در دادگاه، تاج‌زاده، عرب‌سرخی، هدایت آقایی، لیلاز، زیدآبادی، محمدرضا جلایی‌پور، شهاب طباطبایی، سعید شریعتی، فریدی و خیلی‌های دیگر هم به متهمین اضافه شده بودند. دیدن برخی که از دستگیری آنها اطلاع داشتم خوشحال‌کننده بود و دیدن برخی هم غیرمنتظره بود. بطور خاص از دیدن سعید حجاریان که بعداً به سالن دادگاه آورده شد، بسیار اندوهگین شدم. سعید شخصیت کم‌نظیری است که در زندگی عادی نیز دشواری‌های بسیاری با معلولیت‌های ناشی از جنایت تروریست‌ها دارد. 
وقتی من را در محل تعیین شده نشاندند، احمد زیدآبادی صندلی جلو و عیسی فریدی با فاصله سمت راست نشسته بودند. پیش از آنکه ماموری کنارمان بنشیند احوالپرسی کردیم. زیدآبادی پرسید که آیا کتک هم خورده‌ام. درباره کتک‌های حین بازجویی توضیح کوتاهی دادم. ایشان گفت که علاوه براین نوع کتک‌ها دوبار هم شلاق خورده است. از دستگیری فریدی صاحب یکی از ساختمان‌های ستاد مهندس موسوی خیلی تعجب کرده بودم. پرسیدم شما را چرا دستگیر کرده‌اند؟ خندید و گفت که خودش هم نمی‌داند. زیدآبادی که برای اولین بار به دادگاه آمده بود پرسید که قرار است چه اتفاقی بیفتد. گفتم: مثل دادگاه قبل بیشتر جنبه نمایشی دارد. همه چیز از پیش هماهنگ شده و برخی افراد صحبت خواهند کرد. پرسید فکر می‌کنی چه کسانی صحبت می‌کنند؟ گفتم نمی‌دانم ولی حتماً کسانی صحبت خواهند کرد که در صحبتشان خودشان را محکوم کرده، تقاضای عفو بکنند .در این دادگاه برای اولین بار ادعای ملاقات آقای خاتمی با سوروس را شنیدم که خیلی عجیب بود. ادعاهایی در مورد اختلاس مهدی هاشمی هم بسیار عجیب بود. اما از آنها هم عجیب‌تر اظهارات نماینده دادستان در مورد خودم بود. ادعاهایی در دادگاه مطرح شد که نه تنها صحت نداشت بلکه برای اولین بار آنها را می‌شنیدم. به جز جملات تحریف شده‌ای از من در رابطه با جزوه تأملات راهبردی حزب مشارکت، هرچه در دادگاه در رابطه با من گفته شد کاملاً بی‌اساس بود. به معاون دادستان گفتم که اسم من در دادگاه برده شده و من هم مثل کسانی که در دادگاه اول ظاهراً به این دلیل صحبت کردند، می‌خواهم صحبت کنم. معاون دادستان گفت آخر وقت دادگاه، قاضی به شما که اسمتان برده شده وقت خواهد داد. تا ساعت چهار دادگاه ادامه یافت و ناگهان تمام شد و کسی هم به من وقت نداد. متحیر از دادگاه خارج شدم. در حال عبور فرصت کوتاهی پیدا شد که حال مصطفی که گردنش را بسته بود بپرسم. هرچند ظاهراً جز این را نشان می‌داد ولی گفت خوبم و در ادامه از حال من جویا شد و گفت که شنیده است من را به بیمارستان برده‌اند. در راهرو دادگاه به سراغم آمدند و گفتند که قرار است مصاحبه کنی. گفتم چنین قراری با کسی نگذاشته‌ام. گفتند لیست را آقای مرتضوی داده‌اند و اسم شما هم هست. گفتم من مصاحبه نمی‌کنم. وقتی مطمئن شدند حاضر به مصاحبه نیستم فوراً از دادگاه خارجم کردند که با بقیه زندانی‌ها صحبتی نکنم. در بیرون دادگاه خانواده زندانیان جمع شده بودند و با دیدن ما ابراز محبت و ابراز احساسات می‌کردند. به رغم کنترل‌های شدید فهمیدم که آقایان تاج‌زاده، میردامادی و نبوی هم حاضر به مصاحبه نشده‌اند. 
بعد از دادگاه حس غریبی به من می‌گفت که هرگز به ما اجازه دفاع در چنین دادگاهی علنی و در مقابل دوربین‌های تلویزیون و خبرنگاران (هرچند کاملاً تحت کنترل) داده نخواهد شد. چون روشن بود شرط حرف زدن در این دادگاه‌ها این است که متهمین حرف‌های مورد نظر بازجویان را بیان کنند و اظهارات آنان قبل از دادگاه به تأیید بازجویان برسد.
سه‌شنبه 4 شهریور ماه 88
امروز بازجو درباره مطالب دادگاه از من پرسید. به او گفتم: "چرا مطالبی که حتی درباره‌اش بازجویی هم نشده‌ام در کیفرخواست دادستان مطرح شده است؟ این مطالب همه‌اش دروغ است. اینها از کجا آمده است؟" گفت نمی‌داند شاید در اعترافات متهمین دیگر مطرح شده باشد. به او گفتم مگر نمی‌گویید کیان تاجبخش جاسوس است گفت چرا. گفتم شما که مطالب همه سخنران‌های دیروز را قبل از دادگاه کنترل کرده بودید، چرا به او اجازه دادید که بیاید و بگوید تفکر امام خمینی هیچ نسبتی با دموکراسی ندارد. این یک دروغ و ظلم به امام و نظام جمهوری اسلامی ایران است. امام یک دموکراسی سازگار با دین اسلام برای کشور می‌خواست و تفکر امام بهره‌برداری درست از تجربه بشری در زمینه دموکراسی و سازگار کردن آن با احکام اسلام در این چارچوب بود. چرا باید خلاف این مسئله تبلیغ بشود؟ بازجو جواب درستی برای سؤال‌های من نداشت و من بجای همه چیز روی این پوشه بیچاره خط می‌کشیدم. بعدها شنیدم که برخی مأموران درگیر پرونده ما، از این اظهارات تاجبخش خشنود بوده‌اند. علتش برایم قابل فهم نیست و واقعاً باعث تأسف است.
شنبه 7 شهریور 1388
از عصر پنجشنبه تا امروز صبح پوشه نقاشی شده به همراه مطالبی برای ترجمه و سؤالات جدید بازجویان برای پاسخ دادن در سلول انفرادی، در اختیارم بوده است. اخیراً بازجویان روزهای جمعه را تعطیل می‌کنند ولی اصرار دارند که من در روز تعطیل آنها هم از بازجویی خلاص نشوم و با تحویل سؤالات کتبی برای پاسخ دادن در سلول انفرادی سنت بازجویی بی‌امان خود را ادامه می‌دهند. تنها فایده این اقدام بازجویان این است که پوشه نقاشی شده هم در اختیارم قرار می‌گیرد. باقی اوقات پوشه در روی نیمکت بازجویی در اطاق بازجویی باقی می‌ماند. امروز سعی کردم در فراغت بیشتر طرح‌های بزرگتر از یک مربع صفحه شطرنجی را مجسم کرده و خطوطی ترسیم کنم تا بعدا در حین بازجویی این طرح‌ها را هم کاملتر کنم. البته تنها یک خودکار مشکی در اختیار دارم، لذا همیشه احتمال خراب شدن طرح اولیه و تبدیل آن به طرحی متفاوت وجود دارد. بخصوص که ناهمواری‌های بازجویی همچنان بسیار زیاد است و غالبا طرح‌ها در شرایط عصبی و ناخودآگاه کشیده می‌شود.
دوشنبه 9 شهریور 1388 
امروز وقتی به اتاق بازجویی هدایت شدم و پوشه روی میز بازجویی را باز کردم دیدم که یکی از خانه‌های صفحه داخلی پوشه را بازجو یا کمک بازجو نقاشی کرده است. چهار فلش ساده از چهار گوشه مربع به سمت نقطه‌ای سیاه در مرکز مربع رسم شده است. اگر گوشه پایین سمت چپ پوشه را نقطه صفر محور مختصات فرض کنیم و مربع‌ها را شمارش کنیم، نقاشی مربع با مختصات 10 و 27 متعلق به بازجو یا کمک بازجوست.
  پنج‌شنبه 12 شهریور 1388
امروز هشتادمین روزی است که در سلول انفرادی به سر می‌برم. در یک اقدام غیرمنتظره دیروز بازجو از من خواست که با خانواده‌ام تماس تلفنی بگیرم و از آنها بخواهم که فردا به ملاقات من بیایند. امروز پس از نزدیک سه ماه با خانواده‌ام ملاقات کردم. با تأکید بازجو کت و شلوار مچاله شده‌ام را تحویلم دادند تا با لباس عادی به ملاقات بروم. ملاقات در فضایی پراضطراب و درحالی صورت گرفت که علاوه بر کنترل از طریق دوربین، یک نفر از پشت پرده نازکی حرکات ما را کنترل کرده، به اظهاراتمان گوش می‌داد. او مواظب بود که ما درگوشی با هم صحبت نکنیم و در این مورد قدری هم جرو بحثمان شد. هیچکدام گریه نکردیم ولی همسرم و دخترم زینب به طرز مشهودی مضطرب بودند. تنها همسرم و دخترم توانستند چند جمله خصوصی را هنگام روبوسی بیان کنند. البته همان جملات کوتاه بسیار امیدبخش بود و حکایت از روحیه خوب خانواده‌ام داشت. همسرم مهناز خیلی نگران بود اما ظاهری آرام از خود نشان می‌داد. بعدها که از زندان آزاد شدم، ارزش این روحیه قوی را خیلی بیشتر درک کردم. آنها در حالی به من روحیه داده بودند که به شدت نسبت به سرنوشت و وضعیت من نگران بودند و خودشان تحت فشارهای مختلفی قرار داشتند. همسرم مهناز همان روز بازجویی شده بود. 
بعد از ملاقات به فکر افتادم که در زندان کاری برای آنها بکنم. چیزی بنویسم. طرحی بکشم یا یک کاردستی درست کنم. بعد از ظهر که من را به اتاق بازجویی بردند و پوشه زیردستی را دیدم، به ذهنم رسید اگر این پوشه را به من بدهند، هدیه خوبی از زندان برای همسرم مهناز و دخترانم فاطمه و زینب خواهد بود.
 جمعه 13 شهریور 1388
دیشب در پایان بازجویی باز هم تکلیف جمعه من را تحویلم دادند: چند سؤال بازجویی همراه چند مقاله انگلیسی در لای پوشه نقاشی شده. باید مطالب را ترجمه کنم و بر اساس ترجمه‌ها به پرسش‌ها پاسخ دهم. امروز با نگاهی جدی‌تر از همیشه پوشه را ورانداز کردم. کیفیت پوشه خیلی پایین است. پوشه در قسمت‌هایی که دو طرفش نقاشی شده بود، کاملاً آسیب‌پذیرشده است. تصمیم گرفته‌ام که روی پوشه نقاشی نکنم و فقط نقاشی‌های صفحات داخلی پوشه را تکمیل کنم. امروز برای اولین بار به فکرم رسید که اسامی همسرم مهناز و دخترانم فاطمه و زینب را به صورت خط نقاشی بنویسم. مشکل آن است که برخلاف همیشه مداد و پاک‌کنی در کار نیست. من فقط می‌توانم یک بار با خودکار بنویسم و قابل تکرار و اصلاح هم نیست. دست به کار شدم و نام زینب را که ساده‌تر است به صورت ناقص نوشتم. ترجیح می‌دهم که فعلاً بازجوها هیچ تصویر معنی‌داری در پوشه پیدا نکنند. حالا دیگر به‌طور جدی به بیرون بردن پوشه از زندان فکر می‌کنم
چهارشنبه 18 شهریور 1388 
امروز روز نوزدهم از ماه مبارک رمضان است. دیشب پوشه به همراه چند سؤال بازجویی در اختیارم بود. پرسش‌هایی تکراری اما زننده‌تر، توهین‌آمیزتر و مملو از توهم. سؤال‌ها بشدت مرا عصبی کرد. شب احیاء اول را بسیار تلخ گذراندم. رنج خود را از این کج‌فهمی با خدای خودم در میان گذاشتم و البته از خدا خواستم که بازجوهایم را هدایت کند و آنان را از این توهمات و بداندیشی‌ها دور کند. به پرسش‌ها با صراحت پاسخ دادم و در انتها نوشتم که در شب احیاء از این همه کج‌اندیشی به خدا پناه برده‌ام. در حالت عصبی روی پوشه هم خطوطی کشیدم. خطوطی از کلمه ایمان را کشیدم.
پنج‌شنبه 19 شهریور 1388
امروز روز تلخی با بازجو داشتم. از جمله : " در شب احیاء از این همه کج‌اندیشی به خدا پناه بردم" که شب قبل در انتهای پاسخ به سؤالات بازجویی نوشته بودم، به‌شدت عصبانی شد و سخنان بسیار توهین‌آمیزی بیان کرد. من هم به تندی به او پاسخ دادم و از جمله گفتم که واقعا "کج‌اندیشی" همه درک من از این طرز نگاه و رفتار شما نیست. باید کلمات تندتری بکار می‌بردم. اما دل من بیش از آنکه برای خودم بسوزد برای مملکت می‌سوزد که شما با چنین توهمات و کج‌بینی‌هایی مسائل امنیتی آن را اداره می‌کنید. او هم به تندی و با لحنی مملو از تنفر گفت:"... لازم نیست دل تو برای مملکت بسوزد، از خودت دفاع کن که کم نیاوری ."در میان همه تلخی‌ها و جرو بحث‌ها، کشیدن خطوطی بی‌تفکر روی پوشه زیردستی آرامم می‌کرد