۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

مردم ولایت این سه مرجع را قبول کرده اند طلا، یورو، دلار در ایران به آقائی رسیده اند

هر دلار در بازار آزاد ایران، روز گذشته به ۱۳۸۰ تومان و هر یورو به ۱۸۳۵ تومان رسید. هیچ کس بدنبال خرید ملک و ساختمان نیست و در عین حال حاضر به سرمایه گذاری هم نیست. به این دلیل ساده که کسی به فردای اوضاع کشور اطمینان ندارد. همه یا طلا می خرند و یا دلار و یورو! . به وعده های وزیر نفت برای فروش اوراق دهه بشکه ای نفت نیز کسی اعتنائی ندارد زیرا می دانند این تصمیم نیز فعلا برای جمع کردن پول است. به همین دلیل نقدینگی از مرز 320 هزار میلیارد تومان گذشته است. همین نقدینگی در گردش بازار طلا و ارزهای معتبر جهانی است. حتی دیگر کسی به وعده ها و مصوبات بانک مرکزی برای افزایش سود سپرده بانکی اعتناء نمی کند. همه میدانند که آینده بانک های کشور نا معلوم است و حتی برخی بانک ها ممکن است به هر بهانه ای پول مردم را بالا بکشند. حادثه مسدود ساختن اخیر حساب 3 میلیون دارنده حساب در بانک صادرات به بهانه کنترل مشخصات آنها، هر روز ممکن است در بانک های دیگر به اجرا گذاشته شود. همچنان که اعلام ورشکستگی بانک ها.
سایت خبری داخل کشور، روز گذشته افزایش قیمت سکه در بازار و افزایش جهشی قیمت سکه در معاملات آتی بورس را بعنوان خبر مهم روز منتشر کردند و نوشتند حجم بالای مراجعه مردم برای خرید سکه و طلا گردش معمول سایت بورس کالا را متوقف کرد.
صراف ها نیز روز گذشته فروش ارز را تا معلوم شدن قیمت واقعی بازار متوقف کردند. همین نفروختن ارز، خود باعث بالا رفتن بیشتر قیمت ها شد.
پیک نت 6 آذر

۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه

:: مطهری خطاب به جوانفکر و کارکنان روزنامه ایران: سرکوب‌ها را محکوم می‌کردید٬ بلا سرتان نمی‌آمد

علی مطهری٬ نماینده مجلس گفته که اگر علی‌اکبر جوانفکر و همکارانش به برخورد‌های خشونت‌بار با معترضان به نتیجه انتخابات اعتراض می‌کردند «این بلا به سرشان نمی‌آمد.» منظور آقای مطهری درگیری‌های دوشنبه هفته جاری در موسسه ایران بین نیرو‌های دادستانی و کارکنان این موسسه است که با شلیک گاز اشک‌آور٬ بازداشت ۳۷ تن و توقف اجرای حکم بازداشت جوانفکر پایان یافت. علی مطهری روز پنجشنبه (سوم آذر) در گفتگو با سایت محافظه‌کار «تابناک» گفته که «خشونت در برابر مقاومت مدیر مسئول و ضرب و شتم کارمندان و فحاشی و بازداشت آنها٬ روش درستی» نبود. وی در ادامه افزوده است: «ما برخی نظریات آقای جوانفکر را نمی‌پذیریم، ولی راضی نیستیم با امثال وی هر گونه رفتاری شود؛ سکوت در این مواقع درست نیست.» این نماینده مجلس از قوه قضائیه و نیروی انتظامی خواسته در برابر حوادث موسسه ایران «پاسخگو» باشند. خشونت نیرو‌های دادستانی و پلیس با کارکنان موسسه ایران که به گفته محافظه‌کاران «در سرکوب‌های سال ۸۸ نقش داشته‌اند» با انتقاد‌های گسترده‌ای روبرو شده است. محافظه‌کاران حامی محمود احمدی‌نژاد نیز ادعا کرده‌اند علی خامنه‌ای از این درگیری‌ها «دل‌خور» شده و به مقام‌های قضائی تذکر داده است. برخی روزنامه‌نگاران فعلی و سابق روزنامه ایران نیز با انتشار یادداشت‌هایی، حوادث رخ داده در این موسسه را «فاجعه» خوانده و آن را با حمله لباس شخصی‌ها به کوی دانشگاه تهران برابر دانسته‌اند.

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

:: صد سال ديگرهم بگذرد خون جوشان فروهرها وشريف‌ها و..خواهدجوشيد وازاين سيلاب خود وزايش‌گر نداها وسهراب‌ها متولدخواهندشد

آن کسانی که آن روزها دليرانه بر تاريکخانه قتلهای سياسی دهه ۷۰ در ايران که از کارون حاجی زاده کودک تا پيران مو سپيد را شامل می شد، بعدها هزينه اقدامات خود را پرداختند. باقی و گنجی زندان رفتند و همه سکوت. سکوتی که جز در زير زمين خانه ها و در سالگرد آذرماه شکسته نمی شد. ۱۳ سال گذشت از آن روز شوم. از همان روز اما بانوی دليری چون پرستو فروهر فرياد زد که داد خواهيم اين بيداد را. در خانقاه صفی عليشاه و در زير باتوم ولايت مداران فرياد زديم که داد خواهيم اين بيداد را همچنان بر اين وعده گاه مصريم. داد خواهيم اين بيداد را تا روشن شدن تمامی زوايای اين فجايع ساکت نمی شويم. آقايان می خواهند مسئله فراموش شود. حکومت ولايی در تمام طول اين ۱۳ سال در تلاش بوده تا مسئله قتلهای سياسی و زنجيرای دهه ۷۰ در ايران را به بوته فراموشی بسپرد. قتل هايی که چه در ايران و چه در خارج از ايران انجام شده است. از شاهپور بختيار و کاظم رجوی و فريدون فرخزاد و قاسم لو و شرفکندی تا داريوش و پروانه فروهر و مختاری و پوينده و زال زاده و مجيد شريف و حاجی زاده ها و حتی تا احمد خمينی که عماد الدين باقی عزيز در آن سالها سخنانی در باب مرگ مشکوک او بر زبان راند و اسنادی را مطرح کرد. هنوز که هنوز است داد می خواهيم اين بيداد را. بهترين فرزندان ايران زمين را از ما گرفتند. کشتند و جنايتکارانه لاپوشانی کردند. اگر نبود هوشياری نويسندگان کانونی شايد فاجعه اتوبوس ارمنستان هم به ثمر می نشست و ديگر امروز محمود دولت آبادی و سيمين بهبهانی را نمی توانستيم با چشم سر زيارت کنيم. رژيم جمهوری اسلامی در طول اين قتل های سياسی در دهه ۷۰ يکی از فجيع ترين جنايت های فرهنگی و اجتماعی تاريخ بشريت را مرتکب شد. مگر هر ملتی چه ميزان روشنفکر و انديشه ورز مسئول و متعهد دارد که اينان در طول کمتر از يک دهه دهها تن از ايشان را به کام مرگ فرستادند؟ شايد امروز که عزمی جزم برای تکميل پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی راه افتاده است و از هولوکاست ايرانی بودن کشتار سياه تابستان ۶۷ به دستور خمينی سخن می رود، جا داشته باشد که فضايی نيز برای اين قتلهای سياسی باز شود. جنايتی که انديشه ورزان يک ملت را از ايشان می گيرد کمتر از قتل هزاران تن نيست. ابلاغيه کتبی به پرستوی عزير داده اند که برگزاری مراسم ممنوع است. مگر مراسم در خيابان و حتی در خانه برگزار می شود؟ مراسم فروهر ها در قلب هر ايرانی است که در ايران و در روز ۱ اسفند به طواف خانه شهيدان فروهر ها می رود و در برون مرز به يادآوری اين روز خونبار و ياد شهدای آن روزهای سياه می پردازد. رژيم جمهوری اسلامی در توهم فرعونانه خود فکر می کند که می تواند از برگزاری مراسم فروهر ها جلوگيری کند. مراسم فروهر ها در قلب ايرانيان است. برای جلوگيری از آن بايد قلب تک تک ايرانيان را از خانه سينه برون آورد. اگر می توانند بکنند! داد خواهيم اين بيداد را. صد سال ديگر هم بگذرد خون جوشان فروهر ها و شريف ها و مختاری ها و پوينده ها و زال زاده ها و تمامی شهيدان قتل های سياسی دهه ۷۰ خواهد جوشيد و از اين سيلاب خود و زايش گر ندا ها و سهراب ها متولد خواهند شد. نداها و سهراب ها فرزندان معنوی شهيدان دهه ۷۰ اند که در دهه ۸۰ و در سال ۸۸ اينگونه جانبازانه در برابر رژيم استبداد ولايی ايستادند. اين خون جوشان نمی ايستد. اين شجره طيبه از ستار خان ها و باقرخان ها و ميرزاها و خيابانی ها تا حنيف ها و سعيد ها و محسن ها و بيژن ها و مصطفی ها و تا فروهر ها و مجيد ها و پرويز ها و محمد ها و محمد جعفر ها و تا نداها و سهراب ها جاری است. اين خون جاری است تا آزادی ايران زمين. ای ايران ای مرز پر گهر

:: علیرضا صبوری میاندهی، یکی از مجروحان ۲۵ خرداد ۸۸ کشته شد

علیرضا صبوری میاندهی، جوان بیست و دو ساله‌ای که بعد از ظهر ۲۵ خرداد ۸۸ در جریان اعتراضات به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ، مقابل پایگاه بسیج ۱۱۷ گردان عاشورا مجروح شده بود، پس از تحمل دو سال بیماری و دربه دری، در بوستون آمریکا دچار سکته مغزی شد و درگذشت.-او که فقط بیست و دوسال عمر کرد، می‌گفت روبه روی پایگاه بسیج به مجروحان کمک می‌کرده که بیهوش می‌شود. او را به بیمارستان ابن سینا در فلکهٔ دوم صادقیه می‌رسانندلیلا ملک محمدی، روزنامه نگار ساکن نروژ که علیرضا صبوری را از نزدیک می شناسد درباره او در وبلاگش ” ناخانا ” می نویسد: او مدت‌ها در کما بوده و سرانجام با تلاش تیم پزشکی این بیمارستان به هوش می‌آید ولی پزشک جراح او پس از دو بار عمل جراحی، موفق نمی‌شود جسمی را که در سر علیرضا هست، کاملن خارج کند.او تعادل روحی و جسمی خود را از دست داده و بارها در خانه و خیابان تشنج کرده بود. مادر و خواهران علیرضا، یازده ماه پس از بیست و پنج خرداد ۸۸، او را با مشکلات زیادی از کشور خارج و راهی ترکیه می‌کنند.در ترکیه او از سازمان ملل می‌خواهد او را به آلمان بفرستند؛ زیرا در آنجا خاله و دخترخاله‌ای دارد. اما سازمان ملل پروندهٔ او را به آمریکا می‌فرستد و او سرانجام رهسپار آمریکا می‌شود.زمانی که او در ترکیه بود خواهرش همراه با او به دفتر سازمان ملل می‌رود و می‌خواهد که موافقت کنند تا او همراه با برادرش و برای مراقبت از او به آمریکا برود که با این درخواست او موافقت نمی‌شود. علیرضا فرزند آخر خانواده بود و پنج خواهر بزرگ‌تر از خود داشت و تنها برادرش نیز از شهدای جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق است. او در همهٔ جملاتش مادرش را یاد می‌کرد و می‌گفت برای دو بار عمل او خیلی اذیت شده است و هر چه در توان داشته گذاشته تا علیرضا بهبود پیدا کند؛ اما از پدرش دل خوشی نداشت و به گفتهٔ خودش، پدرش از وابستگان نظامی جمهوری اسلامی ست که گویا هیچ کمکی برای بهبودی او یا خروجش نکرده است. او در ترکیه با مشکلات مالی درگیر بود و به گفته ی آیدا سعادت، در آمریکا نیز همچنان از مشکلات مالی رنج می برد و با کمک چند ایرانی مقیم بوستون، روزگار می گذرانید. با این وجود او بدون نام با چند سایت گفت وگو کرده بود و اطلاعات او و شرایطش برای چند سازمان حقوق بشری از جمله عفو بین الملل فرستاده شده بود.

۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

یک کشته برجای گذاشت جدال پورشه و بنز در جاده شهرک غرب تهران

عامل نیوز: نکته جالب وقتی بود که هیچ گزارش رسمی به پلیس بابت این تصادف خونین از سوی متخلفین ارسال نشد و حتی پیگیری نیز از سوی خانواده عابر مزبور رخ نداد.
چندی پیش در یکی از خیابانهای شهرک غرب کورس شبانه ای میان پورشه 911 و مرسدس بنز اس ال کا 500 مشکی رنگی در گرفت. با اینکه تیم کورس در حوالی نیمه شب رخ داد اما تماشاچیان بسیاری داشت.
حاضران در صحنه ابتدا شاهد درگیری لفظی رانندگان دو اتومبیل پورشه و مرسدس بنز شدند و سپس کورس نیم ساعته دو اتومبیل سوپر اسپورت در یکی از معروف ترین خیابانهای شهرک غرب شروع شد و علیرغم وجود عابران پیاده و خودروهای عبوری، آنها با سرعتی بالای 100کیلومتر مسابقه را با هم شروع کردند. بعد از حدود 30 دقیقه یکی از اتومبیل ها فردی را زیر گرفت که راننده یکی از مسافربرهای خطی بود.پزشکی که در محل واقعه حضور داشت پس از معاینه او گفت که طرف کشته شده است.
کسی رانندگان دو اتومبیل کورسی را نمی شناخت اما از آنجا که پلیس هیچ گزارش رسمی از حادثه تهیه نکرد، معلوم شد از آقازادگان است.
از جمله، یکی از آنها پسر یکی از مقامات ارشد دولتی است که چندی پیش پایش به ماجرای اختلاس 3000 میلیاردی نیز باز شد. آقا زاده با پرداخت پول از خانواده مقتول رضایت گرفت.
پیک نت 1 آذر

۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

آماده سازی مردم برای استقبال از حمله زمینه سازی برای ورود قاتل "موبور" به ایران

در روزهای اخیر، مطالبی بصورت اس ام اس و یا پیامک وسیعا در ایران پخش می شود که هر آشنا به رویدادهای پیش از کودتای 28 مرداد را به یاد عملکرد شبکه "بدامن" برای آماده سازی افکار عمومی جهت کودتا می آندازد. از جمله متن زیر که در آن با یادآوری جنایاتی که سپاه و چماقداران و امنیتی ها در حق مردم کرده و میکنند، از حمله به ایران استقبال شده است. این متن برای سایت های خبری خارج از کشور نیز ارسال شده و روی برخی سایت ها و وبلاگ ها نیز بدون ارزیابی بالا منتشر شده است:
قاتل موبور؛ قاتل ریشو
اگر قرار باشد با شلیک یک سرباز بمیرم، ترجیح می‌دهم موبور باشد تاریشو. شاید تعجب کنید که «مگر چه فرقی می‌کند؟». برای خودم دلایلیدارم. حوصله کنید.
چون بعد پدرم، مادرم، همسرم، برادر و خواهر و دوستانم فرمان به خفقاننمی‌گیرند. چون آنها فرصت می‌کنند تا با خیالی آسوده مراسم تشییع و دفنمرا برگزار کنند. اصلاً هم نگران دزدیده‌ شدن جسدم نباشند.
خانواده‌ و دوستانم حتا می‌توانند مجلس ختم هم در محله‌مان بگیرند – همهبدون ترس می‌آیند. مطمئنم خانواده‌ و دوستانم می‌توانند هر هفته بدوننگرانی و دغدغه به سر مزارم بیایند.
سرباز موبور وقتی من از پای افتادم، کارت پایگاه خودشان را در جیبمنمی‌گذارد.
چون سرباز موبور که مرا هدف قرار داد به زنان کشورم در خیابان به خاطر ظاهرشان کاری ندارد. آنها را روی زمین نمی‌کشد. شوخی نیست –دست کم نصف مردم کشورم از دست آن سرباز موبور در امان هستند.
چون سرباز موبور که مرا زد، و من از این بابت از او دلخورم، به دختر و پسرهای کشورم در هر گوشه‌ی شهر گیر نمی‌دهد. حتا اگر سرووضعشان ناجور باشد. یا دست در گردن هم انداخته باشند. یا حتا بدتر از آن، با تفنگ آبپاش به هم شلیک کنند.
سرباز موبور به نویسنده و شاعر و نوازنده و خواننده و هنرپیشه و نقاش ومجسمه‌ساز و ورزشکار و ... کاری ندارد. یعنی برای این کار به او حقوقنمی‌دهند.
سرباز موبور اگر چیزی از درون خانه‌ی ما بخواهد، حتا اگر آن چیز روی پشت‌بام باشد، در خانه را می‌زند و وارد می‌شود.
سرباز موبور باید مواد فلان معاهده‌ی سرزمین‌های تحت اشعال مصوبسال فلان در ژنو یا اسلو یا بالاخره یکجائی را رعایت کند. وگرنه باید بهفرمانده‌اش جواب بدهد. حتا ممکن است محاکمه شود.
سرباز موبور مهمان چند روزه و چند ساله است. بالاخره که چی؟ باید بهخانه و زندگی خودش هم برسد. آن وقت دیگر نیست که پسر ۹ و دختر ۶ساله‌ام، که ده-پانزده سال بعد ممکن است جائی باشند و سروصدائی بکنند را هم بزند.
سرباز موبور ممکن است مقداری از نفت را هم ببرد، ولی سرباز ریشوحتماً می‌برد. تازه سرباز موبور بعضی کارها را هم که من فقط بعضیشانرا یادم بود و گفتم، نمی‌کند.
پیک نت 23 آبان

۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

نامه نوزده فعال دانشجویی ایران به اوباما: جنگ نــه ، بانک مرکزی ایران و خرید نفت از ایران را تحریم کنید

بگذاريد با صراحت بگوييم که ما خواهان کمک نظامی شما برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستيم و نسبت به عواقب نامطلوب آن در شرايط کنونی هشدار می‌دهيم. ما خواهان آنيم که به آنچه خود گفته‌ايد عمل کنيد. تحريم عالی‌ترين مقامات جمهوری اسلامی و بستگان درجه‌ی يک‌شان، مسدود کردن حساب‌های بانکی‌شان، بلوکه کردن اموال و دارايی‌های‌شان، ممنوع کردن سفرشان به خارج از ايران را جدی بگيريد؛ تمامی شرکت‌هايی که سپاه در آن سهام دارد و مديران اين شرکت‌ها را تحريم کنيد. دسترسی مردم ايران به اينترنت و ماهواره‌ها را تسهيل کنيد و به گردش آزاد اطلاعات کمک کنيد. با سانسور، فيلترينگ، پارازيت-افکنی‌ها و شنود مخالفان در ايران مقابله کنيد و دولت‌ها و شرکت‌هايی را که در اين زمينه به جمهوری اسلامی تجهيزات می‌دهند به شدت مجازات نماييد.
خبرنگاران سبز/سياست خارجی:

نوزده فعال فعلی و سابق دانشجويی در ايران، هم‌زمان با سی و دومين سال‌روز اشغال و به گروگان گرفتن کارمندان سفارت آمريکا در تهران «توسط دانشجويان پيرو خط امام» در سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹)، در نامه‌ای خطاب به باراک اوباما رييس‌جمهور ايالات متحده ضمن اشاره به نامه سرگشاده سال گذشته اشان از او خواستند که به سياست نرمش و مماشات با حاکمان تهران پايان دهد و با اتخاذ تحريم‌های هدفمند عليه سران جمهوری اسلامی و سرکوب‌گران و ناقضان حقوق بشر، در کنار مردم ايران بايستد.

به گزارش بامدادخبر، امضاکنندگان اين نامه همچنين با تاکيد بر اينکه خواهان حمايت نظامی آمريکا از مردم ايران برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستند، از باراک اوباما خواسته‌اند که « بانک مرکزی ايران و خريدنفت از ايران را تحريم کند. به اين دليل روشن که پول نفت ايران، سرمايهٔ خدادادی کشور ايران به جای ايجاد رفاه و بسترهای اقتصاد سالم، خرج تقويت ساختارهای امنيتی و نهادهای نظامی برای گسترش تروريسم می شود و حکومت ايران از اين سرمايه که از آن ملت ايران است، برای تقويت و شدت بخشيدن به سرکوب دموکراسی خواهی و آزادی خواهی ايران استفاده می کند.
متن کامل نامه فعالان دانشجويی به باراک اوباما به همراه اسامی امضاکنندگان در ادامه می‌آيد:

رياست جمهور محترم ايالات متحده آمريکا
با سلام؛


سال گذشته در چنين روزی ما جمعی از فعالين دانشجويی شما را مخاطب خويش قرار داديم تا توجه‌تان را به نقض گسترده حقوق بشر در ايران جلب نماييم و مسووليت اخلاقی شما را در حمايت از مردم تحت ستم و سرکوب در ايران يادآور شويم.

در روز ۴ نوامبر ۱۹۷۹ گروهی از دانشجويان ايرانی که خود را پيرو خط امام (آيت‌الله خمينی) می‌خواندند به سفارت امريکا حمله کردند؛ ديپلمات‌ها و کارکنان آن را به گروگان گرفتند و آن سفارت را که بر اساس قوانين و عرف بين‌المللی بخشی از خاک آمريکا به شمار می‌رفت اشغال کردند. اقدامی بسيار اشتباه که به منافع ملی ايران آسيب جدی وارد کرد.

اينک با گذشت ۳۲ سال از آن رخ‌داد، مردم انقلابی آن روز خود گروگان حکومتی هستند که حتی‌‌ همان دانشجويان گروگان‌گير را نيز امروز به زندان افکنده است.

مردم ايران در سال‌های اخير بار‌ها نشان داده‌اند که خواهان رهايی از چنگال اين نظام گروگان‌گيرند. مردم ما دو سال پيش در چنين روزی زير باران گلوله وضربات باتوم از شما پرسيدند که با چه کسانی هستيد؟ با آن‌ها (نظام گروگان‌گير) يا با مردم؟ مردم با شعار «اوباما، اوباما، يا با اونا يا باما» مستقيما از شما ياری خواستند؛ اما شما بنا بر توصيه مشاورانی که گويا مشاوره‌های‌شان پيوسته به سود نظام جمهوری اسلامی و به زيان مردم ايران است به فکر گفتگو با «گروگان‌گيران‌» بوديد تا آنان در اوج اعتراضات مسالمت‌آميز مردم در خيابان‌های تهران با اعتماد به نفس بيشتر و خيال راحت‌تری به سرکوب مخالفان خود بپردازند.

اما چه سود برای شما که جمهوری اسلامی پاسخ‌ پيام‌های دوستی‌تان را با گروگان گرفتن کوهنوردان آمريکايی، ارسال محموله‌های سلاح به گروه‌های تروريستی در سوريه و لبنان و افغانستان و نيجريه، طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن و پيش بردن برنامه‌های اتمی‌اش به سمت تسليحات هسته‌ای داد.

آقای رييس‌جمهور!
امروز برادران و خواهران ما در سوريه با بيش از چهار هزار تن کشته و ده‌ها هزار زندانی و مجروح در حال مبارزه با خاندان خونخوار اسد هستند و حاکمان بدانديش تهران همچنان به حمايت همه جانبه خود از ديکتاتور سوريه ادامه می‌دهند. که خود بهتر می‌دانند که سرنوشت ديکتاتور‌ها به هم گره خورده است و به زودی نوبت به خودشان خواهد رسيد.
برادران و خواهران سوری ما از شما خواسته‌اند تا از آنان حمايت کنيد و با ايجاد منطقه پرواز ممنوع از کشتار بيشتر آنان توسط ديکتاتور سوريه جلوگيری کنيد. تا بدين لحظه نيز اين همه کوتاهی از سوی دولت آمريکا در قبال جان مردم سوريه پذيرفتنی نيست. توصيه ما به شما آن است که به مماشات با حکومت دمشق پايان دهيد. نظير اشتباهی را که در طول جنبش سبز مرتکب شديد مرتکب نشويد و در کنار مردم سوريه بايستيد و در اين راه به زياده‌خواهی‌های دو دولت‌ عمده‌ی حامی ديکتاتور -روسيه و چين- توجهی ننماييد.
جناب آقای اوباما!
شما علاوه بر رييس جمهور قدرتمند‌ترين کشور دنيا، برنده جايزه صلح نوبل نيز هستيد و اين مسووليت اخلاقی شما را در جهت برقراری صلح و حفاظت از جان انسان‌ها دو چندان می‌کند. ما در نامه سال پيش خود از شما خواستيم پيگير مسأله نقض حقوق بشر به ويژه در مورد دانشجويان ايرانی باشيد. سه کوهنورد آمريکايی که خود مدتی گروگان نظام جمهوری اسلامی بودند، در کنار بسياری از فعالان دانشجويی ايرانی می‌توانند شهادت بدهند که چه بر سر دانشجويان و فعالان جامعه مدنی ايران در زندان‌ها می‌آيد. کار به جايی رسيده است که در هفته‌های اخير اين حکومت قرون وسطايی دانشجويانی را که موعد آزادی‌شان فرا می‌رسد پيش از آزادی شلاق می‌زند. گزارش ساليانه اخير دبير کل سازمان ملل در کنار گزارش مفصل‌تر آقای احمد شهيد، گزارش‌گر تازه منصوب شده شورای حقوق بشر در امور ايران، تنها گوشه‌ای از نقض گستردهٔ حقوق بشر در زندان‌های ايران و زندان بزرگ‌تری به وسعت تمام ايران را در مقابل شما قرار می‌دهند.

امروز همه می‌دانيم که در دهه‌ی گذشته سياست‌های منفعلانه و سهل‌انگاری جامعه جهانی منجر به ايجاد يک کره شمالی هسته‌ای گرديد. ما معتقديم که دستيابی جمهوری اسلامی ايران به سلاح‌های هسته‌ای و نامتعارف تکرار همان اشتباه است که بايد جلوی آن گرفته شود.

بگذاريد با صراحت بگوييم که ما خواهان کمک نظامی شما برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستيم و نسبت به عواقب نامطلوب آن در شرايط کنونی هشدار می‌دهيم. ما خواهان آنيم که به آنچه خود گفته‌ايد عمل کنيد. تحريم عالی‌ترين مقامات جمهوری اسلامی و بستگان درجه‌ی يک‌شان، مسدود کردن حساب‌های بانکی‌شان، بلوکه کردن اموال و دارايی‌های‌شان، ممنوع کردن سفرشان به خارج از ايران را جدی بگيريد؛ تمامی شرکت‌هايی که سپاه در آن سهام دارد و مديران اين شرکت‌ها را تحريم کنيد. دسترسی مردم ايران به اينترنت و ماهواره‌ها را تسهيل کنيد و به گردش آزاد اطلاعات کمک کنيد. با سانسور، فيلترينگ، پارازيت-افکنی‌ها و شنود مخالفان در ايران مقابله کنيد و دولت‌ها و شرکت‌هايی را که در اين زمينه به جمهوری اسلامی تجهيزات می‌دهند به شدت مجازات نماييد.

به تحريم‌هايی که تا کنون عليه فرماندهان سپاه و ناقضان حقوق‌بشر تصويب کرده‌ايد پايبند باشيد و دولت‌ها، نهادها و شرکت‌هايی که تحريم‌ها را دور می‌زنند و نقض می‌کنند تحت فشار بگذاريد. به متحدان خود نيز برای عدم همکاری با حکومت ايران و اعمال تحريم‌ها فشار وارد کنيد. پيگير و مراقب باشيد تا رسانه‌هايی که با پول ماليات دهنده‌های آمريکايی به راه افتاده‌اند به تريبون‌هايی برای طرفداران مماشات، حاميان جمهوری اسلامی و جريان‌های ضد غربی و ضدآمريکايی بدل نشوند.

بانک مرکزی ايران و خريدنفت از ايران را تحريم کنيد. به اين دليل روشن که پول نفت ايران، سرمايهٔ خدادادی کشور ماست اما به جای ايجاد رفاه و بسترهای اقتصاد سالم، خرج تقويت ساختارهای امنيتی و نهادهای نظامی می‌شود، برای گسترش تروريسم استفاده می‌گردد و حکومت ايران از اين سرمايه که از آن ملت ايران است، برای تقويت و شدت بخشيدن به سرکوب دموکراسی خواهی و آزادی خواهی ايران استفاده کرده است.

نرمش و مماشات با ديکتاتورها را پايان دهيد و در يک کلام کمک کنيد مردمی که شجاعانه به خيابان‌ها آمدند اما سرکوب جمهوری اسلامی و بی‌توجهی جامعه جهانی باعث شد نوميدانه به خانه‌های خود برگردند دوباره احساس کنند «بله! مامی‌توانيم.»

در اين راه کارهايی که می‌توانيد انجام دهيد بسيارند اگر اراده‌ای برای انجام آن‌ها داشته باشيد.

با احترام
-----------------------------
امضاکنندگان:
۱) اميرحسين اعتمادی - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه‌ها

۲) علی تارخ - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد شيراز - عضو ارشد ستاد دانشجويی ميرحسين موسوی در فارس

۳) نيما راشدان - پژوهشگر و تحليل‌گر سياسی - فعال سابق دانشجويی

۴) آرمان رضاخانی - مقام اول و دوم جشنواره خوارزمی در سالهای ۸۷ و ۸۶ در رشته رياضی و کاشف قانون رياضی مثلثات و مربعات (رضاخانی)

۵) سحر رضازاده - فعال دانشجويی سابق دانشگاه تهران

۶) پدرام رفعتی - عضو شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنيک، محروم از تحصيل

۷) امين رياحی - عضو شورای عمومی دفتر تحکيم وحدت

۸) سلمان سيما - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد - محروم از تحصيل

۹) سياوش صفوی - فعال سابق دانشجويی دانشگاه مازندران

۱۰) احمد عشقيار - فعال دانشجويی دانشگاه تهران، عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه‌ها

۱۱) ليونا عيسی‌قليان - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال

دانشگاه‌ها

۱۲) سعيد قاسمی‌نژاد - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه‌ها

۱۳) نويد محبی - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد - وبلاگ‌نويس

۱۴) مسعود مسجودی - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجويان دانشکده‌ فنی دانشگاه تهران

۱۵) علی‌رضا موسوی - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه علامه - عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه‌ها

۱۶) بهزاد مهرانی - روزنامه‌نگار و تحليل‌گر سياسی - عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه‌ها

۱۷) يوحنا نجدی - دانشجوی دکترای علوم سياسی دانشگاه يو. اس. ‌ام مالزی - عضو دانشجويان و دانش‌آموختگان ليبرال دانشگاه‌ها

۱۸) علی نظری - فعال سابق دانشجويی دانشگاه مازندران

۱۹) رحيم همتی - مسوول سابق شاخه دانشجويی جنبش مسلمانان مبارز

۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

تفرعن، نفاق و ناکارآمدی کشور را دچار بحران خطرناکی کرده است



» یادداشتی از سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید درباره تحولات اخیر کشور

پنجشنبه, ۱۲ آبان, ۱۳۹۰


دکتر اردشیر امیر ارجمند، حقوق دان و استاد دانشگاه، در یادداشتی با یادآوری هشدارهای میرحسین موسوی درباره تلاش اقتدارگرایان برای تحمیل سبک جدیدی از زندگی سیاسی به تشریح ویژگی های این سبک زندگی تحمیلی که مشخص تر از قبل نمود پیدا کرده است پرداخت.
مشاور ارشد میرحسین موسوی با تشریح جامعه ای بسته که عالی ترین مقامات رسمی آن از مردم و تجلی رای و اراده آنان وحشت دارند و دیکتاتوری ویرانگری را تحت عنوان دین به مردم تحمیل می کنند، آورده است: [در چنین جامعه ای] شرط لازم احراز مقامات کلیدی، افراط در چاپلوسی و سبقت در اثبات مراتب عبودیت می گردد. مقامات رسمی کشور عملا مروج فرهنگ نفاق و دروغ و دزدی و فساد مقامات عالی در جامعه می شوند. مخالفان نجیب و البته شجاع خویش را در شوهای تلویزیونی و رسانه ای به انواع اتهامات ناصواب که هرگز دلیلی برای آن عرضه نمی کنند متهم می کنند ولی شفاف سازی دزدی چند هزار میلیاردی یاوران خود را مخالف مصالح نظام می دانند.
متن کامل یادداشت سخنگوی شورای راه سبز امید که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
مهندس میرحسین موسوی دو سال پیش هشدار داد که مسئله فقط تحمیل یک دولت غیر منتخب به مردم نیست بلکه گروهی می خواهند سبک جدیدی از زندگی سیاسی را به مردم تحمیل کنند. امروز ویژگی های این سبک زندگی تحمیلی مشخص تر شده است. جامعه ای بسته که عالی ترین مقامات رسمی آن از مردم و تجلی رای و اراده آنان وحشت دارند و دیکتاتوری ویرانگری را تحت عنوان دین به مردم تحمیل می کنند؛ در حالی یکسره دم از عدالت و دیانت می زنند، حکومت خود را بر تبعیض و ظلم آشکار استوار می‌کنند و دیانت را بازیچه حرص و طمع خویش می سازند. از قانون فقط در سرکوب ظالمانه، تضییع حقوق مردم، زندان، اعدام و سانسور کردن صحبت می شود. به مانند فراعنه و همه حکومت های شخصی نیات و فرمان خود را عین قانون می دانند که همه باید تابع و خاضع آن باشند؛ و نوکرانی که غاصبانه ردای نمایندگی مردم بر تن کرده اند منتظر ابلاغ آن می مانند از ترس اینکه مبدا مصوباتشان با منویات عالی کاملا هماهنگ نباشد. با وجود این همه اصرار عملی بر استقرار نظام تجمیع قوا، ابا ندارند و در کلام و البته فقط در کلام از تفکیک قوا صحبت می کنند. شرط لازم احراز مقامات کلیدی افراط در چاپلوسی و سبقت در اثبات مراتب عبودیت می گردد. مقامات رسمی کشور عملا مروج فرهنگ نفاق و دروغ و دزدی و فساد مقامات عالی در جامعه می شوند. تصویر خشن و ناکارامد از دین رحمانی و عدالت پرور اسلام عرضه می کنند و مخالفان نجیب و البته شجاع خویش را در شوهای تلویزیونی و رسانه ای به انواع اتهامات ناصواب که هرگز دلیلی برای آن عرضه نمی کنند متهم می کنند ولی شفاف سازی دزدی چند هزار میلیاردی یاوران خود را مخالف مصالح نظام می دانند. صم بکم عمی فهم لا یرجعون.
قانون اساسی ما قطعا داری اشکالات مهمی است هم در حوزه توزیع متوازن قدرت، هم در برقراری رابطه نظامند و شفاف بین نهادها، هم در عرصه استقلال و بی طرفی نهادهای حل اختلاف و به‌ویژه در تضمین حقوق بنیادین شهروندان. به نظر من این مسئله ای نیست که از دید افراد هوشمندی مانند آقای موسوی و آقای کروبی و دیگرانی که در عرصه سیاسی کشور و بویژه در دهه اول انقلاب مسوولیت داشته اند نادیده مانده باشد و یا آنهایی که با مطالعات حقوقی آشنا هستند آن را ندانند. اگر از جانب رهبران جنبش بر اجرای قانون اساسی بویژه اصول مربوط به حقوق مردم تاکید می شد ناشی از این نگرانی بود که حاکمان در عمل قانون اساسی جدیدی را بنویسند و هنگامی که کلیه مجاری قدرت را در انحصار خود قرار دهند مبادرت به اصلاح قانون اساسی با هدف حذف تتمه اصول و نهادهای دموکراتیک آن کنند و به نظام کودتا و دیکتاتوری صورت قانونی بدهند. این در واقع اخرین بخش از طرح بزرگ توطئه آمیزی است که با رد صلاحیت غیر قانونی در انتخابات مجلس ششم عریان تر شد و با تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دنبال شد. طرح نظارت بر نمایندگان مجلس هم، که شمشیر عزل را بر سر آنها افراشته نگه می دارد و مجلس را به نهادی کاملا فرمایشی تبدیل می‌کند، بخشی از این طرح بزرگ است. هدف این نقشه ایجاد نظامی مثل عراق زمان صدام یا سوریه کنونی در ایران است. اقتدارگرایان با قانون، محدویت قدرت، حق حاکمیت مردم و پاسخ گویی به ملت سر سازگاری ندارند. با مشاهده وقایع دو سال اخیر به یقین می رسیم که قرار است گام آخر در تبدیل نظامی که به دنبال مردم سالاری دینی بود به نظامی که رای مردم در آن یا نباشد یا زینتی باشد و قدرت نامحدود و غیر پاسخگوی یک فرد بتواند در آن حرف اخر را بزند برداشته شود. آقایان آشکارا منافقانه و ریاکارانه رفتار می کنند و آدرس غلط می دهند. فرافکنی می کنند و مسئولیتهای خود در فجایع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به گردن سیستم می اندازند همان سیستمی که تا دیروز هر انتقاد کوچک از آن کفر تلقی می شود و منتقد ضد انقلاب محسوب می شد. اما واقعیت آن است که آقایان متفرعنانه رفتار کردند، خود را عقل کل دانستند و نصیحت هیچ کس را قبول نکردند و حالا در بن بست قرار گرفته اند. در واقع آنان نمی خواهند کسی مشروعیت مردمی مستقل داشته باشد. به مردمی که آگاه شده اند اعتماد ندارند از آنها می ترسند و انتخابات ریاست جمهوری را برای خود چالش جدی تلقی می کنند.
ارزیابی آنها درباره تحولات جاری و بقا و پایداری جنبش سبز این است که حتی با پادگانی کردن کشور و سپردن دوباره انتخابات به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نیز دیگر نمی توانند به هدف برسند. باید پرسید آیا مشکل کنونی حکمرانی در کشور مشکل نظام ریاستی یا پارلمانی است؟ قوه مقننه یک رکنی یا دو رکنی است؟ آیا هدف شما محدود کردن بیشتر قدرت و آزادی بیشتر برای مردم و مشارکت فعال و موثر آنها در تعیین سرنوشت خویش است و حالا می خواهید ببینید کدام سیستم بهتر جواب می دهد!؟ آیا قانون گریزی و عدم پاسخگویی رئیس دولت نامشروع کنونی بخاطر ضعف سیستم ریاستی و انتخاب رییس جمهور با رای مستقیم مردم بوده است؟ باید از آنان پرسید، خودتان دستور تقلب در انتخابات را صادر کرده اید و حالا مدعی شده اید؟ آیا این اختیار را قانون اساسی به شما داده است یا این هم مثل خیلی چیزهای دیگر از مصادیق اختیارات ویژه و استثنایی است؟ کسی که اساس قدرتش غیر قانونی و بر اساس تقلب است آیا الزامی دارد قانون را رعایت کند؟ آیا مجلس با همین قانون اساسی صلاحیت استیضاح رییس جمهور متخلف را ندارد؟ آیا اصلا مجلسی که اکثریت آن برای خود شانیت نمایندگی واقعی قائل نیست، مستقل نیست میتواند بر صاحبان واقعی قدرت نظارت کند؟ چه رییس جمهور باشد چه نخست وزیر باشد چه سیستم ریاستی باشد چه پارلمانی چه پادشاهی؟ آیا قانون اساسی به شما حکم کرده است تا قوه قضاییه را اسیر نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کنید؟ آیا قانون اساسی به شما اجازه استقرار عملی دولت اضطراری مستمر را داده است؟
همانطور که در ویرایش دوم منشور سبز آمده است: “قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییرناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همة اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.” اصلاح قانون اساسی امری طبیعی و بلکه در طول زمان ضروری است. اما همانگونه که رهبران جنبش سبز تاکید کرده اند این اصلاح باید حاصل یک گفتگوی ملی فراگیر با مشارکت همه دیدگاه ها و اقشار، حقوقدانان و کارشناسان مستقل، احزاب، مطوعات ازاد و حضور رهبران سیاسی مردم در محیطی امن و آزاد صورت گیرد.
آیا چنین شرایطی فراهم است؟ مگر اصلاح قانون اساسی نباید به رفراندم و رای مردم گذاشته شود؟ این چه جور اصلاح قانون اساسی است که باید در شرایطی صورت گیرد که کشور در شرایط امنیتی کامل است، فعالین سیاسی در زندان هستند، احزاب بسته شده اند، مطبوعات تعطیل شده است و کسی جرات مخالفت ندارد مگر به قیمت زندان و شکنجه؟ آیا شرایط انتخابات آزاد فراهم است؟ مطالبه و خواست اولیه مردم تحقق انتخابات آزاد است. با این ترفندها نمی توانید افکار عمومی مردم را از مشکلات اساسی که فساد عمیق در عالی ترین سطوح کشوری، بحران اقتصادی و انتخابات آزاد است منحرف کنید. اگر شرایط لازم برای انتخابات آزاد که با شرایط لازم برای طرح و بحث اصلاح قانون اساسی اشتراک کامل دارد تحقق یابد و همه اقشار و گروهای اجتماعی بدون تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، بی بصیرت و با بصیرت فرصت اظهار نظر و مشارکت پیدا کنند، شاید آقایان به صورت جدی غافلگیر شوند و مشاهده کنند اولویت اکثریت قاطع نه تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی بلکه ملاحظاتی بس بنیادین تر معطوف به تحکیم نهادهای دموکراتیک و تضمین حقوق بنیادین شهروندان است. غیر منتظره نخواهد بود که کف مطالبات بخش مهمی از مردم محدودیت بی چون و چرا و غیر قابل تفسیر قدرت همه نهادها و افراد از جمله رهبر به قانون و اراده مردم، محدویت دوره رهبری، بازنگری در اختیارات شورای نگهبان برای نفی هر گونه نظارت استصوابی، ممنوعیت صریح مداخله سپاه و نیروهای شبه نظامی در امور سیاسی و اقتصادی، تضمین بیطرفی صدا وسیما و خروج ان از انحصار دولت، تضمین استقلال نمایندگان مجلس و قضات، رفع تبیض از زنان و تضمین حقوق قانونی اقوام و اقلیتها و غیره باشد. بهتر است آقایان چشم، گوش و ذهن خود را باز کنند. از تفرعن و نفاق دست بردارند. از تجربه امروز دیگران در منطقه درس عبرت بگیرند. فهم کنند که خیلی زود دیر خواهد شد. به آغوش مردم برگردند. به اراده مردم گردن نهند. با برگزاری انتخابات آزاد سالم و منصفانه زمینه اصلاحات اساسی و سازنده در کشور را ایجاد کنند. این تنها راه خروج شرافتمندانه و مطابق با منافع ملی از بحران و حفظ امنیت، منافع ملی، ارزشها و توسعه و ترقی کشور است.

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

اعتراف رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح سپاه، بسیج و نیروی انتظامی آلوده به جرم و تخلف اند!

سازمان قضایی نیروهای مسلح- حجت‌الاسلام محمدکاظم بهرامی - که به چهار محال بختیاری سفر کرده، در جمع فرماندهان سپاه منطقه سخنرانی کرده و اعتراف کرد که انگیزه سفرش چاره جوئی برای جرم و تخلفی است که در سپاه رواج داد. آنچنان که وی برای چارجوئی ناچار به سفرهای استانی شده است.
این جمله کوتاه وی که خبرگزاری ایلنا همراه گزارش سفر و مشروح سخنرانی وی منتشر کرده بخوانید:
«به لحاظ شرایط و موقعیت نیروهای مسلح و برای استقرار نظم و تضمین سلامت نیروها، باید در جهت عاری کردن قوای مسلح از هرگونه جرم و تخلف گام برداشت.»
پیک نت 11 آبان

۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

:: سایت کلمه: امروز کیست که نداند مهندس موسوی مهم‌ترین ذخیره حیثیتی برای نظام جمهوری اسلامی است؟


در هنگام جنگ با دشمن بعثی و زمانی که دولت مهندس میرحسین موسوی و مردم آماج موشک های دوربرد صدام حسین بودند، بی‌سابقه‌ترین فشارها بر روی دوش دولت قرار داشت. تنی چند از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و فقهای شورای نگهبان پس از مقدمه‌چینی‌ها و دسیسه‌های گروه‌های هم‌پیمان خود در درون حاکمیت که فضایی تند علیه مهندس موسوی و یارانش فراهم ساخته بودند به دیدار امام خمینی شتافتند و از ایشان خواستند که رضایت دهد تا مهندس موسوی از مسئولیت اجرایی کشور بر کنار شده و فردی از میان مجموعه مورد حمایت جامعه مدرسین و شورای نگهبان جایگزین ایشان شود. امام خمینی پس از آنکه به دقت به سخنان و استدلال‌های ایشان گوش دادند با عصبانیت و تندی آنها را به تقوا و دیانت فراخواندند و سخنانی به این مضمون مطرح ساختند که اگر قدر زحمات طاقت‌فرسای مهندس موسوی، و همکارانش را نمی‌دانید لااقل اینقدر فهم ودرک داشته باشید که من هرگز کشور را در اختیار آن جریان فکری قرار نمی‌دهم که همگی با هم حتی قادر به اداره یک نانوایی هم نیستند.