دوشنبه/11/ بهمن
مصطفی تاج زاده در ادامه پرسش و پاسخ هائی که از وی منتشر می شود، در پاسخ به سئوالی پیرامون انتخابات آزاد، از جمله نوشت:
در ایامی که مردم با اقدام تاریخی و شعار «رأی من کو؟» پرده ضخیم نظارت نظامی- استصوابی را از صندوق آرا کنار زدند و قدرت خود را به نمایش جهانیان گذاشتند، چشمان من نیز در زندان بر گوشه دیگری از این پرده گشوده شد. به این ترتیب که یکی از بازجوها درباره ضرورت حد و مرزی که انتخابات در جمهوری اسلامی ایران نباید فراتر از آن برود سخن میگفت و معترضانه از من پرسید اگر انتخابات آن طور که تو میگویی صد در صد آزاد برگزار شود و یک بهایی از دل صندوق آرا درآید، باز هم از انتخابات آزاد دفاع میکنی؟
در پاسخ گفتم اول اینکه اگر بعد از 30 سال حاکمیت جمهوری اسلامی، در یک انتخابات آزاد یک بهایی رأی بیاورد وای بر من و تو که نتوانستهایم رضایت اکثریت این ملت را جلب کنیم. در آن صورت به جای زیر سؤال بردن تصمیم و رأی اکثریت مردم، باید از خود بپرسیم مگر ما در این 30 سال با ملت چه کردهایم که اکثریتشان حاضر نیستند به یک نامزد مسلمان رأی بدهند؟ حال آن که مردم در زمان شاه یک مرجع تقلید شیعه را از کنج تبعید برکشیدند و در قلوب خود جای دادند.
همین سؤال و نگرانی تو اعتراف به شکست همه، از جمله خود شماست و نمیتوان دلیلی واضحتر از این بر ناکامی جمهوری اسلامی ایران اقامه کرد. بگذریم از اینکه ادعا و در واقع ترس فوق هیچ نسبتی با ادعای 24 میلیونی آرای آقای احمدینژاد ندارد. اگر واقعاً وی میتواند بیش از 50 درصد آرای واجدان شرایط را به دست آورد، چه ترسی از رقابت با هر نامزد دیگر وجود دارد؟
اصل مسأله این است که حزب پادگانی شهامت پذیرش خطا را ندارد و تفاوت اصلی ما و مدعیان حفظ نظام به شیوه نظامی این است. این قبیل سوءظنها در قبال خواست ملت محصول زندگی در یک محیط بسته و در محافل درونگروهی است که به دنبال خود، اتخاذ روشهای قیم مآبانه علیه ملت را میآورد و توهم برگزیده بودن گروه خودی و شیطانی بودن جامعه غیرخودی را پوششی «دینی» و «خدایی» میدهد. سبزها دچار آن ترسی نیستند که حزب پادگانی را به محاصره درآورده است.
همه ترسها و سوءظنها در قبال آزادی به خاطر مقاومتی است که اکثریت شهروندان در قبال پادگانیسازی سیاست، فرهنگ و اقتصاد از خود نشان میدهند. همچنان که بارها تأکید کردهام، من و بازجویان در مورد ضرورت حفظ اصل «نظام» اختلافی نداشته و نداریم. تفاوت اینجاست که من گستره نظام را به مراتب وسیع تر از پادگانهای نظامی میدانم و در عصر اصلاحات آموختهام که اعتماد و ایمان به مردم و قرار گرفتن در زیر ستاره باران اعتراض و پرسش آنها چیزی از عمر نظام کم نمیکند، بلکه بر عمر آن میافزاید. اگر دستاورد انقلاب اسلامی و رهبری آن را جمهوری اسلامی ایران بدانیم (نه نظریه ولایت فقیه که به عنوان یک نظریه فقهی قبل از امام وجود داشته است و پس از او نیز در میان انواع دیگر تئوریهای فقهی حضور خواهد داشت) و حقوق مردم را پاس بداریم، دغدغهای در خصوص رأی مردم نخواهیم داشت .
حضور من و امثال من در زندان و واکنش سرکوبگرانه در قبال مطالبه مردم ناشی از ترس حزب پادگانی از رأی آوردن مفروض یک بهایی نیست، بلکه آنان نظام برخاسته از انقلاب و استمرار یافته در 27 سال ماقبل خودشان را بیگانه با اهداف پادگانی خود میبینند و به همین سبب از بهایی- صهیونیستی نمایاندن جنبش مردمی و حتی نخستوزیر امام ابایی ندارند. به همین دلیل است که نه فقط میکوشند فرزندان انقلاب و امام را از گردونه رقابتهای انتخاباتی حذف کنند، بلکه تلاش وافری مبذول میدارند تا آنان را به جرم تلاش برای شرکت در انتخابات و اصلاح مدیریت کشور در زندانها حبس کنند.
۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه
۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه
میرحسین : اتکای جنبش سبز به مردم را افتخار آن می دانم
شنبه, ۹ بهمن, ۱۳۸۹
چکیده :بنده ضمن تکذیب هرگونه و هر مقدار استفاده ازکمکهای بیگانگان، اتکای جنبش سبز و همراهان آن را به مردم کشورمان جزو افتخارات جنبش می دانم. راویان دروغگوی این روایت سراپا کذب شبیه همان خطیب نماز جمعه ای هستند که ادعا کرد امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به سران جنبش سبز کمک کرده وتفرعن او هنوز به او اجازه نداده است که ازاین دروغ توبه...
برخی از سایت های وابسته به دولت در روزهای اخیر نوشته اند که محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، یک فعال اقتصادی را متقاعد کرده برای تاسیس یک ایستگاه رادیویی برای معترضان پس از انتخابات، میلیونها دلار به میرحسین موسوی کمک کند.
موسوی در یادداشت کوتاهی که در اختیار کلمه قرار داده، ضمن تکذیب این خبر پراکنی، بر این موضوع تاکید کرده است که اتکای جنبش سبز و همراهان آن را به مردم کشور جزو افتخارات جنبش می داند.
به گزارش کلمه متن یادداشت کوتاه میرحسین به شرح زیر است:
بسمه تعالی
پرونده سازان و اعتراف گیران به نقل از گزارشی آشفته، تیتر زده اند که محمود عباس فلسطینی به یک مامور امریکائی گزارش داده است که سال گذشته به یک تاجرفلسطینی گفته است «به موسوی در ایران پنجاه میلیون دلار برای تاسیس رادیو کمک کند.» البته مطابق معمول دروغگویان همین خبر کذب را به شکلی تغییر داده اند که گوئی ابومازن معروف، که امروز کوس رسوائی او بر سر هر کوی و برزن زده شده، پنجاه میلیون دلار در این زمینه پرداخت کرده است.
بنده ضمن تکذیب هرگونه و هر مقدار استفاده ازکمکهای بیگانگان، اتکای جنبش سبز و همراهان آن را به مردم کشورمان جزو افتخارات جنبش می دانم. راویان دروغگوی این روایت سراپا کذب شبیه همان خطیب نماز جمعه ای هستند که ادعا کرد امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به سران جنبش سبز کمک کرده وتفرعن او هنوز به او اجازه نداده است که ازاین دروغ توبه کند.
میرحسین موسوی
۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه
تکذیبیه دفتر مهدی کروبی: شرایط روحی کسانی آشفته است که بدنبال ضایع کردن حقوق مردم و پاشیدن تخم تفرقه هستند
تحول سبز: دفتر مهدی کروبی برخی مطالب منتشرشده به نقل از وی درباره دیدار اخیر سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی را تکذیب کرد. به گزارش سایت سحام نیوز در بخشی از این تکذیبیه آمده است: پیش از این برخی رسانههای وابسته به جریان اقتدارگرابا هدف تفرقه افکنی و ایجاد جو روانی به نقل از آقای کروبی گزارش داده بودند که ”خاتمی همان کسی بود که مدام از سیاستهای هاشمی گلایه داشت، حال چه شده اینها با هم مینشینند!؟” در بخش دیگری از این شایعه پراکنی ها آمده بود که” آقای کروبی که این روزها شرایط روحی بدی دارد، برای استراحت به شمال عزیمت کردهاست!!” دفتر دبیرکل حزب اعتماد ملی در اطلاعیهای در واکنش به این اخبار اعلام کرد: در روزهای اخیر برخی وسایل ارتباط جمعی جریان اقتدار گرا، اخبار و مطالب مختلفی را به آقای کروبی نسبت دادهاند که کذب محض است. این اطلاعیه میافزاید: نظرات و دیدگاههای آقای کروبی از طریق سایت سحام نیوز منتشر می گردد و سایر نکات و مطالب را دفتر ایشان به طریق مرسوم در اختیار وسائل ارتباط جمعی قرار میدهد. در پایان این تکذیبیه آمده است: متاسفانه شرایط روحی و روانی کسانی آشفته و پریشان است که بدنبال ضایع کردن حقوق مردم و پاشیدن تخم تفرقه در میان آنهاست. پریشانی و آشفتگی از آن کسانیست که همیشه تنها راه برای پیشبرد اهدافشان را در دروغ و افتراء و شایعه پراکنی جستجو می کنند. لازم به توضیح است که رسانه ها و سایت های جریان اقتدارگرابرای جذب مخاطب و با هدف تفرقه افکنی هر از چندگاهی اقدام به انتشار خبرهای کذب و غیرواقعی می نمایند
۱۳۸۹ بهمن ۵, سهشنبه
پایه های قدرت در قم می لرزد؟ نیلوفر زارع
جرس : پایگاه روحانیون مخالف یا منتقد رهبر جمهوری اسلامی در شهر قم از چنان گستردگی و قدرتی برخوردار شده که نزدیکان آقای خامنه ای اکنون خود را ناگزیر از اعتراف به آن می بینند. به تازگی "احمد علم الهدی" امام جمعه موقت مشهد در اظهاراتی که می توان آن را بی سابقه تلقی کرد دست به طبقه بندی طیف مخالفان رهبر ایران در حوزه علمیه زده و به صراحت گفته است که سفرهای مکرر آقای خامنه ای در چند ماه اخیر به شهر قم برای کاستن از دامنه مخالفت ها علیه شیوه رهبری اش بوده است.
علم الهدی در تحلیل خود از طیف های مخالف رهبر ایران به گروه هایی همچون روحانیون سنتی ، نواندیشان دینی وابسته به آیت الله جوادی آملی، نواندیشان دینی علاقه مند به فلسفه غرب ، برخی اساتید جوان و بیوت برخی مراجع اشاره کرده و گفته است که این گروه ها در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری یا سکوت کردند یا به تعبیر او از " جریان فتنه" حمایت کردند. اذعان به گستردگی مخالفت ها علیه رهبر ایران در شهر قم که پایتخت مذهبی ایران به شمار می رود تاییدی است بر مجموعه تحلیل ها و گزارشها که از افول اعتبار و نفوذ آقای خامنه ای در این شهر حکایت دارند.علم الهدی البته در نتیجه گیری تحلیل خود مدعی شده که اقای خامنه ای در سفرهای مکرر به شهر قم توانسته است اعتراضها را فروبنشاند اما به نظر می رسد که این ادعا با هدف دلگرمی دادن به هواداران حکومت ابراز شده، چرا که گزارشهای مستقل نه تنها تایید کننده این ادعا نیست بلکه حکایت از افزایش دامنه اختلاف روحانیون منتقد با رهبر ایران دارد.
رد پایی از یک سیاست
درباره انگیزه ها و اهداف رهبر ایران از سفرهای مکرر به قم طی دو ماه گذشته، تحلیل ها و گمانه زنی های فراوانی صورت گرفته است اما غالب ناظران سیاسی مستقل معتقدند این سفر تلاشی برای احیای مشروعیت رهبر جمهوری اسلامی بوده است.آقای خامنه ای در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری با موجی از اعتراض ها میان روحانیون بلند پایه شهر قم روبرو شد و به دلیل هدایت سرکوب های سیاسی و حمایت از دولت احمدی نژاد مورد ملامت قرار گرفت. بسیاری از این اعتراض ها به صورت علنی و بسیاری دیگر نیز از طریق مراودات و مکاتبات خصوصی ابراز شدند با این حال شواهدی که نشان دهنده توجه رهبر ایران به خواست روحانیون منتقد باشد دیده نمی شود. ناظران در عوض می گویند که حکومت برای کاستن از دامنه بحران مشروعیت رهبری در شهر قم، دو سیاست همزمان را اتخاد کرده که یکی تقویت جریان همسو با استفاده از اهرم های مالی و اعتباری و دیگری تهدید و سرکوب روحانیت معترض است. در طبقه بندی جریان های منتقد رهبری که به تازگی توسط امام جمعه موقت مشهد انجام شده است می توان رد پای این دو سیاست را به خوبی مشاهده کرد.
همه منتقدان رهبری
گستره اعتراض ها علیه رهبر ایران در شهر قم همان طور که احمد علم الهدی نیز به آن اعتراف کرده است تنها محدود به برخی مراجع بلند پایه و روحانیون نواندیش نمی شود با این حال او تلاش کرده اعتراض گسترده حوزویان و روحانیون شهر قم را توطئه ای شکل گرفته توسط رهبران جنبش سبز معرفی کند. علم الهدی در همین راستا مدعی شده " آنها ( رهبران جنبش سبز ) ميخواستند با استفاده از شگردي و از طريق ايجاد يكسري جريانها در حوزه، حركتي از درون حوزه بر ضد نظام و رهبري آغاز شود و تحليل آنها اين بود كه اگر اين حركت توسعه يابد، يقيناً صددرصد كوبنده خواهد شد." وی سپس در تشریح جریان های منتقد رهبری از دو گروه روحانیون سنتی و نواندیشان دینی علاقه مند به فلسفه غرب یاد کرده و برای بی اعتبار کردن روحانیت سنتی آنها را افرادی متحجر خوانده که با هر تغییری مخالف هستند. کاربرد روحانیت متحجر توسط علم الهدی در شرایطی است که نواندیشان دینی ، شخص وی را از چهره های شاخص جریان تحجر معرفی می کنند و در عوض طیفی که علم الهدی آنها را متحجر خوانده را روحانیون سنت گرایی می دانند که خواهان آلوده نشدن دین به ابتلائات سیاسی هستند. علاوه بر این دو گروه،امام جمعه مشهد از روحانیون نزدیک به "آیت الله جوادی آملی" که در تحولات پس از انتخابات حاضر به حمایت از آقای خامنه ای نشدند نیز انتقاد کرده و گفته است که "آنها در قضيه فتنه، ژست آكادميك گرفتند و كنار ايستاند." او سپس اعتراض بیوت برخی مراجع مستقل به وضع موجود را نیز ناشی از یک برنامه ریزی بیرونی دانسته و ادعا کرده " ميشود عناصر و عواملي را انتخاب كرد و حركتي تحت عنوان "بيوت مراجع" مقابل رهبري ايجاد كرد اگرچه مقام مرجعيت در اين جريان دخالت نداشته باشد. او همچنین برخی اساتید جوان حوزه را نیز فریب خورده توسط مخالفان حکومت معرفی کرده و گفته که این اساتید گرچه در موضع مقابله با نظام و رهبری قرار نگرفتند اما به شکل یک جریان مطالباتی درآمدند که می خواستند انتظارات خود را در دیدار با نمایندگان حکومت پیش ببرند.
علم الهدی در نتیجه گیری نهایی اش از مخالفت های روحانیون با رهبر جمهوری اسلامی همه این مخالفت ها را توطئه ای برنامه ریزی شده تلقی کرده و سپس مدعی شده که آقای خامنه ای با سفر به شهر قم تمام توطئه ها را برای همیشه فروخوابانده است. از نگاه ناظران، نتیجه گیری علم الهدی از سفر رهبری به پایتخت ایدئولوژيک جمهوری اسلامی چیزی جز یک نتیجه گیری تبلیغاتی برای اقناع گروه های وابسته به حکومت نیست و پایه ای در واقعیت ندارد.علم الهدی همان کسی است که در جریان تجمع نهم دی سال گذشته در میدان انقلاب تهران مخالفان حکومت را مشتی بزغاله و گوساله نامید و حدود یک ماه پیش در مجلس شورای اسلامی به دلیل " بصیرت افزایی " پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی مورد تقدیر قرار گرفت.
اعتراض های رسا
چاره جویی برای کاستن از ابعاد بحران مشروعیت رهبری در شهر قم با استفاده از دو شیوه تطمیع و تهدید طی ماه های اخیر همواره در جریان بوده است. تهدید و سرکوب روحانیون منتقد در واقع از همان نخستین هفته های پس از انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد. بازداشت روحانیون سرشناس مخالف رهبری در قم و اعمال فشار بر بیت برخی مراجع عالی مقام نظیر "آیت الله العظمی منتظری" و "آیت الله صانعی" بخشی از این پروژه سرکوب بود. با این حال سرکوب ها مانع از ابراز اعتراض های علنی نسبت به رهبری آقای خامنه ای نشد. آیت الله العظمی منتظری در واپسین ماه های حیات اش مخالف های صریحی را نسبت به رهبر جمهوری اسلامی ابراز کرد و شهریور ماه سال گذشته با نگارش نامه ای خطاب به سایر مراجع تقلید، از آنها خواست که با "شکستن قفل سکوت نه تنها مانع از بهره برداری حاکمیت به سود خود شوند بلکه به دفاع از حیثیت و آبروی دین و مذهب پردازند تا مبادا در نزد مردم چنین تلقی شود که روحانیت موافق و مؤید اقدامات ناصواب حکومت است." علاوه بر این مرجع بلندپایه که مراسم خاکسپاری اش در دی ماه سال پیش به یکی از عظیم ترین گردهمایی های هواداران جنبش سبز تبدیل شد برخی دیگر از مراجع مستقل نیز با انتقادهای مداوم خود از وضع موجود باعث آشفتگی جریان حاکم شده اند. برای مثال آیت الله صانعی در یکی از آخرین اظهارنظرهایش به فاصله گرفتن انقلاب اسلامی از اهداف اولیه خود اشاره کرده و گفته" یک انقلاب زمانی از اهداف خود فاصله می گیرد که انسان های آزاده و انقلابیون حتی امنیت ابراز سخن هم نداشته باشند." "آیت الله بیات زنجانی" از دیگر مراجع منتقد ساکن قم نیز امسال در پیامی به مناسبت فرارسیدن محرم، قیام امام حسین را قیامی علیه خودکامگی حکومت یزید خواند و اظهار داشت :" خروج امام حسینابنعلی(ع)، خروج بر حکومت جائری بود که سیرهاش دوری از تزکیه نفس و راهش، منتهی به شرک بود ، چراکه حکومت خودکامه، سرآغاز شرک خواهد بود." اعتراض مراجع مستقل تنها به شهر قم محدود نبوده و آیت الله دستغیب از مراجع تقلید ساکن شیراز و آیت الله طاهری اصفهانی از مراجع شهر اصفان نیز طی ماه های پس از انتخابات اعتراض های علنی فراوانی را نسبت به حکومت ابراز داشته اند. آیت الله دستغیب در یکی از صریح ترین اظهارات خود گفته " هیچیک از مراجع وضع فعلی را تایید نمیکنند، چون نه جمهوری است و نه اسلامی " و آیت الله طاهری اصفهانی نیز در پیامی پس از هتاکی هواداران حکومت به سیدحسن خمینی گفت :" باندهای مشکوک بر مقدرات نظام و کشور سلطه دارند."
آزار مراجع آزاده
مخالفت های علنی مراجع مستقل با شیوه رهبری جمهوری اسلامی ایران باعث تحمیل فشارهای شدیدی از سوی حکومت به آنها شده است. برای مثال بیوت مرجع فقید آیت الله العظمی منتظری و آیت الله صانعی طی ماه های پس از انتخابات بارها مورد تعرض لباس شخصی های وابسته به حکومت قرار گرفته است. دفاتر این مراجع در شهرهای کشور پلمپ شده ، سایت های اینترنتی آنها و برخی دیگر از مراجع فیلتر شده و همچنان مجموعه ای فراوان از تضییقات علیه آنها یا بیوتشان اعمال می شود. مراجع مستقل با این وجود در حمایت و پشتیباتی از کسانی که قربانی سرکوب های سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری شده اند ثابت قدم به نظر می رسند و دلجویی آنان از خانواده های زندانیان سیاسی بیانگر همین پشتیبانی است. در طرف دیگر حکومت در نگرانی از رشد روزافزون پایگاه مردمی مراجع مستقل به افزایش فشارهای امنیتی و تبلیغی علیه آنها رو آورده است و این فشار تبلیغاتی تا حدی بالا رفته که برای نمونه "حسین شریعتمداری" مدیرمسوول روزنامه کیهان اخیرا در یادداشتی دیدار و دلجویی مراجع از خانواده زندانیان را ریختن آب به آسیاب دشمن خوانده و برای آنها تعیین تکلیف کرده است.
نسخه ای برای همه !
علاوه بر تهدید مراجع و روحانیون معترض سیاست تطمیع نیز در قالب حکومتی کردن حوزه های علمیه پیش رفته است. چنان که برای اثبات این مدعا می توان به تغییر مدیر حوزه علمیه قم از "هاشم حسینی بوشهری" به "مرتضی مقتدایی" و ایجاد مراکز مختلف حمایتی حوزه همانند مرکز خدمات حوزه های علمیه به ریاست حجه الاسلام نواب و یا مراکز تخصصی در حوزه اشاره کرد. ناظران همچنین تغییر مدیران آموزشی حوزه علمیه و به تبع آن انقلاب در سیستم آموزشی حوزه علمیه و به طور مثال طرح استاد محوری که از دانشگاه کپی برداری شده و عزل بسیاری از اساتید حوزه که بعد از انتخابات ریاست جمهوری مواضع تندی علیه دولت احمدی نژاد داشتند را متاثر از دستور رهبر جمهوری اسلامی و مراجع حامی دانسته و معتقدند که کارکرد اصلی این سیاست ها وابسته کردن بیش از پیش حوزه علمیه به حکومت است. بر همین اساس آنها سفرهای مکرر رهبری به شهر قم طی ماه های اخیر را نیز در راستای بسط قدرت حکومتی در مناسبات حوزه می دانند و می گویند رهبر ایران و مشاورانش قصد دارند به پشتوانه اهرم های مالی و تغییر ساختارهای اداری در حوزه مانع از ریزش مشروعیت حکومت شوند. این هدفی است که برآورده شدنش با اما و اگرهای فراوانی روبروست . اگر مخالفان رهبری در میان روحانیون صرفا افرادی وابسته به یک جریان سیاسی یا اعتقادی بودند شاید چنین سیاست هایی می توانست در بازداشتن آنها موثر باشد اما طیف متنوع مخالفان آقای خامنه ای که امام جمعه مشهد هم به آن اعتراف کرده است بی ثمر بودن سیاست های تهدید و تطمیع را آشکار می سازد. چنان که پس از سپری شدن ماه ها از اجرای این سیاست دو گانه شواهدی مبنی بر ترمیم مشروعیت رهبر ایران در حوزه علمیه مشاهدده نمی شود.
علم الهدی در تحلیل خود از طیف های مخالف رهبر ایران به گروه هایی همچون روحانیون سنتی ، نواندیشان دینی وابسته به آیت الله جوادی آملی، نواندیشان دینی علاقه مند به فلسفه غرب ، برخی اساتید جوان و بیوت برخی مراجع اشاره کرده و گفته است که این گروه ها در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری یا سکوت کردند یا به تعبیر او از " جریان فتنه" حمایت کردند. اذعان به گستردگی مخالفت ها علیه رهبر ایران در شهر قم که پایتخت مذهبی ایران به شمار می رود تاییدی است بر مجموعه تحلیل ها و گزارشها که از افول اعتبار و نفوذ آقای خامنه ای در این شهر حکایت دارند.علم الهدی البته در نتیجه گیری تحلیل خود مدعی شده که اقای خامنه ای در سفرهای مکرر به شهر قم توانسته است اعتراضها را فروبنشاند اما به نظر می رسد که این ادعا با هدف دلگرمی دادن به هواداران حکومت ابراز شده، چرا که گزارشهای مستقل نه تنها تایید کننده این ادعا نیست بلکه حکایت از افزایش دامنه اختلاف روحانیون منتقد با رهبر ایران دارد.
رد پایی از یک سیاست
درباره انگیزه ها و اهداف رهبر ایران از سفرهای مکرر به قم طی دو ماه گذشته، تحلیل ها و گمانه زنی های فراوانی صورت گرفته است اما غالب ناظران سیاسی مستقل معتقدند این سفر تلاشی برای احیای مشروعیت رهبر جمهوری اسلامی بوده است.آقای خامنه ای در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری با موجی از اعتراض ها میان روحانیون بلند پایه شهر قم روبرو شد و به دلیل هدایت سرکوب های سیاسی و حمایت از دولت احمدی نژاد مورد ملامت قرار گرفت. بسیاری از این اعتراض ها به صورت علنی و بسیاری دیگر نیز از طریق مراودات و مکاتبات خصوصی ابراز شدند با این حال شواهدی که نشان دهنده توجه رهبر ایران به خواست روحانیون منتقد باشد دیده نمی شود. ناظران در عوض می گویند که حکومت برای کاستن از دامنه بحران مشروعیت رهبری در شهر قم، دو سیاست همزمان را اتخاد کرده که یکی تقویت جریان همسو با استفاده از اهرم های مالی و اعتباری و دیگری تهدید و سرکوب روحانیت معترض است. در طبقه بندی جریان های منتقد رهبری که به تازگی توسط امام جمعه موقت مشهد انجام شده است می توان رد پای این دو سیاست را به خوبی مشاهده کرد.
همه منتقدان رهبری
گستره اعتراض ها علیه رهبر ایران در شهر قم همان طور که احمد علم الهدی نیز به آن اعتراف کرده است تنها محدود به برخی مراجع بلند پایه و روحانیون نواندیش نمی شود با این حال او تلاش کرده اعتراض گسترده حوزویان و روحانیون شهر قم را توطئه ای شکل گرفته توسط رهبران جنبش سبز معرفی کند. علم الهدی در همین راستا مدعی شده " آنها ( رهبران جنبش سبز ) ميخواستند با استفاده از شگردي و از طريق ايجاد يكسري جريانها در حوزه، حركتي از درون حوزه بر ضد نظام و رهبري آغاز شود و تحليل آنها اين بود كه اگر اين حركت توسعه يابد، يقيناً صددرصد كوبنده خواهد شد." وی سپس در تشریح جریان های منتقد رهبری از دو گروه روحانیون سنتی و نواندیشان دینی علاقه مند به فلسفه غرب یاد کرده و برای بی اعتبار کردن روحانیت سنتی آنها را افرادی متحجر خوانده که با هر تغییری مخالف هستند. کاربرد روحانیت متحجر توسط علم الهدی در شرایطی است که نواندیشان دینی ، شخص وی را از چهره های شاخص جریان تحجر معرفی می کنند و در عوض طیفی که علم الهدی آنها را متحجر خوانده را روحانیون سنت گرایی می دانند که خواهان آلوده نشدن دین به ابتلائات سیاسی هستند. علاوه بر این دو گروه،امام جمعه مشهد از روحانیون نزدیک به "آیت الله جوادی آملی" که در تحولات پس از انتخابات حاضر به حمایت از آقای خامنه ای نشدند نیز انتقاد کرده و گفته است که "آنها در قضيه فتنه، ژست آكادميك گرفتند و كنار ايستاند." او سپس اعتراض بیوت برخی مراجع مستقل به وضع موجود را نیز ناشی از یک برنامه ریزی بیرونی دانسته و ادعا کرده " ميشود عناصر و عواملي را انتخاب كرد و حركتي تحت عنوان "بيوت مراجع" مقابل رهبري ايجاد كرد اگرچه مقام مرجعيت در اين جريان دخالت نداشته باشد. او همچنین برخی اساتید جوان حوزه را نیز فریب خورده توسط مخالفان حکومت معرفی کرده و گفته که این اساتید گرچه در موضع مقابله با نظام و رهبری قرار نگرفتند اما به شکل یک جریان مطالباتی درآمدند که می خواستند انتظارات خود را در دیدار با نمایندگان حکومت پیش ببرند.
علم الهدی در نتیجه گیری نهایی اش از مخالفت های روحانیون با رهبر جمهوری اسلامی همه این مخالفت ها را توطئه ای برنامه ریزی شده تلقی کرده و سپس مدعی شده که آقای خامنه ای با سفر به شهر قم تمام توطئه ها را برای همیشه فروخوابانده است. از نگاه ناظران، نتیجه گیری علم الهدی از سفر رهبری به پایتخت ایدئولوژيک جمهوری اسلامی چیزی جز یک نتیجه گیری تبلیغاتی برای اقناع گروه های وابسته به حکومت نیست و پایه ای در واقعیت ندارد.علم الهدی همان کسی است که در جریان تجمع نهم دی سال گذشته در میدان انقلاب تهران مخالفان حکومت را مشتی بزغاله و گوساله نامید و حدود یک ماه پیش در مجلس شورای اسلامی به دلیل " بصیرت افزایی " پس از انتخابات ریاست جمهوری اسلامی مورد تقدیر قرار گرفت.
اعتراض های رسا
چاره جویی برای کاستن از ابعاد بحران مشروعیت رهبری در شهر قم با استفاده از دو شیوه تطمیع و تهدید طی ماه های اخیر همواره در جریان بوده است. تهدید و سرکوب روحانیون منتقد در واقع از همان نخستین هفته های پس از انتخابات ریاست جمهوری آغاز شد. بازداشت روحانیون سرشناس مخالف رهبری در قم و اعمال فشار بر بیت برخی مراجع عالی مقام نظیر "آیت الله العظمی منتظری" و "آیت الله صانعی" بخشی از این پروژه سرکوب بود. با این حال سرکوب ها مانع از ابراز اعتراض های علنی نسبت به رهبری آقای خامنه ای نشد. آیت الله العظمی منتظری در واپسین ماه های حیات اش مخالف های صریحی را نسبت به رهبر جمهوری اسلامی ابراز کرد و شهریور ماه سال گذشته با نگارش نامه ای خطاب به سایر مراجع تقلید، از آنها خواست که با "شکستن قفل سکوت نه تنها مانع از بهره برداری حاکمیت به سود خود شوند بلکه به دفاع از حیثیت و آبروی دین و مذهب پردازند تا مبادا در نزد مردم چنین تلقی شود که روحانیت موافق و مؤید اقدامات ناصواب حکومت است." علاوه بر این مرجع بلندپایه که مراسم خاکسپاری اش در دی ماه سال پیش به یکی از عظیم ترین گردهمایی های هواداران جنبش سبز تبدیل شد برخی دیگر از مراجع مستقل نیز با انتقادهای مداوم خود از وضع موجود باعث آشفتگی جریان حاکم شده اند. برای مثال آیت الله صانعی در یکی از آخرین اظهارنظرهایش به فاصله گرفتن انقلاب اسلامی از اهداف اولیه خود اشاره کرده و گفته" یک انقلاب زمانی از اهداف خود فاصله می گیرد که انسان های آزاده و انقلابیون حتی امنیت ابراز سخن هم نداشته باشند." "آیت الله بیات زنجانی" از دیگر مراجع منتقد ساکن قم نیز امسال در پیامی به مناسبت فرارسیدن محرم، قیام امام حسین را قیامی علیه خودکامگی حکومت یزید خواند و اظهار داشت :" خروج امام حسینابنعلی(ع)، خروج بر حکومت جائری بود که سیرهاش دوری از تزکیه نفس و راهش، منتهی به شرک بود ، چراکه حکومت خودکامه، سرآغاز شرک خواهد بود." اعتراض مراجع مستقل تنها به شهر قم محدود نبوده و آیت الله دستغیب از مراجع تقلید ساکن شیراز و آیت الله طاهری اصفهانی از مراجع شهر اصفان نیز طی ماه های پس از انتخابات اعتراض های علنی فراوانی را نسبت به حکومت ابراز داشته اند. آیت الله دستغیب در یکی از صریح ترین اظهارات خود گفته " هیچیک از مراجع وضع فعلی را تایید نمیکنند، چون نه جمهوری است و نه اسلامی " و آیت الله طاهری اصفهانی نیز در پیامی پس از هتاکی هواداران حکومت به سیدحسن خمینی گفت :" باندهای مشکوک بر مقدرات نظام و کشور سلطه دارند."
آزار مراجع آزاده
مخالفت های علنی مراجع مستقل با شیوه رهبری جمهوری اسلامی ایران باعث تحمیل فشارهای شدیدی از سوی حکومت به آنها شده است. برای مثال بیوت مرجع فقید آیت الله العظمی منتظری و آیت الله صانعی طی ماه های پس از انتخابات بارها مورد تعرض لباس شخصی های وابسته به حکومت قرار گرفته است. دفاتر این مراجع در شهرهای کشور پلمپ شده ، سایت های اینترنتی آنها و برخی دیگر از مراجع فیلتر شده و همچنان مجموعه ای فراوان از تضییقات علیه آنها یا بیوتشان اعمال می شود. مراجع مستقل با این وجود در حمایت و پشتیباتی از کسانی که قربانی سرکوب های سیاسی پس از انتخابات ریاست جمهوری شده اند ثابت قدم به نظر می رسند و دلجویی آنان از خانواده های زندانیان سیاسی بیانگر همین پشتیبانی است. در طرف دیگر حکومت در نگرانی از رشد روزافزون پایگاه مردمی مراجع مستقل به افزایش فشارهای امنیتی و تبلیغی علیه آنها رو آورده است و این فشار تبلیغاتی تا حدی بالا رفته که برای نمونه "حسین شریعتمداری" مدیرمسوول روزنامه کیهان اخیرا در یادداشتی دیدار و دلجویی مراجع از خانواده زندانیان را ریختن آب به آسیاب دشمن خوانده و برای آنها تعیین تکلیف کرده است.
نسخه ای برای همه !
علاوه بر تهدید مراجع و روحانیون معترض سیاست تطمیع نیز در قالب حکومتی کردن حوزه های علمیه پیش رفته است. چنان که برای اثبات این مدعا می توان به تغییر مدیر حوزه علمیه قم از "هاشم حسینی بوشهری" به "مرتضی مقتدایی" و ایجاد مراکز مختلف حمایتی حوزه همانند مرکز خدمات حوزه های علمیه به ریاست حجه الاسلام نواب و یا مراکز تخصصی در حوزه اشاره کرد. ناظران همچنین تغییر مدیران آموزشی حوزه علمیه و به تبع آن انقلاب در سیستم آموزشی حوزه علمیه و به طور مثال طرح استاد محوری که از دانشگاه کپی برداری شده و عزل بسیاری از اساتید حوزه که بعد از انتخابات ریاست جمهوری مواضع تندی علیه دولت احمدی نژاد داشتند را متاثر از دستور رهبر جمهوری اسلامی و مراجع حامی دانسته و معتقدند که کارکرد اصلی این سیاست ها وابسته کردن بیش از پیش حوزه علمیه به حکومت است. بر همین اساس آنها سفرهای مکرر رهبری به شهر قم طی ماه های اخیر را نیز در راستای بسط قدرت حکومتی در مناسبات حوزه می دانند و می گویند رهبر ایران و مشاورانش قصد دارند به پشتوانه اهرم های مالی و تغییر ساختارهای اداری در حوزه مانع از ریزش مشروعیت حکومت شوند. این هدفی است که برآورده شدنش با اما و اگرهای فراوانی روبروست . اگر مخالفان رهبری در میان روحانیون صرفا افرادی وابسته به یک جریان سیاسی یا اعتقادی بودند شاید چنین سیاست هایی می توانست در بازداشتن آنها موثر باشد اما طیف متنوع مخالفان آقای خامنه ای که امام جمعه مشهد هم به آن اعتراف کرده است بی ثمر بودن سیاست های تهدید و تطمیع را آشکار می سازد. چنان که پس از سپری شدن ماه ها از اجرای این سیاست دو گانه شواهدی مبنی بر ترمیم مشروعیت رهبر ایران در حوزه علمیه مشاهدده نمی شود.
۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه
رویش سبز در جمع روحانیون موقعیت متزلزل رهبر در حوزه علمیه چند پاره قم
آیتالله احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان، هدف از سفرهای متعدد آیتالله خامنهای به شهر قم را «مدیریت فتنه» دانسته، چراکه به گفته وی «جریانهای حوزه به مراتب شدیدتر از «فتنه ۸۸» بود.
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از سفر ۱۰ روزهای که در آبان ماه امسال، به شهر قم داشت، چندین بار شهر قم سفر کرد و از جمله با شماری از مراجع و روحانیون مقیم قم دیدار کرد.
اکنون، آیتالله علمالهدی، امام جمعه مشهد، که تندترین حملهها را به مخالفان دولت داشته و حتی در ۹ دی ماه سال گذشته، آنها را «گوساله» و «بزغاله» خوانده بود، هدف از سفرهای متعدد آیتالله خامنهای را «مدیریت فتنه» عنوان کرده است
آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، پس از سفر ۱۰ روزهای که در آبان ماه امسال، به شهر قم داشت، چندین بار شهر قم سفر کرد و از جمله با شماری از مراجع و روحانیون مقیم قم دیدار کرد.
اکنون، آیتالله علمالهدی، امام جمعه مشهد، که تندترین حملهها را به مخالفان دولت داشته و حتی در ۹ دی ماه سال گذشته، آنها را «گوساله» و «بزغاله» خوانده بود، هدف از سفرهای متعدد آیتالله خامنهای را «مدیریت فتنه» عنوان کرده است
۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه
نظام ج. اسلامی گرفتار سرطان خون اسرائیلی شده
این گزارش کوتاه برای انتشار دراختیار پیک نت قرار گرفته است:
1- مجلس خبرگان قرار است بزودی تشکیل جلسه بدهد. آقای خامنه ای در سفرهای اخیر خود به قم، که قرار بود با سفر به مشهد و دیدار با علمای این شهر کامل شود، برخی زمینه ها را برای ایجاد تغییرات در ترکیب مجلس خبرگان سنجیده بود. از جمله تغییر رئیس این مجلس و در آوردن آن از دست هاشمی رفسنجانی. از آنجا که زمینه این امر در دیدار با علمای قم فراهم نشد، سفر به مشهد به عقب افتاد و قرار شد در محل میان علما رایزنی هائی ترتیب داده شود تا در صورت سفر ایشان به مشهد، ماجرای قم تکرار نشود. یعنی سفرهای مکرر و دیدارهای بی نتیجه.
2- خواص با بصیرت که آقای خامنه ای را محاصره کرده و شبانه روز او را از سقوط نظام و یا حداقل سقوط ایشان از ولایت می ترسانند، با توجه به این که حداقل دراین مرحله نمی توانند هاشمی را کنار بگذارند، به این نتیجه رسیده اند که آیت الهه مهدوی کنی را مطرح کنند. آیت الله کنی فرد مطلوب نظر آنها برای ریاست مجلس خبرگان نیست، اما به دو دلیل می خواهند ایشان را جلو بیاندازند. اولا بمنظور مقابل قرار دادن کنی و هاشمی و جدا کردن آنها از هم و دوم به این دلیل که آیت الله کنی بشدت بیمار و مسن است و امیدی به بقای عمر او نیست و فعلا با عصای او از پل هاشمی می خواهند بگذرند تا در فرصت بعدی فرد مورد نظر خود را رئیس مجلس خبرگان کنند. هاشمی در جلسه گذشته مجلس خبرگان این حدس را زده بود و به همین دلیل خود در حضور همه اعضاء شخصا از آقای کنی خواست تا ریاست این مجلس را قبول کند و ایشان نپذیرفت و به همین دلیل بعید است این بار داوطلب شود.
3- از آنجا که مجلس خبرگان بدلیل حضور عده ای روحانی دستچین شده که از فیلتر آیت الله جنتی و آیت الله محمد یزدی عبور کرده اند، فاقد اعتبار مذهبی است و روحانیون بلند پایه حوزه قم آن را بازیچه دست شورای نگهبان و بیت رهبری می دانند، آیت الله های قم و مشهد و اصفهان عملا یک جبهه در برابر این مجلس تشکیل داده اند. به همین دلیل، آقای خامنه ای از آن وحشت دارد که این مجلس تصمیمی برای تغییر ترکیب رهبری آن و یا انتخاب قائم مقام بگیرد و مراجع با صدور اطلاعیه هائی آن را رد کنند.
4- مسئله بسیار مهم دیگری که ظاهرا با تشکیل مجلس خبرگان در ارتباط نیست، اما محافل مهم سیاسی ایران آن را نیز در همین ارتباط می دانند، گزارش مستندی است که گویا توسط هاشمی رفسنجانی تهیه شده و دراختیار رهبری قرارگرفته است. در این گزارش ادله متقنی درباره نفوذ کامل عوامل اسرائیل در نظام ارائه شده است. حتی گفته می شود که این اصطلاح در آن گزارش به کار رفته است «سرطان اسرائیل، مثل خون فاسد وارد رگ های نظام شده و سراپای آن را گرفته!»
درباره همین گزارش، گفته می شود که در آن تاکید شده که آنچه در کشور اجرا می شود، سیاست های دیکته شده اسرائیل است.
گفته می شود تاثیر این گزارش و مستندات ارائه شده در آن که بعید نیست چند گروه از نخبگان اطلاعاتی و امنیتی دولت های گذشته – در سپاه و وزارت اطلاعات- در تهیه و تدوین آن نقش داشته اند، برای آقای خامنه ای تکاندهنده بوده است. بویژه که انگشت روی حجت الاسلام "اصغر میرحجازی" منشی مخصوص و چشم و گوش امنیتی آقای خامنه ای گذاشته شده است.
1- مجلس خبرگان قرار است بزودی تشکیل جلسه بدهد. آقای خامنه ای در سفرهای اخیر خود به قم، که قرار بود با سفر به مشهد و دیدار با علمای این شهر کامل شود، برخی زمینه ها را برای ایجاد تغییرات در ترکیب مجلس خبرگان سنجیده بود. از جمله تغییر رئیس این مجلس و در آوردن آن از دست هاشمی رفسنجانی. از آنجا که زمینه این امر در دیدار با علمای قم فراهم نشد، سفر به مشهد به عقب افتاد و قرار شد در محل میان علما رایزنی هائی ترتیب داده شود تا در صورت سفر ایشان به مشهد، ماجرای قم تکرار نشود. یعنی سفرهای مکرر و دیدارهای بی نتیجه.
2- خواص با بصیرت که آقای خامنه ای را محاصره کرده و شبانه روز او را از سقوط نظام و یا حداقل سقوط ایشان از ولایت می ترسانند، با توجه به این که حداقل دراین مرحله نمی توانند هاشمی را کنار بگذارند، به این نتیجه رسیده اند که آیت الهه مهدوی کنی را مطرح کنند. آیت الله کنی فرد مطلوب نظر آنها برای ریاست مجلس خبرگان نیست، اما به دو دلیل می خواهند ایشان را جلو بیاندازند. اولا بمنظور مقابل قرار دادن کنی و هاشمی و جدا کردن آنها از هم و دوم به این دلیل که آیت الله کنی بشدت بیمار و مسن است و امیدی به بقای عمر او نیست و فعلا با عصای او از پل هاشمی می خواهند بگذرند تا در فرصت بعدی فرد مورد نظر خود را رئیس مجلس خبرگان کنند. هاشمی در جلسه گذشته مجلس خبرگان این حدس را زده بود و به همین دلیل خود در حضور همه اعضاء شخصا از آقای کنی خواست تا ریاست این مجلس را قبول کند و ایشان نپذیرفت و به همین دلیل بعید است این بار داوطلب شود.
3- از آنجا که مجلس خبرگان بدلیل حضور عده ای روحانی دستچین شده که از فیلتر آیت الله جنتی و آیت الله محمد یزدی عبور کرده اند، فاقد اعتبار مذهبی است و روحانیون بلند پایه حوزه قم آن را بازیچه دست شورای نگهبان و بیت رهبری می دانند، آیت الله های قم و مشهد و اصفهان عملا یک جبهه در برابر این مجلس تشکیل داده اند. به همین دلیل، آقای خامنه ای از آن وحشت دارد که این مجلس تصمیمی برای تغییر ترکیب رهبری آن و یا انتخاب قائم مقام بگیرد و مراجع با صدور اطلاعیه هائی آن را رد کنند.
4- مسئله بسیار مهم دیگری که ظاهرا با تشکیل مجلس خبرگان در ارتباط نیست، اما محافل مهم سیاسی ایران آن را نیز در همین ارتباط می دانند، گزارش مستندی است که گویا توسط هاشمی رفسنجانی تهیه شده و دراختیار رهبری قرارگرفته است. در این گزارش ادله متقنی درباره نفوذ کامل عوامل اسرائیل در نظام ارائه شده است. حتی گفته می شود که این اصطلاح در آن گزارش به کار رفته است «سرطان اسرائیل، مثل خون فاسد وارد رگ های نظام شده و سراپای آن را گرفته!»
درباره همین گزارش، گفته می شود که در آن تاکید شده که آنچه در کشور اجرا می شود، سیاست های دیکته شده اسرائیل است.
گفته می شود تاثیر این گزارش و مستندات ارائه شده در آن که بعید نیست چند گروه از نخبگان اطلاعاتی و امنیتی دولت های گذشته – در سپاه و وزارت اطلاعات- در تهیه و تدوین آن نقش داشته اند، برای آقای خامنه ای تکاندهنده بوده است. بویژه که انگشت روی حجت الاسلام "اصغر میرحجازی" منشی مخصوص و چشم و گوش امنیتی آقای خامنه ای گذاشته شده است.
۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه
رفتار جالب چند مامور دربرابر یک زورگیری (امنیت را با ج ا احساس کنید !)
خبرآنلاین نوشت: جوانی شب دوشنبه مورد حمله زورگیران در مهر آباد جنوبی قرار گرفته و پس از اخاذی در جاده دور افتاده رها شد. فرد مذکور پس از انجام ماموریتش درچاپخانه ای واقع در جاده قدیم کرج ، توسط 4 سرنشین یک پراید نقرهای خفت شد. او اظهار داشت: روبروی پایگاه شکاری سوار پرایدی که 4 سرنشین داشت شده و پس از طی مسافتی یکی از سرنشینان چاقویی زیر گلویم گذاشت و پس از گرفتن تمام وجه نقد و وسایل و مدارکم مرا مجبور به دادن پسورد کارت عابربانکم کردند.زورگیران سپس جلوی عابر بانکی ایستاده و از حسابم پول برداشت کردند. بعد با در آوردن کاپشنم مرادرشب بسیار سرد ودر هوای برفی پس از تهدید فراوان، در جادهای دور افتاده رها کردند. او می گوید: پس از اینکه گشت نیروی انتظامی رسید، با وجود اصرار و نزدیک بودن اتومبیل سارقان، آنها حاضر به تعقیب زورگیران نشدند و گفتند به پلیس 110 زنگ بزن، در حالی که تلفن همراهم نیز توسط خفت گیران ربوده شده بود.سپس ماموران با زدن بیسیم محل را ترک گفته و به من که در سرما می لرزیدم گفتند منتظر پلیس 110 بمانم. این فرد ادامه می دهد: از آنها درخواست کردم حداقل من را به مکان امن تری ببرید اما ماموران پلیس در پاسخ گفتند که حوزه استحفاظی ما تا اینجاست و از این منطقه جلوتر نمی توانیم برویم. به ناچار در حالی که از سرما می لرزیدم و لباس بسیارکمی داشتم تاکسی گرفتم و به خانه رفتم وبا 110 تماس گرفتم و اعلام کردم که تلفنم همچنان روشن است و پلیس می تواند انها را ردیابی نماید ،اما مسولان در پاسخ گفتند شما باید فردا صبح به دادگستری رفته و در انجا شکایت خود را تنظیم نمایید. گفتنی است پیگیری این فرد برای شناسایی دزدان و بازپسگیری اموال و مدارکش، تاکنون به نتیجه نرسیده است.
۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه
وزیر اقتصاد احمدی نژاد: حساب ذخیره ارزی خالی است!
کلمه – گروه اقتصادی: وزیر اقتصاد دولت احمدی نژاد در پاسخ به سؤال مطهری نماینده تهران درباره علت عدم اجرای قانون درباره تسهیلات مترو، اعلام کرد که حساب ذخیره ارزی کشور خالی شده و وجهی در آن وجود ندارد تا به مترو پرداخت شود. این در حالی است که مطهری پیگیری سؤال خود و تخلف دولت از قانون را به سؤال از احمدی نژاد موکول کرد. علی مطهری: دولت ارادهای برای اجرای قانون ندارد نماینده تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی، اراده دولت برای اجرای تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها را ضعیف عنوان کرد و افزود: اگر این قانون تاکنون اجرا شده بود ما تا این حد با آلودگی هوا مواجه نبودیم و قشر ضعیف جامعه نیز دچار مشقت نمی شدند؛ اما موانعی در کار است که از اجرای این قانون جلوگیری می کند. به گزارش خانه ملت، علی مطهری در جلسه علنی امروز در تشریح دلایل سوال خود از شمس الدین حسنی وزیر اقتصاد و دارایی تاکید کرد: این قانون مربوط به کل کشور است و منحصر به تهران نیست. عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با بیان اینکه دولت موظف بود تا سال ۸۹ یک میلیارد دلار را پرداخت کند، افزود: دولت در رابطه با سیاست های بخش حمل و نقل عمومی مصوب سال ۸۶ موظف بود به گونه ای تصمیم گیری کند که دسترسی برای همگان وجود داشته باشد. وی ادامه داد: به دلیل عدم اجرای دقیق این قوانین از سوی دولت، ناچار به طرح استفاده از حساب ذخیره ارزی شدیم و آن را تصویب کردیم. مطهری با بیان اینکه نحوه برخورد دولت با این قانون حاکی از عدم اراده دولت در این رابطه است، گفت: شواهد نشان می دهد که اراده ای برای اجرای قانون تسهیلات مترو از سوی دولت وجود ندارد. عضو فراکسیون اصولگرایان تاکید کرد: دولت می توانست در سال ۸۸ و پس از تصویب این قانون یا حتی پیش از تصویب قانون بودجه اصلاحیه این قانون رامطرح کند و یا در زمان تصویب برنامه پنجم توسعه متمم بودجه را اضافه کند. نماینده مرد تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس به موجودی حساب ذخیره ارزی اشاره کرد و افزود: اگر مساله موجودی حساب ذخیره ارزی مطرح باشد طبق آمار رسمی در پایان سال ۸۷ موجودی نقدی این صندوق حداقل ۵/۲ میلیارد دلار بود. به گفته مطهری در صورتی که اراده ای برای اجرای قانون تسهیلات مترو وجود داشت، دولت می توانست آن مبلغ را به صورت تدریجی واریز کند، وی ادامه داد: درآمدهای مازاد نفتی نیز باید به صندوق حساب ذخیره ارزی واریز می شد اما این کار صورت نگرفت و در گزارش دیوان محاسبات نیز ذکر شده است. مطهری به تاثیر اجرای قانون تسهیلات مترو بر قانون هدفمندی یارانه ها اشاره کرد و گفت: اجرای قانون هدفمندی یارانه ها نیاز مردم را به استفاده بیشتر از حمل و نقل عمومی را افزایش داده است. وی در ادامه سخنانش تاکید کرد: آلودگی اخیر هوای تهران و بسیاری از کلانشهرها که حدود یک ماه در حالت هشدار و اضطرار بود، به دلیل عدم توسعه حمل و نقل عمومی بود. عضو کمیسیون فرهنگی مجلس خطاب به وزیر اقتصاد گفت: قانون وظیفه اجرای قانون تسهیلات مترو را در اختیار و برعهده وزارت اقتصادی و دارایی گذاشته و این موضوع متوجه وزیر اقتصاد است اما عواملی خارج از اراده ایشان وجود دارد که از اجرای این قانون جلوگیری می کند. مطهری افزود: اما راه عمل بسته نبود چرا که هیچ مصلحتی بالاتر و بهتر از اجری قانون نیست. وی با تاکید بر اینکه راه اقدام واکنش برای دفاع از حقوق مردم باز بوده است، گفت: اگر وزیر اقتصاد از همکاری کمتری از سوی مقامات بالاتر برخوردار بوده است اما باید واکنش نسبت به حقوق مردم نشان می داد. مطهری با بیان اینکه متاسفانه قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها به هیچ وجه اجرا نشده است گفت: دولت برای نشان دادن حسن نیت خود و اینکه ارده خود برای اجرای این قانون را نشان دهد چرا حتی هزار دلار از این مبلغ را به شهرداری ها پرداخت نکرده است؟ مطهری افزد: موانعی در کار است که تاکنون این قانون اجرا نشده است و من پیشنهاد می کنم که دولت مقداری از مبلغ این مصوبه را در آینده ای نزدیک پرداخت کند. وی همچنین طرح سوال خود را به سوال از رئیس جمهور موکول کرد. وزیر اقتصاد: حساب ذخیره ارزی خالی است حسینی با حضور در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به سوال نماینده تهران، ری، شمیرانات تاکید کرد: نبود وجه در حساب ذخیره ارزی پرداخت تسهیلات ارزی به متروی تهران و کلانشهرها را به تاخیر انداخته است. به گزارش خانه ملت از صحن علنی مجلس در صبح روز چهارشنبه، شمس الدین حسینی در پاسخ به سوال علی مطهری مبنی بر این که چرا قانون تسهیلات ارزی برای متروی تهران و کلانشهرها تاکنون اجرا نشده است، ادعا کرد: این قانون اردیبهشت امال اجرا و جریان پرداخت این تسهیلات آغاز شده است. وزیر اقتصاد ادامه داد: مراحل قانونی پرداخت تسهیلات ۲ میلیارد تومانی به خطوط ریل درون شهری از ابتدای سال جاری آغاز شد و تک تک مراحل از جمله ابلاغ به بانک مرکزی، انتخاب بانک عامل، هیات امنا و … صورت گرفته اما در نهایت در حساب ذخیره ارزی لحاظ نشد. وی با اشاره به اینکه از ابتدای سال جاری با ابلاغ سیاست های کلی از سوی رهبری و مصوب مجلس ۲۰ درصد از درآمد فروش و صادرات نفت و میعانات گازی به صندوق توسعه ملی واریز شده است ادامه داد: در حال حاضر صندوق توسعه ملی بیش از ۱۰ میلیارد تومان بودجه دارد اما امکان برداشت از صندوق وجود ندارد. حسینی با تاکید بر این که نبود وجه در حساب ذخیره ارزی باعث شده است اعتبارات دیگر پروژه ها نیز تامین نشود، توضیح داد: در بودجه سال جاری تکلیف شده است ۲ درصد به مناطق نفت خیز محروم پرداخت شود اما حساب ذخیره ارزی توان این پرداخت ها را ندارد.
۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه
بن علی رفت، سید علی و رژیمش هم باید بروند
جوانی تحصیل کرده بنام بوعزیزی بعلت بیکاری دست به سبزی فروشی می زند که بارها از طرف پلیس به بهانه نداشتن مجوز مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. بوعزیزی تحقیر و سرکوب شده بجان می آید و در یک مکان پر رفت و آمد شهر کوچکش خود را به آتش می کشد. داستان این جوان به سرعت در سراسر تونس پیچید و مرگ او بهانه ای شد تا جوانان تونس به اعتراض برخیزند. بر خلاف تبلیغات رسانه ای غرب که تونس را دژ اقتصادی آفریقا نشان می دادند، تظاهرات و اعتراضات فزاینده و خیزش همگانی مردم واقعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تونس را بر جهانیان آشکار ساخت و بار دیگر ثابت کرد جامعه ای که دیکتاتورها بر آن حکومت می کنند نمی تواند جامعه ای باز و حقوقمدار باشد که در رشد و شکوفائی اقنصادی، سیاسی و اجتماعی بسر برد.
۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه
مهدی کروبی: یک هفته پس از فوت آقای خمینی مخالفان ولایت فقیه شدند طرفداران ولایت مطلقه!
مهدی كروبی در مصاحبه ای که در "سحام نیوز" منتشر شد، اوضاع امروز جمهوری اسلامی را با دوران دیکتاتوری و اختناق شاهنشاهی مقایسه کرد و گفت که دیکتاتوری، دیکتاتوری است و تاج و عمامه نمی شناسد. در همین مصاحبه، کروبی به ماه های پراز توطئه، در سال آخر عمر آیت الله خمینی اشاره کرد. از جمله تغییر قانون اساسی و گنجاندن ولایت مطلقه در آن. وی همچنین گفت که دوران نسبت دادن بحران های داخلی به نظام شاهنشاهی گذشته و یا امریکا و اسرائیل پایان یافته است. باید به خود نگاه کرد و مشکل را در خود یافت. کروبی درپاسخ به کسانی که در این هفته ها بالای منبر رفته و گفته اند باصطلاح فتنه از 20 سال پیش شکل گرفته بود گفت:
«اگر آقایان می دانستند مقدمات به تعبیر آنها فتنه از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟ در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آورده اند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم، بی بصیرت، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند.
مشکلات امروز ریشه 20 ساله دارد، این واقعیت است. برای مثال باید برگشت و ایجاد تغییرات خاص در قانون اساسی را بررسی کرد. 20 سال پیش، یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد. یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده. به یكباره ظرف یك هفته برخی افراد ولایتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود! (اشاره به شیخ محمد یزدی که درعرض یک هفته از مخالفت با اختیارات ولایت فقیه تبدیل به طرفدار دو آتشه ولایت فقیه شد. هاشمی رفسنجانی تاکنون چند بار تهدید به انتشار نامه شیخ محمد یزدی در این ارتباط کرده اما تاکنون آن را منتشر نکرده است.) پس از رحلت امام نیز فشارها علیه طرفداران خط امام و محدود کردن خط امام شروع شد.
اکنون وقتی من حرف های ایشان(جنتی) را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. آقای جنتی ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند! آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی می خواستند به مردم خدمت کنند؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد حتی در واکنش به رهبر خطاب کردنشان نیز می گفتند بنده خدمتگزار مردم هستم.
عملكرد و مدیریت 20ساله است كه كار كشور را به اینجا رسانده است. متاسفانه آقایان فكر كردند با امنیتی كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجویان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتید و زندانی کردن فعالین سیاسی- مدنی و حقوق بشر و وارد كردن نظامیان به انتخابات و فضای سیاسی كشور می توانند مملكت را اداره كنند. همه این روش ها و سركوب ها و ایستادن در مقابل رای و نظر مردم و نادیده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 این جنبش اعتراضی راه بیافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند، به زندان رفتند و هزینه دادند تا نگذارند انقلابی را كه برایش مبارزه كردند، به آسانی از مسیر خارج گردد. این مدیریت شما(رهبری خامنه ای) بود كه این اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنیتی کردن فضای جامعه هستید. گویا از این فضا بهره ای خاص میبرید. فشار شدیدی را به مردم وارد می كنند و بار این سوء مدیریت بر روی دوش مردمی است كه از فشارهای اقتصادی، بیكاری و تورم در تنگنا هستند.
دراین مصاحبه به مستنداتی تاریخی در ارتباط با مجلس و باز شدن چتر قدرت روی تمام ارگان ها و نهادها و تبدیل جمهوری به دیکتاتوری شده که مطالعه و پیگیری آن را توصیه می کنیم.
«اگر آقایان می دانستند مقدمات به تعبیر آنها فتنه از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟ در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آورده اند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم، بی بصیرت، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند.
مشکلات امروز ریشه 20 ساله دارد، این واقعیت است. برای مثال باید برگشت و ایجاد تغییرات خاص در قانون اساسی را بررسی کرد. 20 سال پیش، یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد. یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده. به یكباره ظرف یك هفته برخی افراد ولایتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود! (اشاره به شیخ محمد یزدی که درعرض یک هفته از مخالفت با اختیارات ولایت فقیه تبدیل به طرفدار دو آتشه ولایت فقیه شد. هاشمی رفسنجانی تاکنون چند بار تهدید به انتشار نامه شیخ محمد یزدی در این ارتباط کرده اما تاکنون آن را منتشر نکرده است.) پس از رحلت امام نیز فشارها علیه طرفداران خط امام و محدود کردن خط امام شروع شد.
اکنون وقتی من حرف های ایشان(جنتی) را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. آقای جنتی ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند! آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی می خواستند به مردم خدمت کنند؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد حتی در واکنش به رهبر خطاب کردنشان نیز می گفتند بنده خدمتگزار مردم هستم.
عملكرد و مدیریت 20ساله است كه كار كشور را به اینجا رسانده است. متاسفانه آقایان فكر كردند با امنیتی كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجویان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتید و زندانی کردن فعالین سیاسی- مدنی و حقوق بشر و وارد كردن نظامیان به انتخابات و فضای سیاسی كشور می توانند مملكت را اداره كنند. همه این روش ها و سركوب ها و ایستادن در مقابل رای و نظر مردم و نادیده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 این جنبش اعتراضی راه بیافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند، به زندان رفتند و هزینه دادند تا نگذارند انقلابی را كه برایش مبارزه كردند، به آسانی از مسیر خارج گردد. این مدیریت شما(رهبری خامنه ای) بود كه این اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنیتی کردن فضای جامعه هستید. گویا از این فضا بهره ای خاص میبرید. فشار شدیدی را به مردم وارد می كنند و بار این سوء مدیریت بر روی دوش مردمی است كه از فشارهای اقتصادی، بیكاری و تورم در تنگنا هستند.
دراین مصاحبه به مستنداتی تاریخی در ارتباط با مجلس و باز شدن چتر قدرت روی تمام ارگان ها و نهادها و تبدیل جمهوری به دیکتاتوری شده که مطالعه و پیگیری آن را توصیه می کنیم.
۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
گزارشی از اعتصاب کامیونداران در بندرعباس ویرانی پل های پشت سر در مذاکره با اعتصابیون
سلام- درباره اعتصاب کامیونداران در بندر عباس، این اطلاعات را دراختیارتان می گذارم تا منتشر کنید. نتیجه رفتار امنیتی که با اعتصابیون کردند، آن خواهد بود که در آینده هیچ اعتمادی برای مذاکره میان اعتصابیون و دولتی ها وجود نداشته باشد.
وقتی كه قیمت گازوئیل بالا رفت تمام رانندگان در بندر عباس در ترمینال كامیونداران جمع شدند و خواستار ملاقات با مقامات استان از جمله استاندار و....شدند.
مدتی گذشت و جوابی نیآمد تا این که یکباره تعدادی افراد- كه بعدا معلوم شد متفرقه و اطلاعاتی بودند- وارد جمع رانندگان شدند و از رانندگان خواستند تا مشكلاتشان را بگویند و تعدادی هم با صداقت کامل مسئله را توضیح دادند. وقتی رهبران اعتصاب و باصطلاح آنها حرفزن ها مشخص شدند، با نیروهای امنیتی كه آورده بودند افراد مشخص را دستگیر کردند و بردند و به بقیه گازوئیل برای بارگیری از بندرعباس دادند.
رانندگان باز هم اعتراض می كنند كه این گازوئیل تنها برای رفتن است، با كدام گازوئیل چطوری به خانه هایمان برویم ؟ و یا دو باره به بندر عباس برای بارگیری مجدد بیائیم؟ مسئولین استان گفتند به ما ربطی ندارد. باید دولت تكلیف تان را مشخص كند.
رانندگان می گویند كه گیریم عده ای از ما را گرفتید و ما را مجبور كردید كه این دفعه بارها را از بندر عباس ببریم. دیگر بر نمی گردیم و نمی توانیم بر گردیم زیرا باید از جیب گازوئیل بخریم.
وقتی كه قیمت گازوئیل بالا رفت تمام رانندگان در بندر عباس در ترمینال كامیونداران جمع شدند و خواستار ملاقات با مقامات استان از جمله استاندار و....شدند.
مدتی گذشت و جوابی نیآمد تا این که یکباره تعدادی افراد- كه بعدا معلوم شد متفرقه و اطلاعاتی بودند- وارد جمع رانندگان شدند و از رانندگان خواستند تا مشكلاتشان را بگویند و تعدادی هم با صداقت کامل مسئله را توضیح دادند. وقتی رهبران اعتصاب و باصطلاح آنها حرفزن ها مشخص شدند، با نیروهای امنیتی كه آورده بودند افراد مشخص را دستگیر کردند و بردند و به بقیه گازوئیل برای بارگیری از بندرعباس دادند.
رانندگان باز هم اعتراض می كنند كه این گازوئیل تنها برای رفتن است، با كدام گازوئیل چطوری به خانه هایمان برویم ؟ و یا دو باره به بندر عباس برای بارگیری مجدد بیائیم؟ مسئولین استان گفتند به ما ربطی ندارد. باید دولت تكلیف تان را مشخص كند.
رانندگان می گویند كه گیریم عده ای از ما را گرفتید و ما را مجبور كردید كه این دفعه بارها را از بندر عباس ببریم. دیگر بر نمی گردیم و نمی توانیم بر گردیم زیرا باید از جیب گازوئیل بخریم.
۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه
با تنگ کردن فضای فکر و اندیشه، نخبگان از کشور رفتند
سید محمود دعایی در همایش نقش رسانه
جرس: مديرمسوول روزنامه اطلاعات گفت: با كمال تاسف بايد بگوييم كه ايران يكي از كشورهايي است كه بيشترين ذخاير علمي و تكنولوژيكي خود را به خارج صادر كرده است برخي نخبگان ايراني خودشان رفتند و برخي ديگر به هر دليلي كوچانده شدهاند برخي از نخبگان به اين دليل رفتند كه فضاي فطر و انديشه براي آنها تنگ شده بود. اين نخبگان از كشور رفتند و تبديل به سرمايه ارزشمند كشورهاي ديگر شدند.
به گزارش خبرنگار ايلنا، حجتالاسلام محمد دعايي كه درهمايش نقش رسانهها در تعامل با ايرانيان خارج از كشور سخنراني ميكرد، در توصيف اين شرايط گفت: سالها پيش يعني در دهه 60 يكي از روحانيان در منبر دلايل كوچ ايرانيان را ذكر كرد كه قابل توجه است اين روحاني در منبر گفت: بسياري از كساني كه درحال حاضر از ايران كوچك كردهاند منشيهاي خانم داشتهاند كه انواع و اقسام آرايشهاي گوناگون را اين زنان به چهره داشتند و وقتي كه بازنشسته ميشدند انواع و اقسام زنان را با آرايشهاي گوناگون در خيابان ميديدند و حظ بصري ميبردند، وقتي به سينما ميرفتند فلان هنرپيشهها را ميديدند و وقتي هم كه در خانه مينشستند در تلويزيون گوگوش و مهستي براي آنها ميخواندند اما وقتي انقلاب شد همه منشيها مرد شدند. آرايشها از بين رفت و حتي مردان ديگر جرات نداشتند زير چشمي به زنان نگاه كنند اگر چنين ميكردند گشت امر به معروف و نهي از منكر با آنها برخورد ميكرد در سينما هم ديگر هنرپيشههاي قبلي نبودند و فيلمهاي كه ميديدند نيز تبديل شده بود به دو چشم بيسو، گوركن و توبه نصوح. در خانه هم وقتي تلويزيون نگاه ميكردند يا احكام ميشنيدند و يا فقه و اگر صداي موسيقي هم به گوش ميرسيد از يك پاسدار بود كه سرودهاي انقلابي را زمزمه ميكرد اين روحاني ميگفت وقتي مردم با اين همه تغيير مواجه شده بودند ديگر دلشان را به چه خوش ميكردند و با چه چيزي خودشان را سرگرم ميكردند چون هيچ چيزي براي سرگرمي وجود نداشت از ايران مهاجرت ميكردند.
او ادامه داد: در حال حاضر شرايط تغيير كرده است و افراطهاي اوايل انقلاب به تفريط كشيده شده و مشاهده ميكنيم كه يكي از همان هنرپيشههاي اول انقلاب فيلم نوبت عاشقي را ميسازد كه امكان اكران ندارد، با كمال تاسف بايد بگوييم كه ايران يكي از كشورهايي است كه بيشترين ذخاير علمي و تكنولوژيكي خود را به خارج صادر كرده است برخي نخبگان ايراني خودشان رفتند و برخي ديگر به هر دليلي كوچانده شدهاند برخي از نخبگان به اين دليل رفتند كه فضاي فكر و انديشه براي آنها تنگ شده بود. اين نخبگان از كشور رفتند و تبديل به سرمايه ارزشمند كشورهاي ديگر شدند اما باز هم به دليل ايمان فراوان به ايران و عرقي كه به كشور داشتند به طور كامل از وطن خود بيگانه نشدهاند و اين آمادگي در آنها وجود دارد كه اگر روي خوش به آنها نشان دهيم خدمات خود را به كشور ارائه كنند.
دعايي تصريح كرد: بايد تلاش كنيم در سايه تدبير دستاندركاران نظام سرمايههاي فكري ايراني خارج از كشور را جذب بكنيم. فرشچيان يكي از شخصيتهاي رانده شده از كشور بود كه با تدبير مسئولان به ايران بازگردانده شد.
مدير مسئول روزنامه اطلاعات ادامه داد: موسسه اطلاعات اين افتخار را داشته كه براي اولين بار در تاريخ كشور براي ايرانيان خارج از كشور روزنامه منتشر كند حدود 17 سال است كه روزنامه اطلاعات براي آمريكا و اروپا روزنامه چاپ ميكند و اين باعث افتخار ما است.
مدير مسئول روزنامه اطلاعات ادامه داد: بخشي از هزينههاي ارزي چاپ اين روزنامه را در خارج از كشور در دورههاي گذشته دولت تامين ميكرد اما در دولت نهم و دهم متاسفانه كمكهاي لازم براي چاپ اين روزنامه در خارج از كشور انجام نميشود و انتظار را برآورده نميشود و عليرغم مراجعات مكرر متاسفانه هنوز موفق نشدهايم هزينههاي لازم را از دولت دريافت كنيم اگر دولت براي انتشار روزنامه اطلاعات در خارج از كشور كمك نكند حتي ممكن است از پس هزينههاي چاپ اين روزنامه در خارج از كشور برنياييم و چاپ اين روزنامه متوقف شود.
مديرمسوول روزنامه اطلاعات در پايان تاكيد كرد: هموطنان ما كه به هر دليلي وطن خود را ترك ميكنند ميتوانند در ابتدا تهديد محسوب شوند اما اگر نظام اين قدرت و شايستگي را داشته باشد كه اين هموطنان را جذب كند ديگر قطعاً آنها منشا تحديد نيستند.
او ادامه داد: خوشبختانه در اين دوران و در اين دولت ارادهاي به وجود آمده است كه ايرانيان خارج از كشور را جذب بكند.
به گزارش خبرنگار ايلنا،در ابتداي مراسم، مجري برنامه هنگامي كه ميخواست دعايي را براي سخنراني دعوت كند گفت: من آقاي شريعتمداري را درجمع نميبينم معمولاً آقاي دعايي و آقاي شريعتمداري همه جا با هم ديده ميشوند و عجيب است كه هنوز آقاي شريعتمداري نيامده است، بعد از اين جملات، زماني كه دعايي مدير مسئول روزنامه اطلاعات براي سخنراني به پشت تيريبون رفت گفت: احتمالاً دليل اينكه مجري برنامه آقاي شريعتمداري را با من اسم ميبرند به خاطر اين است كه كيهان و اطلاعات را همه از قديم دوقلوهاي وابسته به نظام ميدانستند منتها فراموش كردهاند كه اكنون، يكي منشا رحمانيت و صلح و صفاست و ديگري منشا جباريت است.
رتبه نخست ایران در فرار مغزها
گفتنی است دبیرکل سابق کمیسیون ملی یونسکو در ایران نیز در خصوص فرار نخبگان گفته است: بر اساس آمارها سالانه 4 نفر از هر 5 نفری که در المپیادها و مسابقات بینالمللی حائز رتبه برتر شدهاند از کشور مهاجرت کردهاند.
دکتر محمد توکل در جمع نخبگان استان یزد با اشاره به رتبه نخست ایران در بین 91 کشور در مهاجرت نیروهای نخبه، به بررسی ابعاد مختلف این پدیده در کشورهای جهان سوم پرداخت.
کتر توکل نقش دولتها را در این زمینه با اهمیت برشمرد و گفت: حرمت قائل شدن برای علم و اندیشمندان نباید تنها در تعریف و تمجیدهای زبانی محدود بماند.
دبیرکل سابق کمیسیون ملی یونسکو در ایران با بیان این مطلب که امروزه "نیروهای نخبه" از معیارهای رنکینگ و رتبهبندی کشورها بحساب میآیند، گفت: اندیشمندان پیشبینی کردهاند در آیندهای نزدیک رقابت بین کشورها برای در اختیار گرفتن نیروهای متخصص رخ دهد.
وی در عین حال گفت که این نبرد و رقابت برای تسخیر نیروهای فکری و برجسته بین اروپا و آمریکا شروع شده است و روزبهروز شدت میگیرد.
دکتر توکل در ادامه از فیلیپین، چین، پاکستان، مالزی، نیوزیلند، هند و ترکیه به عنوان کشورهای موفق در زمینه مهاجرت معکوس نام برد و به بیان اقدامات این کشورها در انجام این مهم پرداخت.
جرس: مديرمسوول روزنامه اطلاعات گفت: با كمال تاسف بايد بگوييم كه ايران يكي از كشورهايي است كه بيشترين ذخاير علمي و تكنولوژيكي خود را به خارج صادر كرده است برخي نخبگان ايراني خودشان رفتند و برخي ديگر به هر دليلي كوچانده شدهاند برخي از نخبگان به اين دليل رفتند كه فضاي فطر و انديشه براي آنها تنگ شده بود. اين نخبگان از كشور رفتند و تبديل به سرمايه ارزشمند كشورهاي ديگر شدند.
به گزارش خبرنگار ايلنا، حجتالاسلام محمد دعايي كه درهمايش نقش رسانهها در تعامل با ايرانيان خارج از كشور سخنراني ميكرد، در توصيف اين شرايط گفت: سالها پيش يعني در دهه 60 يكي از روحانيان در منبر دلايل كوچ ايرانيان را ذكر كرد كه قابل توجه است اين روحاني در منبر گفت: بسياري از كساني كه درحال حاضر از ايران كوچك كردهاند منشيهاي خانم داشتهاند كه انواع و اقسام آرايشهاي گوناگون را اين زنان به چهره داشتند و وقتي كه بازنشسته ميشدند انواع و اقسام زنان را با آرايشهاي گوناگون در خيابان ميديدند و حظ بصري ميبردند، وقتي به سينما ميرفتند فلان هنرپيشهها را ميديدند و وقتي هم كه در خانه مينشستند در تلويزيون گوگوش و مهستي براي آنها ميخواندند اما وقتي انقلاب شد همه منشيها مرد شدند. آرايشها از بين رفت و حتي مردان ديگر جرات نداشتند زير چشمي به زنان نگاه كنند اگر چنين ميكردند گشت امر به معروف و نهي از منكر با آنها برخورد ميكرد در سينما هم ديگر هنرپيشههاي قبلي نبودند و فيلمهاي كه ميديدند نيز تبديل شده بود به دو چشم بيسو، گوركن و توبه نصوح. در خانه هم وقتي تلويزيون نگاه ميكردند يا احكام ميشنيدند و يا فقه و اگر صداي موسيقي هم به گوش ميرسيد از يك پاسدار بود كه سرودهاي انقلابي را زمزمه ميكرد اين روحاني ميگفت وقتي مردم با اين همه تغيير مواجه شده بودند ديگر دلشان را به چه خوش ميكردند و با چه چيزي خودشان را سرگرم ميكردند چون هيچ چيزي براي سرگرمي وجود نداشت از ايران مهاجرت ميكردند.
او ادامه داد: در حال حاضر شرايط تغيير كرده است و افراطهاي اوايل انقلاب به تفريط كشيده شده و مشاهده ميكنيم كه يكي از همان هنرپيشههاي اول انقلاب فيلم نوبت عاشقي را ميسازد كه امكان اكران ندارد، با كمال تاسف بايد بگوييم كه ايران يكي از كشورهايي است كه بيشترين ذخاير علمي و تكنولوژيكي خود را به خارج صادر كرده است برخي نخبگان ايراني خودشان رفتند و برخي ديگر به هر دليلي كوچانده شدهاند برخي از نخبگان به اين دليل رفتند كه فضاي فكر و انديشه براي آنها تنگ شده بود. اين نخبگان از كشور رفتند و تبديل به سرمايه ارزشمند كشورهاي ديگر شدند اما باز هم به دليل ايمان فراوان به ايران و عرقي كه به كشور داشتند به طور كامل از وطن خود بيگانه نشدهاند و اين آمادگي در آنها وجود دارد كه اگر روي خوش به آنها نشان دهيم خدمات خود را به كشور ارائه كنند.
دعايي تصريح كرد: بايد تلاش كنيم در سايه تدبير دستاندركاران نظام سرمايههاي فكري ايراني خارج از كشور را جذب بكنيم. فرشچيان يكي از شخصيتهاي رانده شده از كشور بود كه با تدبير مسئولان به ايران بازگردانده شد.
مدير مسئول روزنامه اطلاعات ادامه داد: موسسه اطلاعات اين افتخار را داشته كه براي اولين بار در تاريخ كشور براي ايرانيان خارج از كشور روزنامه منتشر كند حدود 17 سال است كه روزنامه اطلاعات براي آمريكا و اروپا روزنامه چاپ ميكند و اين باعث افتخار ما است.
مدير مسئول روزنامه اطلاعات ادامه داد: بخشي از هزينههاي ارزي چاپ اين روزنامه را در خارج از كشور در دورههاي گذشته دولت تامين ميكرد اما در دولت نهم و دهم متاسفانه كمكهاي لازم براي چاپ اين روزنامه در خارج از كشور انجام نميشود و انتظار را برآورده نميشود و عليرغم مراجعات مكرر متاسفانه هنوز موفق نشدهايم هزينههاي لازم را از دولت دريافت كنيم اگر دولت براي انتشار روزنامه اطلاعات در خارج از كشور كمك نكند حتي ممكن است از پس هزينههاي چاپ اين روزنامه در خارج از كشور برنياييم و چاپ اين روزنامه متوقف شود.
مديرمسوول روزنامه اطلاعات در پايان تاكيد كرد: هموطنان ما كه به هر دليلي وطن خود را ترك ميكنند ميتوانند در ابتدا تهديد محسوب شوند اما اگر نظام اين قدرت و شايستگي را داشته باشد كه اين هموطنان را جذب كند ديگر قطعاً آنها منشا تحديد نيستند.
او ادامه داد: خوشبختانه در اين دوران و در اين دولت ارادهاي به وجود آمده است كه ايرانيان خارج از كشور را جذب بكند.
به گزارش خبرنگار ايلنا،در ابتداي مراسم، مجري برنامه هنگامي كه ميخواست دعايي را براي سخنراني دعوت كند گفت: من آقاي شريعتمداري را درجمع نميبينم معمولاً آقاي دعايي و آقاي شريعتمداري همه جا با هم ديده ميشوند و عجيب است كه هنوز آقاي شريعتمداري نيامده است، بعد از اين جملات، زماني كه دعايي مدير مسئول روزنامه اطلاعات براي سخنراني به پشت تيريبون رفت گفت: احتمالاً دليل اينكه مجري برنامه آقاي شريعتمداري را با من اسم ميبرند به خاطر اين است كه كيهان و اطلاعات را همه از قديم دوقلوهاي وابسته به نظام ميدانستند منتها فراموش كردهاند كه اكنون، يكي منشا رحمانيت و صلح و صفاست و ديگري منشا جباريت است.
رتبه نخست ایران در فرار مغزها
گفتنی است دبیرکل سابق کمیسیون ملی یونسکو در ایران نیز در خصوص فرار نخبگان گفته است: بر اساس آمارها سالانه 4 نفر از هر 5 نفری که در المپیادها و مسابقات بینالمللی حائز رتبه برتر شدهاند از کشور مهاجرت کردهاند.
دکتر محمد توکل در جمع نخبگان استان یزد با اشاره به رتبه نخست ایران در بین 91 کشور در مهاجرت نیروهای نخبه، به بررسی ابعاد مختلف این پدیده در کشورهای جهان سوم پرداخت.
کتر توکل نقش دولتها را در این زمینه با اهمیت برشمرد و گفت: حرمت قائل شدن برای علم و اندیشمندان نباید تنها در تعریف و تمجیدهای زبانی محدود بماند.
دبیرکل سابق کمیسیون ملی یونسکو در ایران با بیان این مطلب که امروزه "نیروهای نخبه" از معیارهای رنکینگ و رتبهبندی کشورها بحساب میآیند، گفت: اندیشمندان پیشبینی کردهاند در آیندهای نزدیک رقابت بین کشورها برای در اختیار گرفتن نیروهای متخصص رخ دهد.
وی در عین حال گفت که این نبرد و رقابت برای تسخیر نیروهای فکری و برجسته بین اروپا و آمریکا شروع شده است و روزبهروز شدت میگیرد.
دکتر توکل در ادامه از فیلیپین، چین، پاکستان، مالزی، نیوزیلند، هند و ترکیه به عنوان کشورهای موفق در زمینه مهاجرت معکوس نام برد و به بیان اقدامات این کشورها در انجام این مهم پرداخت.
۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه
آیتالله امجد: نباید علی گو و معاویه خو باشیم / منبر و محراب، دلیل صداقت نیست
تاکید استاد اخلاق بر لزوم پرهیز از دروغگویی و ظاهرسازی
چکیده : آیتالله امجد معتقد است که "منبر و محراب دلیل صداقت و حقیقت نیست، گول نخورید؛ اینقدر از روی این منبرها به ته جهنم رفتهاند که حساب ندارد." او میگوید: لا اله الا الله، یعنی این که خداپرست بشویم. دروغ و حقه بازی و هزاران کثافت کاری دیگر در اعمال ما نباشد؛ و میافزاید: خیلی از بزرگان واولیا بودند که رفتند و هنوز جایشان پر نشده، آنها با یک لبخند مشکلات مردم را حل می کردند و رمز موفقیت هایشان "صداقت"بود، صداقت با خلق و خالق.
آیتالله امجد معتقد است که “منبر و محراب دلیل صداقت و حقیقت نیست، گول نخورید؛ اینقدر از روی این منبرها به ته جهنم رفتهاند که حساب ندارد.” او میگوید: لا اله الا الله، یعنی این که خداپرست بشویم. دروغ و حقه بازی و هزاران کثافت کاری دیگر در اعمال ما نباشد؛ و میافزاید: خیلی از بزرگان واولیا بودند که رفتند و هنوز جایشان پر نشده، آنها با یک لبخند مشکلات مردم را حل می کردند و رمز موفقیت هایشان “صداقت”بود، صداقت با خلق و خالق.
به گزارش کلمه، پایگاه اطلاع رسانی استاد محمود امجد، بخشهایی از اظهارات این استاد سرشناس اخلاق در خصوص اهمیت صداقت و پرهیز از دروغگویی و فریبکاری را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
اگر علامه دهر باشی و صداقت نداشته باشی؛ مردم تو را نمی خواهند. اما اگر سیوطی خوان باشی و حتی سیوطی را بلد نباشی ولی صداقت داشته باشی، مردم حتی کفش تو را می بوسند و می گویند: او سرباز امام زمان است.
منبر و محراب دلیل صداقت و حقیقت نیست. اینقدر سخنرانها رفتند جهنم که حساب ندارد، اینقدر از روی این منبرها به ته جهنم رفتهاند که حساب ندارد. منبر و محراب دلیل نیست. گول نخورید. صداقت میخواهند. حقیقت میخواهند.
لا اله الا الله، یعنی این که خداپرست بشویم. دروغ و حقه بازی و هزاران کثافت کاری دیگر در اعمال ما نباشد و زبان به لا اله الاالله داشته باشیم. این که اسلام نیست.
اگر در پرتو انوار قرآن قرار گیریم، همه چیز عوض خواهد شد. اگر قرآن از طاقچه ها به دست ها و چشم ها سپرده شود، پدرها و مادرها به نور خواهند رسید، خانه ای که براساس آموزه های قرآنی مدیریت شود، فرزندان آن خانواده هم از روشنایی بهره خواهند برد تا اگر فصل سخن گفتن رسد، به «جادلهم بالتی هی احسن» خواهد رسید. اگر کلام شکل گرفت هرگز جز به صداقت نخواهد بود. اگر دست ها را نگاه کنی پاکی را خواهی دید، چنان که در دیده و دلشان هم جز پاکی نیست. مکتب ما، درس قرآن ما، مشق اسلام ما، آموزه های اهل بیت ما جز این نیست، خوبی و خوبی و باز هم خوبی.
مکتب ما مکتب گذشت و انسانیت است. مکتب آقایی و خوبی مکتب علی(ع) می باشد. هر چه بدی است در مکتب معاویه است. . . یا باید زیر پرچم علی(ع) باشیم یا زیر پرچم معاویه. . . نبایستی علی گو و معاویه خو باشیم . . .
انشالله تعالی شما باید آنقدر پیشرفت و ترقی بکنید که عالم را پر کنید از نور خودتان. خیلی از بزرگان واولیا بودند که رفتند و هنوز جایشان پر نشده، آنها با یک لبخند مشکلات مردم را حل می کردند و رمز موفقیت هایشان “صداقت”بود، صداقت با خلق و خالق.
اصل و اساس اخلاق، تقواست حالا اگر کسی می خواهد که در این کار ممارست کند و تقوی در وجودش پیاده شود خطبه همام را از خطبه های معروف امام علی (ع) در نهج البلاغه که به خطبه متقین هم معروف است زیاد بخواند. این همان خطبه ای است که امام علی (ع) خواند و همام پس از شنیدن عاشقانه جان داد. کتب زیادی هم در مورد آن نوشته شده است. در این خطبه می گوید آدم با تقوی زبان خودش را نگه می دارد، خودش را متهم می داند، دیگران را تخطئه نمی کند. یکی می گفت خطبه متقین را وقتی می خوانم می بینم که هیچ چیزش علائم و نشانه های اهل تقوا که می گوید در من نیست این نشان شناخت و صداقت است اما منافق وقتی می خواند می گوید همه اش در من است برای رسیدن به تقوا نیز باید نفس را مهار کرد و مدام هم مراقب بود تا مهار پاره نکند و بیچاره مان نسازد. این که از زبان پیامبر اکرم (ص) در دعا می خوانیم «الهی لاتکلنی علی نفسی طرفة عین ابدا» نشان از این دارد که چشم به هم زدنی غفلت آدمی را از اوج به حضیض می کشاند و کم هم نبودند آنانی که به دمی غفلت، دنیایی از عبادت را از دست دادند و از پله های بالای نردبان فرو افتادند و در هم شکستند.
ز بس که پرده عصیان گرفته چشم مرا/ تو در کنار منی من تو را نمی بینم. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) الان از نظر فیزیکی یا کربلاست یا نجف یا مشهد و یا مدینه. امروزه خیلی ها دکان باز کرده اند و می گویند مثلا در مکه با امام زمان فالوده و بستنی خورده ایم. اینها دروغ است. مگر می شود هر کسی با سرّ الله آشنا شود. خود پیغمبر خدا در بین مردم بود، ابولهب و ابوجهل او را می دیدند. امیر المومنین « علیه السلام » را ابن ملجم هم می دید. امام حسین « علیه السلام » را شمر هم می دید. اما خداوند یکی را سرّ الله قرار داده است و مخفی کرده است. آنوقت من بیایم و به راحتی با اسرار آشنا شوم. ما الان ظرفیت نداریم. رهبر اینجا بیاید شلوغ می کنیم. خود امام زمان فرمودند : دوست من باشید، من خودم سراغ شما می آیم. سید پینه دوزی بود که همه علمای تهران قبولش داشتند. حضرت روزی خارج از نوبت به او فرمودند این کفش را بدوز. سید پینه دوز به ایشان گفت : نوبت این آقاست حضرت دوباره فرمود. سید باز هم گفت نوبت دیگری است. حضرت باز هم تکرار کرد و سید بلند شد و حضرت را بغل کرد و گفت : آقا اگر یک دفعه دیگر حرف بزنید به همه می گویم آن آقایی که دنبالش می گردید اینجاست. بعد حضرت خندید و گفت بارک الله. حضرت انجام وظیفه می خواهد و آنها از ما فقط صداقت و وظیفه می خواهند. امام داشتند او را امتحان می کردند.
آقای سیبویه وقتی بچههای سیّد پای منبر ایشان میآمدند، از منبر پایین میآمده است، آنها رامیبوسید و صلوات میفرستاد و همه را بلند میکرد، این کارها به ما نمیآید، ایشان یک عمرنوکر اهل بیت بود و صداقت داشت. (و جعلنی فی کلّ الاحوال متواضعاً) خدایا این کبر و حسد و کینه و خودخواهی وخودپرستی که بدترین لحن است را از ما بگیر. هر قبله که ببینی بهتر ز خودپرستی است. بوش، خودپرست است. خدایا خودپرستی را از ما بگیر.
سیر و سلوک گردن کج کردن و چپ و راست رفتن و این بازی ها نیست سیر و سلوک اینست که آدم خلاف نکند. آدم های ناقصی در جامعه افتاده اند و شده اند استاد و بچه ها را کج و کوله بار می آورند نمی دانم ( به جوانان می آموزند) که چند هزار تا انا انزلنا بخوانند تا (در امتحان نمره بگیرند) برو درس ات را بخوان معصیت نکن اگر مردی زبانت را نگه دار، ز کذب و غیبت و بهتان و آزار. نیازی نیست گردنت را کج کنی خدا گردنت رو صاف آفریده و راضی نیست انسان بازی درآورد ولی سعی کن متکبر نباشی جامعه بی سرپرست همین است گله بی چوپان همین است تمام سیر و سلوک و همه درس اخلاق فقط یک کلمه است، مرد میدان هست؟ بسم الله ! خلاف نکنیم. نماز شب اش ترک نمی شود ولی آبرو و حیثیت مردم را از بین می برد! تهمت، ایمان عابد را آب می کند. ما می خواهیم با این حرفهایمان به خدا برسیم؟ ما می خواهیم عارف شویم؟ هزاران سال عبادت بکنیم باز هم پایمان لنگ است خدایا هدایتمان کن خدایا به ما صداقت بده. صداقت با خلق و خالق می خواهند و بس.
چکیده : آیتالله امجد معتقد است که "منبر و محراب دلیل صداقت و حقیقت نیست، گول نخورید؛ اینقدر از روی این منبرها به ته جهنم رفتهاند که حساب ندارد." او میگوید: لا اله الا الله، یعنی این که خداپرست بشویم. دروغ و حقه بازی و هزاران کثافت کاری دیگر در اعمال ما نباشد؛ و میافزاید: خیلی از بزرگان واولیا بودند که رفتند و هنوز جایشان پر نشده، آنها با یک لبخند مشکلات مردم را حل می کردند و رمز موفقیت هایشان "صداقت"بود، صداقت با خلق و خالق.
آیتالله امجد معتقد است که “منبر و محراب دلیل صداقت و حقیقت نیست، گول نخورید؛ اینقدر از روی این منبرها به ته جهنم رفتهاند که حساب ندارد.” او میگوید: لا اله الا الله، یعنی این که خداپرست بشویم. دروغ و حقه بازی و هزاران کثافت کاری دیگر در اعمال ما نباشد؛ و میافزاید: خیلی از بزرگان واولیا بودند که رفتند و هنوز جایشان پر نشده، آنها با یک لبخند مشکلات مردم را حل می کردند و رمز موفقیت هایشان “صداقت”بود، صداقت با خلق و خالق.
به گزارش کلمه، پایگاه اطلاع رسانی استاد محمود امجد، بخشهایی از اظهارات این استاد سرشناس اخلاق در خصوص اهمیت صداقت و پرهیز از دروغگویی و فریبکاری را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
اگر علامه دهر باشی و صداقت نداشته باشی؛ مردم تو را نمی خواهند. اما اگر سیوطی خوان باشی و حتی سیوطی را بلد نباشی ولی صداقت داشته باشی، مردم حتی کفش تو را می بوسند و می گویند: او سرباز امام زمان است.
منبر و محراب دلیل صداقت و حقیقت نیست. اینقدر سخنرانها رفتند جهنم که حساب ندارد، اینقدر از روی این منبرها به ته جهنم رفتهاند که حساب ندارد. منبر و محراب دلیل نیست. گول نخورید. صداقت میخواهند. حقیقت میخواهند.
لا اله الا الله، یعنی این که خداپرست بشویم. دروغ و حقه بازی و هزاران کثافت کاری دیگر در اعمال ما نباشد و زبان به لا اله الاالله داشته باشیم. این که اسلام نیست.
اگر در پرتو انوار قرآن قرار گیریم، همه چیز عوض خواهد شد. اگر قرآن از طاقچه ها به دست ها و چشم ها سپرده شود، پدرها و مادرها به نور خواهند رسید، خانه ای که براساس آموزه های قرآنی مدیریت شود، فرزندان آن خانواده هم از روشنایی بهره خواهند برد تا اگر فصل سخن گفتن رسد، به «جادلهم بالتی هی احسن» خواهد رسید. اگر کلام شکل گرفت هرگز جز به صداقت نخواهد بود. اگر دست ها را نگاه کنی پاکی را خواهی دید، چنان که در دیده و دلشان هم جز پاکی نیست. مکتب ما، درس قرآن ما، مشق اسلام ما، آموزه های اهل بیت ما جز این نیست، خوبی و خوبی و باز هم خوبی.
مکتب ما مکتب گذشت و انسانیت است. مکتب آقایی و خوبی مکتب علی(ع) می باشد. هر چه بدی است در مکتب معاویه است. . . یا باید زیر پرچم علی(ع) باشیم یا زیر پرچم معاویه. . . نبایستی علی گو و معاویه خو باشیم . . .
انشالله تعالی شما باید آنقدر پیشرفت و ترقی بکنید که عالم را پر کنید از نور خودتان. خیلی از بزرگان واولیا بودند که رفتند و هنوز جایشان پر نشده، آنها با یک لبخند مشکلات مردم را حل می کردند و رمز موفقیت هایشان “صداقت”بود، صداقت با خلق و خالق.
اصل و اساس اخلاق، تقواست حالا اگر کسی می خواهد که در این کار ممارست کند و تقوی در وجودش پیاده شود خطبه همام را از خطبه های معروف امام علی (ع) در نهج البلاغه که به خطبه متقین هم معروف است زیاد بخواند. این همان خطبه ای است که امام علی (ع) خواند و همام پس از شنیدن عاشقانه جان داد. کتب زیادی هم در مورد آن نوشته شده است. در این خطبه می گوید آدم با تقوی زبان خودش را نگه می دارد، خودش را متهم می داند، دیگران را تخطئه نمی کند. یکی می گفت خطبه متقین را وقتی می خوانم می بینم که هیچ چیزش علائم و نشانه های اهل تقوا که می گوید در من نیست این نشان شناخت و صداقت است اما منافق وقتی می خواند می گوید همه اش در من است برای رسیدن به تقوا نیز باید نفس را مهار کرد و مدام هم مراقب بود تا مهار پاره نکند و بیچاره مان نسازد. این که از زبان پیامبر اکرم (ص) در دعا می خوانیم «الهی لاتکلنی علی نفسی طرفة عین ابدا» نشان از این دارد که چشم به هم زدنی غفلت آدمی را از اوج به حضیض می کشاند و کم هم نبودند آنانی که به دمی غفلت، دنیایی از عبادت را از دست دادند و از پله های بالای نردبان فرو افتادند و در هم شکستند.
ز بس که پرده عصیان گرفته چشم مرا/ تو در کنار منی من تو را نمی بینم. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) الان از نظر فیزیکی یا کربلاست یا نجف یا مشهد و یا مدینه. امروزه خیلی ها دکان باز کرده اند و می گویند مثلا در مکه با امام زمان فالوده و بستنی خورده ایم. اینها دروغ است. مگر می شود هر کسی با سرّ الله آشنا شود. خود پیغمبر خدا در بین مردم بود، ابولهب و ابوجهل او را می دیدند. امیر المومنین « علیه السلام » را ابن ملجم هم می دید. امام حسین « علیه السلام » را شمر هم می دید. اما خداوند یکی را سرّ الله قرار داده است و مخفی کرده است. آنوقت من بیایم و به راحتی با اسرار آشنا شوم. ما الان ظرفیت نداریم. رهبر اینجا بیاید شلوغ می کنیم. خود امام زمان فرمودند : دوست من باشید، من خودم سراغ شما می آیم. سید پینه دوزی بود که همه علمای تهران قبولش داشتند. حضرت روزی خارج از نوبت به او فرمودند این کفش را بدوز. سید پینه دوز به ایشان گفت : نوبت این آقاست حضرت دوباره فرمود. سید باز هم گفت نوبت دیگری است. حضرت باز هم تکرار کرد و سید بلند شد و حضرت را بغل کرد و گفت : آقا اگر یک دفعه دیگر حرف بزنید به همه می گویم آن آقایی که دنبالش می گردید اینجاست. بعد حضرت خندید و گفت بارک الله. حضرت انجام وظیفه می خواهد و آنها از ما فقط صداقت و وظیفه می خواهند. امام داشتند او را امتحان می کردند.
آقای سیبویه وقتی بچههای سیّد پای منبر ایشان میآمدند، از منبر پایین میآمده است، آنها رامیبوسید و صلوات میفرستاد و همه را بلند میکرد، این کارها به ما نمیآید، ایشان یک عمرنوکر اهل بیت بود و صداقت داشت. (و جعلنی فی کلّ الاحوال متواضعاً) خدایا این کبر و حسد و کینه و خودخواهی وخودپرستی که بدترین لحن است را از ما بگیر. هر قبله که ببینی بهتر ز خودپرستی است. بوش، خودپرست است. خدایا خودپرستی را از ما بگیر.
سیر و سلوک گردن کج کردن و چپ و راست رفتن و این بازی ها نیست سیر و سلوک اینست که آدم خلاف نکند. آدم های ناقصی در جامعه افتاده اند و شده اند استاد و بچه ها را کج و کوله بار می آورند نمی دانم ( به جوانان می آموزند) که چند هزار تا انا انزلنا بخوانند تا (در امتحان نمره بگیرند) برو درس ات را بخوان معصیت نکن اگر مردی زبانت را نگه دار، ز کذب و غیبت و بهتان و آزار. نیازی نیست گردنت را کج کنی خدا گردنت رو صاف آفریده و راضی نیست انسان بازی درآورد ولی سعی کن متکبر نباشی جامعه بی سرپرست همین است گله بی چوپان همین است تمام سیر و سلوک و همه درس اخلاق فقط یک کلمه است، مرد میدان هست؟ بسم الله ! خلاف نکنیم. نماز شب اش ترک نمی شود ولی آبرو و حیثیت مردم را از بین می برد! تهمت، ایمان عابد را آب می کند. ما می خواهیم با این حرفهایمان به خدا برسیم؟ ما می خواهیم عارف شویم؟ هزاران سال عبادت بکنیم باز هم پایمان لنگ است خدایا هدایتمان کن خدایا به ما صداقت بده. صداقت با خلق و خالق می خواهند و بس.
سخنان صریح خاتمی در باره امروز و فردای ج. اسلامی دشمن در خرقه دوست به ج. اسلامی حمله ور شده
محمد خاتمی بمناسبت 19 دیماه 1356، روز تظاهرات مردم قم علیه مقاله توهین آمیزی که علیه آیت الله خمینی در روزنامه های دوران شاه منتشر شد، با جمعی از اساتید دانشگاه و اعضاء جامعه پزشکی دیدار کرد. وی دراین دیدار، بار دیگر یک جمعبندی از اوضاع کنونی کشور و آینده ارائه داد. او طی سخنانی، ضمن پاسخ غیر مستقیم به علی خامنه ای که رهبران جنبش سبز را "قدرت طلب" خطاب کرده بود، و همچین با تکرار آن نگرانی که مدتی پیش به نقل از هاشمی رفسنجانی منتشر شده بود گفت:
ما در این موقعیتی هستیم، که ممکن است بخاطر رفتارهای نادرستی که هست، خیزش بعدی دیگر به طرف اسلام و نظام اسلامی نباشد. تدبیر حکم میکند که منتقدان و معترضان معتقد به اصل نظام تقویت شوند. باید شخصیتهای با سابقه ولو معترض؛ سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه امام بمانند. دعوا بر سر قدرت نیست. ما خودمان مطرح نیستیم و اگر نگرانی هست این نیست که بنده در عرصه نیستم و کس دیگری در عرصه مسئولیت است؛ نگرانی از این است که نظام و انقلاب لطمه بخورد.
اینکه ما اینقدر بر انتخابات و اهمیت آن تاکید میکنیم و میگوییم راه برونرفت از بحران اینست که ما بتوانیم به یک اجماعی برسیم که انتخابات به گونهای برگزار شود که مردم احساس کنند رایشان موثر است و آزادانه میتوانند رای بدهند و هر کسی را خواستند میتوانند انتخاب کنند در چارچوب همین قانون اساسی، چیزی علاوه بر این گفته نشده.
اینکه این روزها گفته میشود(آیت الله جنتی و سپس مقلدان حکومتی او در یورش تبلیغاتی علیه خاتمی به دلیل اعلام شرایط حضور اصلاح طلبان درانتخابات)، مردم چه کسی را بخواهند و چه کسی را نخواهند؛ باید گفت که کسانیکه مردم را قبول ندارند حق ندارند درباره مردم و از زبان مردم صحبت کنند.
اگر فضا آزاد باشد و محدودیتها رفع شود، حرف و گرایش مردم معلوم میشود. همین محدودیتها خود نشانه این است که مردم را قبول ندارند.
ذکر خیری بکنم از برادر عزیز؛ مومن، دلسوز و علاقمند، جناب دکتر شکوریراد که امروز خیلی جای او در میان ما خالی است و دستگیری همین افراد نشاندهنده آن است که چه اشتباهی صورت میگیرد و چه کسانی دارند بعنوان دشمن تلقی میشوند، درحالیکه معتقدم دشمنان خیلی با دست بازعمل میکنند و احیانا در لباس دوست در داخل کشور و از بیرون کشور هم که معلوم است.
در این مدت موجی از دستگیریها بخصوص جوانها به بهانههای مختلف را شاهد بوده ایم که بعضیها با وثیقه آزاد شدند، بعضیها هنوز گرفتارند. دلهره و اضطراب برای خانوادهها زیاد است.
آنهایی را که میشناسیم بچههای خوب و سالم هستند حالا ممکن است گاهی اعتراضی هم داشتهاند ولی واقعا درخور این نیست که با جوانان ما اینطور رفتار شود.
هنر رهبران بزرگ اینست که زمان خود را درک کنند؛ مقتضیات را بفهمند و جهات اصلی را تشخیص بدهند.
خیال نکنیم وقتی جنبش هایی در جامعه بوجود میآید و سرکوب می شود از بین میرود. نه، بلکه زمینه هست تا چگونه بروز و ظهور پیدا کند.
ممکن است با این محدود کردنها و مشکل درست کردنها کسانی از دوروبرو کسانی که به اصل نظام اعتقاد دارند و از اصل نظام دفاع میکنند ولی نسبت به مسائل انتقاد دارند پراکنده و مایوس بشوند. اینها به دامن حکومت نخواهند افتاد، بلکه به دامن کسانی میافتند که اصل را قبول ندارند.
اگر تدبیر وجود داشت این گروه تقویت میشد تا نیروهایی که به هر حال اعتراض و انتقادی دارند دور اینها جمع شوند.
باید "شخصیتهای باسابقه ولو معترض" سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه امام بمانند. محدود کردنها و تهمتزدنها و نسبت دادنها سبب خواهد شد بخش جوان و نخبه جامعه اگر از این طرف مایوس شود به دامن کسانی بیفتند که میگوید اصل نظام نباید باشد.
جمهوری اسلامی یعنی ملاک مردمند؛ حکومت و قدرت برآمده از مردم و در مقابل آنها مسئول است به علاوه که ارزشهای اسلامی هم حاکم است. از لوازم مهم جمهوریت آزادی اندیشه و بیان است، اینکه عالمان ما در جامعه ارج داشته باشند، حوزههای علمیه ما با آزادی کامل بیاندیشند و حرفشان را بزنند و پشتوانههای نظری حاکمیت دین را با رعایت زمان و مکان و جهت حل مشکلات مردم فراهم آورند؛ نه تنها مراجع بلکه همه علما و طلاب و محققان محترم باشند. اینکه دانشگاه ما، استاد و دانشجوی ما در کمال آزادی بتواند کار کند، حرف بزند و اعتراض کند و نیز این مراکز نیروهایی تربیت کند که بتواند کشور را اداره و آن را از دیگران بینیاز کنند؛ وعدهها این چنین بود.
بعد از امام راحل، جریانی که مناسبتی با فکر امام و انقلاب نداشت و با معیارهایی که در انقلاب مطرح شد به خصوص آنچه را که امام خمینی(ره) در آستانه انقلاب عرضه داشتند و مردم به آن رای دادند، یعنی جمهوری اسلامی، آزادی، مسئول بودن حکومت، هزینه نداشتن انتقاد و اعتراض، آزاد بودن گروهها. مردم به اینها رای دادند و البته استقلال عدالت پیشرفت و اخلاق همه اینها مطرح بود. کسانی که اینها را قبول نداشتند و راه امام را تخطئه میکردند، خود را نظریهپرداز منحصربهفرد انقلاب و اسلام معرفی کردند و دیگران؛ حتی یاران واقعی امام را حذف و طرد کردند.
کسانیکه حرمت مردم را قبول دارند، استقلال مملکت را قبول دارند، دخالت نیروهای بیگانه را نفی میکنند در مقابله توطئههای بیگانه هوشیارند ولی در مقابل میگویند باید از امکانات دنیا استفاده کرد، طرفدار انقلاب اند. مخالفت با بیگانگان معنیاش دشمنتراشی نیست، گرچه باید در مقابل دشمنیها هوشیار بود. کسانی که این حرفها را میزنند محدود میشوند و متهم به انواع اتهامات میشوند و کسانی بهعنوان نظریهپرداز میآیند و در کنار جریان بسیار اندک خشونتمدار و انعطافناپذیری قرار میگیرند.
کسانی می گویند هرچه و هرکس خلاف سلیقه آنان است باید حذف شود و برای این کار هر دروغ و فریب و تهمتی را جایز میشمرند. اینجاست که جامعه با مشکل مواجه میشود.
امروز صحبت از تقابل اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست؛ صحبت این است که جریانی میخواهد همه امکانات را در کشور به دست بگیرد؛ دروغ میگوید، تهمت میزند، تحریف میکند. حتی برای نهادهای جمهوری اسلامی ایران تعیین تکلیف میکند که کی باید بیاید کی باید نیاید(جنتی)! و میگوید آن جریانی که ما نمیپسندیم باید حذف شود. این دیگر محدود به اصلاحطلبان هم نیست، بلکه بسیاری از کسانیکه در مملکت هستند و مشهور به اصول گرایی هستند ولی چون خردمندند و انصاف دارند آنها هم باید حذف شوند! این امر نباید به نام نظام تمام شود.
کسانی که دفاع از حقوق مردم، از آزادی و از اخلاق و حق انتخاب مردم و اینکه به مردم ظلم نشود میکنند، متهم به انواع اتهامات عجیب و غریب و دروغپردازی میشوند و کسانیکه این کار را میکنند امنیت کامل و مصونیت دارند و این طرف حتی نمیتواند از خود دفاع کند و حتی ممنوع میشود از اینکه اسم و حرف آنها در جاهایی که خیلی هم محدود است برده شود. در جریان انتخابات آزاد است که معلوم خواهد شد مردم چه کسی را میخواهد و چه کسی را نمیخواهند.
آنها چه کارهاند که بگویند مردم کی را میخواهند و کی را نمیخواهند؟! آن هم کسانی که ولو با حسننیت بیشترین مقابله را با حق مردم کردهاند و محدودیتها را ایجاد کردهاند و میکنند.
اگر صحبت از این میشود که به آینده نگاه شود فضا باز و آزاد گردد زمینهای فراهم شود که انتخاباتی پرشور با حضور آزاد همه جریانها و گرایشها و البته همه در چارچوب قانون اساسی و مردم هم حضور داشته باشند و اعتماد کنند که حضورشان موثر است این ها در جهت مصلحت کشور و مردم و انقلاب است.
چگونه میتوان گفت یک طرف که قصد خدمت به نظام و مردم را داشته و کار کرده، منحرف و خطاکاراست ولی آن طرفی که خیلی کارهای بدی کرده، معصوم و مصون است؟
بیایید فضای آزاد، مناظره و بحث بگذارید و اینها منتشر شود، انتقاد شود و اگر اشتباهی هم بوده در یک فضای باز همه به آن اعتراف کنند. اگر کسانی از این طرف و آن طرف اشتباهی داشتهاند، بیان شود.
آیا حمله به کوی دانشگاه درست بود؟! آیا آنچه در کهریزک رخ داد درست بود؟ آیا برخوردهای کنونی با افراد و شخصیتها درست است؟
فضا آزاد شود تا جامعه قضاوت کند کرد. ادامه فضای تنگ امنیتی و تهمت و فشار غلط است.
باید برای انتخابات، در چارچوب قوانین ساز و کاری تعیین شود که هر کسی نامزد خود را در صحنه داشته باشد، بتواند رای بدهد و مطمئن باشد رایش تعیینکننده است. انتخابات آزاد و سالم یعنی همین.
اینها برای برون رفت از بحران و به نفع نظام و مردم و کشور گفته میشود
ما در این موقعیتی هستیم، که ممکن است بخاطر رفتارهای نادرستی که هست، خیزش بعدی دیگر به طرف اسلام و نظام اسلامی نباشد. تدبیر حکم میکند که منتقدان و معترضان معتقد به اصل نظام تقویت شوند. باید شخصیتهای با سابقه ولو معترض؛ سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه امام بمانند. دعوا بر سر قدرت نیست. ما خودمان مطرح نیستیم و اگر نگرانی هست این نیست که بنده در عرصه نیستم و کس دیگری در عرصه مسئولیت است؛ نگرانی از این است که نظام و انقلاب لطمه بخورد.
اینکه ما اینقدر بر انتخابات و اهمیت آن تاکید میکنیم و میگوییم راه برونرفت از بحران اینست که ما بتوانیم به یک اجماعی برسیم که انتخابات به گونهای برگزار شود که مردم احساس کنند رایشان موثر است و آزادانه میتوانند رای بدهند و هر کسی را خواستند میتوانند انتخاب کنند در چارچوب همین قانون اساسی، چیزی علاوه بر این گفته نشده.
اینکه این روزها گفته میشود(آیت الله جنتی و سپس مقلدان حکومتی او در یورش تبلیغاتی علیه خاتمی به دلیل اعلام شرایط حضور اصلاح طلبان درانتخابات)، مردم چه کسی را بخواهند و چه کسی را نخواهند؛ باید گفت که کسانیکه مردم را قبول ندارند حق ندارند درباره مردم و از زبان مردم صحبت کنند.
اگر فضا آزاد باشد و محدودیتها رفع شود، حرف و گرایش مردم معلوم میشود. همین محدودیتها خود نشانه این است که مردم را قبول ندارند.
ذکر خیری بکنم از برادر عزیز؛ مومن، دلسوز و علاقمند، جناب دکتر شکوریراد که امروز خیلی جای او در میان ما خالی است و دستگیری همین افراد نشاندهنده آن است که چه اشتباهی صورت میگیرد و چه کسانی دارند بعنوان دشمن تلقی میشوند، درحالیکه معتقدم دشمنان خیلی با دست بازعمل میکنند و احیانا در لباس دوست در داخل کشور و از بیرون کشور هم که معلوم است.
در این مدت موجی از دستگیریها بخصوص جوانها به بهانههای مختلف را شاهد بوده ایم که بعضیها با وثیقه آزاد شدند، بعضیها هنوز گرفتارند. دلهره و اضطراب برای خانوادهها زیاد است.
آنهایی را که میشناسیم بچههای خوب و سالم هستند حالا ممکن است گاهی اعتراضی هم داشتهاند ولی واقعا درخور این نیست که با جوانان ما اینطور رفتار شود.
هنر رهبران بزرگ اینست که زمان خود را درک کنند؛ مقتضیات را بفهمند و جهات اصلی را تشخیص بدهند.
خیال نکنیم وقتی جنبش هایی در جامعه بوجود میآید و سرکوب می شود از بین میرود. نه، بلکه زمینه هست تا چگونه بروز و ظهور پیدا کند.
ممکن است با این محدود کردنها و مشکل درست کردنها کسانی از دوروبرو کسانی که به اصل نظام اعتقاد دارند و از اصل نظام دفاع میکنند ولی نسبت به مسائل انتقاد دارند پراکنده و مایوس بشوند. اینها به دامن حکومت نخواهند افتاد، بلکه به دامن کسانی میافتند که اصل را قبول ندارند.
اگر تدبیر وجود داشت این گروه تقویت میشد تا نیروهایی که به هر حال اعتراض و انتقادی دارند دور اینها جمع شوند.
باید "شخصیتهای باسابقه ولو معترض" سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه امام بمانند. محدود کردنها و تهمتزدنها و نسبت دادنها سبب خواهد شد بخش جوان و نخبه جامعه اگر از این طرف مایوس شود به دامن کسانی بیفتند که میگوید اصل نظام نباید باشد.
جمهوری اسلامی یعنی ملاک مردمند؛ حکومت و قدرت برآمده از مردم و در مقابل آنها مسئول است به علاوه که ارزشهای اسلامی هم حاکم است. از لوازم مهم جمهوریت آزادی اندیشه و بیان است، اینکه عالمان ما در جامعه ارج داشته باشند، حوزههای علمیه ما با آزادی کامل بیاندیشند و حرفشان را بزنند و پشتوانههای نظری حاکمیت دین را با رعایت زمان و مکان و جهت حل مشکلات مردم فراهم آورند؛ نه تنها مراجع بلکه همه علما و طلاب و محققان محترم باشند. اینکه دانشگاه ما، استاد و دانشجوی ما در کمال آزادی بتواند کار کند، حرف بزند و اعتراض کند و نیز این مراکز نیروهایی تربیت کند که بتواند کشور را اداره و آن را از دیگران بینیاز کنند؛ وعدهها این چنین بود.
بعد از امام راحل، جریانی که مناسبتی با فکر امام و انقلاب نداشت و با معیارهایی که در انقلاب مطرح شد به خصوص آنچه را که امام خمینی(ره) در آستانه انقلاب عرضه داشتند و مردم به آن رای دادند، یعنی جمهوری اسلامی، آزادی، مسئول بودن حکومت، هزینه نداشتن انتقاد و اعتراض، آزاد بودن گروهها. مردم به اینها رای دادند و البته استقلال عدالت پیشرفت و اخلاق همه اینها مطرح بود. کسانی که اینها را قبول نداشتند و راه امام را تخطئه میکردند، خود را نظریهپرداز منحصربهفرد انقلاب و اسلام معرفی کردند و دیگران؛ حتی یاران واقعی امام را حذف و طرد کردند.
کسانیکه حرمت مردم را قبول دارند، استقلال مملکت را قبول دارند، دخالت نیروهای بیگانه را نفی میکنند در مقابله توطئههای بیگانه هوشیارند ولی در مقابل میگویند باید از امکانات دنیا استفاده کرد، طرفدار انقلاب اند. مخالفت با بیگانگان معنیاش دشمنتراشی نیست، گرچه باید در مقابل دشمنیها هوشیار بود. کسانی که این حرفها را میزنند محدود میشوند و متهم به انواع اتهامات میشوند و کسانی بهعنوان نظریهپرداز میآیند و در کنار جریان بسیار اندک خشونتمدار و انعطافناپذیری قرار میگیرند.
کسانی می گویند هرچه و هرکس خلاف سلیقه آنان است باید حذف شود و برای این کار هر دروغ و فریب و تهمتی را جایز میشمرند. اینجاست که جامعه با مشکل مواجه میشود.
امروز صحبت از تقابل اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست؛ صحبت این است که جریانی میخواهد همه امکانات را در کشور به دست بگیرد؛ دروغ میگوید، تهمت میزند، تحریف میکند. حتی برای نهادهای جمهوری اسلامی ایران تعیین تکلیف میکند که کی باید بیاید کی باید نیاید(جنتی)! و میگوید آن جریانی که ما نمیپسندیم باید حذف شود. این دیگر محدود به اصلاحطلبان هم نیست، بلکه بسیاری از کسانیکه در مملکت هستند و مشهور به اصول گرایی هستند ولی چون خردمندند و انصاف دارند آنها هم باید حذف شوند! این امر نباید به نام نظام تمام شود.
کسانی که دفاع از حقوق مردم، از آزادی و از اخلاق و حق انتخاب مردم و اینکه به مردم ظلم نشود میکنند، متهم به انواع اتهامات عجیب و غریب و دروغپردازی میشوند و کسانیکه این کار را میکنند امنیت کامل و مصونیت دارند و این طرف حتی نمیتواند از خود دفاع کند و حتی ممنوع میشود از اینکه اسم و حرف آنها در جاهایی که خیلی هم محدود است برده شود. در جریان انتخابات آزاد است که معلوم خواهد شد مردم چه کسی را میخواهد و چه کسی را نمیخواهند.
آنها چه کارهاند که بگویند مردم کی را میخواهند و کی را نمیخواهند؟! آن هم کسانی که ولو با حسننیت بیشترین مقابله را با حق مردم کردهاند و محدودیتها را ایجاد کردهاند و میکنند.
اگر صحبت از این میشود که به آینده نگاه شود فضا باز و آزاد گردد زمینهای فراهم شود که انتخاباتی پرشور با حضور آزاد همه جریانها و گرایشها و البته همه در چارچوب قانون اساسی و مردم هم حضور داشته باشند و اعتماد کنند که حضورشان موثر است این ها در جهت مصلحت کشور و مردم و انقلاب است.
چگونه میتوان گفت یک طرف که قصد خدمت به نظام و مردم را داشته و کار کرده، منحرف و خطاکاراست ولی آن طرفی که خیلی کارهای بدی کرده، معصوم و مصون است؟
بیایید فضای آزاد، مناظره و بحث بگذارید و اینها منتشر شود، انتقاد شود و اگر اشتباهی هم بوده در یک فضای باز همه به آن اعتراف کنند. اگر کسانی از این طرف و آن طرف اشتباهی داشتهاند، بیان شود.
آیا حمله به کوی دانشگاه درست بود؟! آیا آنچه در کهریزک رخ داد درست بود؟ آیا برخوردهای کنونی با افراد و شخصیتها درست است؟
فضا آزاد شود تا جامعه قضاوت کند کرد. ادامه فضای تنگ امنیتی و تهمت و فشار غلط است.
باید برای انتخابات، در چارچوب قوانین ساز و کاری تعیین شود که هر کسی نامزد خود را در صحنه داشته باشد، بتواند رای بدهد و مطمئن باشد رایش تعیینکننده است. انتخابات آزاد و سالم یعنی همین.
اینها برای برون رفت از بحران و به نفع نظام و مردم و کشور گفته میشود
۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه
میرحسین: دروغها و تهمتها نشان داد که اسلام آقایان چگونه اسلامی است
چکیده : گسترش فرهنگ اعتراف گیری و تواب سازی از درون زندانها به فضای سیاسی بیرون منتقل شده است. بر اساس این فرهنگ، شما اگر می خواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب شوید و یا در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از دست و زبان بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و بصیرت لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبزداشته باشید. آنها حتی از حوزه ها و مراجع عظام نگذشته اند و ما شاهد فشارها و جسارتها و اهانتهای گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. غافل از آنکه داخل همین خانواده های دست اندر کاران، توجه به خواستهای مطرح شده درجنبش سبز در حال گسترش است. چرا که این مطالبات مطابق با حقوق مردم و میثاق ملی ماست. کلمه: اقتدارگرایان در ده روز نخست دی ماه، با لحنی عصبی و تهاجمی تر از قبل به تخریب شخصیت های جنبش سبز پرداختند. آنها در این روزها با موجی از شعار و توهین در قالب سخنرانی، مصاحبه، یادداشت و … علیه هواداران جنبش سبز و همچنین میرحسین موسوی، کروبی و خاتمی به میدان آمدند. تا جایی که صدا و سیما در بخشهای مختلف خبری خود شعار مرگ بر خاتمی، موسوی و کروبی را به وضوح پخش کرد. هواداران دولت حتی خود را به جای خدا و ائمه معصوم نیز نشاندند و عنوان کردند که موسوی و خاتمی و کروبی توسط خدا هم بخشوده نخواهند شد. آنها در مقام داوری تا جایی پیش رفتند که مدعی شدند میرحسین موسوی، نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس، روز قیامت و اسلام را باور ندارد. میرحسین موسوی اما در برابر این همه توهین و ناسزا فقط سکوت کرد. بسیاری از هواداران جنبش سبز در این مدت پرسیده اند که چرا موسوی در برابر این تهاجم وسیع موضعی نگرفته است؟خبرنگار کلمه به همین مناسبت در گفت و گویی کوتاه پرسش هایی را در این مورد با وی مطرح کرده است. موسوی در پاسخ به سوالات کلمه، راه و روش تبلیغاتی اقتدارگرایان را متعلق به دوران قدیم دانسته و گفته است «آنها از شگردهایی استفاده می کنند که در رژیم های توتالیتر، شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو، استفاده می شد.» وی ضمن بی اثر خواندن این تبلیغات گفته است «این ده روز فرصت خوبی برای شناخت ملت ما از ماهیت این آقایان بود. این همه دروغ و تهمت نشان داد که اسلام حضرات چگونه اسلامی است.» موسوی در این مصاحبه یک بار دیگر بر مطالبات بیانیه هفدهم خود تاکید کرده و خطاب به اقتدارگرایان اعلام کرده است: «شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد… اگرنه سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد.» متن مصاحبه خبرنگار کلمه را با میرحسین موسوی می خوانید: در هفته های اخیر، اقتدارگرایان هجمه تبلیغاتی بی سابقه ای را علیه شما و جنبش سبز انجام دادند، اما شما در برابر این هجوم سکوت کردید و موضعی نگرفتید. دلیل این سکوت چیست؟ انتظار خیلی از طرفداران جنبش سبز این بود که شما در برابر این همه تهاجم چیزی بگویید. بنده قصد پاسخ داشتم اما انتشار نامه برادر عزیزم آقای کروبی مرا منصرف کرد. نگاه ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل دوم سکوتم آن بود که تبلیغاتی از این قبیل متعلق به دوران قدیم است و از شگردهایی استفاده می کند که در رژیم های توتالیتر شبیه شوروی دوران استالین و یا رومانی زمان چائوشسکو استفاده می شد. کسانی که این تبلیغات را سازمان دادند نه جامعه خودمان را می شناسند و نه درکی از فضای متحول بین المللی دارند. آنها در فضای قبل از گسترش تکنولوژی ارتباطات زندگی می کنند. ارزیابی شما از ده روز تهاجم که علیه شما و دیگر شخصیت های جنبش سبز صورت گرفت، چیست؟ چقدر تبلیغات اقتدارگرایان را اثربخش می دانید؟ به دلایلی که در پاسخ به سوال قبلی گفتم این تبلیغات نه تنها کم اثر بود بلکه بدلیل محتویات غیرمنصفانه خود اثر عکس داشت. این ده روز فرصت خوبی برای شناخت ملت ما از ماهیت این آقایان بود. این همه دروغ و تهمت نشان داد که اسلام حضرات چگونه اسلامی است. تعجب آور هم نبود ما همه پیشنمازی را می شناسیم که گفت امریکا از طریق عربستان یک میلیارد دلار به ما کمک کرده و قول پنجاه میلیارد دیگر را بعد از پیروزی داده است و هنوز این آقا علیرغم این بهتان و دروغ، موقعیت رسمی خود را حفظ کرده است. به همین دلیل، اثرات این تبلیغات خارج از عرف توام با فحاشی های سخیف و تهدید، بیشتر از آنکه به جنبش رو به گسترش سبز لطمه بزند، حقانیت و سرزندگی جنبش سبز را نشان داد. اینها نمی توانند درک کنند وقتی کسی که به خاطر یک کبک یک انسان محترم را به قتل رسانده ادعا کند شخص عالمی مثل آقای خاتمی قرآن را نمی فهمد و یا در سایتهای خود، دادستان انقلابی و مورد اعتماد امام را جاسوس شوروی و قرآن پژوه مبارزی چون خانم رهنورد را با تهمت های مضحک، همکار خانواده مطرود رژیم پهلوی، و بنده و ایشان را به نقل از یک نویسنده درگذشته، که از ترس مردم به اروپا گریخت و در آنجا فوت کرد، فراماسون می نامند، مردم چگونه با این ادعاها روبرو می شوند. اینها روی گوبلز را در جعل و دروغگوئی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از دیانت متحجرانه و توام با خرافات خود قرار داده اند. البته یک نکته ظریف دیگر نیز وجود دارد که دستپخت این چنین شور از آب در می آید و آن اعتقاد ریشه ای بخشی از حاکمیت به خس و خاشاک و بزغاله و گوساله بودن میلیونها نفر از مردم این کشور است. یکی از دلایل دلیری اینان برای گفتن دروغهای بزرگ همین نگاه به ملت است. آنها هنوز باور به شعور ملت ندارند و متاسفانه در خلوت خود حتی از تصور حقوق شهروندی برای همه مردم و کرامت ذاتی برای همه انسانها وحشت می کنند. در مهدیه تهران و برخی تریبون های دیگر خطاب به شما و آقای کروبی و دیگر شخصیت های جنبش سبز گفتند که شماها عددی نیستید. شما چه نظری درباره چنین اظهار نظری دارید؟ اتفاقا این سخن کاملا درست است. نه بنده و نه کروبی نگفته ایم عددی هستیم. در احوالات شیخ ابوسعید ابوالخیر آمده است عالمی که با شیخ احساس رقابتی داشته کسی را پیش او می فرستد که من مثل یک فیل هستم و شما مثل یک پشه و شیخ جواب می دهد که به او بگوئید «ما هیچ نیستیم و آن پشه هم تو هستی». البته ما در مرتبه شیخ نیستیم ولی با تاسی به او می گوییم ماها عددی نیستیم. ولی این دلیل نمی شود که شما حقوق مردم را ضایع کنید و میثاق ملی را تا این اندازه خوار کنید. شما شبیه این مضمون را در بیانیه هفده، که پس از وقایع عاشورای تهران صادر کردید، نیز یادآور شده اید. آیا همچنان بر همان خواست ها تاکید می کنید؟ بله. بنده در اطلاعیه ۱۷ گفتم شما امثال بنده را ندیده بگیرید و خودتان بی اعتنا به ما زندانیها را آزاد و اعلام کنید که پایبند به همه اصول قانون اساسی هستید و رسانه ها را آزاد کنید، انتخابات آزاد غیر گزینشی داشته باشید. خواهید دید افق روشن خواهد شد. اگرنه سرکوب، سطح مطالبات را بالا خواهد برد. این نوع تبلیغات دروغ و ناشیانه که همزمان با ادامه سرکوب و دستگیریها انجام می گیرد جز آنکه مردم را روز به روز بیشتر از اصلاح در چهارچوب قانون اساسی مایوس سازد فایده ای نخواهد داشت. دبیر کل موتلفه گفته است که شما یعد از انتخابات، در ملاقات با هیئتی با شمارش بخشی از آرا موافقت کردید و بعدا با ملاقاتهائی که با اعضای مشارکت و مجاهدین انقلاب داشته اید آنها شما را از این توافق قبلی منصرف کرده اند. آیا درست است؟ متاسفانه دبیر کل جدید موتلفه پختگی لازم را ندارد. درمورد این ادعا بنده آن را تکذیب می کنم. در آن جلسه، آخرین حرفی که زدم «قبول حکمیت» بود و اگر شرکت کنندگان در آن جلسه به حافظه خود رجوع کنند، بنده حتی چند نام را به طور مثال برای چنین هیئت حقیقت یابی مطرح کردم. بدترین بخش ادعای ایشان تهمتی است که به دو گروه سیاسی معتبر کشور زده اند، در حالی که اعضای اصلی آنها در بند هستند. البته علاوه بر ایشان برای چندمین بار یکی از وزرای زمان دفاع مقدس با استناد به یک نشریه غربی به صورت ترجیع بند نقل قولی از بنده می کند که با توجه به خدمات ایشان به بهداشت کشور تا کنون صبر کردم که چیزی نگویم. بنده تعجب می کنم ایشان که ادعای مسلمانی دارد، علیرغم این همه مدرک و سند و سخنرانی و اطلاعیه های بنده و بحثی که یک بار با ایشان کردم به قول یک نشریه آمریکائی تکیه می کند و از آن فراتر می رود و برخلاف گفته ها و کردار قدیم خود در مورد گذشته سیاسی اینجانب به قضاوت می نشیند. مگر انکه بگوئیم در آن موقع تظاهر می کرده است. با توجه به اینکه فشار و تبلیغات علیه جنبش سبز در ماههای اخیر افزایش یافته است. وضعیت جامعه و جنبش سبز را در این شرایط چگونه ارزبابی میکنید؟ بله. حجم تحریف و دروغ و تهدید بالارفته است. اعدام های فله ای و محکومیتهای عجیب و غریب ظالمانه هم برای کمک به مرعوب کردن بکار گرفته می شود. مهمتر، گسترش فرهنگ اعتراف گیری و تواب سازی است که از درون زندانها به فضای سیاسی بیرون منتقل شده است. بر اساس این فرهنگ، شما اگر می خواهید پست خود را حفظ کنید و یا انتخاب شوید و یا در معاملات بزرگ و کوچک سهیم شوید و یا با آرامش از دست و زبان بد اخلاقان زندگی کنید، باید فهم و بصیرت لازم را برای محکومیت منتقدان و معترضان جنبش سبزداشته باشید. آنها حتی از حوزه ها و مراجع عظام نگذشته اند و ما شاهد فشارها و جسارتها و اهانتهای گوناگون علیه روحانیت و مرجعیت هستیم. غافل از آنکه داخل همین خانواده های دست اندر کاران، توجه به خواستهای مطرح شده درجنبش سبز در حال گسترش است. چرا که این مطالبات مطابق با حقوق مردم و میثاق ملی ماست. مردم ما خاطرات خوشی از اعتراف گیری و تواب سازی و مداهنه و تهمت و دروغ ندارند. این ترفندها در ماه دی به ضد خود تبدیل شد. تمام این تمهیدات و اقدامات به خوبی نشان می دهد که جنبش سبز در حال پیشرفت است و انشالله با شرکت همگان این روند تا رسیدن به اهداف مطرح شده در جنبش سبز ادامه خواهد یافت. ما اعتقاد داریم که: «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض»، کف ها به کناری رفته و محو میشوند، ولی آنچه برای مردم سودمند است باقی می ماند. گر چه این حجم تهمتها و افتراها و دروغ زنی و وارونه نمایی در نهایت برملا خواهد شد اما به هر حال نمی توان حجم تبلیغات رسانه های حکومتی با بودجه های نجومی را، که به قبضه جناح خاصی در آمده، نادیده گرفت. به نظر شما چه طور می توان بر این تفرقه افکنی ها و شکاف و شقاق ایجاد شده در اثر این تبلیغات سوء در جامعه و در میان خانواده ها فائق آمد؟ جنبش سبز چه طور می تواند در جهت پوشاندن و کم کردن شکاف های مختلفی که ممکن است روزبه روز در اثر سوء تدبیر و سوء نیت اقتدارگرایان بیشتر و بیشتر شود گام بردارد و وحدت ملی را در برابر تفرقه افکنی های دولتی حفظ کند؟ به نظرم استراتژی اصلی باید همان آگاهی بخشی و راهکار اصلی همان هر شهروند یک رسانه باشد. کارهای به ظاهر ساده ای مثل تکثیر روزنامه ها و نامه ها و بیانیه ها، تکثیر سی دی از عکس ها و فیلم های وقایع پس از انتخابات و … امروزه عمق نفوذ خوبی پیدا کرده اند و به دورترین نقاط هم رسیده اند. لشگر پرشمار آگاهی بخشی و اطلاع رسانی از دل وسایل ساده ای که عصر اطلاعات در اختیار آنها گذاشته است موثرترین شیوه ها را با خلاقیت خود برای رساندن پیام حقیقت پیدا کرده و می کند. اما در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می آموخت فراموش کنیم. این خاطرات گرانبها درس ها و الگوهای ارزشمندی برای امروز ما نیز می توانند باشند. امروز هم باید تا آنجا که می توانیم با زنده نگاه داشتن فضای بحث و گفتگوی ملی، تحمل و مدارای یکدیگر را تمرین کنیم و نظرات و آراء همدیگر را بشنویم تا بر شکافهای تحمیل شده از سوی رسانه های رسمی غالب شویم. سبز بودن ما به این معنا نیست که می خواهیم همه را به رنگ خود در آوریم و یک رنگ کنیم، آن طور که انحصارطلبان و اقتدارگرایان برای همه رنگ و رای خویش را تجویز می کنند. سبز بودن زیستن در کنار یکدیگر با درک تفاوت ها و اختلاف آراء و نظرات و سلایق یکدیگر است. اگر اقتدارگرایان و رسانه های شان می کوشند ترک های ایجاد شده در خانواده ها و جامعه را پررنگ کنند، ما باید بکوشیم با پذیرفتن این اختلاف ها نسخه ای برای زیستن مسالمت آمیز در کنار یکدیگر ارائه کنیم. آگاهی بخشی در عین مسالمت، موثرترین سلاح علیه خشونت و پراکندن بذر های تفرقه و جهل است.
۱۳۸۹ دی ۲۱, سهشنبه
نامه تازه زهرا رهنور خطاب به رئیس قوه قضائیه دست از سر مردم بردارید و زندانیان سیاسی را آزاد کنید!
زهرا رهنورد، در نامه ای خطاب به رئیس قوه قضاییه، بار دیگر خواهان آزادی زندانیان سیاسی پس از کودتای 22 خرداد شد. او در نامه خود نوشت:
برای رضایت رسوال الله و به احترام همه آزادگان جهان تلاش کنید تا بهر نحو ممکن زندانیان سیاسی آزاد شوند. زیرا زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که نه خواهان براندازی و نه خواهان انقلاب نرم و نه خواهان انقلاب سخت، نه مخملین، نه هیچ جنس دیگر و نه خواهان مقام و موقعیت بوده اند، بلکه فقط آرزوی بهبود و ترمیم شرایطی را داشته و دارند که در پناه آن ملت ایران سرفراز و مرفه، شاد و آزاد زندگی کند و درسطح بین الملل برخود ببالد که از جامعه ای قدرتمند، پویا و دموکراتیک برخوردار بوده است .
در میان جمع زندانیان سیاسی، زنان وضعیت خاصی دارند. شرایط سخت زندان زنان و انتظارات محیط بیرون از زندان و عواطف ملت، عرف،اخلاق و دین که به نحوی خاص متوجه آنان است زنان را درموقعیتی خاص قرار داده است .
آنها چه آزادی خواه و فعال سیاسی به معنای مطلق کلمه باشند، چه طرفدار حقوق بشر، یا روزنامه نگار، یا خواهان رفع تبعیض جنسیتی یا دانشجو و معلم، کارگر و هنرمند و فعال صنفی، هرچه که باشند، بیش از هرچیز بر تارک آبروی کشور نشسته اند.
در میان آنها مادرانی هستند که فرزندانشان در فراق آنها اشک می ریزند و اضطرابهای روانی و ب پناهی، سلامتشان را تهدید می کند.
در میان زنان زندانی دختران جوانی هستند که پدر و مادر و خانواده اشان وحشت زده از این زندان به آن زندان و از تهران تا تبعیدگاههای دور هاجر وار سعی می کنند تاکمی اضطراب خود و فرزندانشان را فرو نشانند.
اینان همه زنانی هستند از کارمند، دانشجو و معلم، هنرمند، حقوقدان و خانه دار و کارگر که دور از شغل و کار و مدرسه و دانشگاه و خانه سالهای جوانی خود را می بینند که به خاکستر پیری در کنج غم افزای زندانهای بی دلیل ، بدل می شود .
آیا سزاوار است چنین استعدادهای درخشان آزادگی و قابلیت های زندگی و کاری و علمی در زندان باشند و جامعه به جای بهره بردن از توان و از وجود چنین انسان های متعهدی، دستش تهی باشد؟
برای رضایت رسوال الله و به احترام همه آزادگان جهان تلاش کنید تا بهر نحو ممکن زندانیان سیاسی آزاد شوند. زیرا زندانیان سیاسی آزادگانی هستند که نه خواهان براندازی و نه خواهان انقلاب نرم و نه خواهان انقلاب سخت، نه مخملین، نه هیچ جنس دیگر و نه خواهان مقام و موقعیت بوده اند، بلکه فقط آرزوی بهبود و ترمیم شرایطی را داشته و دارند که در پناه آن ملت ایران سرفراز و مرفه، شاد و آزاد زندگی کند و درسطح بین الملل برخود ببالد که از جامعه ای قدرتمند، پویا و دموکراتیک برخوردار بوده است .
در میان جمع زندانیان سیاسی، زنان وضعیت خاصی دارند. شرایط سخت زندان زنان و انتظارات محیط بیرون از زندان و عواطف ملت، عرف،اخلاق و دین که به نحوی خاص متوجه آنان است زنان را درموقعیتی خاص قرار داده است .
آنها چه آزادی خواه و فعال سیاسی به معنای مطلق کلمه باشند، چه طرفدار حقوق بشر، یا روزنامه نگار، یا خواهان رفع تبعیض جنسیتی یا دانشجو و معلم، کارگر و هنرمند و فعال صنفی، هرچه که باشند، بیش از هرچیز بر تارک آبروی کشور نشسته اند.
در میان آنها مادرانی هستند که فرزندانشان در فراق آنها اشک می ریزند و اضطرابهای روانی و ب پناهی، سلامتشان را تهدید می کند.
در میان زنان زندانی دختران جوانی هستند که پدر و مادر و خانواده اشان وحشت زده از این زندان به آن زندان و از تهران تا تبعیدگاههای دور هاجر وار سعی می کنند تاکمی اضطراب خود و فرزندانشان را فرو نشانند.
اینان همه زنانی هستند از کارمند، دانشجو و معلم، هنرمند، حقوقدان و خانه دار و کارگر که دور از شغل و کار و مدرسه و دانشگاه و خانه سالهای جوانی خود را می بینند که به خاکستر پیری در کنج غم افزای زندانهای بی دلیل ، بدل می شود .
آیا سزاوار است چنین استعدادهای درخشان آزادگی و قابلیت های زندگی و کاری و علمی در زندان باشند و جامعه به جای بهره بردن از توان و از وجود چنین انسان های متعهدی، دستش تهی باشد؟
۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه
توهین و تهمت، شیوه کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند
پیام هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد ۱۹ دی انتشار مقاله توهین آمیز رشیدی مطلق
چکیده : توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخنما تمسّک جستند و هربار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شبپرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی در پیامی به مناسبت ۱۹ دی، قیام خونین مردم قم علیه توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی آورده است: تأسفآور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلقها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیدهاند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد میدانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، متن پیام وی بدین شرح زیر است:
توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخنما تمسّک جستند و هربار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شبپرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.
به تاریخ صدراسلام برگردید که سران بتپرست حجاز، وقتی عجز خویش را در مقابله با پیامهای آسمانی پیامبر رحمت دیدند و از اقبال مردم به دعوت اسلام و ادبار از خویش ترسیدند، تیر توهین و تهمت را در ترکش نهادند تا شاید با سیاهنمایی نورانیت رسول مکرم(ص) و سحر و جادو خواندن کلام وحی، بر روزگار قدرت خویش چند صباحی بیفزایند،اما دیدیم که لات، هبل و عزی یکی پس از دیگری شکستند و وحدانیت خدا در قالب تعالیم متعالی اسلام بر زبانها جاری شد وامروز مسلمانان با بیش از ۵/۱ میلیارد جمعیت و ۵۶ کشور با قومیتهای مختلف و زبانهای گوناگون فریاد برمیآورند که «اشهد ان محمداً رسول الله»
فراز و فرود تاریخ و تهمت و توهین طاغوتیان در حق حقگویان را در ۱۴۰۰ سال گذشته میدانید و به رسم ایجاز، به تاریخ معاصر ایران، به عنوان ام القرای جهان اسلام میپردازم که سلطنتی به شیوه اشراف مکه و مدینه در اندیشه شوم حکومت موروثی به شیوه دیکتاتوری و استبدادی داشت.
مردی از قبیله اهل بیت(علیهمالسلام) علم مبارزه ضدطاغوت را هرچند گروهی در آن مقطع پرچم ضلال میدانستند، برافراشت و در طول ۱۷ سال با زبرالحدیدهایی که داشت، مردم را به میدان آورد.
اگر در نقطه آغاز مبارزه، رژیم پهلوی با کشتار بیرحمانه در ۱۵ خرداد ۴۲ و تبعید امام و حبس مبارزان، تسمه از گرده مردم کشید و به قول خویش زهر چشم گرفت، اما آن آتش، زیر خاکستر نهان بود و هر ازچند گاهی انفاس قدسیه امام(ره) در بیانیهها و روشنگریهای مبارزان در سخنرانیها، بر آن میدمید و در گذر زمان به سال ۱۳۵۶ رسیدیم.
رژیم پهلوی براساس اطلاعات میدانی ساواک که بعضاً تا عمق خانوادهها نیز نفوذ داشت، مانند سران مشرک قریش، پی به عجز خویش در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت برد و در همان سال، دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام پی گرفت.
برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه ۱۳۵۶ نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقالهای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.
مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم که امام را با همه سوابق میشناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در ۱۹دی در خیابانهای قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازههای خشم و نفرت خویش را بر کاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند.
همراهی پیر و جوان و زن و مرد قم با طلبهها، فضلا، علمای بیدار و مراجع بزرگوار برای دفاع از حقانیت وجود یک سید جلیلالقدر از سلاله پاکان ثابت کرد که تقدیر الهی در قرار دادن مضجع شریف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسیس حوزه علمیه در این خطه از جغرافیای وسیع ایران بیحکمت نبوده است.
مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ با خون خویش درختی را آبیاری کردهاند که سالها پیش خون مردم تهران و کفنپوشان ورامین و خود قم در پای نهال آن ریخته شده بود. درختی که شاگردان امام در طول ۱۵ سال تبعید رهبر خویش با تحمل مرارتهای شکنجه و زندان نگذاشتند شاخههای انحرافی بر آن رشد نماید، درختی که یک سال پس از قیام خونین مردم قم با عنوان «جمهوری اسلامی» ثمر داد. درختی که در سالهای پس از پیروزی، تثبیت و تداوم خویش با حضور مردم و اهدای خون جوانان در دفاع مقدس، سایه گستر شده است.
اینک ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقیهای سیاسی و اختلافات سلیقهای، پوستاندازی کرده و سر برآوردهاند و خاکریز به خاکریز جلو میآیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند.
تأسفآور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلقها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیدهاند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد میدانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.
چکیده : توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخنما تمسّک جستند و هربار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شبپرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی در پیامی به مناسبت ۱۹ دی، قیام خونین مردم قم علیه توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی آورده است: تأسفآور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلقها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیدهاند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد میدانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، متن پیام وی بدین شرح زیر است:
توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخنما تمسّک جستند و هربار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شبپرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.
به تاریخ صدراسلام برگردید که سران بتپرست حجاز، وقتی عجز خویش را در مقابله با پیامهای آسمانی پیامبر رحمت دیدند و از اقبال مردم به دعوت اسلام و ادبار از خویش ترسیدند، تیر توهین و تهمت را در ترکش نهادند تا شاید با سیاهنمایی نورانیت رسول مکرم(ص) و سحر و جادو خواندن کلام وحی، بر روزگار قدرت خویش چند صباحی بیفزایند،اما دیدیم که لات، هبل و عزی یکی پس از دیگری شکستند و وحدانیت خدا در قالب تعالیم متعالی اسلام بر زبانها جاری شد وامروز مسلمانان با بیش از ۵/۱ میلیارد جمعیت و ۵۶ کشور با قومیتهای مختلف و زبانهای گوناگون فریاد برمیآورند که «اشهد ان محمداً رسول الله»
فراز و فرود تاریخ و تهمت و توهین طاغوتیان در حق حقگویان را در ۱۴۰۰ سال گذشته میدانید و به رسم ایجاز، به تاریخ معاصر ایران، به عنوان ام القرای جهان اسلام میپردازم که سلطنتی به شیوه اشراف مکه و مدینه در اندیشه شوم حکومت موروثی به شیوه دیکتاتوری و استبدادی داشت.
مردی از قبیله اهل بیت(علیهمالسلام) علم مبارزه ضدطاغوت را هرچند گروهی در آن مقطع پرچم ضلال میدانستند، برافراشت و در طول ۱۷ سال با زبرالحدیدهایی که داشت، مردم را به میدان آورد.
اگر در نقطه آغاز مبارزه، رژیم پهلوی با کشتار بیرحمانه در ۱۵ خرداد ۴۲ و تبعید امام و حبس مبارزان، تسمه از گرده مردم کشید و به قول خویش زهر چشم گرفت، اما آن آتش، زیر خاکستر نهان بود و هر ازچند گاهی انفاس قدسیه امام(ره) در بیانیهها و روشنگریهای مبارزان در سخنرانیها، بر آن میدمید و در گذر زمان به سال ۱۳۵۶ رسیدیم.
رژیم پهلوی براساس اطلاعات میدانی ساواک که بعضاً تا عمق خانوادهها نیز نفوذ داشت، مانند سران مشرک قریش، پی به عجز خویش در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت برد و در همان سال، دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام پی گرفت.
برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه ۱۳۵۶ نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقالهای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.
مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم که امام را با همه سوابق میشناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در ۱۹دی در خیابانهای قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازههای خشم و نفرت خویش را بر کاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند.
همراهی پیر و جوان و زن و مرد قم با طلبهها، فضلا، علمای بیدار و مراجع بزرگوار برای دفاع از حقانیت وجود یک سید جلیلالقدر از سلاله پاکان ثابت کرد که تقدیر الهی در قرار دادن مضجع شریف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسیس حوزه علمیه در این خطه از جغرافیای وسیع ایران بیحکمت نبوده است.
مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ با خون خویش درختی را آبیاری کردهاند که سالها پیش خون مردم تهران و کفنپوشان ورامین و خود قم در پای نهال آن ریخته شده بود. درختی که شاگردان امام در طول ۱۵ سال تبعید رهبر خویش با تحمل مرارتهای شکنجه و زندان نگذاشتند شاخههای انحرافی بر آن رشد نماید، درختی که یک سال پس از قیام خونین مردم قم با عنوان «جمهوری اسلامی» ثمر داد. درختی که در سالهای پس از پیروزی، تثبیت و تداوم خویش با حضور مردم و اهدای خون جوانان در دفاع مقدس، سایه گستر شده است.
اینک ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقیهای سیاسی و اختلافات سلیقهای، پوستاندازی کرده و سر برآوردهاند و خاکریز به خاکریز جلو میآیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند.
تأسفآور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلقها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیدهاند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد میدانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.
۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه
يادي از آیت الله شريعتمداري عبدالعلی بازرگان
يادداشتى به مناسبت سالگرد تولد آيت الله شريعتمدارى (۱۵ دى ماه)
اينك دو طرف دعوا زير خروارها خاك خفتهاند... خوش به سعادت كسانى كه اگر مظلوم از دنيا رفتند، ظالم نبودند!
شاه به غيراز كودتاى نظامى در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ عليه نهضت ملى ايران به رهبرى دكتر مصدق، ۹ سال بعد كودتاى سياسى ديگرى عليه نخست وزير وقت، دكتر على امينى، كه با تحميل آمريكا براى انجام اصلاحات ارضى و پيشگيرى از گسترش نارضايتىها و نفوذ كمونيسم در روستاها و كارخانجات روى كار آمده بود، انجام داد كه اين دومى، از جمله سرآغاز تحولات گستردهاى در حوزههاى علميه و دستگاه روحانيت گرديد.
قبل از اعلام رسمى اين كودتا در ۶ بهمن سال ۱۳۴۱، كه "انقلاب شاه و ملت"! و مدتى بعد "انقلاب سفيد" نام گرفت، شش روز قبل، يعنى اول بهمن، كليه رهبران جبهه ملى و نهضت آزادى را دستگير و روانه زندان "قزل قلعه" (محل فعلى بازار ميوه در خيابان فاطمى) كردند تا كسى بيرون نباشد مخالفت كند! هرچند پس از چند ماهى رهبران جبهه ملى، كه با سياستهاى امينى به دليل عدم اصالت آن مخالف بودند، همگى آزاد شدند، اما سران نهضت (از جمله مرحومين: طالقانى، سحابى، بازرگان...) كه با تحليلى ديگر و با استفاده از تضاد شاه و امينى، تضعيفِ اساس استبداد را با حملات مستقيم به شاه، سياست خود قرار داده بودند، به زندانهاى طويل المدت تا دهسال محكوم شدند. حزب توده نيز، كه به دليل اتصالش با شوروى و كمونيسم بينالملل بيشتر مورد حساسيت آمريكا بود، با همان كودتاى سال ۱۳۳۲متلاشى شده و با دستگيرى سازمان افسرى آن در دو سه سال بعد به كلى منهدم شده بود.
از آنجائى كه برخلاف باور ديكتاتورها، سركوب و زندان نتيجه معكوس مىبخشد و نارضايتى يك ملت موجب تعميق و گسترس جنبش مىشود، اين سركوبها نيروهاى خفته ديگرى را در جامعه بيدارو انرژىهاى تازهاى را آزاد كرد، از جمله روحانيت و دينداران سنتى پيرو مراجع در مساجد و مراكز مذهبى، كه نيروى بالقوه عظيمى را تشكيل مىدادند.
در نهضت ملى و دوران دكتر مصدق، از روحانيون طراز اول، تنها آيه الله كاشانى" بود كه برخلاف سنت حوزهها وارد سياست شده و برچسب انتقادى "آخوند سياسى" را دريافت كرده بود، كه متأسفانه او هم به دليل اختلاف نظر، ازمصدق و ملت فاصله گرفت وبه جانب دربار و كودتاچيان رفت، پس از كودتا نيز، به استثناى روحانيون طراز اولى مثل: آيت الله طالقانى و آيت الله زنجانى (سيد رضا و سيد ابوالفضل) و چند روحانى مبارزى در رده پائينتر، هنوز دستگاه روحانيت به طور رسمى وارد ميدان مبارزه نشده بود.
انقلاب سفيد شاه و ملت! كه با سركوب مخالفين آغاز شده بود، سرآغاز دو تحول بنيادين در حوزههاى علميه و حاميان روحانيت در بازار و طبقات مذهبى سنتى گرديد؛ تحولى سياسى و تحولى اصلاحى. شاخصترين چهره تحول سياسى، آيت الله خمينى بود كه در آن زمان "حاج آقا روح الله" ناميده مىشد و هنوز به رده مراجع صعود نكرده بود. شاخصترين چهره تحول اصلاحى در نظام روحانيت "آيت الله شريعتمدار" بود كه اصلاح نظام آموزشى حوزهها را مورد نظر داشت. حاج آقا روحالله با مخالفتهاى شجاعانه و صريحش عليه تصويب قانون "كاپيتولاسيون" كه دستگاه قضائى ايران را از رسيدگى به جرائم اتباع آمريكائى مقيم ايران منع مىكرد و همچنين مخالفت با لايحه "آزاد مردان، آزاد زنان" كه ناظر به حق انتخاب زنان بود، ومخالفت با بسيارى از مفاد آنچه انقلاب سفيد نام گرفته بود، بخش مبارز و جوانى از روحانيت را به ميدان مبارزه كشاند وبازار "اسلام سياسى" را در حوزهها رونق بخشيد.
قيام مردم در تاسوعا و عاشوراى سال ۱۳۴۲ و سه روز بعد در ۱۵ خرداد با مشاركت دانشجويان و طبقات متوسط مردم، سركوبى خونين شد و رژيم كوشيد با تحريف پيام و چهره آن قيام و انتسابش به كسانى كه مخالف اصلاحات ارضى و حق رأى بانوان بودند، و با ايجاد آتش سوزىهاى تصنعى و حمله به اتوبوس مدارس دخترانه، عنوان "ارتجاع سياه" را به آن ببندد و با محاكمه و اعدام تعدادى از سردمداران ميدان تره بار، چنين وانمود كرد كه گويا اين حركت، شورشى كور از ناحيه اراذل و اوباش جنوب شهرى عليه اصلاحات اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر بوده است! متعاقب اين سركوب آيت الله خمينى به تركيه و سپس به عراق تبعيد گرديد و حوزههاى علميه تحت كنترل شديد پليسى قرار گرفتند. جالب اين كه هم رژيم، اين قيام ملى با شركت همه طبقات و عمدتاً دانشجويان، را به روحانيت منتسب كرد؛ و هم پس از انقلاب، اين قيام مردمى "نهضت روحانيت"! نام گرفت و همچون اموال طاغوتيان! مصادره به مطلوب شد.
تحول اصلاحى دوم را، همانطور كه گفته شد، مرحوم "آيت الله شريعتمدارى" رهبرى مىكرد، ايشان با تأسيس مركز آموزشى مدرنى (به تناسب روز) در محل سابق "هتل ارم" شهر قم، "دارالتبليغ اسلامى" را، كه براى خود دانشكدهاى به شمار مىرفت، به شيوهاى مغاير آموزشهاى سنتى تأسيس كرد، تدريس علوم جديد، حتى زبان انگليسى را مورد توجه قرار داد، نشريه آموزشى درس هائي از "مكتب اسلام" كه به سرمايه و سرپرستي ايشان درآذرماه ۱۳۳۷آغاز به انتشار كرده بود، به زودى تبديل به پرفروشترين مجلات ماهيانه ايران با تيراژ ۱۲۰هزارگرديد و وارد خانههاى شهرى و روستائى شد .به اين ترتيب حركتى آموزشى را كه بعدها در تركيه امثال "عبدالله گل" آغاز كردند مديريت كرد.(۲)
تحول و حركت سياسى روحانيون را با محدود و محصور ساختن آيت الله خمينى در خانهاى واقع در قيطريه تا حدودى مهار كردند و به اصطلاح كودتاگران امروزى " فتنه را جمع كردند"! حالا نوبت تصفيه حساب با سران فتنه! رسيده بود و محاكمه و اعدام عاملان آن. حاج آقا روحالله در آن زمان چنان جايگاهى در حوزهها نداشت كه رژيم نگران عواقب ناخواستهاش باشد، به علاوه اكثريت روحانيت همچنان دور از سياست يا مرعوب و بعضاً جيره خوار ساواك بودند. خطر محاكمه و اعدام ايشان به طور جدى در آن ايام مطرح بود.
ابتكار "آيت الله شريعتمدارى" و پيشگامى و نقش او در تهيه اعلاميهاى سه امضائى به اتفاق دو مرجع تقليد ديگر (آيت الله محلاتى و آيت الله قمى) در حمايت از آقاى خمينى، كه او را باعنوان "مرجع" ناميده بودند، موقعيت ايشان را در رده مراجع رسمي قرار داد و امكان محاكمه وشايعه اعدام را منتفى ساخت. اگرچه چنين حسن روابط و حمايتهائى در ميان مراجع گهگاه ديده مىشد، اما متأسفانه ميان طرفداران دو طيف، دشمنىها روز به روز بيشتر و رقابتها تنگتر مىشد.
اواخر سال ۱۳۴۶ بود كه مهندس بازرگان پس از پنج سال از زندان آزاد مىشد، اينك شاه كه در اوج قدرت و درتدارك سفر به اروپا، دوست نداشت براى زندانيان سياسى مورد پرسش خبرنگاران خارجى قرار گيرد، دستور داده بود با صرفنظر كردن از پنج سال حبس باقيمانده، ايشان را آزاد سازد. اين را امروز، در جنبش سبز تجربه كردهايم كه چگونه ديد و بازديدها و كوچكترين حركتهاى سياسى از زندان آزاد شدگان زير ذرهبين تحليلهاى دوست و دشمن قرار مىگيرد؛ مهندس بازرگان نيز با فاصله كوتاهى پس از آزادى، براى بازديد از "دارالتبليغ اسلامى" به قم رفت و اين اقدام فرهنگى آموزشى را بسيارستود. چنين تأييدى هرچند طرفداران چنان تلاشهائى را بسيار خوشنود كرد، اما موجب گلايه و انتقاد روحانيون طرفدار آيت الله خمينى قرار گرفت و آنان را بسيار رنجيده ساخت.
هميشه دشمنىها ميان طرفداران متعصب بيش ازاختلافاتى است كه ميان مراجع وجود دارد، حداقل نمود و نمايشش چشمگيرتراست. ميان هواداران اين دو جريان نيز متأسفانه روابط، رقابت آميز و شكرآب بود، ولى دورى از قدرت و امكانات كه ناشى از سركوب و سكوت نسبى سالهاى ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بود، مجال بروز و ظهور دشمنىها را نمىداد، تا انقلاب ۵۷ كه ديو دشمنى را از شيشه خارج ساخت!
مرحوم شريعتمدارى روحيهاى ملايم و مسالمتجو داشت و اصلا اهل مبارزه سياسى و كارهاى انقلابى نبود و از اين كه خونى هم از دماغ كسى ريخته شود احساس مسئوليت شرعى مىكرد. نگارنده نيز همانند بقيه جوانان آن دوره چنين روحيهاى را نمىپسنديد و در دل خود محافظهكارى را عافيت طلبى و گريز از خطردر ميدان مبارزه مىدانست. اما به تدريج، به خصوص پس از ملاقاتهائى با چنان افرادى، با موقعيت و منطق آنان بيشتر آشنا شد وبا نگاهى جامعتر به پازل تحولات اجتماعى نگريست.
سه چهارسالى بود كه از سركوب خونين چريكهاى مجاهد و فدائى مىگذشت و نيروهاى سياسى با مشى مبارزات پارلمانى نيزاز خيلى قبلتر تعطيل شده بودند. مىگويند فواره چون بلند شود سرنگون شود! چه كسى باور مىكرد بعد از جشنهاى تاج گذارى و تغيير تاريخ هجرى شمسى به تاريخ شاهنشاهى و در پى جشن هنر شيراز و پيام پر تفاخر "كوروش آسوده بخواب كه ما بيداريم!"، رژيم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى به خواب ابد رود و از خاكستر دلهاى سوخته و خروش خونهاى به ناحق ريخته شده، شعلههاى تازهاى سر زند!؟
از حوالى شش ماه مانده به انقلاب، نسيم آزادى آرام آرام وزيدن مىگرفت و جوانههاى جنبش پس از زمستانى طولانى از هر سو سبز شدن آغاز مىكردند و سياست "همه با من" شاهنشاهى مىرفت كه با سياست "همه باهم" بساط استبداد را برچيند. چه كسى باور مىكرد اين سياست از دريچه خارج شده، بارديگر از دروازه وارد گردد!؟
يكى از تاكتيكهاى سياست همه باهم در آن ايام، تلاش براى ايجاد هماهنگى ميان مبارزان سياسى و مراجع، و وحدت ميان مراجع با يكديگر! براى اتخاذ سياستهاى واحد و هماهنگ بود. اين كار را، به خصوص نهضت آزادى با تجربهاى كه بعد از "انقلاب شاه و ملت"! در آگاه سازى برخى از مراجع از دامى كه رژيم در سوق دادن آنان به حركتهاى ارتجاعى عليه آزادى زنان و اصلاحات ارضى گسترده بود، داشت، به عهده گرفته بود. از آنجائى كه چهره رهبران نهضت آزادى براى ساواك شناخته و رفت و آمد آنان تحت نظر بود، ارتباط مستقيم آنان با مراجع به سادگى امكان نداشت و به ناچار اين ارتباطات با واسطههائى انجام مىشد. در مواردى نيز نگارنده، نه به عنوان فضيلتى شخصى، بلكه صرفاً به دليل خانوادگى و براى اداى احترام، از ناحيه پدر حامل پيك و پيامى براى آنان بوده و حلقه رابطى در اين زمينه محسوب مىشده است.
به خاطر مىآورم روزى را كه قرار بود از مثلث مراجع ( گلپايگانى، نجفى مرعشى و شريعتمدارى) موافقتشان را براى امضاى مشترك زير بيانيهاى در ارتباط با تحولات در آستانه انقلاب كه پيش نويسش تهيه شده بود بگيرم؛ آيت الله نجفى مرعشى كه نسبت فاميلى دورى هم با پدر داشت، صميمانه مرا پذيرفت و حتى به زير كرسى اطاقش، كه با گرماى رفتارش مطبوع ترشده بود، فراخواند و با مهربانى موافقت كرد، آيت الله گلپايگانى را به واسطه مرحوم حاج كاظم آقا حاج طرخانى از تجار بسيار موجه كه موقعيت ممتازى در بيت ايشان داشت، ملاقات كردم. ايشان نيز در جمعى دو سه نفرى از خواص، با شروط و تبصرههائى موافقت كردند بيانيه مشترك را امضاء كنند.
اما جالبترين ملاقات را با آيت الله شريعتمدارى داشتم! ايشان برخلاف تصورم از مراجع و موضع بالاى آنها، بسيار مهربان ومتواضعانه برخورد كرد؛ از دفترى كه در حياط بيرونى بود، براى صرف شام به اندرونم دعوت كرد و در سفرهاى دو نفره، شرط مهمان نوازى ملى را با تمام آداب و تشريفاتش بجا آورد! براى من قابل تصور نبود كسى در آن مقام و موقعيت، مرا كه جوانى ۳۴ ساله و نه يك لاقبا، بلكه اصلا بى عبا و قبا! بودم تحويل بگيرد و تبادل نظرهم بكند! اما با كمال شگفتى دو ساعتى، انگار با دوست هم سن و سال و هم شأن و رتبه خود گفتگو مىكند، با من سخن گفت و عجيبتر اين كه گاهى با فروتنى تحليل مرا از اوضاع و احوال طلب مىكرد!... در آن شب به راستى ديدم كه او خودسازى و حركت فرهنگى را از خودش آغاز كرده و با شخصيت و ارزش قائل شدن براى غير روحانيون و كلاهىها و كسانى كه فقه و اصول نخواندهاند، جهانبينى و انسان شناسىاش را گسترش بخشيده و به وسعت نظر رسيده بود.
مىگويند: قدرت ميدان رقابت و آزمايش مردان است (الولايه مضاميرالرجال)، با پيروزى انقلاب، در سوت مسابقه دميده شد و سواران سرورى و سيادت به سرعت و سبقت براى تصاحب سنگرهاى قدرت شتافتند. اى دريغ! چه شكوهمند بود اگر رقابتها بجاى "قدرت" در "خدمت" به ملت صورت مىگرفت. اما متأسفانه كماند آنان كه ازعاقبت تفرقه و اختلاف ميان گذشتگان عبرت مىگيرند.
به اين ترتيب شد آنچه نبايد مىشد! آتش زير خاكستر خصومتهاى سالهاى چهل به بعد ميان مقلدين، با طوفان خشم و خروش انقلابى زبانه كشيد و خانه و كاشانه را سوخت و برادرانى مؤمن از دو طرف به جان هم افتادند و خونهائى به ناحق ريخته شد. در اين تنازع از ابتدا معلوم بود برنده بازى كسى است كه دست گشادهترى براسلحه و امكانات حكومتى دارد و پس از پيروزى نيز به جاى مدارا و مسالمت، تسويه حساب را تا به آخر ادامه خواهد داد.
خيلى طول نكشيد تا خيال غلبه كنندگان راحت شود؛ در قضيه قطبزاده و اتهامات وارده براو، پاى اهل بيت آيت الله شريعتمدارى را هم پيش كشيدند، دامادشان دستگير و محاكمه شد و با زمينهسازى شعارهاى "مرجع آمريكائى اعدام بايد گردد"! دست "رى شهرى" حاكم شرع دادگاه انقلاب از هرجهت گشوده گرديد! به اين ترتيب اگر در صدر اسلام با كشتن عثمان، "خليفه كشى" در اين امت باب شد، "مرجع كشى" نيز در تاريخ شيعه به نام نظام ولايت فقيه ثبت گرديد! البته جانش را نگرفتند، اما كوشيدند لجنمال و بى آبرويش كنند! او را به بازجوئى و محاكمه و به مصاحبه تلويزيونى كشيدند تا با اعتراف به گناه و خيانت، براى نجات جان خود و دامادش، از كسى كه روزگارى براى نجات جان او به شاه نامه نوشته بود طلب عفو نمايد!
ساليانى بعد كه براى قرائت فاتحه بر مزار از دنيا رفتهاى به قبرستان "ابوحسين" قم رفته بودم، چشمم در آن حوالى به قبر ساده و بى آلايش آن مرحوم در اطاقكى ساكت و آرام افتاد. سنگ قبر سادهاى همچون بقيه سنگها، بى هيچ برجستگى و القابى كه فقط به درد مقلدين مىخورد!... اينك دو طرف دعوا زير خروارها خاك خفتهاند، بقيه بازيگران اين صحنه و همگى ما نيز، بزودى از روى زمين دو متر پائينتر مىرويم. همه اين تفاوتها و تمايزات، همه بالا رفتنهاى با قدرت و ثروت، با دو متر پائين رفتن يكسان مىشود! خوش به سعادت كسانى كه اگر مظلوم از دنيا رفتند، ظالم نبودند!
هرچند داورى نهائى با خداست، اما داورى دلها نيز دور از دادگرى نيست، به خصوص وقتى احساسات فروكش كند و عقل حاكم گردد، تاريخ ورق بخورد و تاريخ نگاران ترسشان بريزد! مىگويند اختلاف ميان علماء رحمت است. داورى در حق و باطل بودن هر كدام را بايد به "احكم الحاكمين" حواله داد. آنچه موجب شگفتی و شرم است نحوه برخورد با شريعتمدارى در شريعتى است كه منكران خدا در زمان صادق اهل بيتش در مسجد پيامبر تبليغ بىدينى مىكردند و تحمل مىشدند.
خدا ازآسمان بارانى فرستاد، دره ها به تناسب ظرفيتشان سيل جارى ساختند، سيل برسطح خود كفهائى همچون كفى كه از ذوب فلزات برمىآيد، حمل ميكند، خدا حق و باطل را اين گونه مثال مىزند؛ اما كفها به كنارى مىروند و محو مىشوند. درعوض، آنچه براى مردم مفيد است (رسوبات رسى) برجاى مىماند. خدا اين گونه مثال مىزند (سوره رعد آيه۱۷).
عبدالعلى بازرگان
۱۵ ديماه ۱۳۸۹برابر با پنجم ژانويه ۲۰۱۱
اينك دو طرف دعوا زير خروارها خاك خفتهاند... خوش به سعادت كسانى كه اگر مظلوم از دنيا رفتند، ظالم نبودند!
شاه به غيراز كودتاى نظامى در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ عليه نهضت ملى ايران به رهبرى دكتر مصدق، ۹ سال بعد كودتاى سياسى ديگرى عليه نخست وزير وقت، دكتر على امينى، كه با تحميل آمريكا براى انجام اصلاحات ارضى و پيشگيرى از گسترش نارضايتىها و نفوذ كمونيسم در روستاها و كارخانجات روى كار آمده بود، انجام داد كه اين دومى، از جمله سرآغاز تحولات گستردهاى در حوزههاى علميه و دستگاه روحانيت گرديد.
قبل از اعلام رسمى اين كودتا در ۶ بهمن سال ۱۳۴۱، كه "انقلاب شاه و ملت"! و مدتى بعد "انقلاب سفيد" نام گرفت، شش روز قبل، يعنى اول بهمن، كليه رهبران جبهه ملى و نهضت آزادى را دستگير و روانه زندان "قزل قلعه" (محل فعلى بازار ميوه در خيابان فاطمى) كردند تا كسى بيرون نباشد مخالفت كند! هرچند پس از چند ماهى رهبران جبهه ملى، كه با سياستهاى امينى به دليل عدم اصالت آن مخالف بودند، همگى آزاد شدند، اما سران نهضت (از جمله مرحومين: طالقانى، سحابى، بازرگان...) كه با تحليلى ديگر و با استفاده از تضاد شاه و امينى، تضعيفِ اساس استبداد را با حملات مستقيم به شاه، سياست خود قرار داده بودند، به زندانهاى طويل المدت تا دهسال محكوم شدند. حزب توده نيز، كه به دليل اتصالش با شوروى و كمونيسم بينالملل بيشتر مورد حساسيت آمريكا بود، با همان كودتاى سال ۱۳۳۲متلاشى شده و با دستگيرى سازمان افسرى آن در دو سه سال بعد به كلى منهدم شده بود.
از آنجائى كه برخلاف باور ديكتاتورها، سركوب و زندان نتيجه معكوس مىبخشد و نارضايتى يك ملت موجب تعميق و گسترس جنبش مىشود، اين سركوبها نيروهاى خفته ديگرى را در جامعه بيدارو انرژىهاى تازهاى را آزاد كرد، از جمله روحانيت و دينداران سنتى پيرو مراجع در مساجد و مراكز مذهبى، كه نيروى بالقوه عظيمى را تشكيل مىدادند.
در نهضت ملى و دوران دكتر مصدق، از روحانيون طراز اول، تنها آيه الله كاشانى" بود كه برخلاف سنت حوزهها وارد سياست شده و برچسب انتقادى "آخوند سياسى" را دريافت كرده بود، كه متأسفانه او هم به دليل اختلاف نظر، ازمصدق و ملت فاصله گرفت وبه جانب دربار و كودتاچيان رفت، پس از كودتا نيز، به استثناى روحانيون طراز اولى مثل: آيت الله طالقانى و آيت الله زنجانى (سيد رضا و سيد ابوالفضل) و چند روحانى مبارزى در رده پائينتر، هنوز دستگاه روحانيت به طور رسمى وارد ميدان مبارزه نشده بود.
انقلاب سفيد شاه و ملت! كه با سركوب مخالفين آغاز شده بود، سرآغاز دو تحول بنيادين در حوزههاى علميه و حاميان روحانيت در بازار و طبقات مذهبى سنتى گرديد؛ تحولى سياسى و تحولى اصلاحى. شاخصترين چهره تحول سياسى، آيت الله خمينى بود كه در آن زمان "حاج آقا روح الله" ناميده مىشد و هنوز به رده مراجع صعود نكرده بود. شاخصترين چهره تحول اصلاحى در نظام روحانيت "آيت الله شريعتمدار" بود كه اصلاح نظام آموزشى حوزهها را مورد نظر داشت. حاج آقا روحالله با مخالفتهاى شجاعانه و صريحش عليه تصويب قانون "كاپيتولاسيون" كه دستگاه قضائى ايران را از رسيدگى به جرائم اتباع آمريكائى مقيم ايران منع مىكرد و همچنين مخالفت با لايحه "آزاد مردان، آزاد زنان" كه ناظر به حق انتخاب زنان بود، ومخالفت با بسيارى از مفاد آنچه انقلاب سفيد نام گرفته بود، بخش مبارز و جوانى از روحانيت را به ميدان مبارزه كشاند وبازار "اسلام سياسى" را در حوزهها رونق بخشيد.
قيام مردم در تاسوعا و عاشوراى سال ۱۳۴۲ و سه روز بعد در ۱۵ خرداد با مشاركت دانشجويان و طبقات متوسط مردم، سركوبى خونين شد و رژيم كوشيد با تحريف پيام و چهره آن قيام و انتسابش به كسانى كه مخالف اصلاحات ارضى و حق رأى بانوان بودند، و با ايجاد آتش سوزىهاى تصنعى و حمله به اتوبوس مدارس دخترانه، عنوان "ارتجاع سياه" را به آن ببندد و با محاكمه و اعدام تعدادى از سردمداران ميدان تره بار، چنين وانمود كرد كه گويا اين حركت، شورشى كور از ناحيه اراذل و اوباش جنوب شهرى عليه اصلاحات اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر بوده است! متعاقب اين سركوب آيت الله خمينى به تركيه و سپس به عراق تبعيد گرديد و حوزههاى علميه تحت كنترل شديد پليسى قرار گرفتند. جالب اين كه هم رژيم، اين قيام ملى با شركت همه طبقات و عمدتاً دانشجويان، را به روحانيت منتسب كرد؛ و هم پس از انقلاب، اين قيام مردمى "نهضت روحانيت"! نام گرفت و همچون اموال طاغوتيان! مصادره به مطلوب شد.
تحول اصلاحى دوم را، همانطور كه گفته شد، مرحوم "آيت الله شريعتمدارى" رهبرى مىكرد، ايشان با تأسيس مركز آموزشى مدرنى (به تناسب روز) در محل سابق "هتل ارم" شهر قم، "دارالتبليغ اسلامى" را، كه براى خود دانشكدهاى به شمار مىرفت، به شيوهاى مغاير آموزشهاى سنتى تأسيس كرد، تدريس علوم جديد، حتى زبان انگليسى را مورد توجه قرار داد، نشريه آموزشى درس هائي از "مكتب اسلام" كه به سرمايه و سرپرستي ايشان درآذرماه ۱۳۳۷آغاز به انتشار كرده بود، به زودى تبديل به پرفروشترين مجلات ماهيانه ايران با تيراژ ۱۲۰هزارگرديد و وارد خانههاى شهرى و روستائى شد .به اين ترتيب حركتى آموزشى را كه بعدها در تركيه امثال "عبدالله گل" آغاز كردند مديريت كرد.(۲)
تحول و حركت سياسى روحانيون را با محدود و محصور ساختن آيت الله خمينى در خانهاى واقع در قيطريه تا حدودى مهار كردند و به اصطلاح كودتاگران امروزى " فتنه را جمع كردند"! حالا نوبت تصفيه حساب با سران فتنه! رسيده بود و محاكمه و اعدام عاملان آن. حاج آقا روحالله در آن زمان چنان جايگاهى در حوزهها نداشت كه رژيم نگران عواقب ناخواستهاش باشد، به علاوه اكثريت روحانيت همچنان دور از سياست يا مرعوب و بعضاً جيره خوار ساواك بودند. خطر محاكمه و اعدام ايشان به طور جدى در آن ايام مطرح بود.
ابتكار "آيت الله شريعتمدارى" و پيشگامى و نقش او در تهيه اعلاميهاى سه امضائى به اتفاق دو مرجع تقليد ديگر (آيت الله محلاتى و آيت الله قمى) در حمايت از آقاى خمينى، كه او را باعنوان "مرجع" ناميده بودند، موقعيت ايشان را در رده مراجع رسمي قرار داد و امكان محاكمه وشايعه اعدام را منتفى ساخت. اگرچه چنين حسن روابط و حمايتهائى در ميان مراجع گهگاه ديده مىشد، اما متأسفانه ميان طرفداران دو طيف، دشمنىها روز به روز بيشتر و رقابتها تنگتر مىشد.
اواخر سال ۱۳۴۶ بود كه مهندس بازرگان پس از پنج سال از زندان آزاد مىشد، اينك شاه كه در اوج قدرت و درتدارك سفر به اروپا، دوست نداشت براى زندانيان سياسى مورد پرسش خبرنگاران خارجى قرار گيرد، دستور داده بود با صرفنظر كردن از پنج سال حبس باقيمانده، ايشان را آزاد سازد. اين را امروز، در جنبش سبز تجربه كردهايم كه چگونه ديد و بازديدها و كوچكترين حركتهاى سياسى از زندان آزاد شدگان زير ذرهبين تحليلهاى دوست و دشمن قرار مىگيرد؛ مهندس بازرگان نيز با فاصله كوتاهى پس از آزادى، براى بازديد از "دارالتبليغ اسلامى" به قم رفت و اين اقدام فرهنگى آموزشى را بسيارستود. چنين تأييدى هرچند طرفداران چنان تلاشهائى را بسيار خوشنود كرد، اما موجب گلايه و انتقاد روحانيون طرفدار آيت الله خمينى قرار گرفت و آنان را بسيار رنجيده ساخت.
هميشه دشمنىها ميان طرفداران متعصب بيش ازاختلافاتى است كه ميان مراجع وجود دارد، حداقل نمود و نمايشش چشمگيرتراست. ميان هواداران اين دو جريان نيز متأسفانه روابط، رقابت آميز و شكرآب بود، ولى دورى از قدرت و امكانات كه ناشى از سركوب و سكوت نسبى سالهاى ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ بود، مجال بروز و ظهور دشمنىها را نمىداد، تا انقلاب ۵۷ كه ديو دشمنى را از شيشه خارج ساخت!
مرحوم شريعتمدارى روحيهاى ملايم و مسالمتجو داشت و اصلا اهل مبارزه سياسى و كارهاى انقلابى نبود و از اين كه خونى هم از دماغ كسى ريخته شود احساس مسئوليت شرعى مىكرد. نگارنده نيز همانند بقيه جوانان آن دوره چنين روحيهاى را نمىپسنديد و در دل خود محافظهكارى را عافيت طلبى و گريز از خطردر ميدان مبارزه مىدانست. اما به تدريج، به خصوص پس از ملاقاتهائى با چنان افرادى، با موقعيت و منطق آنان بيشتر آشنا شد وبا نگاهى جامعتر به پازل تحولات اجتماعى نگريست.
سه چهارسالى بود كه از سركوب خونين چريكهاى مجاهد و فدائى مىگذشت و نيروهاى سياسى با مشى مبارزات پارلمانى نيزاز خيلى قبلتر تعطيل شده بودند. مىگويند فواره چون بلند شود سرنگون شود! چه كسى باور مىكرد بعد از جشنهاى تاج گذارى و تغيير تاريخ هجرى شمسى به تاريخ شاهنشاهى و در پى جشن هنر شيراز و پيام پر تفاخر "كوروش آسوده بخواب كه ما بيداريم!"، رژيم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهى به خواب ابد رود و از خاكستر دلهاى سوخته و خروش خونهاى به ناحق ريخته شده، شعلههاى تازهاى سر زند!؟
از حوالى شش ماه مانده به انقلاب، نسيم آزادى آرام آرام وزيدن مىگرفت و جوانههاى جنبش پس از زمستانى طولانى از هر سو سبز شدن آغاز مىكردند و سياست "همه با من" شاهنشاهى مىرفت كه با سياست "همه باهم" بساط استبداد را برچيند. چه كسى باور مىكرد اين سياست از دريچه خارج شده، بارديگر از دروازه وارد گردد!؟
يكى از تاكتيكهاى سياست همه باهم در آن ايام، تلاش براى ايجاد هماهنگى ميان مبارزان سياسى و مراجع، و وحدت ميان مراجع با يكديگر! براى اتخاذ سياستهاى واحد و هماهنگ بود. اين كار را، به خصوص نهضت آزادى با تجربهاى كه بعد از "انقلاب شاه و ملت"! در آگاه سازى برخى از مراجع از دامى كه رژيم در سوق دادن آنان به حركتهاى ارتجاعى عليه آزادى زنان و اصلاحات ارضى گسترده بود، داشت، به عهده گرفته بود. از آنجائى كه چهره رهبران نهضت آزادى براى ساواك شناخته و رفت و آمد آنان تحت نظر بود، ارتباط مستقيم آنان با مراجع به سادگى امكان نداشت و به ناچار اين ارتباطات با واسطههائى انجام مىشد. در مواردى نيز نگارنده، نه به عنوان فضيلتى شخصى، بلكه صرفاً به دليل خانوادگى و براى اداى احترام، از ناحيه پدر حامل پيك و پيامى براى آنان بوده و حلقه رابطى در اين زمينه محسوب مىشده است.
به خاطر مىآورم روزى را كه قرار بود از مثلث مراجع ( گلپايگانى، نجفى مرعشى و شريعتمدارى) موافقتشان را براى امضاى مشترك زير بيانيهاى در ارتباط با تحولات در آستانه انقلاب كه پيش نويسش تهيه شده بود بگيرم؛ آيت الله نجفى مرعشى كه نسبت فاميلى دورى هم با پدر داشت، صميمانه مرا پذيرفت و حتى به زير كرسى اطاقش، كه با گرماى رفتارش مطبوع ترشده بود، فراخواند و با مهربانى موافقت كرد، آيت الله گلپايگانى را به واسطه مرحوم حاج كاظم آقا حاج طرخانى از تجار بسيار موجه كه موقعيت ممتازى در بيت ايشان داشت، ملاقات كردم. ايشان نيز در جمعى دو سه نفرى از خواص، با شروط و تبصرههائى موافقت كردند بيانيه مشترك را امضاء كنند.
اما جالبترين ملاقات را با آيت الله شريعتمدارى داشتم! ايشان برخلاف تصورم از مراجع و موضع بالاى آنها، بسيار مهربان ومتواضعانه برخورد كرد؛ از دفترى كه در حياط بيرونى بود، براى صرف شام به اندرونم دعوت كرد و در سفرهاى دو نفره، شرط مهمان نوازى ملى را با تمام آداب و تشريفاتش بجا آورد! براى من قابل تصور نبود كسى در آن مقام و موقعيت، مرا كه جوانى ۳۴ ساله و نه يك لاقبا، بلكه اصلا بى عبا و قبا! بودم تحويل بگيرد و تبادل نظرهم بكند! اما با كمال شگفتى دو ساعتى، انگار با دوست هم سن و سال و هم شأن و رتبه خود گفتگو مىكند، با من سخن گفت و عجيبتر اين كه گاهى با فروتنى تحليل مرا از اوضاع و احوال طلب مىكرد!... در آن شب به راستى ديدم كه او خودسازى و حركت فرهنگى را از خودش آغاز كرده و با شخصيت و ارزش قائل شدن براى غير روحانيون و كلاهىها و كسانى كه فقه و اصول نخواندهاند، جهانبينى و انسان شناسىاش را گسترش بخشيده و به وسعت نظر رسيده بود.
مىگويند: قدرت ميدان رقابت و آزمايش مردان است (الولايه مضاميرالرجال)، با پيروزى انقلاب، در سوت مسابقه دميده شد و سواران سرورى و سيادت به سرعت و سبقت براى تصاحب سنگرهاى قدرت شتافتند. اى دريغ! چه شكوهمند بود اگر رقابتها بجاى "قدرت" در "خدمت" به ملت صورت مىگرفت. اما متأسفانه كماند آنان كه ازعاقبت تفرقه و اختلاف ميان گذشتگان عبرت مىگيرند.
به اين ترتيب شد آنچه نبايد مىشد! آتش زير خاكستر خصومتهاى سالهاى چهل به بعد ميان مقلدين، با طوفان خشم و خروش انقلابى زبانه كشيد و خانه و كاشانه را سوخت و برادرانى مؤمن از دو طرف به جان هم افتادند و خونهائى به ناحق ريخته شد. در اين تنازع از ابتدا معلوم بود برنده بازى كسى است كه دست گشادهترى براسلحه و امكانات حكومتى دارد و پس از پيروزى نيز به جاى مدارا و مسالمت، تسويه حساب را تا به آخر ادامه خواهد داد.
خيلى طول نكشيد تا خيال غلبه كنندگان راحت شود؛ در قضيه قطبزاده و اتهامات وارده براو، پاى اهل بيت آيت الله شريعتمدارى را هم پيش كشيدند، دامادشان دستگير و محاكمه شد و با زمينهسازى شعارهاى "مرجع آمريكائى اعدام بايد گردد"! دست "رى شهرى" حاكم شرع دادگاه انقلاب از هرجهت گشوده گرديد! به اين ترتيب اگر در صدر اسلام با كشتن عثمان، "خليفه كشى" در اين امت باب شد، "مرجع كشى" نيز در تاريخ شيعه به نام نظام ولايت فقيه ثبت گرديد! البته جانش را نگرفتند، اما كوشيدند لجنمال و بى آبرويش كنند! او را به بازجوئى و محاكمه و به مصاحبه تلويزيونى كشيدند تا با اعتراف به گناه و خيانت، براى نجات جان خود و دامادش، از كسى كه روزگارى براى نجات جان او به شاه نامه نوشته بود طلب عفو نمايد!
ساليانى بعد كه براى قرائت فاتحه بر مزار از دنيا رفتهاى به قبرستان "ابوحسين" قم رفته بودم، چشمم در آن حوالى به قبر ساده و بى آلايش آن مرحوم در اطاقكى ساكت و آرام افتاد. سنگ قبر سادهاى همچون بقيه سنگها، بى هيچ برجستگى و القابى كه فقط به درد مقلدين مىخورد!... اينك دو طرف دعوا زير خروارها خاك خفتهاند، بقيه بازيگران اين صحنه و همگى ما نيز، بزودى از روى زمين دو متر پائينتر مىرويم. همه اين تفاوتها و تمايزات، همه بالا رفتنهاى با قدرت و ثروت، با دو متر پائين رفتن يكسان مىشود! خوش به سعادت كسانى كه اگر مظلوم از دنيا رفتند، ظالم نبودند!
هرچند داورى نهائى با خداست، اما داورى دلها نيز دور از دادگرى نيست، به خصوص وقتى احساسات فروكش كند و عقل حاكم گردد، تاريخ ورق بخورد و تاريخ نگاران ترسشان بريزد! مىگويند اختلاف ميان علماء رحمت است. داورى در حق و باطل بودن هر كدام را بايد به "احكم الحاكمين" حواله داد. آنچه موجب شگفتی و شرم است نحوه برخورد با شريعتمدارى در شريعتى است كه منكران خدا در زمان صادق اهل بيتش در مسجد پيامبر تبليغ بىدينى مىكردند و تحمل مىشدند.
خدا ازآسمان بارانى فرستاد، دره ها به تناسب ظرفيتشان سيل جارى ساختند، سيل برسطح خود كفهائى همچون كفى كه از ذوب فلزات برمىآيد، حمل ميكند، خدا حق و باطل را اين گونه مثال مىزند؛ اما كفها به كنارى مىروند و محو مىشوند. درعوض، آنچه براى مردم مفيد است (رسوبات رسى) برجاى مىماند. خدا اين گونه مثال مىزند (سوره رعد آيه۱۷).
عبدالعلى بازرگان
۱۵ ديماه ۱۳۸۹برابر با پنجم ژانويه ۲۰۱۱
۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه
مردم سنندج به نیروهای سرکوب اسلامی حمله کردند
درگیری مردم با نیروهای سرکوب اسلامی در میدان آزادی بدنبال تجمع اعتراضی مردم برای جلوگیری از اعدام حبیب لطیفی روز شنبه 4 دیماه در شهر سنندج که عملا رژیم اسلامی را وادار به عقب نشینی نمود، از یک سو یک فضای مملو از همبستگی و هیجان در میان مردم و از سوی دیگر یک حکومت نظامی اعلام نشده از سوی رژیم اسلامی در شهر سنندج حاکم است. رژیم اسلامی کاملا روحیه همبستگی و خشم مردم را درک کرده و از این رو بسیار در هراس است. برای مقابله با اعتراضات احتمالی مردم، رژیم اسلامی نیروهای سرکوب خود را در شهر رها کرده و آنها مردم را مورد اذیت و آزار قرار می دهند. امروز چهارشنبه پانزده دیماه ساعت 13 و 15 دقیقه نیروهای سرکوب اسلامی در میدان آزادی قصد دستگیری یک عابر را داشتند. این فرد در مقابل دستگیری مقاومت می کند و با صدای بلند به مامورین اعتراض می کند. نیروهای سرکوب جوان را با باتوم مورد ضرب و شتم قرار می دهند و در چشمانش اسپری فلفل می پاشند. مردمی که در محل حضور داشتند با مشاهده این صحنه سریعا نیروهای سرکوب را محاصره می کنند، جوان را فراری می دهند، باتوم ها را از دست مزدوران درمی آورند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می دهند. نیروهای سرکوب دست به تیراندازی می زنند که در نتیجه آن متاسفانه یک کودک 12 ساله از ناحیه زانو زخمی می شود. تعدادی کودک مجروح را سریعا به بیمارستان انتقال می دهند. و بقیه نیروهای مزدور را مورد بازدید بدنی قرار می دهند و کارت شناسایی مزدوری که آن کودک را مجروح کرده بود، توقیف می کنند. نام این فرد پوریا فقیه سلیمانی، گروهبان کلانتری 11 در انتهای شهرک سعدی است. بدنبال این واقعه مهم و تحسین برانگیز، شهر سنندج ناآرام و ملتهب است. رژیم اسلامی در شهر حالت فوق العاه اعلام کرده و در تمام خیابان ها و میدانهای اصلی شهر نیروهای سرکوب خود را مستقر کرده است. مردم آزادیخواه و مبارز سنندج! مقاومت و اعتراض شما به نیروهای سرکوب اسلامی تحسین برانگیز است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری به شما بخاطر شجاعت و همبستگی تان درود می فرستد. باید این فضای اعتراض و مقاومت را زنده نگاه داریم. نباید اجازه دهیم که رژیم اسلامی این چنین بی محابا مردم را مورد اذیت و آزار قرار دهد و همه ما را در یک زندان بزرگ اسیر نماید. تنها با اعتراض جمعی و متحد می توانیم این رژیم را عقب بنشانیم. هرگاه متحد و همبسته عمل کرده ایم، موفق شده ایم رژیم را عقب بنشانیم. اما این رژیم سرکوب و اعدام همواره پس از عقب نشینی بشکل دیگری یورش می کند. باید هشیار باشیم. باید متحد و همبسته باقی بمانیم. باید متشکل شویم. رژیم اسلامی از مردم متشکل و سازمانیافته بشدت در هراس است. تا زمانیکه حرکات ما مجزا و خودانگیخته است، این رژیم با تحمل یک عقب نشینی موقت، بلافاصله به ما حمله می کند. باید در سازمان های خود متشکل شویم: در شوراهای محلات، شوراهای کارگری، دانشجویی، محصلین، شوراهای سرخ ها. این تنها راه عقب نشاندن رژیم تا سرنگونی آنست. مرگ بر جمهوری اسلامی آزادی، برابری، حکومت کارگری زنده باد جمهوری سوسیالیستی حزب اتحاد کمونیسم کارگری 15 دیماه 1389- 5 ژانویه 2011
۱۳۸۹ دی ۱۴, سهشنبه
ممنوعیت پرواز توپولوف در روسیه! یعنی دیگه هرچی تابوت قراضه دارن می دن ایران
در پی بروز سانحه روز گذشته در فرودگاه سیبری، پرواز هواپیماهای توپولوف در روسیه ممنوع اعلام شد. به گزارش پایگاه تحلیلی - خبری ایران بالکان (ایربا) به نقل از آسوشیتدپرس، در پی حادثه انفجار موتور یک فروند هواپیمای توپولوف که روز گذشته در فرودگاه سیبری روی داد و منجر به کشته و زخمی شدن 43 نفر از مسافران شد، آژانس نظارت بر حمل و نقل روسیه، تا زمان مشخص شدن علت این حادثه پرواز هواپیماهای توپولوف در این کشور را ممنوع اعلام کرد. سرگئی رومانچف، سخنگوی آژانس نظارت بر حمل و نقل روسیه در این خصوص اظهار داشت: کلیه شرکت های هواپیمایی موظف به لغو پروازهای توپولوف تا اطلاع ثاونی می باشند. شایان ذکر است که هواپیماهای توپولوف از سال 1970 تاکنون در خطوط پرواز داخلی روسیه به کار گرفته می شوند. این هواپیماها در کشورهای دیگری از جمله کشورهای مستقل مشترک المنافع و ایران نیز به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند.نظرات کاربران:
۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه
اخباری از اوضاع آشفته رهبری و حاکمیت
سردبیر محترم پیک نت!
چند خبر و گزارش کوتاه و مختصر را جهت انتشار دراختیارتان می گذارم که انتظار دارم با رعایت جوانب لازم و در صورت صلاحدید، با برخی اصلاحات آن را در اسرع وقت منتشر کنید.
1- صحت نکاتی که اخیرا از قول آقای هاشمی رفسنجانی درباره تلاش آیت الله خامنه ای برای تحویل رهبری نظام به فرزند خویش – مجتبی خامنه ای- انتشار یافته را تائید می کنم. همچنین نکاتی که ایشان درباره ضرورت اصلاح قانون اساسی و تغییر اصول تمرکز قدرت و همچنین آینده نظام در صورت ادامه مدیریت کنونی گفته اند نیز صحت دارد. ایشان اعتقاد دارد که ادامه وضع موجود به سقوط نظام منجر شده و نظام جانشین، قطعا نظامی مذهبی و اسلامی نیست.
2- دیدارهای مکرر آیت الله خامنه ای با حضرات آیات در شهر قم، نتیجه مطلوب نظر ایشان را به همراه نداشت. ایشان با دو هدف در شهر قم با آقایان دیدار و مذاکره کرد. نخست ضرورت بازداشت آقایان میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و سپس، با توجه به بی اعتمادی که به اکثریت مجلس خبرگان دارند، تشکیل مجمعی کوچک و مافوق مجلس خبرگان- شبیه شورای سلطنت- برای تائید رهبر جانشین ایشان. درباره ضرورت این دو خواست، استدلال ایشان شرایط رو به بحران جنگی و لزوم برقراری حاکمیت یکدست برای اداره جنگ و حمایت از برنامه اتمی مورد نظر ایشان بود.
حضرات آیات در دیدارهای خود با آقای خامنه ای، با قاطعیت مخالفت خود را با دستگیری های مورد نظر و اشاره ایشان اعلام کرده و حتی برخی از آنها گفتند: این خط قرمز ماست!
3- قرار است در روزهای آینده، آیت الله خامنه ای، ادامه این تلاش خود را در شهر مشهد دنبال کند و بزودی برای دیدار با علمای مشهد عازم این شهر خواهد شد.
4- در میان فرماندهان سپاه پاسداران، این اخبار کم و بیش دهان به دهان می شود و عده ای از آنها در باره رویدادهای دوران اخیر به فکر فرو رفته اند. در این عرصه و زمینه دو خبر بسیار مورد بحث و توجه است:
الف- شبی که فردای آن ترور دو دانشمند اتمی ایران انجام شد، در یک اطلاعیه محرمانه، از فرماندهان سپاه و مقامات رده بالای حاکمیت خواسته شده بود تا طی دو روز آینده از اتومبیل های ویژه خود استفاده نکرده و با اتومبیلهای دیگری، نیمساعت بعد و یا نیمساعت زودتر از حرکت معمول روزهای گذشته به مکان ها مورد نظر بروند. این دستور شامل دانشمندان و کارکنان رده بالای اتمی نیز شده بود. اکنون این سئوال بصورت بسیار جدی در میان فرماندهان سپاه و حتی در بخش امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات و بیت رهبری امنیت مطرح است که چرا این اطلاعیه بدست دو دانشمندی که ترور شدند و یکی از آنها – دکتر مجید شهریاری- که جان باخت نرسیده بود؟ معنای این سئوال، جز این نیست که دست هائی در کار این ترور وجود داشته که خود صادر کننده اطلاعیه مذکور بوده اند.
ب- بسته شدن پرونده رسیدگی به سقوط هواپیمای فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه "سردار کاظمی" و کشته شدن وی، که اکنون تقریبا همه فرماندهان سپاه اعتقاد پیدا کرده اند که این حادثه یک عملیات سازماندهی شده از داخل سپاه برای از میان برداشتن سردار کاظمی بوده است. سردار کاظمی یکی از فرماندهان خوشنام دوران جنگ بود و بسیاری اعتقاد دارند که او علیرغم اختلافاتی که با سرلشگر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح داشت، جانشین سرلشگر صفوی و فرمانده سپاه می شد. این بحث، بویژه در اصفهان باعث تنش های جدی شده است.
چند خبر و گزارش کوتاه و مختصر را جهت انتشار دراختیارتان می گذارم که انتظار دارم با رعایت جوانب لازم و در صورت صلاحدید، با برخی اصلاحات آن را در اسرع وقت منتشر کنید.
1- صحت نکاتی که اخیرا از قول آقای هاشمی رفسنجانی درباره تلاش آیت الله خامنه ای برای تحویل رهبری نظام به فرزند خویش – مجتبی خامنه ای- انتشار یافته را تائید می کنم. همچنین نکاتی که ایشان درباره ضرورت اصلاح قانون اساسی و تغییر اصول تمرکز قدرت و همچنین آینده نظام در صورت ادامه مدیریت کنونی گفته اند نیز صحت دارد. ایشان اعتقاد دارد که ادامه وضع موجود به سقوط نظام منجر شده و نظام جانشین، قطعا نظامی مذهبی و اسلامی نیست.
2- دیدارهای مکرر آیت الله خامنه ای با حضرات آیات در شهر قم، نتیجه مطلوب نظر ایشان را به همراه نداشت. ایشان با دو هدف در شهر قم با آقایان دیدار و مذاکره کرد. نخست ضرورت بازداشت آقایان میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و سپس، با توجه به بی اعتمادی که به اکثریت مجلس خبرگان دارند، تشکیل مجمعی کوچک و مافوق مجلس خبرگان- شبیه شورای سلطنت- برای تائید رهبر جانشین ایشان. درباره ضرورت این دو خواست، استدلال ایشان شرایط رو به بحران جنگی و لزوم برقراری حاکمیت یکدست برای اداره جنگ و حمایت از برنامه اتمی مورد نظر ایشان بود.
حضرات آیات در دیدارهای خود با آقای خامنه ای، با قاطعیت مخالفت خود را با دستگیری های مورد نظر و اشاره ایشان اعلام کرده و حتی برخی از آنها گفتند: این خط قرمز ماست!
3- قرار است در روزهای آینده، آیت الله خامنه ای، ادامه این تلاش خود را در شهر مشهد دنبال کند و بزودی برای دیدار با علمای مشهد عازم این شهر خواهد شد.
4- در میان فرماندهان سپاه پاسداران، این اخبار کم و بیش دهان به دهان می شود و عده ای از آنها در باره رویدادهای دوران اخیر به فکر فرو رفته اند. در این عرصه و زمینه دو خبر بسیار مورد بحث و توجه است:
الف- شبی که فردای آن ترور دو دانشمند اتمی ایران انجام شد، در یک اطلاعیه محرمانه، از فرماندهان سپاه و مقامات رده بالای حاکمیت خواسته شده بود تا طی دو روز آینده از اتومبیل های ویژه خود استفاده نکرده و با اتومبیلهای دیگری، نیمساعت بعد و یا نیمساعت زودتر از حرکت معمول روزهای گذشته به مکان ها مورد نظر بروند. این دستور شامل دانشمندان و کارکنان رده بالای اتمی نیز شده بود. اکنون این سئوال بصورت بسیار جدی در میان فرماندهان سپاه و حتی در بخش امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات و بیت رهبری امنیت مطرح است که چرا این اطلاعیه بدست دو دانشمندی که ترور شدند و یکی از آنها – دکتر مجید شهریاری- که جان باخت نرسیده بود؟ معنای این سئوال، جز این نیست که دست هائی در کار این ترور وجود داشته که خود صادر کننده اطلاعیه مذکور بوده اند.
ب- بسته شدن پرونده رسیدگی به سقوط هواپیمای فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه "سردار کاظمی" و کشته شدن وی، که اکنون تقریبا همه فرماندهان سپاه اعتقاد پیدا کرده اند که این حادثه یک عملیات سازماندهی شده از داخل سپاه برای از میان برداشتن سردار کاظمی بوده است. سردار کاظمی یکی از فرماندهان خوشنام دوران جنگ بود و بسیاری اعتقاد دارند که او علیرغم اختلافاتی که با سرلشگر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح داشت، جانشین سرلشگر صفوی و فرمانده سپاه می شد. این بحث، بویژه در اصفهان باعث تنش های جدی شده است.
۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه
موقعیت خامنه ای روز به روز ضعیف تر می شود
در روزهای اخير، مير حسين موسوی و مهدی کروبی، رهبران مخالفان دولت، هدف حملات شديد آيت الله علی خامنه ای و هواداران او در دستگاه های نظامی و سياسی قرا رگرفته اند. آقايان موسوی و کروبی در اين حملات، با القابی مانند « دست اندرکاران فتنه، پياده نظام دشمن، عافيت طلب، سازشکار، فرصت طلب، پيمان شکن و خائن» توصيف شدند. اين حملات به مناسبت سالروز نهم دی ماه سال گذشته صورت گرفت که در آن روز، هواداران رهبر جمهوری اسلامی در پاسخ به تظاهرات مخالفان در شهرهای گوناگون ايران، گردهمايی هايی برگزار کردند. علی کشتگر، تحليلگر سياسی در پاريس، درباره اين حملات به « راديو فردا» می گويد: همواره تمام هم و غم رهبر جمهوری اسلامی و دولت محمود احمدی نژاد، چگونگی مقابله با جنبش سبز يا نيروی اپوزيسيونی است که در ايران شکل گرفته است. به نظر من، در سالگرد آن حرکت می خواهند چنين اقدامی را تکرار کنند. بنابراين رجزخوانی عليه نيروهای اصلاح طلب و جنبش سبز امری طبيعی است. حجت الاسلام علی عسگری، عضو شورای هماهنگی سران سه قوه، گفته است بخش عظيمی از رسانه ها در مبارزه با جنگ نرم موفق عمل نکردند. موضوع جنگ نرم پس از آغاز اعتراض به نتايج انتخابات همچنان ادامه داشته و مقامات جمهوری اسلامی از آيت الله خامنه ای گرفته تا رده های پايين تر هميشه اين موضوع را مطرح کرده اند. تاکيد حکومت با استفاده از موضوع جنگ نرم و توطئه دشمن در مقابله با مخالفان تا چه اندازه موفق بوده است؟ اکنون جنبش سبز ايران در تمام زمينه ها رسوخ کرده و يک فرهنگ عمومی در تمام اقشار و اقوام جامعه به وجود آمده است، مبنی بر اين که ايرانی ها بايد تمام اختلافات عقيدتی، دينی و سياسی را کنار بگذارند و برای حق رأی خودشان با هم همراه باشند. اين موضوع به يک آرزوی مهم در جامعه ايران تبديل شده است و رژيم از اين مسئله وحشت دارد. اگر جمهوری اسلامی کنونی می توانست بيش از آنچه که کشته و اعدام کرده است، بکشد و بيش از آن که به زندان ها انداخته است، زندانی کند، حتما اين کار را انجام می داد. اينها نگران آينده هستند و می دانند برنامه هايشان در زمينه های مختلف شکست خورده است. يک سال از روز نهم دی ماه سال گذشته می گذرد. جايگاه آقای خامنه ای را در عرصه سياسی ايران چگونه ارزيابی می کنيد؟ اقتدار ولايت فقيه در هم شکسته است؛ يعنی وضعيت آقای خامنه ای به گونه ای است که بخش بزرگی از نيروهای نظام اعم از اصول گرايان و اصلاح طلبان که به حاشيه رانده شده اند، با او مسئله دارند؛ از آقای رفسنجانی گرفته تا مراجع در قم و اصول گرايانی در مجلس. اينها از طريق مخالفت با سياست های محمود احمدی نژاد، در واقع، به آقای خامنه ای ايراد می گيرند. پس آقای خامنه ای می ماند و نيروهای نظامی و امنيتی اش. اما آيا اين نيروی نظامی و امنيتی هم کاملا تحت فرمان او است؟ نه، چون وقتی اين نيرو می بيند آقای خامنه ای حامی ديگری ندارد، طلب سهم بيشتری می کند و ما شاهد سرکشی احمدی نژاد در برابر آقای خامنه ای هستيم. به نظر من، موقعيت آقای خامنه ای بعد از ۲۲ خرداد به شدت تضعيف شده است و روز به روز هم ضعيف تر می شود.
اشتراک در:
نظرات (Atom)



