۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

دیدار محمدحسین کروبی با پدر؛ مسرورم از اینکه نام پدرم در کنار بزرگانی چون آیت‌الله العظمی منتظری ثبت می شود





چهارشنبه, ۱۶ آذر, ۱۳۹۰
چکیده :اگرچه در ده ماه حصر، سه ملاقات کم است و ناچیز، اما دیدار با پدر هرچند کم و کوتاه بسیار است و غنیمت. اگرچه در حصر بودن پدر و محرومیت از زندگی و همراهی با ایشان برای من ناراحت‌کننده و دلگیرکننده است اما مسرور و خوشحالم از اینکه اکنون با تجربه چنین حصری، نام پدرم در کنار نام نیک روحانیون بزرگوار، همچون شهید مدرس و آیت‌الله العظمی منتظری قرار می‌گیرد که حاضر نشدند نام خود را به ننگ بفروشند....


محمد حسین کروبی در یادداشتی که در صفحه فیس بوک خود نوشته خبر از ملاقات نیم ساعته ای با پدر را می دهد که در آن مهدی کروبی را بشاش تر و سالم تر از پیش یافته است.
به گفته ی آقای کروبی مدت کوتاهی است که بخشی از یک آپارتمان به صورت مستقل دراختیار اوست و ماموران امنیتی در طبقه دیگری مستقر شده‌اند.
وی همچنین خبر داده است که نزدیک دو هفته است که روزنامه “جام‌جم” و “اطلاعات” را برای مطالعه در اختیارم می‌گذارند و برخلاف گذشته از امکان هواخوری و قدم زدن هر روز برخوردار شده ام.
متن کامل این گزارش به قلم فرزند ارشد مهدی کروبی به شرح زیر است:
شنبه بعدازظهر با تلفن مادرم مطلع شدم که امکانی برای دیدار پدر مهیا شده است و قرار است ایشان را تحت‌الحفظ به خانه شخصی‌شان بیاورند. به سرعت خود را به خانه رساندم و امکان دید و بازدید و گفتگویی برای نیم ساعت مهیا شد. پدر را کمی بشاش‌تر و سلامت‌تر از قبل یافتم، مشخص بود که اوضاع حصر او به نسبت ماه‌هایی که در آپارتمانی کوچک به همراه ماموران امنیتی در شرایط سخت و دشواری به سر می‌برده، بهتر شده ‌است و همچنانکه خودش نیز توضیح می‌داد اکنون بخشی از یک آپارتمان به صورت مستقل دراختیار اوست و ماموران امنیتی در طبقه دیگری مستقر شده‌اند. می‌گفت نزدیک دو هفته است که روزنامه “جام‌جم” و “اطلاعات” را برای مطالعه در اختیارم می‌گذارند و برخلاف گذشته از امکان هواخوری و قدم زدن هر روز برخوردار شده ام.
پدرم تعریف کرد که شب گذشته قبل از اذان صبح در خواب پدر و مادرشان را دیده و با آنها گفتگو کرده‌اند. ساعت ۹ ماموران امنیتی نزد ایشان آمده و خواسته بودند که آماده شوند تا ایشان را بهشت زهرا ببرند. پس از آن خواب و رویا، اکنون این فرصت برای ایشان مهیا شده بود که سر قبر پدر و مادر و خواهرشان که مادر شهید بودند و به تازگی فوت کردند حاضر شده و فاتحه‌ای بخوانند. آنچنانکه پدر تعریف می‌کردند، در راه بازگشت، ماموران به ایشان خبر داده‌بودند که قصد دارند ایشان را به منزلی که خانواده به تازگی در جماران خریداری کرده‌اند ببرند و امکان بازدید ایشان از خانه تازه‌شان را فراهم آورند. اینچنین بود که با تماس مادرم ملاقات نیم ساعته ما انجام پذیرفت.
اگرچه در ده ماه حصر، سه ملاقات کم است و ناچیز، اما دیدار با پدر هرچند کم و کوتاه بسیار است و غنیمت. اگرچه در حصر بودن پدر و محرومیت از زندگی و همراهی با ایشان برای من ناراحت‌کننده و دلگیرکننده است اما مسرور و خوشحالم از اینکه اکنون با تجربه چنین حصری، نام پدرم در کنار نام نیک روحانیون بزرگوار، همچون شهید مدرس و آیت‌الله العظمی منتظری قرار می‌گیرد که حاضر نشدند نام خود را به ننگ بفروشند و البته از طرفی دیگر متاسفانه می بینم روحانی فرصت طلبی همچون شیخ محمد یزدی برای تصاحب قدرت و تصرف اموال بیت‌المال در سالهای کوتاه باقی مانده از زندگی‌شان حاضرند فرصت‌طلبانه مجیزه‌گوی حاکمان شوند و لطمه ای بزرگ به آبروی روحانیت بزنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر