۱۳۹۰ دی ۸, پنجشنبه
:: دستگیری هشت مامور نیروی انتظامی به اتهام اغفال و تجاوز به دختران دانشجو
ماموران کلانتری های ۱۱، ۱۲ و ۱۳ قزوین در طرح امنیت اخلاقی و مبارزه با مظاهر بدحجابی و فساد برای خودشان یک باند تشکیل داده اند و از این فرصت کمال سوء استفاده را برده اند.این ماموران ، در حال انجام وظیفه، خودرو دخترانی که بدحجاب بوده اند را متوقف می کردند و به پارکینگی به نام پارکینگ شرکت نفت انتقال می دادند و در آنجا با تهدید دختران که بیشترشان دانشجو بوده اند، آن ها را تهدید می کردند که این پرونده برایشان گران تمام می شود و ممکن است با گزارشی که تهیه می کنند به چندین سال زندان محکوم شوند. دختران دانشجو هم که بیشترشان غیر بومی بوده اند از پلیس حافظ ناموس ملت! می خواستند که در حق آن ها لطفی بکنند ومسئله را فیصله دهند. ماموران کلانتری با گرفتن شماره تماس دخترها قول می دادند که مشکل آن ها را خودشان حل کنند.بعد با آن ها تماس می گرفتند و در همان پارکینگ قرار می گذاشتند که بیاید خودرو را تحویل بگیرد. وقتی که دخترهای بی خبر از همه جا به پارکینگ می رفتند ماموران هم “وظیفه اشان” را انجام داده اند.در یکی از همین روزها یکی از فرماندهان مبارزه با مفاسد اجتماعی که اتفاقی در پارکینگ حاضر می شود ،متوجه می گردد که خودرو کلانتری ۱۲ زیر پل پارکینگ مثلا مخفی شده است. مشکوک شده و داخل پارکینگ می رود و یکی از پلیسها را با لباس نظامی در وضعیت نامناسبی می بیند . همانجا با اطلاعات نیروی انتظامی قزوین تماس می گیرد و با دستگیری این مامور هفت نفر دیگر هم لو می روند.در بررسی های اولیه مشخص شده است که تا به حال ۱۸ دختر دانشجو به دام این ماموران افتاده اند. همینطور ۱۰۰ مورد تعهد و شماره تلفن از دختران دانشجو در محل کار این مامور پیدا می شود.بعد که داستان ادامه پیدا می کند رئیس باند “ماموران متجاوز نیروی انتظامی” ماموری به نام باقر افشار بوده است که در بازرسی از منزل این مامور نیروی انتظامی ، ۲۰۰۰ بطری مشروب کشف می کنند. نیروی انتظامی قزوین پرونده را به دادگستری قزوین نمی فرستد و خبرنگاران محلی هم اجازه ورود به این ماجرا را ندارند.
۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه
سیلی نقد هنگام بررسی حذف یارانه های نقدی
مجلس جمهوری اسلامی، برای دومین بار طی دو هفته اخیر، صحنه گریبانگیری میان دولتی ها و نمایندگان بود. حتی گفته می شود در نزاع دیروز که پشت درهای بسته روی داد، مستند به سر و گردن و صورت نزاع کنندگان، آنها برای هم چاقو کشیدند و این چاقو کشی مجروح و زخمی داشت!
اعضای دو قوه، در حالی به جان هم افتادند که یک روز پیش از آن، سران سه قوه – دو لاریجانی و احمدی نژاد- با هم جلسه کرده بودند تا اختلافاتشان را حل کنند. کسی نمی داند در پشت درهای بسته آن دیدار چه گذشت و کار اختلافات به کجا کشید، اما آنچه دیروز در مجلس روی داد، نشان داد که اگر کار در آن جلسه به تفاهم ختم شده بود، نمایندگان دولت و مجلس دیروز برای هم چاقوکشی نمی کردند.
گریبانگیری دیروز هنگام توضیحات رئیس سازمان هدفمندی یارانه ها روی داد. یکی از نمایندگان برای اعتراض جلو رفت و رئیس سازمان سیلی محکمی به صورت او زد. ماجرا از اینجا شروع شد و مجلس که برای بررسی طرح دو فورتی قانون حذف یارانه ها تشکیل شده بود، وارد فاز حذف انسانی موافقان و مخالفان شد. آن که سیلی اول را زد بهروز مرادی رئیس سازمان هدفمندی یارانه بود و آن که سیلی اول را خورد حسین حسینی نماینده فریمان بود. تلاش رئیس مجلس – لاریجانی- که آن بالا نشسته و از ترس خوردن مشت و لگد پائین نیآمد، بی نتیجه ماند و نزاع وسعت گرفت.
خبرگزاری مهر نوشت: رئیس مجلس دستور داد رئیس سازمان هدفمندی یارانه ها را از مجلس اخراج کنند. او را اخراج کردند و پس از اعلام تنفس، چند نماینده با گردن و صورت زخمی از جلسه بیرون آمدند.
پس از اجرای قانون حذف یارانه ها "بسیاری از پروژه های برق و گاز و آب دچار اختلال شده است و شرکت های ذیربط در پرداخت حقوق پرسنل خود نیز دچار مشکل شده اند.
(گزارش دریافتی هفته گذشته پیک نت درباره نزاع در جلسه مجلس را می توانید از اینجابخوانید!)
پیک نت 7 دی 1390
اعضای دو قوه، در حالی به جان هم افتادند که یک روز پیش از آن، سران سه قوه – دو لاریجانی و احمدی نژاد- با هم جلسه کرده بودند تا اختلافاتشان را حل کنند. کسی نمی داند در پشت درهای بسته آن دیدار چه گذشت و کار اختلافات به کجا کشید، اما آنچه دیروز در مجلس روی داد، نشان داد که اگر کار در آن جلسه به تفاهم ختم شده بود، نمایندگان دولت و مجلس دیروز برای هم چاقوکشی نمی کردند.
گریبانگیری دیروز هنگام توضیحات رئیس سازمان هدفمندی یارانه ها روی داد. یکی از نمایندگان برای اعتراض جلو رفت و رئیس سازمان سیلی محکمی به صورت او زد. ماجرا از اینجا شروع شد و مجلس که برای بررسی طرح دو فورتی قانون حذف یارانه ها تشکیل شده بود، وارد فاز حذف انسانی موافقان و مخالفان شد. آن که سیلی اول را زد بهروز مرادی رئیس سازمان هدفمندی یارانه بود و آن که سیلی اول را خورد حسین حسینی نماینده فریمان بود. تلاش رئیس مجلس – لاریجانی- که آن بالا نشسته و از ترس خوردن مشت و لگد پائین نیآمد، بی نتیجه ماند و نزاع وسعت گرفت.
خبرگزاری مهر نوشت: رئیس مجلس دستور داد رئیس سازمان هدفمندی یارانه ها را از مجلس اخراج کنند. او را اخراج کردند و پس از اعلام تنفس، چند نماینده با گردن و صورت زخمی از جلسه بیرون آمدند.
پس از اجرای قانون حذف یارانه ها "بسیاری از پروژه های برق و گاز و آب دچار اختلال شده است و شرکت های ذیربط در پرداخت حقوق پرسنل خود نیز دچار مشکل شده اند.
(گزارش دریافتی هفته گذشته پیک نت درباره نزاع در جلسه مجلس را می توانید از اینجابخوانید!)
پیک نت 7 دی 1390
۱۳۹۰ دی ۴, یکشنبه
دولت قادر به تامین 15 هزار میلیارد تومان نیست یارانه ها حذف شد و پرداخت نقدی آن متوقف
جشن یکسالگی حذف یارانه ها که با مستعار "نقدی کردن یارانه ها" به اجرا گذاشته شد، با حضور احمدی نژاد، درحالی برگزار شد که حاکمیت از بیم شورش مردم گرسنه علیه گرانی تصمیم گرفته است، فعلا آن را متوقف کند. این بخشی از نتایج سقوط اقتصادی در ایران، تورم ناشی از نقدی کردن یارانه ها و گرانی بی سابقه ایست که روز به روز درحال افزایش است. آقای خامنه ای که همچنان برای دار و دسته هائی که به بهانه های مختلف به دیدارش می برند، درباره همه مسائل جهانی و بویژه صدور جمهوری اسلامی به کشورهای عربی سخنرانی می کند، خود مبتکر و صادر کننده فرمان حذف یارانه ها بود. فرمانی که برای اجرای آن سپاه پاسداران، بسیج و نیروی انتظامی به میدان اجرای طرح فراخوانده شدند و بحث درباره نتایج فاجعه بار این طرح در مطبوعات و صدا و سیما ممنوع اعلام شد.
نشریه "صبح صادق"، ارگان دفتر سیاسی سپاه در آخرین شماره خود اعتراف کرد:
طرح یارانه های نقدی موجب "گران تر شدن کالاها و فشار بر مصرف کنندگان شد.
آقایان نظامی، شیره را خورده و تازه اعلام فرموده اند "شیرین است"!
میرحسین موسوی در همان مناظره های انتخاباتی در باره همین طرح و نحوه اجرای آن با صراحت همان نتیجه ای را پیش بینی کرد که امروز نشریه دفتر سیاسی سپاه به آن اعتراف می کند.
وضع با توجه به ورشکستگی دولت، اختلاس و دزدی و غارت بودجه مملکت به جائی رسیده که حتی برای اجرای سال دوم طرح نقدی کردن یارانه ها و تحقق فرامین مقام معظم فرزانه، دولت 15 هزار میلیارد تومانی کسری تامین یارانه های نقدی دارد!
یک روز پیش از تشکیل جلسه غیر علنی مجلس که خبرش را درهمین شماره پیک نت می خوانید، وزیر اقتصاد اعلام کرد: " زمان اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها را اعلام نمی کنیم ".
بدین ترتیب، یارانه ها حذف شد اما "نقد" آن متوقف شد. معنای تصمیمی که گرفته شده جز این نیست!
پیک نت 1 دی 1390
نشریه "صبح صادق"، ارگان دفتر سیاسی سپاه در آخرین شماره خود اعتراف کرد:
طرح یارانه های نقدی موجب "گران تر شدن کالاها و فشار بر مصرف کنندگان شد.
آقایان نظامی، شیره را خورده و تازه اعلام فرموده اند "شیرین است"!
میرحسین موسوی در همان مناظره های انتخاباتی در باره همین طرح و نحوه اجرای آن با صراحت همان نتیجه ای را پیش بینی کرد که امروز نشریه دفتر سیاسی سپاه به آن اعتراف می کند.
وضع با توجه به ورشکستگی دولت، اختلاس و دزدی و غارت بودجه مملکت به جائی رسیده که حتی برای اجرای سال دوم طرح نقدی کردن یارانه ها و تحقق فرامین مقام معظم فرزانه، دولت 15 هزار میلیارد تومانی کسری تامین یارانه های نقدی دارد!
یک روز پیش از تشکیل جلسه غیر علنی مجلس که خبرش را درهمین شماره پیک نت می خوانید، وزیر اقتصاد اعلام کرد: " زمان اجرای مرحله دوم حذف یارانه ها را اعلام نمی کنیم ".
بدین ترتیب، یارانه ها حذف شد اما "نقد" آن متوقف شد. معنای تصمیمی که گرفته شده جز این نیست!
پیک نت 1 دی 1390
۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه
:: انتقال آریا آرام نژاد و فعالین سیاسی و دانشجویی مازندران به بند سارقین زندان متی کلای بابل
یک منبع موثق محلی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که جمعی از فعالین سیاسی و دانشجویی در مازندران به بندسارقین زندان متی کلای بابل منتقل شدند. آریا آرام نژاد ( هنرمند، خواننده و آهنگ ساز حامی جنبش سبز)، علیرضا فلاحتی دبیر شاخه جوانان جبهه مشارکت استان مازندران، علی عباسی و رحمان یعقوبی از فعالین دانشجوئی دانشگاه مازندران به دستور رئیس زندان متی کلای بابل به بند سارقین و مجرمین خطرناک منتقل شدند. این منبع محلی که خواست نامش فاش نشود به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت که آریا آرام نژاد که در روز ۱۷ آبان ماه سال جاری به دست مامورین اداره کل اطلاعات استان مازندران بازداشت شده بود پس از تحمل ۳۴ روز بازجوئی و انفرادی برای گذراندن ۶ ماه حبس تعزیری ابتدا به بند قرنطینه زندان متی کلا منتقل شده بود، روز گذشته به بند سارقین منتقل شد. همچنین ،علیرضا فلاحتی دبیر شاخه جوانان جبهه مشارکت مازندران که در روز ۲۱ آذر برای گذراندن ۶ ماه حبس تعزیری، خود را به زندان متی کلا معرفی کرده بود ابتدا به بند قرنطینه زندان( محل نگهداری معتادین) منتقل شد و روز گذشته به دستور رئیس اداره زندان شهرستان بابل به بند سارقین انتقال یافته است. این منبع محلی در ادامه به کمپین گفت که رحمان یعقوبی و علی عباسی نیز به همراه علیرضا فلاحتی و آریا آرام نژاد به بند سارقین زندان متی کلا منتقل شدند. رحمان یعقوبی و علی عباسی در تاریخ ۱۲ آذر پس از مراجعه به دادستانی شهرستان بابلسر بازداشت شدند. وی افزود: « این فعالین دانشگاه مازندران که برای پیگیری پرونده ی خود به دادستانی بابلسر مراجعه کرده بودند به دستور مطهری نیا دادستان شهرستان بابلسر بازداشت شدند.» منبع موثق یاد شده به کمپین گفت که مسئولین زندان متی کلای بابل با درخواست علی تاری، آریا آرام نژاد، علیرضا فلاحتی، علی عباسی، رحمان یعقوبی و مازیار یزدانی نیا زندانیان سیاسی زندان شهرستان بابل مبنی بر انتقال ایشان به بندی جداگانه مخالفت کردند: « با وجود درخواست های مکرر ۶ تن از فعالین سیاسی و دانشجوئی استان مازندران که برای سپری کردن دوران محکومیت خود هم اکنون در زندان هستند، بارها از وضعیت اسفناک نگهداری و بهداشتی شکایت کرده و به مسئولین زندان متی کلا اعلام کرده اند که امنیت جانی نداشته و خواستار رسیدگی فوری به وضعیتشان می باشند.» رئیس اداره زندان شهرستان بابل ( ناصر بابازاده ) تحت حمایت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و قضائی به ویژه محمد اکبرزاده ( معاون دادستان بابل ) با این درخواست مخالفت ورزیده اند. آریا آرام نژاد در بهمن ۸۸ به اتهام خواندن ترانه ” علی برخیز” توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی استان مازندران دستگیر شد و ۴۴ روز را در بند انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل گذراند. علیرضا فلاحتی دبیر جبهه مشارکت استان مازندران در بهمن ماه سال ۸۸ به اتهام تبانی علیه امنیت کشور توسط اداره اطلاعات استان مازندران بازداشت شد و وی نیز به مدت یک ماه مشابه با وضعیت آرام نژاد در بازداشتگاه اداره اطلاعات ساری و زندان متی کلای بابل بازداشت شده بود. این دو در شعبه یک دادگاه انقلاب شهرستان بابل به ۱۰ ماه حبس تعزیری محکوم شده بودند که حکمشان در شعبه سه دادگاه تجدید نظر استان مازندران به ۶ ماه حبس تعزیری کاهش یافته است. علی عباسی و رحمان یعقوبی از فعالین دانشجوئی استان مازندران در ۲۶ خرداد ۸۸ در جریان تجمع اعتراضی دانشجویان دانشگاه مازندران نسبت به نتایج انتخابات ریاست جمهوری، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد و به مدت ۱۵ روز در زندان متی کلای بابل بازداشت بودند. این دو فعال دانشجوئی از سوی شعبه ی ۱۰۱ دادگاه بابلسر به شش ماه حبس تعلیقی و چهارده ضربه شلاق محکوم شده بودند، اما پس از دو سال در روزهای گذشته به آنها اعلام شد که حکمشان از تعلیفی به تعزیری تغییر یافته است
۱۳۹۰ آذر ۲۸, دوشنبه
160 هزار ایرانی در تایلند نفس تازه کردند
از 160هزار ایرانی سال گذشته، برای کشیدن چند روز نفس تازه و به فراموشی سپردن فضای اقتصادی و فرهنگی و مذهبی ایران به تایلند سفر كردند. یعنی 7 / 43 درصد كل توریست های خاورمیانه ای تایلند. به زبان ساده، یعنی حتی مردم کشورهای عرب منطقه و دهانه افریقا نیز برای سفر و گردش به تایلند سفر نمی کنند، زیرا محدودیت و ممنوعیتی برای سفر به کشورهای دیگر جهان ندارند.
سفیر تایلند در تهران، در یک مصاحبه خبری گفت:
حدود 14 / 2 درصد از كل درآمد خالص ملی تایلند در بخش گردشگری از طریق سفر ایرانیها به این کشور تامین می شود.
علیرغم چنین درآمدی که تایلند از سفر ایرانی ها به این کشور دارد، برخوردهای توهین آمیز با مسافران ایرانی آنقدر جدی است که خبرنگار ایسنا در مصاحبه سفیر تایلند از وی پرسید:
دلیل برخوردهای تبعیضآمیزی كه با برخی مسافران ایرانی در تایلند و بویژه در فرودگاههای کشور شما میشود چیست؟
سفیر گفت: تا كنون موردی جدی در این زمینه به ما گزارش نشده است، البته چند مورد كوچك قبلا گزارش شده بود.
12 درصد مردم تایلند مسلمان اند.
پیک نت 26 آذر
سفیر تایلند در تهران، در یک مصاحبه خبری گفت:
حدود 14 / 2 درصد از كل درآمد خالص ملی تایلند در بخش گردشگری از طریق سفر ایرانیها به این کشور تامین می شود.
علیرغم چنین درآمدی که تایلند از سفر ایرانی ها به این کشور دارد، برخوردهای توهین آمیز با مسافران ایرانی آنقدر جدی است که خبرنگار ایسنا در مصاحبه سفیر تایلند از وی پرسید:
دلیل برخوردهای تبعیضآمیزی كه با برخی مسافران ایرانی در تایلند و بویژه در فرودگاههای کشور شما میشود چیست؟
سفیر گفت: تا كنون موردی جدی در این زمینه به ما گزارش نشده است، البته چند مورد كوچك قبلا گزارش شده بود.
12 درصد مردم تایلند مسلمان اند.
پیک نت 26 آذر
۱۳۹۰ آذر ۲۶, شنبه
آیا در تلاش ترور او هستند؟ مهدی هاشمی با چمدانی از اسرار در خارج از کشور!
نشریه الکترونیک "امید فردا"، پس از دورانی طولانی که هیچ سایت و نشریه ای درباره "مهدی هاشمی" فرزند هاشمی رفسنجانی که پس از کودتای 22 خرداد از ایران خارج شد خبری منتشر نمی کرد، چند خطی نوشته و منتشر کرده است. مطلبی که منتشر شده بیشتر جنبه ادعا دارد تا استناد، آن هم برخی ادعائی که تاکنون چند بار در سایت های خبری (از جمله پیک نت) منتشر شده است، مگر در یک جمله و آن هم طرح ترور مهدی هاشمی، که این خبر نیز لابلای مطلب گم شده است. و ادعای لو رفتن سایت اتمی قم توسط هاشمی و پسرش که این دیگر از آن ادعاهای سایت های جنگ روانی است که اغلب مقلد حسین شریعتمداری در کیهان اند!
براساس آنچه امید فردا منتشر کرده و برخی سایت های منتشر کننده اخبار جنبش سبز نیز آن را بازتاب داده اند، مهدی هاشمی، دومین پسر هاشمی رفسنجانی، اسناد مهمی را با خود از ایران خارج کرده که شامل مکاتبات و دست نویس ها و ... است. به همین دلیل بیت رهبری، سپاه قدس و وزارت اطلاعات و حزب الله لبنان و قاچاقچیان مواد مخدر امریکا لاتین در پی ترور او هستند.
امید فردا مدعی شده که مهدی هاشمی بدستور پدر، برای محافظت از کودتا علیه بیت خمینی و بیت هاشمی روانه خارج و اسناد مهمی را به خارج منتقل کرده است. باند کودتا سعی در برگرداندن او به هر نحوی به ایران دارد، زیرا در صورت هر گونه تعرض به بیت پدر و خاتمی و موسوی و کروبی اسناد را افشاء خواهد کرد.
پیک نت 26 آذر
براساس آنچه امید فردا منتشر کرده و برخی سایت های منتشر کننده اخبار جنبش سبز نیز آن را بازتاب داده اند، مهدی هاشمی، دومین پسر هاشمی رفسنجانی، اسناد مهمی را با خود از ایران خارج کرده که شامل مکاتبات و دست نویس ها و ... است. به همین دلیل بیت رهبری، سپاه قدس و وزارت اطلاعات و حزب الله لبنان و قاچاقچیان مواد مخدر امریکا لاتین در پی ترور او هستند.
امید فردا مدعی شده که مهدی هاشمی بدستور پدر، برای محافظت از کودتا علیه بیت خمینی و بیت هاشمی روانه خارج و اسناد مهمی را به خارج منتقل کرده است. باند کودتا سعی در برگرداندن او به هر نحوی به ایران دارد، زیرا در صورت هر گونه تعرض به بیت پدر و خاتمی و موسوی و کروبی اسناد را افشاء خواهد کرد.
پیک نت 26 آذر
۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه
دکتر خزعلی: همه میدانند از کجا آب می خورد التماس دعا ! از 3 شعبه احضار شدم
چه شده است و چه دستی در کار است! امروز به سه جا احضار شدم. در یک تاریخ از شعبه 26 دادگاه انقلاب برای جلسه رسیدگی 5 پرونده احضار شده ام و در همان تاریخ برای پرونده هفتم به شعبه چهارم بازپرسی به اتهام " اهانت به رهبری و تبلیغ علیه نظام و ..." نیز احضار شده ام! این همان شعبه است که اخیرا برای پرونده ششم به اتهام " اهانت به مقامات و مسئولین و تبلیغ علیه نظام و ..." احضار و با قرار آزاد شدم! و همزمان یک احضار دیگر هم دارم.
هنوز پرونده 500 صفحه ای نخست را نخوانده و منتظر رسیدن چهار پرونده دیگر بودم که پرونده ششم با اعلام جرم مدعی العموم (دادستان) تشکیل شد. هنوز مرکب قرار صادره پرونده ششم خشک نشده که پرونده هفتم تشکیل شد و سه احضار همزمان برای یک روز نوبر است. ما هم که اهل کرامت نیستیم که در آن واحد در سه جا باشیم و طی الارض هم ندانیم! پس المهم والاهم کرده و با یک حساب دو دو تا چهارتا، یکی را انتخاب کردیم و برای دوتای دیگر راه کار قانونی پیدا کردیم، حال بپذیرند یا نه، باید دید که چه می شود!
از پرونده نخست تا هفتم، اتهامات توأمان " توهین به رهبری و مسئولین و تبلیغ علیه نظام " همواره و همیشه با من بوده و هست و خواهد بود! گمان من این است که با تعدد پرونده و قرار و وثیقه و کفالت و التزام، می خواهند مرا خسته کنند و این شایسته دستگاه قضا نیست! هر چند همه وکلا و حقوقدانان متفق القولند که در همه پرونده ها یک مصداق اهانت نمی توان یافت، اما بازپرس حاجی محمدی می گفت:" گاهی شان افراد آنقدر بالاست که یک نگاه تو می تواند مصداق اهانت باشد و یا حتی سکوت تو می تواند اهانت تلقی شود و ملاک تشخیص اهانت منم!!!"
با این وصف، سکوت من اگر اهانت تلقی شود، باید به تعداد آنات زندگی من پرونده تشکیل شود! وقتی در پرونده نخست انتقاد به زیادی گل های تریبون آستانقدس رضوی در مراسم سال نو 88 (سال اصلاح الگوی مصرف) را اهانت به رهبری تلقی و تفهیم اتهام فرمودند! برای بقیه حساب با کرام الکاتبین است!
وقتی سومین احضار آمد به یاد این بیت افتادم که:
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا گاه می گوید پدر، گاهی پسر، گاهی رضا
علی ایحال امروز باید سه جا بروم، که صد البته فقط از عهده یکی بر می آیم و باید بقیه را به روزهای دیگر موکول کنند. البته که می دانم و می دانید از کجا آب می خورد!
باز هم التماس دعا و خدا نگهدار
مهدی خزعلی
1390/9/21
پیک نت 22 آذر
هنوز پرونده 500 صفحه ای نخست را نخوانده و منتظر رسیدن چهار پرونده دیگر بودم که پرونده ششم با اعلام جرم مدعی العموم (دادستان) تشکیل شد. هنوز مرکب قرار صادره پرونده ششم خشک نشده که پرونده هفتم تشکیل شد و سه احضار همزمان برای یک روز نوبر است. ما هم که اهل کرامت نیستیم که در آن واحد در سه جا باشیم و طی الارض هم ندانیم! پس المهم والاهم کرده و با یک حساب دو دو تا چهارتا، یکی را انتخاب کردیم و برای دوتای دیگر راه کار قانونی پیدا کردیم، حال بپذیرند یا نه، باید دید که چه می شود!
از پرونده نخست تا هفتم، اتهامات توأمان " توهین به رهبری و مسئولین و تبلیغ علیه نظام " همواره و همیشه با من بوده و هست و خواهد بود! گمان من این است که با تعدد پرونده و قرار و وثیقه و کفالت و التزام، می خواهند مرا خسته کنند و این شایسته دستگاه قضا نیست! هر چند همه وکلا و حقوقدانان متفق القولند که در همه پرونده ها یک مصداق اهانت نمی توان یافت، اما بازپرس حاجی محمدی می گفت:" گاهی شان افراد آنقدر بالاست که یک نگاه تو می تواند مصداق اهانت باشد و یا حتی سکوت تو می تواند اهانت تلقی شود و ملاک تشخیص اهانت منم!!!"
با این وصف، سکوت من اگر اهانت تلقی شود، باید به تعداد آنات زندگی من پرونده تشکیل شود! وقتی در پرونده نخست انتقاد به زیادی گل های تریبون آستانقدس رضوی در مراسم سال نو 88 (سال اصلاح الگوی مصرف) را اهانت به رهبری تلقی و تفهیم اتهام فرمودند! برای بقیه حساب با کرام الکاتبین است!
وقتی سومین احضار آمد به یاد این بیت افتادم که:
دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا گاه می گوید پدر، گاهی پسر، گاهی رضا
علی ایحال امروز باید سه جا بروم، که صد البته فقط از عهده یکی بر می آیم و باید بقیه را به روزهای دیگر موکول کنند. البته که می دانم و می دانید از کجا آب می خورد!
باز هم التماس دعا و خدا نگهدار
مهدی خزعلی
1390/9/21
پیک نت 22 آذر
۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه
:: پخش وسیع خبر دروغ کیهان توسط خبرگزاریهای داخلی در مورد میرحسین و شیخ شجاع و تکذیبیه قاطع رضا پهلوی
روزنامه کیهان و دهها خبرگزاری دیگر در داخل ایران با هماهنگی واحد جنگ روانی اطلاعات سپاه پاسداران و با هراس از اتحاد نیروهای دمکراسی خواه اقدام به پخش خبری کرده اند که رضا پهلوی با قاطعیت آن را تکذیب کرد. دهها خبرگزاری داخلی در دروغی هماهنگ و به طور وسیعی نوشته اند : به دنبال انتشار بيانيه رضا پهلوي به بهانه 16آذر كه به علت مغايرت با مواضع سلطنت طلبان موجب اعتراض برخي از آنان شد، نامبرده در پاسخ به اين اعتراض ها از روابط نزديك و تماس هاي خود با سران فتنه پرده برداشت. بنابر گزارش دريافتي كيهان، رضا پهلوي مي گويد اين (ماجراي 16 آذر) مال 60 سال پيش است و ما الان با بخش هايي از كساني كه در حاكميت بودند تماس هايي داريم منجمله كسي از جانب يكي از رهبران جنبش سبز پيش من آمده و ارتباط هاي خوبي برقرار شده است. ربع پهلوي در ادامه مي گويد؛ الان روابط ما طوري است كه مي توان راجع به 16 آذر طور ديگري حرف زد. آنچه امروز اهميت دارد، ارتباط ما با رهبران جنبش سبز و حمايت از آنهاست كه اين ارتباط از مدتها قبل برقرار شده و به خوبي پيش مي رود! گفتني است از مدتها قبل اين خبر در ميان گروههاي اپوزيسيون منتشر شده بود كه نمايندگان سران فتنه در اروپا و آمريكا و نيز فرزند يكي از آنها از رضا پهلوي درخواست ملاقات كرده اند و اين ملاقات انجام شده است و اكنون ربع پهلوي از آن پرده برداشته و بخش ديگري از هويت واقعي سران فتنه را برملا كرده است. رضا پهلوی در تکذیب نوشته است : حکومت جمهوری اسلامی، برای انحراف اذهان عمومی از مشکلات داخلی و خارجی که با آن دست و پنجه نرم می کند، با استفاده از رسانه های خبری وابسته به آقای علی خامنه ای، بار دیگر اقدام به انتشار اخبار و تبلیغات دروغ به منظور تضعیف حرکت های آزادیخواهانه و ایجاد اختلاف و جنگ روانی کرده است. کیهان شریعتمداری در شمارۀ ۱۷ آذر ۱۳۹۰، مطلبی تحت این عنوان چاپ نموده است: رضا پهلوی: با سران جنبش سبز! ارتباط نزدیک دارم در این راستا لازم می دانیم چند نکته را در اینجا متذکر شویم: آقایان موسوی و کروبی در شرایط غیرانسانی در حصر انفرادی بسر می برند و حتی خانواده های ایشان تحت فشار هستند و امکان ارتباط با آنها را به سختی دارند، چگونه رضا پهلوی می تواند با آنها در تماس باشد؟! دموکراسی به شهروندانی وابسته است که اطلاعات مطمئن و صحیح در دست دارند. نخستین اصل از وظایف روزنامه نگاری، رسیدن به حقیقت در یک فضای واقعی و عینی می باشد. منابع و روش های روزنامه نگاران باید تا حد امکان روشن باشد، تا مخاطبان بتوانند اطلاعات را ارزیابی کنند. تنها مدرک و اسنادی که منابع خبری این نظام برای سرپوش گذاشتن به افترازنی و تهمت به آن متکی است، اعتراف گیری اجباری از زندانیان سیاسی – عقیدتی جلوی دوربین های ماموران اطلاعات بوده است. لذا، لازم می دانیم ضمن تکذیب این خبر، قاطعانه اعلام کنیم که هیچ گونه مذاکره ایی با سران در بند جنبش سبز و رضا پهلوی صورت نگرفته است. هر چند اکنون این حکومت با شایعه سازی و ایجاد شکاف و اختلاف در بین مبارزین، سخت در تلاش هست به اهداف شوم خود برسد. ولیکن، در اینجا با قاطعیت اعلام می کنیم که این اقدامات حکومتی، عزم ملی را در راه آزادی همه زندانیان سیاسی – عقیدتی کشورمان راسخ تر می کند و هیچ مانعی نمی تواند مبارزین را از ادامۀ این راه بازدارد.
یه چیزی یگیدبگنجه باگفتن 32سال دروغ کجاروگرفتی.
یه چیزی یگیدبگنجه باگفتن 32سال دروغ کجاروگرفتی.
۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه
دیدار محمدحسین کروبی با پدر؛ مسرورم از اینکه نام پدرم در کنار بزرگانی چون آیتالله العظمی منتظری ثبت می شود
چهارشنبه, ۱۶ آذر, ۱۳۹۰
چکیده :اگرچه در ده ماه حصر، سه ملاقات کم است و ناچیز، اما دیدار با پدر هرچند کم و کوتاه بسیار است و غنیمت. اگرچه در حصر بودن پدر و محرومیت از زندگی و همراهی با ایشان برای من ناراحتکننده و دلگیرکننده است اما مسرور و خوشحالم از اینکه اکنون با تجربه چنین حصری، نام پدرم در کنار نام نیک روحانیون بزرگوار، همچون شهید مدرس و آیتالله العظمی منتظری قرار میگیرد که حاضر نشدند نام خود را به ننگ بفروشند....
محمد حسین کروبی در یادداشتی که در صفحه فیس بوک خود نوشته خبر از ملاقات نیم ساعته ای با پدر را می دهد که در آن مهدی کروبی را بشاش تر و سالم تر از پیش یافته است.
به گفته ی آقای کروبی مدت کوتاهی است که بخشی از یک آپارتمان به صورت مستقل دراختیار اوست و ماموران امنیتی در طبقه دیگری مستقر شدهاند.
وی همچنین خبر داده است که نزدیک دو هفته است که روزنامه “جامجم” و “اطلاعات” را برای مطالعه در اختیارم میگذارند و برخلاف گذشته از امکان هواخوری و قدم زدن هر روز برخوردار شده ام.
متن کامل این گزارش به قلم فرزند ارشد مهدی کروبی به شرح زیر است:
شنبه بعدازظهر با تلفن مادرم مطلع شدم که امکانی برای دیدار پدر مهیا شده است و قرار است ایشان را تحتالحفظ به خانه شخصیشان بیاورند. به سرعت خود را به خانه رساندم و امکان دید و بازدید و گفتگویی برای نیم ساعت مهیا شد. پدر را کمی بشاشتر و سلامتتر از قبل یافتم، مشخص بود که اوضاع حصر او به نسبت ماههایی که در آپارتمانی کوچک به همراه ماموران امنیتی در شرایط سخت و دشواری به سر میبرده، بهتر شده است و همچنانکه خودش نیز توضیح میداد اکنون بخشی از یک آپارتمان به صورت مستقل دراختیار اوست و ماموران امنیتی در طبقه دیگری مستقر شدهاند. میگفت نزدیک دو هفته است که روزنامه “جامجم” و “اطلاعات” را برای مطالعه در اختیارم میگذارند و برخلاف گذشته از امکان هواخوری و قدم زدن هر روز برخوردار شده ام.
پدرم تعریف کرد که شب گذشته قبل از اذان صبح در خواب پدر و مادرشان را دیده و با آنها گفتگو کردهاند. ساعت ۹ ماموران امنیتی نزد ایشان آمده و خواسته بودند که آماده شوند تا ایشان را بهشت زهرا ببرند. پس از آن خواب و رویا، اکنون این فرصت برای ایشان مهیا شده بود که سر قبر پدر و مادر و خواهرشان که مادر شهید بودند و به تازگی فوت کردند حاضر شده و فاتحهای بخوانند. آنچنانکه پدر تعریف میکردند، در راه بازگشت، ماموران به ایشان خبر دادهبودند که قصد دارند ایشان را به منزلی که خانواده به تازگی در جماران خریداری کردهاند ببرند و امکان بازدید ایشان از خانه تازهشان را فراهم آورند. اینچنین بود که با تماس مادرم ملاقات نیم ساعته ما انجام پذیرفت.
اگرچه در ده ماه حصر، سه ملاقات کم است و ناچیز، اما دیدار با پدر هرچند کم و کوتاه بسیار است و غنیمت. اگرچه در حصر بودن پدر و محرومیت از زندگی و همراهی با ایشان برای من ناراحتکننده و دلگیرکننده است اما مسرور و خوشحالم از اینکه اکنون با تجربه چنین حصری، نام پدرم در کنار نام نیک روحانیون بزرگوار، همچون شهید مدرس و آیتالله العظمی منتظری قرار میگیرد که حاضر نشدند نام خود را به ننگ بفروشند و البته از طرفی دیگر متاسفانه می بینم روحانی فرصت طلبی همچون شیخ محمد یزدی برای تصاحب قدرت و تصرف اموال بیتالمال در سالهای کوتاه باقی مانده از زندگیشان حاضرند فرصتطلبانه مجیزهگوی حاکمان شوند و لطمه ای بزرگ به آبروی روحانیت بزنند.
۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه
حمله به سفارت انگلیس در جلسه سران قوا طرح شده بود
عجیب ترین خبر، در ارتباط با حمله به سفارت انگلستان، شب گذشته در چارچوب یک پیام به پیک نت دریافت شد. بموجب این پیام کوتاه، اطلاع داده اند که طرح حمله به سفارت انگلستان در جلسه سران سه قوه که یک روز پیش از حمله به سفارت انگلستان در مجلس تشکیل شده بود مطرح شده بود. این طرح از سوی علی لاریجانی و بعنوان عمل به پیام رهبری – تهدید در برابر تهدید- مطرح شده و همآهنگی دولت با آن خواسته می شود. احمدی نژاد خطاب به لاریجانی میگوید: اگر نظر رهبری چنین طرحی است، آن را باید به من ابلاغ می کردند که رئیس قوه مجریه هستم. مجلس و شما دراین وسط چه کاره اید؟ لاریجانی مدعی می شود که این طرح نظر مستقیم رهبری نیست، بلکه نظر نظام است! احمدی نژاد می گوید: من اهل کاری که زیر نظر خودم نباشد نیستم! پادرمیانی صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه نیز بی نتیجه می ماند و هر سه، آشفته حال اتاق مذاکره را ترک می کنند.
ساعاتی بعد، کلیات صحبت هائی که درجلسه سران سه قوه شده بود، از سوی نزدیکترین افراد کابینه احمدی نژاد زمزمه می شود و خبر آن به بیت رهبری گزارش می شود. از سوی بیت رهبری دستور داده می شود: باید گوشمالی شود و در هیچ جلسه دیگری او را شرکت ندهید!
پیک نت 10 آذر
ساعاتی بعد، کلیات صحبت هائی که درجلسه سران سه قوه شده بود، از سوی نزدیکترین افراد کابینه احمدی نژاد زمزمه می شود و خبر آن به بیت رهبری گزارش می شود. از سوی بیت رهبری دستور داده می شود: باید گوشمالی شود و در هیچ جلسه دیگری او را شرکت ندهید!
پیک نت 10 آذر
۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه
مردم ولایت این سه مرجع را قبول کرده اند طلا، یورو، دلار در ایران به آقائی رسیده اند
هر دلار در بازار آزاد ایران، روز گذشته به ۱۳۸۰ تومان و هر یورو به ۱۸۳۵ تومان رسید. هیچ کس بدنبال خرید ملک و ساختمان نیست و در عین حال حاضر به سرمایه گذاری هم نیست. به این دلیل ساده که کسی به فردای اوضاع کشور اطمینان ندارد. همه یا طلا می خرند و یا دلار و یورو! . به وعده های وزیر نفت برای فروش اوراق دهه بشکه ای نفت نیز کسی اعتنائی ندارد زیرا می دانند این تصمیم نیز فعلا برای جمع کردن پول است. به همین دلیل نقدینگی از مرز 320 هزار میلیارد تومان گذشته است. همین نقدینگی در گردش بازار طلا و ارزهای معتبر جهانی است. حتی دیگر کسی به وعده ها و مصوبات بانک مرکزی برای افزایش سود سپرده بانکی اعتناء نمی کند. همه میدانند که آینده بانک های کشور نا معلوم است و حتی برخی بانک ها ممکن است به هر بهانه ای پول مردم را بالا بکشند. حادثه مسدود ساختن اخیر حساب 3 میلیون دارنده حساب در بانک صادرات به بهانه کنترل مشخصات آنها، هر روز ممکن است در بانک های دیگر به اجرا گذاشته شود. همچنان که اعلام ورشکستگی بانک ها.
سایت خبری داخل کشور، روز گذشته افزایش قیمت سکه در بازار و افزایش جهشی قیمت سکه در معاملات آتی بورس را بعنوان خبر مهم روز منتشر کردند و نوشتند حجم بالای مراجعه مردم برای خرید سکه و طلا گردش معمول سایت بورس کالا را متوقف کرد.
صراف ها نیز روز گذشته فروش ارز را تا معلوم شدن قیمت واقعی بازار متوقف کردند. همین نفروختن ارز، خود باعث بالا رفتن بیشتر قیمت ها شد.
پیک نت 6 آذر
سایت خبری داخل کشور، روز گذشته افزایش قیمت سکه در بازار و افزایش جهشی قیمت سکه در معاملات آتی بورس را بعنوان خبر مهم روز منتشر کردند و نوشتند حجم بالای مراجعه مردم برای خرید سکه و طلا گردش معمول سایت بورس کالا را متوقف کرد.
صراف ها نیز روز گذشته فروش ارز را تا معلوم شدن قیمت واقعی بازار متوقف کردند. همین نفروختن ارز، خود باعث بالا رفتن بیشتر قیمت ها شد.
پیک نت 6 آذر
۱۳۹۰ آذر ۵, شنبه
:: مطهری خطاب به جوانفکر و کارکنان روزنامه ایران: سرکوبها را محکوم میکردید٬ بلا سرتان نمیآمد
علی مطهری٬ نماینده مجلس گفته که اگر علیاکبر جوانفکر و همکارانش به برخوردهای خشونتبار با معترضان به نتیجه انتخابات اعتراض میکردند «این بلا به سرشان نمیآمد.» منظور آقای مطهری درگیریهای دوشنبه هفته جاری در موسسه ایران بین نیروهای دادستانی و کارکنان این موسسه است که با شلیک گاز اشکآور٬ بازداشت ۳۷ تن و توقف اجرای حکم بازداشت جوانفکر پایان یافت. علی مطهری روز پنجشنبه (سوم آذر) در گفتگو با سایت محافظهکار «تابناک» گفته که «خشونت در برابر مقاومت مدیر مسئول و ضرب و شتم کارمندان و فحاشی و بازداشت آنها٬ روش درستی» نبود. وی در ادامه افزوده است: «ما برخی نظریات آقای جوانفکر را نمیپذیریم، ولی راضی نیستیم با امثال وی هر گونه رفتاری شود؛ سکوت در این مواقع درست نیست.» این نماینده مجلس از قوه قضائیه و نیروی انتظامی خواسته در برابر حوادث موسسه ایران «پاسخگو» باشند. خشونت نیروهای دادستانی و پلیس با کارکنان موسسه ایران که به گفته محافظهکاران «در سرکوبهای سال ۸۸ نقش داشتهاند» با انتقادهای گستردهای روبرو شده است. محافظهکاران حامی محمود احمدینژاد نیز ادعا کردهاند علی خامنهای از این درگیریها «دلخور» شده و به مقامهای قضائی تذکر داده است. برخی روزنامهنگاران فعلی و سابق روزنامه ایران نیز با انتشار یادداشتهایی، حوادث رخ داده در این موسسه را «فاجعه» خوانده و آن را با حمله لباس شخصیها به کوی دانشگاه تهران برابر دانستهاند.
۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه
:: صد سال ديگرهم بگذرد خون جوشان فروهرها وشريفها و..خواهدجوشيد وازاين سيلاب خود وزايشگر نداها وسهرابها متولدخواهندشد
آن کسانی که آن روزها دليرانه بر تاريکخانه قتلهای سياسی دهه ۷۰ در ايران که از کارون حاجی زاده کودک تا پيران مو سپيد را شامل می شد، بعدها هزينه اقدامات خود را پرداختند. باقی و گنجی زندان رفتند و همه سکوت. سکوتی که جز در زير زمين خانه ها و در سالگرد آذرماه شکسته نمی شد. ۱۳ سال گذشت از آن روز شوم. از همان روز اما بانوی دليری چون پرستو فروهر فرياد زد که داد خواهيم اين بيداد را. در خانقاه صفی عليشاه و در زير باتوم ولايت مداران فرياد زديم که داد خواهيم اين بيداد را همچنان بر اين وعده گاه مصريم. داد خواهيم اين بيداد را تا روشن شدن تمامی زوايای اين فجايع ساکت نمی شويم. آقايان می خواهند مسئله فراموش شود. حکومت ولايی در تمام طول اين ۱۳ سال در تلاش بوده تا مسئله قتلهای سياسی و زنجيرای دهه ۷۰ در ايران را به بوته فراموشی بسپرد. قتل هايی که چه در ايران و چه در خارج از ايران انجام شده است. از شاهپور بختيار و کاظم رجوی و فريدون فرخزاد و قاسم لو و شرفکندی تا داريوش و پروانه فروهر و مختاری و پوينده و زال زاده و مجيد شريف و حاجی زاده ها و حتی تا احمد خمينی که عماد الدين باقی عزيز در آن سالها سخنانی در باب مرگ مشکوک او بر زبان راند و اسنادی را مطرح کرد. هنوز که هنوز است داد می خواهيم اين بيداد را. بهترين فرزندان ايران زمين را از ما گرفتند. کشتند و جنايتکارانه لاپوشانی کردند. اگر نبود هوشياری نويسندگان کانونی شايد فاجعه اتوبوس ارمنستان هم به ثمر می نشست و ديگر امروز محمود دولت آبادی و سيمين بهبهانی را نمی توانستيم با چشم سر زيارت کنيم. رژيم جمهوری اسلامی در طول اين قتل های سياسی در دهه ۷۰ يکی از فجيع ترين جنايت های فرهنگی و اجتماعی تاريخ بشريت را مرتکب شد. مگر هر ملتی چه ميزان روشنفکر و انديشه ورز مسئول و متعهد دارد که اينان در طول کمتر از يک دهه دهها تن از ايشان را به کام مرگ فرستادند؟ شايد امروز که عزمی جزم برای تکميل پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی راه افتاده است و از هولوکاست ايرانی بودن کشتار سياه تابستان ۶۷ به دستور خمينی سخن می رود، جا داشته باشد که فضايی نيز برای اين قتلهای سياسی باز شود. جنايتی که انديشه ورزان يک ملت را از ايشان می گيرد کمتر از قتل هزاران تن نيست. ابلاغيه کتبی به پرستوی عزير داده اند که برگزاری مراسم ممنوع است. مگر مراسم در خيابان و حتی در خانه برگزار می شود؟ مراسم فروهر ها در قلب هر ايرانی است که در ايران و در روز ۱ اسفند به طواف خانه شهيدان فروهر ها می رود و در برون مرز به يادآوری اين روز خونبار و ياد شهدای آن روزهای سياه می پردازد. رژيم جمهوری اسلامی در توهم فرعونانه خود فکر می کند که می تواند از برگزاری مراسم فروهر ها جلوگيری کند. مراسم فروهر ها در قلب ايرانيان است. برای جلوگيری از آن بايد قلب تک تک ايرانيان را از خانه سينه برون آورد. اگر می توانند بکنند! داد خواهيم اين بيداد را. صد سال ديگر هم بگذرد خون جوشان فروهر ها و شريف ها و مختاری ها و پوينده ها و زال زاده ها و تمامی شهيدان قتل های سياسی دهه ۷۰ خواهد جوشيد و از اين سيلاب خود و زايش گر ندا ها و سهراب ها متولد خواهند شد. نداها و سهراب ها فرزندان معنوی شهيدان دهه ۷۰ اند که در دهه ۸۰ و در سال ۸۸ اينگونه جانبازانه در برابر رژيم استبداد ولايی ايستادند. اين خون جوشان نمی ايستد. اين شجره طيبه از ستار خان ها و باقرخان ها و ميرزاها و خيابانی ها تا حنيف ها و سعيد ها و محسن ها و بيژن ها و مصطفی ها و تا فروهر ها و مجيد ها و پرويز ها و محمد ها و محمد جعفر ها و تا نداها و سهراب ها جاری است. اين خون جاری است تا آزادی ايران زمين. ای ايران ای مرز پر گهر
:: علیرضا صبوری میاندهی، یکی از مجروحان ۲۵ خرداد ۸۸ کشته شد
علیرضا صبوری میاندهی، جوان بیست و دو سالهای که بعد از ظهر ۲۵ خرداد ۸۸ در جریان اعتراضات به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری ، مقابل پایگاه بسیج ۱۱۷ گردان عاشورا مجروح شده بود، پس از تحمل دو سال بیماری و دربه دری، در بوستون آمریکا دچار سکته مغزی شد و درگذشت.-او که فقط بیست و دوسال عمر کرد، میگفت روبه روی پایگاه بسیج به مجروحان کمک میکرده که بیهوش میشود. او را به بیمارستان ابن سینا در فلکهٔ دوم صادقیه میرسانندلیلا ملک محمدی، روزنامه نگار ساکن نروژ که علیرضا صبوری را از نزدیک می شناسد درباره او در وبلاگش ” ناخانا ” می نویسد: او مدتها در کما بوده و سرانجام با تلاش تیم پزشکی این بیمارستان به هوش میآید ولی پزشک جراح او پس از دو بار عمل جراحی، موفق نمیشود جسمی را که در سر علیرضا هست، کاملن خارج کند.او تعادل روحی و جسمی خود را از دست داده و بارها در خانه و خیابان تشنج کرده بود. مادر و خواهران علیرضا، یازده ماه پس از بیست و پنج خرداد ۸۸، او را با مشکلات زیادی از کشور خارج و راهی ترکیه میکنند.در ترکیه او از سازمان ملل میخواهد او را به آلمان بفرستند؛ زیرا در آنجا خاله و دخترخالهای دارد. اما سازمان ملل پروندهٔ او را به آمریکا میفرستد و او سرانجام رهسپار آمریکا میشود.زمانی که او در ترکیه بود خواهرش همراه با او به دفتر سازمان ملل میرود و میخواهد که موافقت کنند تا او همراه با برادرش و برای مراقبت از او به آمریکا برود که با این درخواست او موافقت نمیشود. علیرضا فرزند آخر خانواده بود و پنج خواهر بزرگتر از خود داشت و تنها برادرش نیز از شهدای جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق است. او در همهٔ جملاتش مادرش را یاد میکرد و میگفت برای دو بار عمل او خیلی اذیت شده است و هر چه در توان داشته گذاشته تا علیرضا بهبود پیدا کند؛ اما از پدرش دل خوشی نداشت و به گفتهٔ خودش، پدرش از وابستگان نظامی جمهوری اسلامی ست که گویا هیچ کمکی برای بهبودی او یا خروجش نکرده است. او در ترکیه با مشکلات مالی درگیر بود و به گفته ی آیدا سعادت، در آمریکا نیز همچنان از مشکلات مالی رنج می برد و با کمک چند ایرانی مقیم بوستون، روزگار می گذرانید. با این وجود او بدون نام با چند سایت گفت وگو کرده بود و اطلاعات او و شرایطش برای چند سازمان حقوق بشری از جمله عفو بین الملل فرستاده شده بود.
۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه
یک کشته برجای گذاشت جدال پورشه و بنز در جاده شهرک غرب تهران
عامل نیوز: نکته جالب وقتی بود که هیچ گزارش رسمی به پلیس بابت این تصادف خونین از سوی متخلفین ارسال نشد و حتی پیگیری نیز از سوی خانواده عابر مزبور رخ نداد.
چندی پیش در یکی از خیابانهای شهرک غرب کورس شبانه ای میان پورشه 911 و مرسدس بنز اس ال کا 500 مشکی رنگی در گرفت. با اینکه تیم کورس در حوالی نیمه شب رخ داد اما تماشاچیان بسیاری داشت.
حاضران در صحنه ابتدا شاهد درگیری لفظی رانندگان دو اتومبیل پورشه و مرسدس بنز شدند و سپس کورس نیم ساعته دو اتومبیل سوپر اسپورت در یکی از معروف ترین خیابانهای شهرک غرب شروع شد و علیرغم وجود عابران پیاده و خودروهای عبوری، آنها با سرعتی بالای 100کیلومتر مسابقه را با هم شروع کردند. بعد از حدود 30 دقیقه یکی از اتومبیل ها فردی را زیر گرفت که راننده یکی از مسافربرهای خطی بود.پزشکی که در محل واقعه حضور داشت پس از معاینه او گفت که طرف کشته شده است.
کسی رانندگان دو اتومبیل کورسی را نمی شناخت اما از آنجا که پلیس هیچ گزارش رسمی از حادثه تهیه نکرد، معلوم شد از آقازادگان است.
از جمله، یکی از آنها پسر یکی از مقامات ارشد دولتی است که چندی پیش پایش به ماجرای اختلاس 3000 میلیاردی نیز باز شد. آقا زاده با پرداخت پول از خانواده مقتول رضایت گرفت.
پیک نت 1 آذر
چندی پیش در یکی از خیابانهای شهرک غرب کورس شبانه ای میان پورشه 911 و مرسدس بنز اس ال کا 500 مشکی رنگی در گرفت. با اینکه تیم کورس در حوالی نیمه شب رخ داد اما تماشاچیان بسیاری داشت.
حاضران در صحنه ابتدا شاهد درگیری لفظی رانندگان دو اتومبیل پورشه و مرسدس بنز شدند و سپس کورس نیم ساعته دو اتومبیل سوپر اسپورت در یکی از معروف ترین خیابانهای شهرک غرب شروع شد و علیرغم وجود عابران پیاده و خودروهای عبوری، آنها با سرعتی بالای 100کیلومتر مسابقه را با هم شروع کردند. بعد از حدود 30 دقیقه یکی از اتومبیل ها فردی را زیر گرفت که راننده یکی از مسافربرهای خطی بود.پزشکی که در محل واقعه حضور داشت پس از معاینه او گفت که طرف کشته شده است.
کسی رانندگان دو اتومبیل کورسی را نمی شناخت اما از آنجا که پلیس هیچ گزارش رسمی از حادثه تهیه نکرد، معلوم شد از آقازادگان است.
از جمله، یکی از آنها پسر یکی از مقامات ارشد دولتی است که چندی پیش پایش به ماجرای اختلاس 3000 میلیاردی نیز باز شد. آقا زاده با پرداخت پول از خانواده مقتول رضایت گرفت.
پیک نت 1 آذر
۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه
آماده سازی مردم برای استقبال از حمله زمینه سازی برای ورود قاتل "موبور" به ایران
در روزهای اخیر، مطالبی بصورت اس ام اس و یا پیامک وسیعا در ایران پخش می شود که هر آشنا به رویدادهای پیش از کودتای 28 مرداد را به یاد عملکرد شبکه "بدامن" برای آماده سازی افکار عمومی جهت کودتا می آندازد. از جمله متن زیر که در آن با یادآوری جنایاتی که سپاه و چماقداران و امنیتی ها در حق مردم کرده و میکنند، از حمله به ایران استقبال شده است. این متن برای سایت های خبری خارج از کشور نیز ارسال شده و روی برخی سایت ها و وبلاگ ها نیز بدون ارزیابی بالا منتشر شده است:
قاتل موبور؛ قاتل ریشو
اگر قرار باشد با شلیک یک سرباز بمیرم، ترجیح میدهم موبور باشد تاریشو. شاید تعجب کنید که «مگر چه فرقی میکند؟». برای خودم دلایلیدارم. حوصله کنید.
چون بعد پدرم، مادرم، همسرم، برادر و خواهر و دوستانم فرمان به خفقاننمیگیرند. چون آنها فرصت میکنند تا با خیالی آسوده مراسم تشییع و دفنمرا برگزار کنند. اصلاً هم نگران دزدیده شدن جسدم نباشند.
خانواده و دوستانم حتا میتوانند مجلس ختم هم در محلهمان بگیرند – همهبدون ترس میآیند. مطمئنم خانواده و دوستانم میتوانند هر هفته بدوننگرانی و دغدغه به سر مزارم بیایند.
سرباز موبور وقتی من از پای افتادم، کارت پایگاه خودشان را در جیبمنمیگذارد.
چون سرباز موبور که مرا هدف قرار داد به زنان کشورم در خیابان به خاطر ظاهرشان کاری ندارد. آنها را روی زمین نمیکشد. شوخی نیست –دست کم نصف مردم کشورم از دست آن سرباز موبور در امان هستند.
چون سرباز موبور که مرا زد، و من از این بابت از او دلخورم، به دختر و پسرهای کشورم در هر گوشهی شهر گیر نمیدهد. حتا اگر سرووضعشان ناجور باشد. یا دست در گردن هم انداخته باشند. یا حتا بدتر از آن، با تفنگ آبپاش به هم شلیک کنند.
سرباز موبور به نویسنده و شاعر و نوازنده و خواننده و هنرپیشه و نقاش ومجسمهساز و ورزشکار و ... کاری ندارد. یعنی برای این کار به او حقوقنمیدهند.
سرباز موبور اگر چیزی از درون خانهی ما بخواهد، حتا اگر آن چیز روی پشتبام باشد، در خانه را میزند و وارد میشود.
سرباز موبور باید مواد فلان معاهدهی سرزمینهای تحت اشعال مصوبسال فلان در ژنو یا اسلو یا بالاخره یکجائی را رعایت کند. وگرنه باید بهفرماندهاش جواب بدهد. حتا ممکن است محاکمه شود.
سرباز موبور مهمان چند روزه و چند ساله است. بالاخره که چی؟ باید بهخانه و زندگی خودش هم برسد. آن وقت دیگر نیست که پسر ۹ و دختر ۶سالهام، که ده-پانزده سال بعد ممکن است جائی باشند و سروصدائی بکنند را هم بزند.
سرباز موبور ممکن است مقداری از نفت را هم ببرد، ولی سرباز ریشوحتماً میبرد. تازه سرباز موبور بعضی کارها را هم که من فقط بعضیشانرا یادم بود و گفتم، نمیکند.
پیک نت 23 آبان
قاتل موبور؛ قاتل ریشو
اگر قرار باشد با شلیک یک سرباز بمیرم، ترجیح میدهم موبور باشد تاریشو. شاید تعجب کنید که «مگر چه فرقی میکند؟». برای خودم دلایلیدارم. حوصله کنید.
چون بعد پدرم، مادرم، همسرم، برادر و خواهر و دوستانم فرمان به خفقاننمیگیرند. چون آنها فرصت میکنند تا با خیالی آسوده مراسم تشییع و دفنمرا برگزار کنند. اصلاً هم نگران دزدیده شدن جسدم نباشند.
خانواده و دوستانم حتا میتوانند مجلس ختم هم در محلهمان بگیرند – همهبدون ترس میآیند. مطمئنم خانواده و دوستانم میتوانند هر هفته بدوننگرانی و دغدغه به سر مزارم بیایند.
سرباز موبور وقتی من از پای افتادم، کارت پایگاه خودشان را در جیبمنمیگذارد.
چون سرباز موبور که مرا هدف قرار داد به زنان کشورم در خیابان به خاطر ظاهرشان کاری ندارد. آنها را روی زمین نمیکشد. شوخی نیست –دست کم نصف مردم کشورم از دست آن سرباز موبور در امان هستند.
چون سرباز موبور که مرا زد، و من از این بابت از او دلخورم، به دختر و پسرهای کشورم در هر گوشهی شهر گیر نمیدهد. حتا اگر سرووضعشان ناجور باشد. یا دست در گردن هم انداخته باشند. یا حتا بدتر از آن، با تفنگ آبپاش به هم شلیک کنند.
سرباز موبور به نویسنده و شاعر و نوازنده و خواننده و هنرپیشه و نقاش ومجسمهساز و ورزشکار و ... کاری ندارد. یعنی برای این کار به او حقوقنمیدهند.
سرباز موبور اگر چیزی از درون خانهی ما بخواهد، حتا اگر آن چیز روی پشتبام باشد، در خانه را میزند و وارد میشود.
سرباز موبور باید مواد فلان معاهدهی سرزمینهای تحت اشعال مصوبسال فلان در ژنو یا اسلو یا بالاخره یکجائی را رعایت کند. وگرنه باید بهفرماندهاش جواب بدهد. حتا ممکن است محاکمه شود.
سرباز موبور مهمان چند روزه و چند ساله است. بالاخره که چی؟ باید بهخانه و زندگی خودش هم برسد. آن وقت دیگر نیست که پسر ۹ و دختر ۶سالهام، که ده-پانزده سال بعد ممکن است جائی باشند و سروصدائی بکنند را هم بزند.
سرباز موبور ممکن است مقداری از نفت را هم ببرد، ولی سرباز ریشوحتماً میبرد. تازه سرباز موبور بعضی کارها را هم که من فقط بعضیشانرا یادم بود و گفتم، نمیکند.
پیک نت 23 آبان
۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه
نامه نوزده فعال دانشجویی ایران به اوباما: جنگ نــه ، بانک مرکزی ایران و خرید نفت از ایران را تحریم کنید
بگذاريد با صراحت بگوييم که ما خواهان کمک نظامی شما برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستيم و نسبت به عواقب نامطلوب آن در شرايط کنونی هشدار میدهيم. ما خواهان آنيم که به آنچه خود گفتهايد عمل کنيد. تحريم عالیترين مقامات جمهوری اسلامی و بستگان درجهی يکشان، مسدود کردن حسابهای بانکیشان، بلوکه کردن اموال و دارايیهایشان، ممنوع کردن سفرشان به خارج از ايران را جدی بگيريد؛ تمامی شرکتهايی که سپاه در آن سهام دارد و مديران اين شرکتها را تحريم کنيد. دسترسی مردم ايران به اينترنت و ماهوارهها را تسهيل کنيد و به گردش آزاد اطلاعات کمک کنيد. با سانسور، فيلترينگ، پارازيت-افکنیها و شنود مخالفان در ايران مقابله کنيد و دولتها و شرکتهايی را که در اين زمينه به جمهوری اسلامی تجهيزات میدهند به شدت مجازات نماييد.
خبرنگاران سبز/سياست خارجی:
نوزده فعال فعلی و سابق دانشجويی در ايران، همزمان با سی و دومين سالروز اشغال و به گروگان گرفتن کارمندان سفارت آمريکا در تهران «توسط دانشجويان پيرو خط امام» در سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹)، در نامهای خطاب به باراک اوباما رييسجمهور ايالات متحده ضمن اشاره به نامه سرگشاده سال گذشته اشان از او خواستند که به سياست نرمش و مماشات با حاکمان تهران پايان دهد و با اتخاذ تحريمهای هدفمند عليه سران جمهوری اسلامی و سرکوبگران و ناقضان حقوق بشر، در کنار مردم ايران بايستد.
به گزارش بامدادخبر، امضاکنندگان اين نامه همچنين با تاکيد بر اينکه خواهان حمايت نظامی آمريکا از مردم ايران برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستند، از باراک اوباما خواستهاند که « بانک مرکزی ايران و خريدنفت از ايران را تحريم کند. به اين دليل روشن که پول نفت ايران، سرمايهٔ خدادادی کشور ايران به جای ايجاد رفاه و بسترهای اقتصاد سالم، خرج تقويت ساختارهای امنيتی و نهادهای نظامی برای گسترش تروريسم می شود و حکومت ايران از اين سرمايه که از آن ملت ايران است، برای تقويت و شدت بخشيدن به سرکوب دموکراسی خواهی و آزادی خواهی ايران استفاده می کند.
متن کامل نامه فعالان دانشجويی به باراک اوباما به همراه اسامی امضاکنندگان در ادامه میآيد:
رياست جمهور محترم ايالات متحده آمريکا
با سلام؛
سال گذشته در چنين روزی ما جمعی از فعالين دانشجويی شما را مخاطب خويش قرار داديم تا توجهتان را به نقض گسترده حقوق بشر در ايران جلب نماييم و مسووليت اخلاقی شما را در حمايت از مردم تحت ستم و سرکوب در ايران يادآور شويم.
در روز ۴ نوامبر ۱۹۷۹ گروهی از دانشجويان ايرانی که خود را پيرو خط امام (آيتالله خمينی) میخواندند به سفارت امريکا حمله کردند؛ ديپلماتها و کارکنان آن را به گروگان گرفتند و آن سفارت را که بر اساس قوانين و عرف بينالمللی بخشی از خاک آمريکا به شمار میرفت اشغال کردند. اقدامی بسيار اشتباه که به منافع ملی ايران آسيب جدی وارد کرد.
اينک با گذشت ۳۲ سال از آن رخداد، مردم انقلابی آن روز خود گروگان حکومتی هستند که حتی همان دانشجويان گروگانگير را نيز امروز به زندان افکنده است.
مردم ايران در سالهای اخير بارها نشان دادهاند که خواهان رهايی از چنگال اين نظام گروگانگيرند. مردم ما دو سال پيش در چنين روزی زير باران گلوله وضربات باتوم از شما پرسيدند که با چه کسانی هستيد؟ با آنها (نظام گروگانگير) يا با مردم؟ مردم با شعار «اوباما، اوباما، يا با اونا يا باما» مستقيما از شما ياری خواستند؛ اما شما بنا بر توصيه مشاورانی که گويا مشاورههایشان پيوسته به سود نظام جمهوری اسلامی و به زيان مردم ايران است به فکر گفتگو با «گروگانگيران» بوديد تا آنان در اوج اعتراضات مسالمتآميز مردم در خيابانهای تهران با اعتماد به نفس بيشتر و خيال راحتتری به سرکوب مخالفان خود بپردازند.
اما چه سود برای شما که جمهوری اسلامی پاسخ پيامهای دوستیتان را با گروگان گرفتن کوهنوردان آمريکايی، ارسال محمولههای سلاح به گروههای تروريستی در سوريه و لبنان و افغانستان و نيجريه، طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن و پيش بردن برنامههای اتمیاش به سمت تسليحات هستهای داد.
آقای رييسجمهور!
امروز برادران و خواهران ما در سوريه با بيش از چهار هزار تن کشته و دهها هزار زندانی و مجروح در حال مبارزه با خاندان خونخوار اسد هستند و حاکمان بدانديش تهران همچنان به حمايت همه جانبه خود از ديکتاتور سوريه ادامه میدهند. که خود بهتر میدانند که سرنوشت ديکتاتورها به هم گره خورده است و به زودی نوبت به خودشان خواهد رسيد.
برادران و خواهران سوری ما از شما خواستهاند تا از آنان حمايت کنيد و با ايجاد منطقه پرواز ممنوع از کشتار بيشتر آنان توسط ديکتاتور سوريه جلوگيری کنيد. تا بدين لحظه نيز اين همه کوتاهی از سوی دولت آمريکا در قبال جان مردم سوريه پذيرفتنی نيست. توصيه ما به شما آن است که به مماشات با حکومت دمشق پايان دهيد. نظير اشتباهی را که در طول جنبش سبز مرتکب شديد مرتکب نشويد و در کنار مردم سوريه بايستيد و در اين راه به زيادهخواهیهای دو دولت عمدهی حامی ديکتاتور -روسيه و چين- توجهی ننماييد.
جناب آقای اوباما!
شما علاوه بر رييس جمهور قدرتمندترين کشور دنيا، برنده جايزه صلح نوبل نيز هستيد و اين مسووليت اخلاقی شما را در جهت برقراری صلح و حفاظت از جان انسانها دو چندان میکند. ما در نامه سال پيش خود از شما خواستيم پيگير مسأله نقض حقوق بشر به ويژه در مورد دانشجويان ايرانی باشيد. سه کوهنورد آمريکايی که خود مدتی گروگان نظام جمهوری اسلامی بودند، در کنار بسياری از فعالان دانشجويی ايرانی میتوانند شهادت بدهند که چه بر سر دانشجويان و فعالان جامعه مدنی ايران در زندانها میآيد. کار به جايی رسيده است که در هفتههای اخير اين حکومت قرون وسطايی دانشجويانی را که موعد آزادیشان فرا میرسد پيش از آزادی شلاق میزند. گزارش ساليانه اخير دبير کل سازمان ملل در کنار گزارش مفصلتر آقای احمد شهيد، گزارشگر تازه منصوب شده شورای حقوق بشر در امور ايران، تنها گوشهای از نقض گستردهٔ حقوق بشر در زندانهای ايران و زندان بزرگتری به وسعت تمام ايران را در مقابل شما قرار میدهند.
امروز همه میدانيم که در دههی گذشته سياستهای منفعلانه و سهلانگاری جامعه جهانی منجر به ايجاد يک کره شمالی هستهای گرديد. ما معتقديم که دستيابی جمهوری اسلامی ايران به سلاحهای هستهای و نامتعارف تکرار همان اشتباه است که بايد جلوی آن گرفته شود.
بگذاريد با صراحت بگوييم که ما خواهان کمک نظامی شما برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستيم و نسبت به عواقب نامطلوب آن در شرايط کنونی هشدار میدهيم. ما خواهان آنيم که به آنچه خود گفتهايد عمل کنيد. تحريم عالیترين مقامات جمهوری اسلامی و بستگان درجهی يکشان، مسدود کردن حسابهای بانکیشان، بلوکه کردن اموال و دارايیهایشان، ممنوع کردن سفرشان به خارج از ايران را جدی بگيريد؛ تمامی شرکتهايی که سپاه در آن سهام دارد و مديران اين شرکتها را تحريم کنيد. دسترسی مردم ايران به اينترنت و ماهوارهها را تسهيل کنيد و به گردش آزاد اطلاعات کمک کنيد. با سانسور، فيلترينگ، پارازيت-افکنیها و شنود مخالفان در ايران مقابله کنيد و دولتها و شرکتهايی را که در اين زمينه به جمهوری اسلامی تجهيزات میدهند به شدت مجازات نماييد.
به تحريمهايی که تا کنون عليه فرماندهان سپاه و ناقضان حقوقبشر تصويب کردهايد پايبند باشيد و دولتها، نهادها و شرکتهايی که تحريمها را دور میزنند و نقض میکنند تحت فشار بگذاريد. به متحدان خود نيز برای عدم همکاری با حکومت ايران و اعمال تحريمها فشار وارد کنيد. پيگير و مراقب باشيد تا رسانههايی که با پول ماليات دهندههای آمريکايی به راه افتادهاند به تريبونهايی برای طرفداران مماشات، حاميان جمهوری اسلامی و جريانهای ضد غربی و ضدآمريکايی بدل نشوند.
بانک مرکزی ايران و خريدنفت از ايران را تحريم کنيد. به اين دليل روشن که پول نفت ايران، سرمايهٔ خدادادی کشور ماست اما به جای ايجاد رفاه و بسترهای اقتصاد سالم، خرج تقويت ساختارهای امنيتی و نهادهای نظامی میشود، برای گسترش تروريسم استفاده میگردد و حکومت ايران از اين سرمايه که از آن ملت ايران است، برای تقويت و شدت بخشيدن به سرکوب دموکراسی خواهی و آزادی خواهی ايران استفاده کرده است.
نرمش و مماشات با ديکتاتورها را پايان دهيد و در يک کلام کمک کنيد مردمی که شجاعانه به خيابانها آمدند اما سرکوب جمهوری اسلامی و بیتوجهی جامعه جهانی باعث شد نوميدانه به خانههای خود برگردند دوباره احساس کنند «بله! مامیتوانيم.»
در اين راه کارهايی که میتوانيد انجام دهيد بسيارند اگر ارادهای برای انجام آنها داشته باشيد.
با احترام
-----------------------------
امضاکنندگان:
۱) اميرحسين اعتمادی - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۲) علی تارخ - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد شيراز - عضو ارشد ستاد دانشجويی ميرحسين موسوی در فارس
۳) نيما راشدان - پژوهشگر و تحليلگر سياسی - فعال سابق دانشجويی
۴) آرمان رضاخانی - مقام اول و دوم جشنواره خوارزمی در سالهای ۸۷ و ۸۶ در رشته رياضی و کاشف قانون رياضی مثلثات و مربعات (رضاخانی)
۵) سحر رضازاده - فعال دانشجويی سابق دانشگاه تهران
۶) پدرام رفعتی - عضو شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنيک، محروم از تحصيل
۷) امين رياحی - عضو شورای عمومی دفتر تحکيم وحدت
۸) سلمان سيما - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد - محروم از تحصيل
۹) سياوش صفوی - فعال سابق دانشجويی دانشگاه مازندران
۱۰) احمد عشقيار - فعال دانشجويی دانشگاه تهران، عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۱) ليونا عيسیقليان - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال
دانشگاهها
۱۲) سعيد قاسمینژاد - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۳) نويد محبی - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد - وبلاگنويس
۱۴) مسعود مسجودی - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجويان دانشکده فنی دانشگاه تهران
۱۵) علیرضا موسوی - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه علامه - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۶) بهزاد مهرانی - روزنامهنگار و تحليلگر سياسی - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۷) يوحنا نجدی - دانشجوی دکترای علوم سياسی دانشگاه يو. اس. ام مالزی - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۸) علی نظری - فعال سابق دانشجويی دانشگاه مازندران
۱۹) رحيم همتی - مسوول سابق شاخه دانشجويی جنبش مسلمانان مبارز
خبرنگاران سبز/سياست خارجی:
نوزده فعال فعلی و سابق دانشجويی در ايران، همزمان با سی و دومين سالروز اشغال و به گروگان گرفتن کارمندان سفارت آمريکا در تهران «توسط دانشجويان پيرو خط امام» در سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹)، در نامهای خطاب به باراک اوباما رييسجمهور ايالات متحده ضمن اشاره به نامه سرگشاده سال گذشته اشان از او خواستند که به سياست نرمش و مماشات با حاکمان تهران پايان دهد و با اتخاذ تحريمهای هدفمند عليه سران جمهوری اسلامی و سرکوبگران و ناقضان حقوق بشر، در کنار مردم ايران بايستد.
به گزارش بامدادخبر، امضاکنندگان اين نامه همچنين با تاکيد بر اينکه خواهان حمايت نظامی آمريکا از مردم ايران برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستند، از باراک اوباما خواستهاند که « بانک مرکزی ايران و خريدنفت از ايران را تحريم کند. به اين دليل روشن که پول نفت ايران، سرمايهٔ خدادادی کشور ايران به جای ايجاد رفاه و بسترهای اقتصاد سالم، خرج تقويت ساختارهای امنيتی و نهادهای نظامی برای گسترش تروريسم می شود و حکومت ايران از اين سرمايه که از آن ملت ايران است، برای تقويت و شدت بخشيدن به سرکوب دموکراسی خواهی و آزادی خواهی ايران استفاده می کند.
متن کامل نامه فعالان دانشجويی به باراک اوباما به همراه اسامی امضاکنندگان در ادامه میآيد:
رياست جمهور محترم ايالات متحده آمريکا
با سلام؛
سال گذشته در چنين روزی ما جمعی از فعالين دانشجويی شما را مخاطب خويش قرار داديم تا توجهتان را به نقض گسترده حقوق بشر در ايران جلب نماييم و مسووليت اخلاقی شما را در حمايت از مردم تحت ستم و سرکوب در ايران يادآور شويم.
در روز ۴ نوامبر ۱۹۷۹ گروهی از دانشجويان ايرانی که خود را پيرو خط امام (آيتالله خمينی) میخواندند به سفارت امريکا حمله کردند؛ ديپلماتها و کارکنان آن را به گروگان گرفتند و آن سفارت را که بر اساس قوانين و عرف بينالمللی بخشی از خاک آمريکا به شمار میرفت اشغال کردند. اقدامی بسيار اشتباه که به منافع ملی ايران آسيب جدی وارد کرد.
اينک با گذشت ۳۲ سال از آن رخداد، مردم انقلابی آن روز خود گروگان حکومتی هستند که حتی همان دانشجويان گروگانگير را نيز امروز به زندان افکنده است.
مردم ايران در سالهای اخير بارها نشان دادهاند که خواهان رهايی از چنگال اين نظام گروگانگيرند. مردم ما دو سال پيش در چنين روزی زير باران گلوله وضربات باتوم از شما پرسيدند که با چه کسانی هستيد؟ با آنها (نظام گروگانگير) يا با مردم؟ مردم با شعار «اوباما، اوباما، يا با اونا يا باما» مستقيما از شما ياری خواستند؛ اما شما بنا بر توصيه مشاورانی که گويا مشاورههایشان پيوسته به سود نظام جمهوری اسلامی و به زيان مردم ايران است به فکر گفتگو با «گروگانگيران» بوديد تا آنان در اوج اعتراضات مسالمتآميز مردم در خيابانهای تهران با اعتماد به نفس بيشتر و خيال راحتتری به سرکوب مخالفان خود بپردازند.
اما چه سود برای شما که جمهوری اسلامی پاسخ پيامهای دوستیتان را با گروگان گرفتن کوهنوردان آمريکايی، ارسال محمولههای سلاح به گروههای تروريستی در سوريه و لبنان و افغانستان و نيجريه، طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن و پيش بردن برنامههای اتمیاش به سمت تسليحات هستهای داد.
آقای رييسجمهور!
امروز برادران و خواهران ما در سوريه با بيش از چهار هزار تن کشته و دهها هزار زندانی و مجروح در حال مبارزه با خاندان خونخوار اسد هستند و حاکمان بدانديش تهران همچنان به حمايت همه جانبه خود از ديکتاتور سوريه ادامه میدهند. که خود بهتر میدانند که سرنوشت ديکتاتورها به هم گره خورده است و به زودی نوبت به خودشان خواهد رسيد.
برادران و خواهران سوری ما از شما خواستهاند تا از آنان حمايت کنيد و با ايجاد منطقه پرواز ممنوع از کشتار بيشتر آنان توسط ديکتاتور سوريه جلوگيری کنيد. تا بدين لحظه نيز اين همه کوتاهی از سوی دولت آمريکا در قبال جان مردم سوريه پذيرفتنی نيست. توصيه ما به شما آن است که به مماشات با حکومت دمشق پايان دهيد. نظير اشتباهی را که در طول جنبش سبز مرتکب شديد مرتکب نشويد و در کنار مردم سوريه بايستيد و در اين راه به زيادهخواهیهای دو دولت عمدهی حامی ديکتاتور -روسيه و چين- توجهی ننماييد.
جناب آقای اوباما!
شما علاوه بر رييس جمهور قدرتمندترين کشور دنيا، برنده جايزه صلح نوبل نيز هستيد و اين مسووليت اخلاقی شما را در جهت برقراری صلح و حفاظت از جان انسانها دو چندان میکند. ما در نامه سال پيش خود از شما خواستيم پيگير مسأله نقض حقوق بشر به ويژه در مورد دانشجويان ايرانی باشيد. سه کوهنورد آمريکايی که خود مدتی گروگان نظام جمهوری اسلامی بودند، در کنار بسياری از فعالان دانشجويی ايرانی میتوانند شهادت بدهند که چه بر سر دانشجويان و فعالان جامعه مدنی ايران در زندانها میآيد. کار به جايی رسيده است که در هفتههای اخير اين حکومت قرون وسطايی دانشجويانی را که موعد آزادیشان فرا میرسد پيش از آزادی شلاق میزند. گزارش ساليانه اخير دبير کل سازمان ملل در کنار گزارش مفصلتر آقای احمد شهيد، گزارشگر تازه منصوب شده شورای حقوق بشر در امور ايران، تنها گوشهای از نقض گستردهٔ حقوق بشر در زندانهای ايران و زندان بزرگتری به وسعت تمام ايران را در مقابل شما قرار میدهند.
امروز همه میدانيم که در دههی گذشته سياستهای منفعلانه و سهلانگاری جامعه جهانی منجر به ايجاد يک کره شمالی هستهای گرديد. ما معتقديم که دستيابی جمهوری اسلامی ايران به سلاحهای هستهای و نامتعارف تکرار همان اشتباه است که بايد جلوی آن گرفته شود.
بگذاريد با صراحت بگوييم که ما خواهان کمک نظامی شما برای مقابله با جمهوری اسلامی نيستيم و نسبت به عواقب نامطلوب آن در شرايط کنونی هشدار میدهيم. ما خواهان آنيم که به آنچه خود گفتهايد عمل کنيد. تحريم عالیترين مقامات جمهوری اسلامی و بستگان درجهی يکشان، مسدود کردن حسابهای بانکیشان، بلوکه کردن اموال و دارايیهایشان، ممنوع کردن سفرشان به خارج از ايران را جدی بگيريد؛ تمامی شرکتهايی که سپاه در آن سهام دارد و مديران اين شرکتها را تحريم کنيد. دسترسی مردم ايران به اينترنت و ماهوارهها را تسهيل کنيد و به گردش آزاد اطلاعات کمک کنيد. با سانسور، فيلترينگ، پارازيت-افکنیها و شنود مخالفان در ايران مقابله کنيد و دولتها و شرکتهايی را که در اين زمينه به جمهوری اسلامی تجهيزات میدهند به شدت مجازات نماييد.
به تحريمهايی که تا کنون عليه فرماندهان سپاه و ناقضان حقوقبشر تصويب کردهايد پايبند باشيد و دولتها، نهادها و شرکتهايی که تحريمها را دور میزنند و نقض میکنند تحت فشار بگذاريد. به متحدان خود نيز برای عدم همکاری با حکومت ايران و اعمال تحريمها فشار وارد کنيد. پيگير و مراقب باشيد تا رسانههايی که با پول ماليات دهندههای آمريکايی به راه افتادهاند به تريبونهايی برای طرفداران مماشات، حاميان جمهوری اسلامی و جريانهای ضد غربی و ضدآمريکايی بدل نشوند.
بانک مرکزی ايران و خريدنفت از ايران را تحريم کنيد. به اين دليل روشن که پول نفت ايران، سرمايهٔ خدادادی کشور ماست اما به جای ايجاد رفاه و بسترهای اقتصاد سالم، خرج تقويت ساختارهای امنيتی و نهادهای نظامی میشود، برای گسترش تروريسم استفاده میگردد و حکومت ايران از اين سرمايه که از آن ملت ايران است، برای تقويت و شدت بخشيدن به سرکوب دموکراسی خواهی و آزادی خواهی ايران استفاده کرده است.
نرمش و مماشات با ديکتاتورها را پايان دهيد و در يک کلام کمک کنيد مردمی که شجاعانه به خيابانها آمدند اما سرکوب جمهوری اسلامی و بیتوجهی جامعه جهانی باعث شد نوميدانه به خانههای خود برگردند دوباره احساس کنند «بله! مامیتوانيم.»
در اين راه کارهايی که میتوانيد انجام دهيد بسيارند اگر ارادهای برای انجام آنها داشته باشيد.
با احترام
-----------------------------
امضاکنندگان:
۱) اميرحسين اعتمادی - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۲) علی تارخ - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد شيراز - عضو ارشد ستاد دانشجويی ميرحسين موسوی در فارس
۳) نيما راشدان - پژوهشگر و تحليلگر سياسی - فعال سابق دانشجويی
۴) آرمان رضاخانی - مقام اول و دوم جشنواره خوارزمی در سالهای ۸۷ و ۸۶ در رشته رياضی و کاشف قانون رياضی مثلثات و مربعات (رضاخانی)
۵) سحر رضازاده - فعال دانشجويی سابق دانشگاه تهران
۶) پدرام رفعتی - عضو شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه پلی تکنيک، محروم از تحصيل
۷) امين رياحی - عضو شورای عمومی دفتر تحکيم وحدت
۸) سلمان سيما - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد - محروم از تحصيل
۹) سياوش صفوی - فعال سابق دانشجويی دانشگاه مازندران
۱۰) احمد عشقيار - فعال دانشجويی دانشگاه تهران، عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۱) ليونا عيسیقليان - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال
دانشگاهها
۱۲) سعيد قاسمینژاد - فعال سابق دانشجويی دانشگاه تهران - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۳) نويد محبی - فعال دانشجويی دانشگاه آزاد - وبلاگنويس
۱۴) مسعود مسجودی - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجويان دانشکده فنی دانشگاه تهران
۱۵) علیرضا موسوی - عضو سابق انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه علامه - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۶) بهزاد مهرانی - روزنامهنگار و تحليلگر سياسی - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۷) يوحنا نجدی - دانشجوی دکترای علوم سياسی دانشگاه يو. اس. ام مالزی - عضو دانشجويان و دانشآموختگان ليبرال دانشگاهها
۱۸) علی نظری - فعال سابق دانشجويی دانشگاه مازندران
۱۹) رحيم همتی - مسوول سابق شاخه دانشجويی جنبش مسلمانان مبارز
۱۳۹۰ آبان ۱۷, سهشنبه
تفرعن، نفاق و ناکارآمدی کشور را دچار بحران خطرناکی کرده است
» یادداشتی از سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید درباره تحولات اخیر کشور
پنجشنبه, ۱۲ آبان, ۱۳۹۰
دکتر اردشیر امیر ارجمند، حقوق دان و استاد دانشگاه، در یادداشتی با یادآوری هشدارهای میرحسین موسوی درباره تلاش اقتدارگرایان برای تحمیل سبک جدیدی از زندگی سیاسی به تشریح ویژگی های این سبک زندگی تحمیلی که مشخص تر از قبل نمود پیدا کرده است پرداخت.
مشاور ارشد میرحسین موسوی با تشریح جامعه ای بسته که عالی ترین مقامات رسمی آن از مردم و تجلی رای و اراده آنان وحشت دارند و دیکتاتوری ویرانگری را تحت عنوان دین به مردم تحمیل می کنند، آورده است: [در چنین جامعه ای] شرط لازم احراز مقامات کلیدی، افراط در چاپلوسی و سبقت در اثبات مراتب عبودیت می گردد. مقامات رسمی کشور عملا مروج فرهنگ نفاق و دروغ و دزدی و فساد مقامات عالی در جامعه می شوند. مخالفان نجیب و البته شجاع خویش را در شوهای تلویزیونی و رسانه ای به انواع اتهامات ناصواب که هرگز دلیلی برای آن عرضه نمی کنند متهم می کنند ولی شفاف سازی دزدی چند هزار میلیاردی یاوران خود را مخالف مصالح نظام می دانند.
متن کامل یادداشت سخنگوی شورای راه سبز امید که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
مهندس میرحسین موسوی دو سال پیش هشدار داد که مسئله فقط تحمیل یک دولت غیر منتخب به مردم نیست بلکه گروهی می خواهند سبک جدیدی از زندگی سیاسی را به مردم تحمیل کنند. امروز ویژگی های این سبک زندگی تحمیلی مشخص تر شده است. جامعه ای بسته که عالی ترین مقامات رسمی آن از مردم و تجلی رای و اراده آنان وحشت دارند و دیکتاتوری ویرانگری را تحت عنوان دین به مردم تحمیل می کنند؛ در حالی یکسره دم از عدالت و دیانت می زنند، حکومت خود را بر تبعیض و ظلم آشکار استوار میکنند و دیانت را بازیچه حرص و طمع خویش می سازند. از قانون فقط در سرکوب ظالمانه، تضییع حقوق مردم، زندان، اعدام و سانسور کردن صحبت می شود. به مانند فراعنه و همه حکومت های شخصی نیات و فرمان خود را عین قانون می دانند که همه باید تابع و خاضع آن باشند؛ و نوکرانی که غاصبانه ردای نمایندگی مردم بر تن کرده اند منتظر ابلاغ آن می مانند از ترس اینکه مبدا مصوباتشان با منویات عالی کاملا هماهنگ نباشد. با وجود این همه اصرار عملی بر استقرار نظام تجمیع قوا، ابا ندارند و در کلام و البته فقط در کلام از تفکیک قوا صحبت می کنند. شرط لازم احراز مقامات کلیدی افراط در چاپلوسی و سبقت در اثبات مراتب عبودیت می گردد. مقامات رسمی کشور عملا مروج فرهنگ نفاق و دروغ و دزدی و فساد مقامات عالی در جامعه می شوند. تصویر خشن و ناکارامد از دین رحمانی و عدالت پرور اسلام عرضه می کنند و مخالفان نجیب و البته شجاع خویش را در شوهای تلویزیونی و رسانه ای به انواع اتهامات ناصواب که هرگز دلیلی برای آن عرضه نمی کنند متهم می کنند ولی شفاف سازی دزدی چند هزار میلیاردی یاوران خود را مخالف مصالح نظام می دانند. صم بکم عمی فهم لا یرجعون.
قانون اساسی ما قطعا داری اشکالات مهمی است هم در حوزه توزیع متوازن قدرت، هم در برقراری رابطه نظامند و شفاف بین نهادها، هم در عرصه استقلال و بی طرفی نهادهای حل اختلاف و بهویژه در تضمین حقوق بنیادین شهروندان. به نظر من این مسئله ای نیست که از دید افراد هوشمندی مانند آقای موسوی و آقای کروبی و دیگرانی که در عرصه سیاسی کشور و بویژه در دهه اول انقلاب مسوولیت داشته اند نادیده مانده باشد و یا آنهایی که با مطالعات حقوقی آشنا هستند آن را ندانند. اگر از جانب رهبران جنبش بر اجرای قانون اساسی بویژه اصول مربوط به حقوق مردم تاکید می شد ناشی از این نگرانی بود که حاکمان در عمل قانون اساسی جدیدی را بنویسند و هنگامی که کلیه مجاری قدرت را در انحصار خود قرار دهند مبادرت به اصلاح قانون اساسی با هدف حذف تتمه اصول و نهادهای دموکراتیک آن کنند و به نظام کودتا و دیکتاتوری صورت قانونی بدهند. این در واقع اخرین بخش از طرح بزرگ توطئه آمیزی است که با رد صلاحیت غیر قانونی در انتخابات مجلس ششم عریان تر شد و با تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دنبال شد. طرح نظارت بر نمایندگان مجلس هم، که شمشیر عزل را بر سر آنها افراشته نگه می دارد و مجلس را به نهادی کاملا فرمایشی تبدیل میکند، بخشی از این طرح بزرگ است. هدف این نقشه ایجاد نظامی مثل عراق زمان صدام یا سوریه کنونی در ایران است. اقتدارگرایان با قانون، محدویت قدرت، حق حاکمیت مردم و پاسخ گویی به ملت سر سازگاری ندارند. با مشاهده وقایع دو سال اخیر به یقین می رسیم که قرار است گام آخر در تبدیل نظامی که به دنبال مردم سالاری دینی بود به نظامی که رای مردم در آن یا نباشد یا زینتی باشد و قدرت نامحدود و غیر پاسخگوی یک فرد بتواند در آن حرف اخر را بزند برداشته شود. آقایان آشکارا منافقانه و ریاکارانه رفتار می کنند و آدرس غلط می دهند. فرافکنی می کنند و مسئولیتهای خود در فجایع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به گردن سیستم می اندازند همان سیستمی که تا دیروز هر انتقاد کوچک از آن کفر تلقی می شود و منتقد ضد انقلاب محسوب می شد. اما واقعیت آن است که آقایان متفرعنانه رفتار کردند، خود را عقل کل دانستند و نصیحت هیچ کس را قبول نکردند و حالا در بن بست قرار گرفته اند. در واقع آنان نمی خواهند کسی مشروعیت مردمی مستقل داشته باشد. به مردمی که آگاه شده اند اعتماد ندارند از آنها می ترسند و انتخابات ریاست جمهوری را برای خود چالش جدی تلقی می کنند.
ارزیابی آنها درباره تحولات جاری و بقا و پایداری جنبش سبز این است که حتی با پادگانی کردن کشور و سپردن دوباره انتخابات به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی نیز دیگر نمی توانند به هدف برسند. باید پرسید آیا مشکل کنونی حکمرانی در کشور مشکل نظام ریاستی یا پارلمانی است؟ قوه مقننه یک رکنی یا دو رکنی است؟ آیا هدف شما محدود کردن بیشتر قدرت و آزادی بیشتر برای مردم و مشارکت فعال و موثر آنها در تعیین سرنوشت خویش است و حالا می خواهید ببینید کدام سیستم بهتر جواب می دهد!؟ آیا قانون گریزی و عدم پاسخگویی رئیس دولت نامشروع کنونی بخاطر ضعف سیستم ریاستی و انتخاب رییس جمهور با رای مستقیم مردم بوده است؟ باید از آنان پرسید، خودتان دستور تقلب در انتخابات را صادر کرده اید و حالا مدعی شده اید؟ آیا این اختیار را قانون اساسی به شما داده است یا این هم مثل خیلی چیزهای دیگر از مصادیق اختیارات ویژه و استثنایی است؟ کسی که اساس قدرتش غیر قانونی و بر اساس تقلب است آیا الزامی دارد قانون را رعایت کند؟ آیا مجلس با همین قانون اساسی صلاحیت استیضاح رییس جمهور متخلف را ندارد؟ آیا اصلا مجلسی که اکثریت آن برای خود شانیت نمایندگی واقعی قائل نیست، مستقل نیست میتواند بر صاحبان واقعی قدرت نظارت کند؟ چه رییس جمهور باشد چه نخست وزیر باشد چه سیستم ریاستی باشد چه پارلمانی چه پادشاهی؟ آیا قانون اساسی به شما حکم کرده است تا قوه قضاییه را اسیر نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کنید؟ آیا قانون اساسی به شما اجازه استقرار عملی دولت اضطراری مستمر را داده است؟
همانطور که در ویرایش دوم منشور سبز آمده است: “قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییرناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همة اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.” اصلاح قانون اساسی امری طبیعی و بلکه در طول زمان ضروری است. اما همانگونه که رهبران جنبش سبز تاکید کرده اند این اصلاح باید حاصل یک گفتگوی ملی فراگیر با مشارکت همه دیدگاه ها و اقشار، حقوقدانان و کارشناسان مستقل، احزاب، مطوعات ازاد و حضور رهبران سیاسی مردم در محیطی امن و آزاد صورت گیرد.
آیا چنین شرایطی فراهم است؟ مگر اصلاح قانون اساسی نباید به رفراندم و رای مردم گذاشته شود؟ این چه جور اصلاح قانون اساسی است که باید در شرایطی صورت گیرد که کشور در شرایط امنیتی کامل است، فعالین سیاسی در زندان هستند، احزاب بسته شده اند، مطبوعات تعطیل شده است و کسی جرات مخالفت ندارد مگر به قیمت زندان و شکنجه؟ آیا شرایط انتخابات آزاد فراهم است؟ مطالبه و خواست اولیه مردم تحقق انتخابات آزاد است. با این ترفندها نمی توانید افکار عمومی مردم را از مشکلات اساسی که فساد عمیق در عالی ترین سطوح کشوری، بحران اقتصادی و انتخابات آزاد است منحرف کنید. اگر شرایط لازم برای انتخابات آزاد که با شرایط لازم برای طرح و بحث اصلاح قانون اساسی اشتراک کامل دارد تحقق یابد و همه اقشار و گروهای اجتماعی بدون تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی، بی بصیرت و با بصیرت فرصت اظهار نظر و مشارکت پیدا کنند، شاید آقایان به صورت جدی غافلگیر شوند و مشاهده کنند اولویت اکثریت قاطع نه تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی بلکه ملاحظاتی بس بنیادین تر معطوف به تحکیم نهادهای دموکراتیک و تضمین حقوق بنیادین شهروندان است. غیر منتظره نخواهد بود که کف مطالبات بخش مهمی از مردم محدودیت بی چون و چرا و غیر قابل تفسیر قدرت همه نهادها و افراد از جمله رهبر به قانون و اراده مردم، محدویت دوره رهبری، بازنگری در اختیارات شورای نگهبان برای نفی هر گونه نظارت استصوابی، ممنوعیت صریح مداخله سپاه و نیروهای شبه نظامی در امور سیاسی و اقتصادی، تضمین بیطرفی صدا وسیما و خروج ان از انحصار دولت، تضمین استقلال نمایندگان مجلس و قضات، رفع تبیض از زنان و تضمین حقوق قانونی اقوام و اقلیتها و غیره باشد. بهتر است آقایان چشم، گوش و ذهن خود را باز کنند. از تفرعن و نفاق دست بردارند. از تجربه امروز دیگران در منطقه درس عبرت بگیرند. فهم کنند که خیلی زود دیر خواهد شد. به آغوش مردم برگردند. به اراده مردم گردن نهند. با برگزاری انتخابات آزاد سالم و منصفانه زمینه اصلاحات اساسی و سازنده در کشور را ایجاد کنند. این تنها راه خروج شرافتمندانه و مطابق با منافع ملی از بحران و حفظ امنیت، منافع ملی، ارزشها و توسعه و ترقی کشور است.
۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه
اعتراف رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح سپاه، بسیج و نیروی انتظامی آلوده به جرم و تخلف اند!
سازمان قضایی نیروهای مسلح- حجتالاسلام محمدکاظم بهرامی - که به چهار محال بختیاری سفر کرده، در جمع فرماندهان سپاه منطقه سخنرانی کرده و اعتراف کرد که انگیزه سفرش چاره جوئی برای جرم و تخلفی است که در سپاه رواج داد. آنچنان که وی برای چارجوئی ناچار به سفرهای استانی شده است.
این جمله کوتاه وی که خبرگزاری ایلنا همراه گزارش سفر و مشروح سخنرانی وی منتشر کرده بخوانید:
«به لحاظ شرایط و موقعیت نیروهای مسلح و برای استقرار نظم و تضمین سلامت نیروها، باید در جهت عاری کردن قوای مسلح از هرگونه جرم و تخلف گام برداشت.»
پیک نت 11 آبان
این جمله کوتاه وی که خبرگزاری ایلنا همراه گزارش سفر و مشروح سخنرانی وی منتشر کرده بخوانید:
«به لحاظ شرایط و موقعیت نیروهای مسلح و برای استقرار نظم و تضمین سلامت نیروها، باید در جهت عاری کردن قوای مسلح از هرگونه جرم و تخلف گام برداشت.»
پیک نت 11 آبان
۱۳۹۰ آبان ۱۰, سهشنبه
:: سایت کلمه: امروز کیست که نداند مهندس موسوی مهمترین ذخیره حیثیتی برای نظام جمهوری اسلامی است؟
در هنگام جنگ با دشمن بعثی و زمانی که دولت مهندس میرحسین موسوی و مردم آماج موشک های دوربرد صدام حسین بودند، بیسابقهترین فشارها بر روی دوش دولت قرار داشت. تنی چند از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و فقهای شورای نگهبان پس از مقدمهچینیها و دسیسههای گروههای همپیمان خود در درون حاکمیت که فضایی تند علیه مهندس موسوی و یارانش فراهم ساخته بودند به دیدار امام خمینی شتافتند و از ایشان خواستند که رضایت دهد تا مهندس موسوی از مسئولیت اجرایی کشور بر کنار شده و فردی از میان مجموعه مورد حمایت جامعه مدرسین و شورای نگهبان جایگزین ایشان شود. امام خمینی پس از آنکه به دقت به سخنان و استدلالهای ایشان گوش دادند با عصبانیت و تندی آنها را به تقوا و دیانت فراخواندند و سخنانی به این مضمون مطرح ساختند که اگر قدر زحمات طاقتفرسای مهندس موسوی، و همکارانش را نمیدانید لااقل اینقدر فهم ودرک داشته باشید که من هرگز کشور را در اختیار آن جریان فکری قرار نمیدهم که همگی با هم حتی قادر به اداره یک نانوایی هم نیستند.
۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه
:: چه کسانی مانع کمک جهان به جنبش سبز شدند. چرا؟
در مصاحبه ای که امشب پارازیت صدای آمریکا با خانم کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا انجام داد خانم کلینتون در مقابل سوال کامبیز حسینی که غرب به لیبی ومصر وتونس کمک کرد و به جنبش سبز نه پاسخ دادند:.... که نمایندگان شما در این جنبش کمک ما را رد کردند........حال سوال ما از این رهبران که با آمریکاییها در ارتباط بودند وکسی هم نمی داند اینها کدام رهبران بون این است که اولان چه کسی شما را نماینده جنبش کرده است. وشما چه کسانی هستید ؟دومن چرا بدون نطر خواهی از جنبش سبز نطرات خود را به جای ما قرار دادید.؟سومن مردم ایران در خیابانهای تهران وشهرستانها فزیاد می زدند واز اباما می خواستند که اوبا اوبا یا با رژیم با با ما شما چرا در مقابل خواسته این مردم عمل کردید ؟دوستان این موارد را جدی بگیرید اینها باعث شدند هزاران نفر اعدام وشکنجه وبه کهریزک فرستاده شوند.هیچ انقلابی بدون کمک جهان ممکن نیست.دو فاکتور درذوران گلوبالیراسیون باعث تعییر وبه زیر کشیدن خکومتهای می شود 1- ملت به پا خواسته ومصمم برای سرنگونی 2- کمک جهان بیرونی هر یک از این دو فاکنور اگر فراهم نباشد انقلابی هم ممکن نخواهد شد.پس حکومتها کافیست یکی از این دو را قطع کنند.در جنبش سبز که ماهها طول کشید وملت قهرمام ایران مضمم بودند .شعارها هم در جهت به زیر کشیدن حاکمییت بود این آقایون توانستند فاکتور کمک بین الملی را به نفع رژیم تغییر دهند .این موضوع را باید پیگیری کرد و دشمنانمان را که به نام جنبش سبز با عرب در تماس بودند را شتاسایی کنییم تا طرد شوند.افشاگری خانم کلینتون را هم در همین راستا باید مد نطر قرار داد..................................................... متن این مصاحبه را در زیر مطالحه کنید هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در مصاحبه ای با کامبيز حسينی از صدای آمریکا درمورد مسائل ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه نظرات خود را ابراز داشت: من سوالهای زيادی از طرف بينندگان برنامه مان دارم ولی سوال خودم را اول می پرسم و بعد ميريم سراغ سوال های بينندگان؛ آيا شما باور داريد که جمهوری اسلامی يک ديکتاتوری است؟ کلينتون: بله؛ من باور دارم که جمهوری اسلامی یک رژیم دیکتاتوری است. و من فکر می کنم روندی فزاینده دردیکتاتوری شدن طی می کند و در واقع به نظر من داره به سمت یک دیکتاتوری نظامی پیش می ره. اخیرا شنیده ام که حتی ممکن است ریاست جمهوری منتخبی از این پس نباشد. این سبب تاسف من است برای این که ایرانیان مردمی با توان و غنای فرهنگی بسیار هستند که با حکومتی کوته فکر و سرکوبگر مواجهند که درتلاش است تا آنچه را که مردم ایران انجام می دهند کنترل کند. آيا می تونم يک سوال ديگه از طرف خودم بپرسم بعد برم سراغ بينندگان؟ من عذر می خواهم از بينندگان. آقای اوباما تجربه ليبی را به دستور تهيه غذايی برای موفقيت تشبيه کردند؛ فکر می کنيد کی درمورد سوريه يا جای ديگری چيزی با اين دستورعمل پخته شود؟ کلينتون: به مواد اولیه نگاه کنید در لیبی. خیزشی مردمی که متهورانه بود که برخی ابتدا حتی اون را خیزشی نادانانه خواندند چون مردم با رهبری طرف بودند که اونها روموش و سگ می خواند و تهدید کرده بود که اونها را بکشه حتی اگر خانه به خانه باشه. این قیامی طبیعی بود. که از درون برخاسته بود و بعد ما شاهد درخواست کمک از درون لیبی بودیم. و همینطور تقاضای کمک از سوی اتحادیه عرب و به این ترتیب بود که سازمان ملل متوجه اهمیت به رسمیت شناختن این همه شد. در سوریه وضع فرق می کنه دست کم تاکنون این طور بوده. اونجا مردم خواهان کمک خارجی نیستند و خواستاردخالت نظامی هم نیستند. آنها واقعا خواستار آن نیستند که جمهوری اسلامی به دولت کشورشان کمک کند. بنابراین من فکر می کنم که پرزیدنت اوباما به خواست مردم لیبی برای آزاد شدن اشاره کرده همچنانکه مردم مصر و تونس این خواست را داشته اند. دربرخی کشورها مردم به کمک بیشتری نیاز داشته اند اما مهم آن است که این نوع خیزشها از درون برآمده. آيا فکر می کنيد مردم ايران نياز به کمک دارند در اين مورد؟ کلينتون: من از سال دوهزار و نه به خاطر دارم که جنبش سبز گفت که کمک ما را نمی خواهد و به کسانی که ما با آنها ارتباط برقرار کرده بودیم گفتند که نمی خواهند کمکی از ما بگیرند و ما به این خواسته احترام گذاشتیم. ما درپی درگیری با رژیم ایران نیستیم بلکه خواهان حمایت از مردم ایرانیم. ما از خارج از ایران سعی می کنیم پشتیبانی خود را از مردم نشان دهیم و این را که به خواستها و آرمانها ی آنها احترام می گذاریم. و از راه تلاش برای از میان بردن پرده الکترونیکی که حکومت ایران ایجاد کرده می خواهیم به آنها کمک کنیم و همینطور از راه تبادل د انشجو. من چند ماه پیش اعلام کردم که ما تسهیلاتی برای صدور روادید در نظر گرفته ایم. ما در حال راه اندازی سفارتخانه ای مجازی در تهران هستیم که تارنمایی دارد که مردم می توانند به آن مراجعه کنند و اطلاعات بگیرند. ما همچنین اطلاعاتی بیشتر دراختیار دانشجویان قرار می دهیم. بنابراین هدف من از صحبت امروزم با شما این است که با روشنی کامل به مردم ایران و به ویژه به جمعیت بزرگ جوانان آن کشور بگویم که ما با شما سردعوا نداریم. ما می خواهیم از آرمانهای شما حمایت کنیم . برای ما سبب خرسندی بسیار خواهد بود اگر همین فردا رژیم تهران تصمیم به تغییر رویه بگیرد و از خود بپرسد چرا این همه استعداد و توانایی را که آینده آن کشور است سرکوب می کند . بنابراین ما در پی کمک به مردم ایران هستیم متناسب با آنچه از ما خواسته می شود. علی از مشهد در مورد تحريم ها سوال کرده، يک گروه باور دارند تحريم ها فشار بر مردم می آورد مثل تحريم قطعات هواپيما. مردم در اين مورد سوال زياد دارند. گروهی بر اين باورند که فقط تحريم نفت و بانک مرکزی ميتواند تغييری در رفتار ايران به وجود بياورد. نظر شما چيست؟ کلينتون: من میدانم که مسئله تحریمها گاهی می تواند بحث انگیز شود چون تحریم نوعی دیپلماسی منسجم است. و به معنای درگیری نیست. هیچ کس در دولت ما خواهان درگیری نیست و بخاطر داشته باشید که شدیدترین تحریمها از سوی سازمان ملل در قبال ایران اعمال شده، زمانی که روشن شد که ایران قصد دستیابی به سلاح هسته ای دارد وبه وضوح فعالیتهایی را در این راستا دنبال می کند. و درپی به دست آمدن این شواهد جامعه بین المللی وحتی شرکای سیاسی ایران به این نتیجه رسیدند که ایران باید تحت تحریم باشد چراکه رسیدن آن کشور به سلاح هسته ای بی ثباتی ایجاد می کند. کوشش ما آن است که تحریمها به نحوی اعمال شوند که برای مردم زجر آور نباشند . همانطور که پرزیدنت اوباما گفته است ما دوسیاست موازی را اعمال می کنیم.که یک سوی آن دیپلماسی است. ما برای گفتگو تلاش کرده ایم. به وضوح بسیار گفته ایم که برای ایران حق دستیابی به نیروی صلح آمیز هسته ای قائلیم اما نه به سلاح هسته ای. برای ارتباط و مذاکره کوشیده ایم و تا کنون موفق نشده ایم. و به تحریم روی آورده ایم تا شرایطی را ایجاد کنیم تا رژیم ایران به ارتباط و مذاکره ترغیب شود. فاطمه از تهران می پرسد چه تحريم های جديدی را بايد انتظار داشته باشيم؟ کلينتون: به برخی ازشکلهای تحریم از قبیل تحریم بانک مرکزی اشاره کردی. از طرف دیگر ما رویه ای آزارنده را شاهد هستیم که دخالت روبه فزونی سپاه پاسداران در بطن جامعه است. و سپاه قدس که در پی نقش و نفوذ بیشتر در بدنه اقتصاد جامعه ایران است . این یکی از دلایلی است که من از رژیم ایران به عنوان دیکتاتوری نام بردم که به سوی نظامی شدن پیش می رود. بنابراین ما به اشکال گونه گون تحریم نگاه می کنیم. اما ما همچنان از رژیم دعوت می کنیم به مذاکره . اخیرا پرزیدنت احمدی نژاد ابراز تمایل کرده بود به گفتگو با سران کشورهای عضو گروه پنج به علاوه یک که شامل اعضای دائم شورای امنیت می شود به اضافه آلمان. خانم کتی اشتون به این ابراز تمایل تهران پاسخ داد اما ما هنوز جوابی از رژیم نشنیده ایم. کامران از لندن پرسيده دولت آقای اوباما چه کارهايی برای مقابله با نقض حقوق بشر در ايران داره انجام ميده الان؟ کلينتون: ما به فعالیتهای متعددی دست زده ایم. در این باره سخن می گوییم و درپی کسانی هستیم که شواهدی درباب پایمال شدن حقوقشان موجود است. در این حال ما می خواهیم آنانی را که عوامل تضییع حقوق بشر هستند شناسایی کنیم و آنها را محدود کنیم و مانع سفرشان به خارج از کشور شویم. ما حمایت بسیاری از دگراندیشان در خارج از ایران می کنیم و تلاش می کنیم با داخل کشور در ارتباط باشیم تا موارد نقض حقوق بشررا دردستور جلسه مان قراردهیم. ما تلاش می کنیم یادآور شویم که کوروش کبیر یکی از نخستین کسانی بود که در طول تاریخ بشری اعلامیه حقوق بشر را نوشت و این که این رهبر ایرانی با رژیم کنونی تفاوت فاحشی دارد . ما همچنین درتلاش برای فراهم آوردن و دراختیار قراردادن تجهیزات و امکاناتی برای مخدوش کردن پرده الکترونیکی هستیم تا امکان آزادی بیان وجود داشته باشد و امکان ارتباط و امکان آنکه شهروندان ایرانی بتوانند از مواردی بگویند که حقوق خودشان پایمال شده ، آنچه به طور مرتب در ایران اتفاق می افتد. شما در مورد اين پرده الکترونيکی صحبت کنيد، دقيقا چه کاری داره انجام ميشه برای پايين آوردن اين پرده؟ آيا طرح مشخصی هست؟ کلينتون: من فکر می کنم باید از این جا شروع کنم که رژیم ایران در تلاش است تا راههای ارتباطی را – چه از طریق اینترنت باشد و چه راههای سنتی تر آن چون تلفن و تلفن همراه – مسدود کند و راههایی را نیز به کار گرفته اند تا کسانی را که ابراز عقیده می کنند تعقیب کنند ومعیارشان برای مخالفت با رژیم در مواردی شگفتی انگیز است. آنچه ما می کنیم آن است که انواعی خاص از تجهیزات ، آموزش و فن آوری را دراختیار می گذاریم. تا آنکه آنها هم از راه مجازی و هم عادی قادر باشند به این که این محدودیتها را مخدوش کنند. فکر کنم بیش از این نتوانم توضیح دهم. کريم از بيرجند پرسيده بسياری از مردم در ايران در مورد قضيه ترور سفير عربستان ابهام دارند. آيا اطلاعات جديدی هست که شما با ما امروز بخواهيد درميان بگذاريد؟ کلينتون: من درک می کنم که این برای مردم جای پرسش داشته باشد. چون این طرحی شوک آور بود. حتی برای ما که آن را برملا کردیم شوک آور بود. اما ما شواهدی بسیار قوی داریم که برخی از آنها دردسترس عموم هم هست. ما اظهارات متهم ایرانی – آمریکایی را که اعتراف کرده داریم که با اطلاعاتی که دردست داشتیم خوانایی دارد. همچنین اظهارات عصو کارتل مواد مخدر مکزیک راداریم که قرار بوده عامل طرح ترور باشد. ما از ارتباطاتی که برای این منظور برقرار شده مستنداتی د اریم و همچنین مبلغی را که به عنوان پیش پرداخت برای این طرح ترور حواله شده که یکصد هزار دلار است. بنابراین اطلاعات بسیاری داریم که قوی است و مجموعا یک پرونده جنایی قوی را می سازد. البته ما نگران هستیم چرا که نمی خواهیم سفیر هیچ کشوری در خاک ما هدف ترور قرار گیرد. اما مسئله دیگر آن است که ایران با این طرح ترورناقض موازین کنوانسیونی بین المللی است که علیه جرائم است و خود آن کشور امضا کننده آن بوده. ما خواهان آن هستیم که ایران به واکاوی این مسئله بپردازد و با سازمان ملل متحد در این زمینه همکاری کند و شخص دوم این توطئه را که عضو سپاه قدس است تحویل دهد. من همچنین می خواهم به مردم یادآوری کنم که این نخستین بار نیست که ایران دست به اقدامی این چنین زده . شمایی که داخل ایران زندگی می کنید از قابلیتها و عملکرد امنیتی حکومت ایران مطلعید واز این که رفتارهایی ازاین دست در خارج از خاک آن کشور پیشتر هم دیده شده. از این رو این نباید مایه شگفتی بسیار باشد و به هرحال مستندات هم قوی هستند. سوال آخر من درمورد سازمان مجاهدين است. از طرف افشين از کردستان عراق ميشه يک توضيحی درمورد وضعيت کنونی اين سازمان به ما بديد؟ کلينتون: ارزیابی عملکرد این سازمان درجریان است. مطمئنم که افشین می داند که اتحادیه اروپا ارزیابی از گروههایی دارد که در فهرست تروریستی قراردارند. اتحادیه اروپا به این نتیجه رسید که این گروه را از فهرست گروهها یا افراد تروریست خارج کند چون ادله وشواهد تازه ای دردست نبود. ما در ایالات متحده همچنان مشغول بررسی مستندات هستیم. خانم وزير خارجه ممنون که به برنامه آمديد امروز، خيلی زود گذشت اين رسم برنامه ما است که در پايان برنامه ما به مهمان برنامه وقت می ديم تا مستقيما با بينندگان ما صحبت کنه، اون دوربين شما است. شما می توانيد با بينندگان و مخاطبان برنامه در ايران صحبت کنيد. کلينتون: من می خواهم از همه شما تشکر کنم که مخاطب این گفتگو بودید و هزاران پرسش مطرح کردید. دلم می خواهد که بازهم مصاحبه هایی این چنین انجام دهم چرا که می خواهم گفتگویی مستمر با مردم ایران داشته باشم. ما قویا باورداریم که ایران مستعد آینده ای درخشان است ومردم ایران درطول تاریخ ثابت کرده اند که مردمی فوق العاده اندو از این روست که ما می خواهیم قابلیتهای این مردم را رها کنیم . ما خواهان آن هستیم که رژیم شما خود را تغییر دهد . ما خواهان آن هستیم که دولت کشورشما بیش و پیش از هر چیز حامی حقوق انسانی و آرمانهای خود شما باشد.ما تمایل بسیاری به بهبود روابط داریم و فاصله گرفتن از گذشته. طی پنجاه سال اخیر اتفاقاتی افتاده که می دانیم برای هر دوسو پشیمانی هایی به بار آورده است. اما ما می خواهیم رابطه ای تازه را شکل دهیم. پرزیدنت اوباما به این امر متعهد بوده و تا کنون پاسخ مثبتی نگرفته پس ما به رغم نبود روابط رسمی دیپلماتیک اقدامی کرده ایم که هم اکنون آن را اعلام می کنم . سفارتخانه ای مجازی در تهران می گشاییم که تارنمای آن تا پایان امسال فعال خواهد شد. ما شما را – به ویژه شما جوانان را – تشویق می کنیم به این که به ایالات متحده بیایید و ادامه تحصیل دهید. ما مشتاق تبادل مردمی بیشتر هستیم و به تلاش خود ادامه می دهیم برای توسعه روابط میان مردم آمریکا و مردم ایران که به نظر من برای سده بیست و یکم اهمیت دارد.
۱۳۹۰ آبان ۲, دوشنبه
:: پیشنهاد تاجزاده برای اعتراض به ادامه حصر کروبی، موسوی، رهنورد و دیگر زندانیان: دوشنبههای اعتراض
سید مصطفی تاج زاده از زندان پیشنهاد کرد که روزهای دوشنبهی اول هر ماه برای اعتراض به حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و دیگر زندانیان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری اعلام شود و هموطنان با روزه، اعتصاب غذا، گردهمایی و انتشار اخبار در این روزها، در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند. وی با یادآوری اینکه اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند، تاکید کرد که این اقدام پیشنهادی، نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست.... سید مصطفی تاج زاده که هم اکنون به صورت انفرادی در یکی از بندهای متروک زندان اوین نگهداری میشود، پیشنهاد کرد: “هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند.” این فعال سیاسی که خود در اعتراض به نقض حقوقش از نزدیک به یک سال قبل (بیستم آبان ماه سال گذشته) روزه دار است، با اعلام این که اقدام پیشنهادی نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست، گفت: چه به جاست که هر دوشنبه اول هرماه به اسم یک شهید جنبش سبز نام گذاری شود. برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام «ندا آقاسلطان» بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره «سهراب اعرابی» را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید “سید علی موسوی” و سایر شهدا ادامه دهیم. تاجزاده افزود: “اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند. بنابرین باید فرصت را برای دور هم نشستن و بحث کردن و انتشار اخبار این نشست ها، مغتنم بشماریم و دیوار هراس را فروبریزیم. اگر جوانان ایران زمین، اعم از دختر و پسر و همه شهروندان آگاه اراده کنند و جمع های کوچک و بزرگ، بسته به شرایط و امکانات تشکیل دهند و عملا در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند، اطمینان دارم که جناح حاکم زودتر از آن چه تصور می رود، عقب خواهد نشست و امکان بهره مندی همه ایرانیان از حقوق خویش و نیز تحقق آرمان های آنان را فراهم خواهد کرد.” وی که به برخی از سوالات مطرح شده از سوی وبسایت تحول سبز در خصوص مسایل روز پاسخ میگفت، همچنین در واکنش به مصوبه مجلس درباره نظارت بر نمایندگان گفت: ”می خواهند نمایندگان چشمشان به بیت رهبری باشد، تا چنان چه نظری نبود، آنان بتوانند اظهارنظر کنند وگرنه با انواع مجازات ها و در نهایت اخراج از مجلس مواجه خواهند شد.” این عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درباره اظهارات اخیر جواد لاریجانی مبنی بر این که اصلاح طلبان منحرف، فرصت طلب و ضد دموکراسی هستند، نیز می گوید: ”من به تجربه دریافته ام که هر زمان آقای جواد لاریجانی به اتهام زنی و هتاکی علیه اصلاح طلبان و دیگر منتقدان استبداد دینی می پردازد و مطالبی بیان می کند که نادرست بودنشان آشکار است، معمولا یکی از پرونده های او در شرف رسیدگی قرار گرفته یا خلاف قابل توجهی مرتکب شده است.” به گزارش تحول سبز، بخش اول پاسخهای سید مصطفی تاج زاده به سوالات مطرح شده در پی می آید: معاون سیاسی وزارت کشور درباره مصوبه مجلس هشتم درباره نظارت بر نمایندگان گفت: این مصوبه، کپی برداشتن از اقدام نظامیان ترکیه است که پس از کودتای سال ۱۹۸۰ میلادی خود(۱۳۶۹ خورشیدی) کوشیدند کنترل خود را بر نهادهای انتخاباتی نهادینه کنند تا برای مهار منتقدان و اعمال حاکمیت خویش بر کشور نیاز به آوردن توپ و تانک به خیابان ها نباشند. به عبارت روشن، تلاش کردند با پیش بینی و تعبیه سازوکارهای قانونی چنان دست اشخاص و احزاب منتقد یا مخالف نظامیان دیکتاتور- سکولار ترکیه را ببندند که در صورت پیروزی در انتخابات از انجام هر اقدامی برخلاف خواست آنان ناتوان شوند. وی افزود: اقتدارگراهای ایرانی نیز پس از کودتای انتخاباتی سال ۸۸، علاوه بر تلاش به منظور جلوگیری از برپایی انتخابات آزاد و عادلانه، می کوشند نهادهای دموکراتیک و از جمله مجلس را با تصویب طرح ها و لوایح به ظاهر قانونی تا آن جا که می توانند تضعیف کنند تا اگر زمانی مجبور شوند تحت فشار افکار عمومی و فضای منطقه ای و بین المللی به منتقدان برداشت های استبدادی از اسلام، انقلاب و قانون اساسی اجازه نامزد شدن و ورود به قوه مقننه را بدهند، آنان نتوانند قدمی برخلاف منویات کانون قدرت بردارند و در صورت ایجاد مزاحمت برای مافیای قدرت و ثروت، از حقوق قانونی نمایندگی مردم محروم شوند و نیز در صورت پافشاری بر عقاید خویش از مجلس اخراج شوند و البته نه به وسیله قوه قضائیه یا شورای نگهبان که منصوبان رهبر هستند بلکه با استناد به رای اکثریت نمایندگان مجلس. تاج زاده به تلاش های دو دهه گذشته اقتدارگراها برای فرمایشی کردن انتخابات و بله قربان گو کردن مجلس اشاره کرد و گفت: اولین گام را آقای جنتی و همکارانش در سال ۱۳۷۰ برداشتند و با تفسیر استبدادی اصل ۹۹ قانون اساسی، نظارت خود را بر انتخابات، استصوابی خواندند که معنای واقعی آن دخالت مطلقه و نیز پاسخ گویی تنها به یک نهاد انتصابی بر انتخابات بود. سپس مجلس اصولگرا با تغییر قانون انتخابات، به نظارت استصوابی وجهه قانونی بخشید. پس از حماسه دوم خرداد ۷۶، رهبری نظام در دیدار با اعضای شورای دفتر تحکیم وحدت و در جواب اعتراض آنان به نظارت استصوابی اعلام کرد که شما می توانید از طرق قانونی، یعنی از طریق مجلس، قانون را مجدداً اصلاح کنید ولی تلاش دولت اصلاحات در این زمینه با مخالفت شورای نگهبان و سکوت رهبری مواجه شد! رئیس ستاد انتخابات کشور در دولت اصلاحات در ادامه افزود: با پیگیری اصلاح طلبان و همکاری هیأت رئیسه مجلس، سرانجام مجمع تشخیص مصلحت نظام نظر مجلس پنجم و دولت هفتم (اصلاحات) را بر دیدگاه شورای نگهبان ترجیح داد و مصوبه ای گذراند که طبق آن شورای نگهبان موظف گردید صرفاً براساس ضوابط و استنادهای قانونی به بررسی صلاحیت داوطلبان بپردازد و از انجام هر گونه اقدام سلیقه ای و غیرقانونی بپرهیزد. اگرچه آقای جنتی و هم فکرانش در شورای نگهبان هرگز مصوبه مذکور را اجرا نکردند. علاوه بر آن، پس از مدتی خیز برداشتند تا رسیدگی به صلاحیت نامزدها را دائمی کنند. یعنی حتی زمانی که فردی به عنوان نماینده مردم برگزیده می شود، چناچه سخنی گفت یا رفتاری کرد که مورد پسند آقای جنتی نبود، شورای نگهبان بتواند او را فاقد صلاحیت اعلام کند و در نتیجه از مجلس اخراج شود. البته اعتراض گسترده اشخاص و احزاب سیاسی که بخشی از اصولگراها نیز به آنان پیوسته بودند موجب شد که اقتدارگراها از طرح فوق عقب نشینی کنند. تاج زاده افزود: اکنون آن نقش را به اکثریت مجلس واگذار کرده اند تا به نام نظارت بر نمایندگان مجلس، منتخبان مردم را چنان در تنگنا و محدودیت قرار دهند که هرگز درباره مسائل اصلی کشور سخنی نگویند و رأیی ندهند و در مورد موضوعات فرعی نیز چشمشان به بیت رهبری باشد، تا چنان چه نظری نبود، آنان بتوانند اظهارنظر کنند وگرنه با انواع مجازات ها و در نهایت اخراج از مجلس مواجه خواهند شد. این در حالی است که در همه دنیا، نظارت عمومی (رأی دهندگان، احزاب و مطبوعات) موجب می شود که نمایندگان دست از پا خطا نکنند و در صورت رفتار نادرست با خطر تضعیف پایگاه اجتماعی و آرای حزب و جناح متبوع خود مواجه شوند. وی در خاتمه تأکید کرد: هم چنان که تلاش های به ظاهر قانونی نظامیان کودتاچی در ترکیه نتوانست مانع به قدرت رسیدن دموکرات – مسلمانان های حزب عدالت و توسعه شود، در جمهوری اسلامی ایران نیز سرانجام، و به یاری خداوند در آینده نه چندان دور، شاهد استقرار دولت مدنی به جای دولت نظامی خواهیم بود و در میهن ما نیز اشخاص و احزاب تحت فشار افکار عمومی و آن چه در کشورهای همسایه و منطقه می گذرد، به مشارکت و رقابت آزاد سیاسی تن خواهند داد و همه اعم از اسلام گرا یا عرفی گرا، سوسیالیست یا لیبرال مجبور خواهند شد حقوق یک دیگر را به رسمیت بشناسند. عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب اسلامی درباره اظهارات اخیر آقای محمد جواد لاریجانی مبنی بر این که اصلاح طلبان منحرف، فرصت طلب و ضد دموکراسی هستند و عدم شرکتشان موجب می شود که انتخابات پرشورتر برگزار شود، گفت: من به تجربه دریافته ام که هر زمان آقای جواد لاریجانی به اتهام زنی و هتاکی علیه اصلاح طلبان و دیگر منتقدان استبداد دینی می پردازد و مطالبی بیان می کند که نادرست بودنشان آشکار است، معمولا یکی از پرونده های او در شرف رسیدگی قرار گرفته یا خلاف قابل توجهی مرتکب شده است. بنابراین برای تغییر شرایط یا تثبیت جایگاه و نجات خود، موضعی رادیکال علیه دوم خردادی ها اتخاذ می کند. زیرا می داند جلب رضایت کانون قدرت، برای او مصونیت ایجاد می کند. تاج زاده هم چنین گفت: حتی آقایان کوچک زاده و رسایی نیز می فهمند که عدم مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات، آن را پرشورتر نمی کند. اما آقای لاریجانی چرا چنین می گوید؟! من لاریجانی ها را باهوش می دانم و در عین حال آن قدر بی اصول که برادر بزرگشان (یعنی آقاجواد) در جریان انتخابات دوم خرداد ۷۶، تا لندن دوید بدان امید که حمایت دولت فخیمه انگلستان و بخش فارسی بی بی سی را به سود نامزد رقیب آقای خاتمی جلب کند. به گفته تاج زاده آقای جواد لاریجانی در دیدار با آقای نیک براون مدیرکل وزارت خارجه بریتانیا، گفته بود که آقای خاتمی و همراهانش ضدآمریکا و غرب هستند، از اجرای حکم سلمان رشدی دفاع می کنند، طرفدار حجاب اجباری بوده، به صورت زنان بدحجاب اسید می پاشند و از نظر اقتصادی نیز مخالف بخش خصوصی هستند. این فعال انتخاباتی که اکنون بدون ارتکاب کوچکترین جرمی در اوین به سر می برد، هم چنین افزود: آقای جواد لاریجانی در حالی که برادرش رئیس قوه قضائیه است ( البته او را «آملی لاریجانی» می خوانند تا انتصاب دو برادر به ریاست دوقوه مقننه و قضائیه کمتر توی ذوق بزند!) خود مسئولیت دبیری ستاد حقوق بشر آن قوه را به عهده دارد و در چنین جایگاهی به جناحی که میلیون ها طرفدار دارد، اتهام می زند و خواهان حذف آنان از انتخابات می شود و ادعا می کند در صورت عدم مشارکت اصلاح طلبان، انتخابات پرشورتر برگزار می شود! عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در ادامه افزود: متأسفانه یک دست شدن حکومت، نه تنها افراد و نهادها بلکه مفاهیم و ادبیات سیاسی کشور را سطحی و گاه مبتذل کرده است. وقتی یک دکتر و دانشگاهی چنین بی منطق و غیرمسئولانه سخن می گوید، از مداحان حکومتی جز تهدید رقبای خود به قتل، چه انتظاری می رود؟! تاج زاده تأکید کرد: انتخابات آتی، راستی آزمایی اقتدارگراها از صدر تا ذیل است تا در عمل نشان دهند که چقدر اعتماد به نفس دارند و از پشتیبانی و رأی اکثریت ایرانیان مطمئن هستند. چون عقل سلیم حکم می کند که جناح اکثریت منادی انتخابات آزاد و عادلانه باشد و با رعایت سازوکارهای شناخته شده و جهانی یک انتخابات قانونی و سالم، همگان را به مشارکت فعال در آن فرابخواند. اگر جز این عمل کنند و بکوشند انتخابات را نمایشی و رسوا برگزار کنند، که البته فرصت چندانی تا ثبت نام داوطبان و برپایی انتخابات آزاد باقی نمانده است، همگان (ایرانیان و جهانیان) متوجه می شوند که جناح حاکم نه تنها فاقد حمایت اکثریت است بلکه خود به این امر آگاه است به طوری که حتی اگر فهرست واحدی ارائه کنند، قادر به رقابت با اصلاح طلبان نیستند. دست کم در شهرهای بزرگ چنین وضعیتی حاکم است، اگرچه عملکرد ضعیف و غلط حکومت یک دست در شش سال گذشته و افزایش تورم و گرانی و بی کاری و ناامیدی از یک سو و آشکار شدن فسادهای بزرگ و تاریخی از سوی دیگر، نامزدهای حزب پادگانی را در همه شهرها و روستاهای کشور با بحران مواجه کرده است. به همین دلیل حضور اصلاح طلبان در انتخابات کابوس بزرگ آنان است. عضو شورای سیاسی دولت مهندس موسوی در ادامه گفت: این درد را به کجا ببریم که اکنون در ترکیه، عراق، فلسطین، مالزی، پاکستان و نیز در آینده در مصر و تونس و لیبی، انتخابات آزاد برگزار می شود اما در ایران که ساکنانش را بصیرترین مردم جهان می خوانند، جناح حاکم با نظارت نظامی – استصوابی مانع برپایی انتخابات آزاد می شود. چه کنیم! ما ولی فقیه داریم و انتخابات آزاد نداریم. دیگران لابد چون ولی فقیه ندارند، مجبورند انتخابات را آزاد برگزار کنند! جالب آن که از دید حکومت یک دست، جمهوری اسلامی ایران با انحلال احزاب منتقد، توقیف نشریات مستقل، به بند کشیدن اهالی فرهنگ و هنر، امنیتی کردن همه امور حتی آب بازی تعدادی جوان در پارک ها و برپایی مسابقه یک اسبه انتخاباتی، می تواند الگوی جهانیان شود! جالب تر آن که با چنین عملکردی نقض حقوق بشر را در آمریکا و اروپا محکوم می کند و البته بدون کمترین اشاره ای به روسیه و چین که مسلمانانش با انواع فشارها و تضییقات مواجه اند! از عضو فعال ستاد انتخاباتی مهندس موسوی نظرش را درباره حصرخانگی نامزدهای منتقد «حکومت یک دست – جامعه تک صدا» پرسیده بودیم. جواب ایشان به شرح ذیل بود: حبس خانگی و غیرقانونی آقایان موسوی و کروبی شرم آور است و به حیثیت جمهوری اسلامی ایران لطمه زده است. حزب پادگانی در این توهم به سر می برد که با قطع ارتباط این عزیزان با مردم، آخرین موانع استقرار حکومت ذوب شدگان در ولایت برداشته می شود و با یک دست شدن حکومت و نیز با توجه به حاکمیت عملی حکومت نظامی در کشور، آنان قادرند بدون نگرانی و دغدغه جدی کنترل خود را بر همه ارکان کشور استمرار بخشند. غافل از آن که مدت کوتاهی پس از زندانی کردن آن دو بزرگوار و همسرانشان در خانه های خود، اختلافات اصولگراها آشکار و گسترده می شود به طوری که اخیراً دیدیم آقای مرتضی نبوی از جنگ همه اضلاع اصولگرا علیه دیگر اضلاع سخن گفته و آقای بادام چیان نیز ازسیمرغ اصولگرایی دم زده است که یکی طاووس است و دیگری خروس و سومی گنجشک و چهارمی غاز! اکنون شاهدیم که روزی نیست که به ویژه با علنی شدن بزرگترین اختلاس در تاریخ ایران، آقای احمدی نژاد، مجلس و قوه قضائیه را به فساد پروری متهم نکند متقابلاً در قوه قضائیه، مقامات دولتی را متهم ردیف اول در اختلاس نخوانند. دولتی ها در همین زمان به شهرداری تهران می تازند، در حالی که پرونده تخلف ۳۲۰ میلیارد تومانی آقای احمدی نژاد در شهرداری تهران در میز آقای چمران خاک می خورد! در جریان انتخابات نیز آنقدر با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند که در یک اقدام بی سابقه در سه دهه گذشته، آقای حدادعادل شأن رهبری نظام را به رهبری یک جناح تقلیل داد و اعلام کرد ایشان مایل است که اصولگراها با فهرست واحد در انتخابات آتی مجلس شرکت کنند. با وجود این هیچ یک از طیف های اصولگرا آن پیام را جدی نگرفت. تاج زاده افزود: به باور من اگر آن دو بزرگوار حبس نمی شدند، احساس خطر از ناحیه آنان موجب می شد که اصولگراها وحدت خود را به طور ظاهری و نسبی حفظ کنند. وحدتی که اکنون دیگر حتی رهبری نظام نیز قادر به ایجاد آن نیست. به باور این فعال اصلاح طلب با این افشاگری ها که اصولگراها علیه یک دیگر انجام می دهند، پایگاه اجتماعی آنان به وضعیتی بدتر از دوم خرداد ۷۶ تنزل یافته است. به همین دلیل کانون قدرت مایل به مشارکت اصلاح طلبان شناخته شده و امتحان پس داده در انتخابات نیست. اگر چه به شدت تمایل به حضور نامزدهای بدلی آنان دارد. وی افزود: باید از فرصت انتخابات استفاده کرد و با هر وسیله مدنی و مسالمت آمیز مظلومیت این بزرگواران را فریاد زد. به همین منظور پیشنهاد می کنم هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند. هنگام غروب نیز در هر محل و مرکز در دسترس، از خوابگاه ها و کوی دانشگاه تا مسجد و تکیه و رستوران و حتی در دفاتر و منازل دور هم جمع شوند و به تبادل اخبار و گفت و گو درباره اوضاع ایران و منطقه و جهان بپردازند. گزارش آن را نیز البته با رعایت جنبه های احتیاطی و امنیتی در شبکه های اینترنتی منعکس کنند تا این حرکت به تدریج عمومی شود و هر ماه تعداد بیشتری در آن مشارکت کنند. این فعال سیاسی که در اعتراض به نقض حقوق خود از بیستم آبان ماه سال گذشته روزه دار است، با اعلام این که اقدام پیشنهادی نافی هیچ حرکت و تلاش فردی و گروهی دیگری برای اعتراض به اقدام های غیرقانونی حزب پادگانی نیست، گفت: چه به جاست که هر دوشنبه اول هرماه به اسم یک شهید جنبش سبز نام گذاری شود. برای مثال دوشنبه هفتم آذرماه را که می تواند آغاز این حرکت اعتراضی، روزه یا اعتصاب غذای یک روزه، باشد، به نام «نداآقاسلطان» بخوانیم و در دوشنبه پنجم دی ماه خاطره «سهراب اعرابی» را گرامی بداریم و این روند را به نام شهید “سید علی موسوی” و سایر شهدا ادامه دهیم. تاج زاده هم چنین گفت: اقتدارگراها از هیچ مسأله ای به اندازه اجتماعات مدنی و مسالمت آمیز منتقدان هراس ندارند. بنابرین باید فرصت را برای دور هم نشستن و بحث کردن و انتشار اخبار این نشست ها، مغتنم بشماریم و دیوار هراس را فروبریزیم. اگر جوانان ایران زمین، اعم از دختر و پسر و همه شهروندان آگاه اراده کنند و جمع های کوچک و بزرگ، بسته به شرایط و امکانات تشکیل دهند و عملا در محکومیت رفتارهای غیرقانونی اقتدارگراها بکوشند، اطمینان دارم که جناح حاکم زودتر از آن چه تصور می رود، عقب خواهد نشست و امکان بهره مندی همه ایرانیان از حقوق خویش و نیز تحقق آرمان های آنان را فراهم خواهد کرد.
۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه
پایکوبی ج. اسلامی رقص مرگ با ساز "ناتو"ست!
قذافی هم رفت. خبرگزاری فارس فرصت طلبانه کشته شدن او را جشن گرفت. جشن مرگ کسی که در دوران جنگ ایران و عراق از انگشت شما رهبران عرب بود که نه در کنار صدام، بلکه در کنار ایران ایستاد. قذافی باید از حاکمیت به زیر کشیده می شد ولی شیوه کشتن او زخمی را در داخل خود لیبی باز خواهد کرد که حاصل آن را در آینده خواهیم دید. او را برای پرهیز از تکرار دستگیری و محاکمه صدام حسین "درجا" کشتند تا پرونده بسته شود.
قذافی قربانی جاه طلبی و نادانی خود شد و ملت خود را نیز با خود قربانی کرد و لیبی را به ناتو و غرب تحویل داد. زمینه برای دخالت و کشتار و اشغال لیبی توسط ناتو از بیرون فراهم نشد، از داخل لیبی و بوسیله قذافی و فرزندان و بیت او فراهم شد. بزرگترین لطمه ای که قذافی به لیبی زد، لطمه اقتصادی یا پیامدهای جنگ کنونی نبود، لطمه به آگاهی مردم بود. او در کمال بی اعتمادی به مردم کشورش، اجازه نداد که انان خود در مسیر مبارزه راهشان را بیابند. زیرا حضور مستقل مردم در صحنه سیاسی کشور را مغایر با منافع خاندان و سلطه خویش بر حاکمیت لیبی میدانست. قذافی برای سرپوش گذاشتن بر فساد و شکست های حکومت خود غرب را دشمن معرفی کرد و زمانی که او خود نماد دشمنی با مردم شد، غرب در ذهن مردم به دوست مبدل شد. یعنی همان فاجعه ای که در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم. هر اندازه که علیه امریکا و استکبار و غرب بیشتر می گویند، از حساسیت مردم نسبت به آنها می کاهند، زیرا خود تبدیل به دشمن مردم شده اند.
اکنون مردم لیبی دربرابر آزمونی دشوار قرار دارند. اگاهی و درک انان از آینده کشور خود و نقشه های جهانی برای ان آغشته به انواع پندارها و اوهام است. خوش خیالی است گمان شود غرب مردم لیبی را به حال خود خواهد گذاشت تا برای اینده خود تصمیم بگیرند. انها از مرگ قذافی و از شیوه مرگ او برای محکم کردن جای پای خود در لیبی سود خواهند جست. نه تنها در لیبی؛ که در منطقه.
در این میان وضع رهبران حکومت در ایران از همیشه رقت بارتر است. کار بجائی رسیده که برای پیروزی ناتو در لیبی جشن گرفته اند. انان در وحشت و کوته بینی خود فراموش می کنند که بدینگونه، به حمله فردای ناتو به ایران مشروعیت می دهند. انها مدام از "دشمن" سخن می گویند در حالیکه دشمن واقعی، ان دیو قدرت طلبی و کوته بینی و بی اعتمادی به مردم است که در دروان انها لانه کرده است، همان دیوی که قذافی و لیبی را با خود برد.
پیک نت ـ 30 مهر 1390
۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه
سرانجام عبرت آموز پاسداران شاه و نظام شاهنشاهی
آن که در فاصله تنفس و رسمیت دادگاه سر را بر میز مقابل نیمکت دادگاه کودتای 28 مرداد گذاشته تا چهره پلید اطرافیان کودتاچی را نبیند دکتر محمد مصدق است، و آنها که لباس نظامی به تن دارند و اطراف او ایستاده اند از پاسداران شاه اند. آن که دست در جیب یله داده، سپهبد آزموده معروف به آیشمن کودتای 28 مرداد است. " به یک گردش چرخ نیلوفری، نه خسرو به جا ماند و نه خسروی!" . تاریخ از پاسداران آن خسرو و "خسروی" اش به ننگ یاد کرد و از آن که سر بر نیمکت افسوس و تنهائی گذاشته به نیکی. تاریخ از رهبر و رهبروان نظامی اش بهتر از این یاد نخواهد کرد.
۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه
جهان علیه بورس و بانکها به پا خاسته و ریشه جنبش مردم در ایران نیز همین است آقای خامنه ای نعل را وارونه به پای اسب قدرت کوبیده
روز شنبه 15 اکتبر تظاهرات وسیع ضد سرمایهداری، علیه اقلیت یک درصدی حاکم بر جهان در بسیاری از کشورهای جهان برگزار شد. این تظاهرات که در ادامه جنبش وال استریت و انقلاب کشورهای عرب و تظاهرات در اسرائیل رخ داده است، حکایت از ورود جهان به مرحله ای نوین دارد. سرمایهداری که در دهه اول پس از سقوط اتحاد شوروی خود را همچون "بهترین راه" و در دهه دوم با کمی سرخوردگی همچون "تنها راه ممکن" نشان می داد، اکنون در دهه سوم نشان داده است که هیج راه حلی برای دشواری های عظیمی که دربرابر مردم جهان روزبروز بیشتر بوجود می آورد ندارد.
در این میان وضع حکومت ایران از همه مضحک تر و زندگی مردم ایران از همه دردناک تر است. در هیچ کجای جهان خصوصی سازی و نابرابری با این شتاب، با این فساد، با این ویرانی پیش نرفت که در ایران رفت. جامعه ایران از فضای جنگ و ایثار و عدالت خواهی و برابری نسبی ناگهان به اعماق دره ای پرتاب شد که در یکسوی آن سرمایهداران دولتی و نظامی و خصوصی قرار گرفتند و در سوی دیگر توده عظیم مردم تنگدست و فقر زده. در یکسو خانه ها و ماشین های چندین میلیاردی برای یک اقلیت و در سوی دیگر کار طاقت فرسا و بدهکاری و زندان و فروش کلیه برای دادن بدهی ها و تامین هزینه بیمارستان و مخارج تحصیل و ... برای اکثریت مردم.
مضحک و دردناک در اینجا بود که حکومت ایران و "اندیشمندان" در خدمت تبلیغ نظرات حکومت، این شرایط، این سیاست های اقتصادی اولترالیبرال، این گردن نهادن به دستورهای بانک جهانی امریکایی را، مانند همه موارد دیگر، با دروغ و ریا و تحت پوشش مبارزه با "امریکا" و "سرمایهداری" و شعارهای بی محتوای دیگری از این دست پیش بردند.
با آنکه در قانون اساسی ما بهداشت و آموزش رایگان اعلام شده، بر ضرورت ملی بودن بانک ها و مخابرات و پالایشگاه ها و کارخانه های بزرگ تاکید شده است، آقای خامنهای پس از رسیدن به رهبری همه این اصول قانون اساسی را، مانند اصول مربوط به پاسخگو بودن رهبری، معکوس تفسیر و معکوستر از آن اجرا کرد. اصل رایگان بودن بهداشت و آموزش و پرورش در قانون اساسی را ایشان تبدیل کرد به پولی بودن و میلیونی شدن هزینههای بهداشت و آموزش و پرورش و آموزش عالی برای مردم. اصل ملی بودن بانک ها و صنایع و خدمات بزرگ و قرار داشتن آنها زیر نظارت ملی را تبدیل کرد به خصوصی بودن آنها. همانگونه که اصل نظارت خبرگان بر رهبر را تبدیل کرد به نظارت رهبر بر خبرگان. و اینها همه با هم در پیوند بود. نظارت خبرگان بر رهبر، یعنی نظارت رسانه ها و مطبوعات و پاسخگو بودن رهبر. و پاسخگو بودن رهبر در برابر قانون اساسی یعنی پاسخگو بودن وی دربرابر زیر پا گذاشتن قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به حقوق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم. این سیاست های اقتصادی ضد قانون اساسی عدم پاسخگویی سیاسی را ایجاب و توجیه می کرد.
آقای خامنه ای با سیاست های دو دهه خود نشان داده که نه تنها به نیازهای میلیون ها تن مردم ایران برای برخورداری از حداقل شرایط زندگی انسانی اهمیتی نمی دهد، بلکه از نیازهای رشد و توسعه کشور هم دریافت درستی ندارد. برای نمونه امروز در شرایطی که جهان برعلیه حاکمیت بورس ها به قیام برخاسته است، ایشان تازه قصد خصوصی کردن نفت و واگذاری آن به بورس را دارد. در شرایطی که مردم جهان و حتی برخی دولت های غرب تصمیم گرفته اند نظام بانکی خود را از دست منافع خصوصی بیرون بکشند ایشان تازه خواهان گسترش بانکداری خصوصی است. آقای خامنهای در اجرای برنامه های بانک جهانی حتی از خود اروپایی ها پیشتر رفته است. نمونه اش در مخابرات است که در هیچ کشور اروپایی مخابرات صد در صد خصوصی وجود ندارد. در همه جا حداکثر اجازه داده شده که بخش خصوصی در کنار بخش دولتی در عرصه مخابرات فعالیت کند. اما در ایران کل شرکت مخابرات را در یک روز واگذار کردند به سرمایهداری خصوصی. اینکه سرمایهداری سپاهی بود یا دولتی بود یا عسگراولادی یا هدایتی یا زنوزی یا شریک باند خاوری و جهرمی فرقی در اصل مطلب ندارد. مهم آن است که مخابرات کشور ما از چارچوب بخش دولتی، از زیر نظارت ملی، از زیر مردم و مجلس خارج شد.
ریشه بحران در خصوصی سازی است. نه تنها بحران اقتصادی بلکه بحران سیاسی. این دعوا و رقابت و چنگ انداختن بر سر تصاحب اموال دولتی است که ناگزیر فضای سیاسی کشور را به سمت خشونت و بسته شدن و دیکتاتوری برده است. دنیا اکنون بر علیه این نظام برخاسته و پیامدهای فاجعه در کشور ما نیز اشکار شده است. با چوب و چماق و تهمت فتنه و نیروی انتظامی و سپاه نمی توان انفجار نارضایتی و خشم مردم را مانع شد. فرمان نقض اصل 44 قانون اساسی آقای خامنه ای باید لغو شود. بانک های خصوصی شده باید مجددا ملی گردند. نظارت اکید مردم از طریق دولت و مجلس دموکراتیک بر نظام بانکی برقرار شود. برون رفت ایران از بحران اقتصادی و سیاسی، در اساس و در درازمدت، از این مسیر عبور می کند.
راه توده 337 25 مهر ماه 1390
در این میان وضع حکومت ایران از همه مضحک تر و زندگی مردم ایران از همه دردناک تر است. در هیچ کجای جهان خصوصی سازی و نابرابری با این شتاب، با این فساد، با این ویرانی پیش نرفت که در ایران رفت. جامعه ایران از فضای جنگ و ایثار و عدالت خواهی و برابری نسبی ناگهان به اعماق دره ای پرتاب شد که در یکسوی آن سرمایهداران دولتی و نظامی و خصوصی قرار گرفتند و در سوی دیگر توده عظیم مردم تنگدست و فقر زده. در یکسو خانه ها و ماشین های چندین میلیاردی برای یک اقلیت و در سوی دیگر کار طاقت فرسا و بدهکاری و زندان و فروش کلیه برای دادن بدهی ها و تامین هزینه بیمارستان و مخارج تحصیل و ... برای اکثریت مردم.
مضحک و دردناک در اینجا بود که حکومت ایران و "اندیشمندان" در خدمت تبلیغ نظرات حکومت، این شرایط، این سیاست های اقتصادی اولترالیبرال، این گردن نهادن به دستورهای بانک جهانی امریکایی را، مانند همه موارد دیگر، با دروغ و ریا و تحت پوشش مبارزه با "امریکا" و "سرمایهداری" و شعارهای بی محتوای دیگری از این دست پیش بردند.
با آنکه در قانون اساسی ما بهداشت و آموزش رایگان اعلام شده، بر ضرورت ملی بودن بانک ها و مخابرات و پالایشگاه ها و کارخانه های بزرگ تاکید شده است، آقای خامنهای پس از رسیدن به رهبری همه این اصول قانون اساسی را، مانند اصول مربوط به پاسخگو بودن رهبری، معکوس تفسیر و معکوستر از آن اجرا کرد. اصل رایگان بودن بهداشت و آموزش و پرورش در قانون اساسی را ایشان تبدیل کرد به پولی بودن و میلیونی شدن هزینههای بهداشت و آموزش و پرورش و آموزش عالی برای مردم. اصل ملی بودن بانک ها و صنایع و خدمات بزرگ و قرار داشتن آنها زیر نظارت ملی را تبدیل کرد به خصوصی بودن آنها. همانگونه که اصل نظارت خبرگان بر رهبر را تبدیل کرد به نظارت رهبر بر خبرگان. و اینها همه با هم در پیوند بود. نظارت خبرگان بر رهبر، یعنی نظارت رسانه ها و مطبوعات و پاسخگو بودن رهبر. و پاسخگو بودن رهبر در برابر قانون اساسی یعنی پاسخگو بودن وی دربرابر زیر پا گذاشتن قانون اساسی و از جمله اصول مربوط به حقوق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم. این سیاست های اقتصادی ضد قانون اساسی عدم پاسخگویی سیاسی را ایجاب و توجیه می کرد.
آقای خامنه ای با سیاست های دو دهه خود نشان داده که نه تنها به نیازهای میلیون ها تن مردم ایران برای برخورداری از حداقل شرایط زندگی انسانی اهمیتی نمی دهد، بلکه از نیازهای رشد و توسعه کشور هم دریافت درستی ندارد. برای نمونه امروز در شرایطی که جهان برعلیه حاکمیت بورس ها به قیام برخاسته است، ایشان تازه قصد خصوصی کردن نفت و واگذاری آن به بورس را دارد. در شرایطی که مردم جهان و حتی برخی دولت های غرب تصمیم گرفته اند نظام بانکی خود را از دست منافع خصوصی بیرون بکشند ایشان تازه خواهان گسترش بانکداری خصوصی است. آقای خامنهای در اجرای برنامه های بانک جهانی حتی از خود اروپایی ها پیشتر رفته است. نمونه اش در مخابرات است که در هیچ کشور اروپایی مخابرات صد در صد خصوصی وجود ندارد. در همه جا حداکثر اجازه داده شده که بخش خصوصی در کنار بخش دولتی در عرصه مخابرات فعالیت کند. اما در ایران کل شرکت مخابرات را در یک روز واگذار کردند به سرمایهداری خصوصی. اینکه سرمایهداری سپاهی بود یا دولتی بود یا عسگراولادی یا هدایتی یا زنوزی یا شریک باند خاوری و جهرمی فرقی در اصل مطلب ندارد. مهم آن است که مخابرات کشور ما از چارچوب بخش دولتی، از زیر نظارت ملی، از زیر مردم و مجلس خارج شد.
ریشه بحران در خصوصی سازی است. نه تنها بحران اقتصادی بلکه بحران سیاسی. این دعوا و رقابت و چنگ انداختن بر سر تصاحب اموال دولتی است که ناگزیر فضای سیاسی کشور را به سمت خشونت و بسته شدن و دیکتاتوری برده است. دنیا اکنون بر علیه این نظام برخاسته و پیامدهای فاجعه در کشور ما نیز اشکار شده است. با چوب و چماق و تهمت فتنه و نیروی انتظامی و سپاه نمی توان انفجار نارضایتی و خشم مردم را مانع شد. فرمان نقض اصل 44 قانون اساسی آقای خامنه ای باید لغو شود. بانک های خصوصی شده باید مجددا ملی گردند. نظارت اکید مردم از طریق دولت و مجلس دموکراتیک بر نظام بانکی برقرار شود. برون رفت ایران از بحران اقتصادی و سیاسی، در اساس و در درازمدت، از این مسیر عبور می کند.
راه توده 337 25 مهر ماه 1390
۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۰, ساعت ۴:۲۳ حداقل شرایط انتخابات آزاد، سالم و عادلانه وجود ندارد
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خدا
حضرت حجت الاسلام سیدمحمد خاتمی
با سلام و آرزوی تندرستی و توفیق شما
همچنانکه بهخوبی میدانید، مردم میهن عزیز ما ایران در برابر شرایط پیچیده وسختی قرار داده شدهاند. در حوزه اجتماعی انحطاط اخلاقی و بر باد رفتن سرمایههای اجتماعی، گسترش روزافزون فساد، فزون طلبی و سوء استفادههای کلان، بنیان جامعه را بهشدت تهدید میکند. از این گذشته اعمال سیاستهای اجتماعی غیر قابل دفاع جامعه را بهسوی فروپاشی سوق داده و به سقوط ارزشهای اجتماعی و گسترش روزافزون انواع جرایم و مشکلات اجتماعی منجر شده است. در حوزه اقتصادی، اعمال سیاستهای نادرست موجب شده هر روز نسبت به روز پیش از آن وضعیت معیشتی مردم سختتر، رشد اقتصادی پایینتر، زیرساختها در معرض تلاشی بیشتر و فساد در ساختارهای موجود گستردهتر شود. در عرصه سیاسی نیز تسلط نظامیان و مقامات امنیتی موجب شده که علاوه بر انسداد سیاسی، جمع کثیری از حامیان عدالت و آزادی راهی زندانها شوند و حداقل حقوق شهروندی آنان نقض شود. در عرصه بینالملل نیز به علت ندانمکاریهای مسئولان و تعارض و تناقض در موضع گیریها و عدم توجه آنان به شرایط جهانی پس از جنگ سرد، روند انزوای ایران تشدید و منافع ملی کشور در معرض مخاطره قرار گرفته است.
در چنین شرایطی و زیر نفوذ و سلطه روزافزون مقامات نظامی و امنیتی در همه ارکان اجرایی، قضایی و تقنینی، حاکمان وعده برگزاری انتخابات آزاد میدهند و انتظار دارند مردمی که امید هرنوع تغییر و بهبود در زندگی خود را از دست داده اند، پای صندوقهای رای بروند تا آراءشان در قربانگاه طالبان انحصاری قدرت ذبح شرعی شود.
جناب آقای خاتمی
شما چندی پیش با تاکید بر حق مردم برای برگزاری انتخابات آزاد وبا ابراز نگرانی از شرایط کنونی، که هر گونه انتظار نسبت به سلامت انتخابات آینده را منتفی میکند، شرط هایی را برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه مطرح کردید که مهمترین آنها عبارت بودند از:
- رفع حصر خانگی آقایان میرحسین موسوی ، مهدی کروبی و همسرانشان
- آزادی همه زندانیان سیاسی
- آزادی فعالیت احزاب و مطبوعات مستقل و اصلاح طلب
- از بین رفتن فضای امنیتی
- ایجاد نهادهای ناظر و مجری مستقل انتخابات و رفع هرگونه شائبه جانبداری آنان از رقبای انتخاباتی
اکنون و با گذشت بیش از سه ماه از تاریخ اعلام شرایط جنابعالی، کوچکترین نشانه ای دال بر اراده حاکمان برای تامین آن شروط قانونی و انسانی ملاحظه نمیشود. برعکس، در ماههای اخیر، محدودیت بیشتری برای فعالان سیاسی، زندانیان و خانوادههای ایشان ایجاد شده تا جایی که نهادهای امنیتی حتی در ماه مبارک رمضان از برگزاری مراسم احیای شبهای قدر و میهمانیهای افطار آنان جلوگیری کردند. مقامات حتی اعتراض مدنی و آرام علیه تخریب محیط زیست را نیز برنتافتند. از اینرو، بیشک شما نیز تایید میکنید که با توجه به ادامه حصر غیرقانونی آقایان مهندس میرحسین موسوی، حضرت حجت الاسلام مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد، ادامه بازداشت غیرقانونی بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی و فقدان نهاد مستقل مجری و ناظر انتخابات، حداقل شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه وجود ندارد.
بر این اساس، ضمن تاکید بر ضرورت ادامه تلاش برای تعامل و متقاعد کردن مسئولان امر به پذیرش حق حاکمیت مردم بر پایه اصول مصرح قانون اساسی و تن دادن آنان به تامین حداقل شرایط برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه، بهصراحت اعلام میکنیم، در صورت ادامه وضع موجود، کمترین چشمانداز روشنی برای صیانت از آرای مردم و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و منصفانه وجود نخواهد داشت.
در پایان لازم میدانیم سپاسمان را بهخاطر استواری، صراحت و شجاعت شما در دفاع از آزادی و حق حاکمیت مردم ایران اعلام کنیم، و ضمن تاکید بر پشتیبانی از مواضع و دیدگاههای جنابعالی، مصرانه خواستار تداوم تلاشها و اقدامات اصلاح طلبانهتان برای جلوگیری از سقوط بیشتر کشور در سراشیب بحرانهای داخلی و بینالمللی باشیم.
جمعی از فعالان سیاسی و اجتماعی
23مهرماه 1390
زهره آغاجری - حمید امین اسماعیلی – مهدی امینی زاده - مرتضی امیری جرقویه - مرتضی اشفاق - محمد ابراهیم زاده- حمید احراری- اکبر بدیع زادگان - ابوالفضل بازرگان - ملکه بازرگان - مجتبی بدیعی - محمد بهزادی- محمد حسین بنی اسدی- عماد بهاور- صفا بیطرف - حبیب اله پیمان - وفا تابش - مصطفی تاجزاده - علیرضا تاجیک -غلامحسین تکفلی - مصطفی تنها – رضا تهرانی - غلامعباس توسلی - محمد توسلی- مرتضی توکل - مجید جابری- مهرنوش جعفری- جلال جلالی زاده- حمیدرضا جلایی پور- نجف قلی حبیبی- محمود حجتی - سید صفدر حسینی- سید محمود حسینی- جمشید حقگو- بهزاد حق پناه-ابوالفضل حکیمی- عبدالکریم حکیمی- مجید حکیمی- محمد رضا حمسی- جعفر خائف- هادی خانیکی- حسین خلیلی اردکانی- محمدعلی خلیلی اردکانی- ابراهیم خدادادی- سید امیر خرم- محمدحسین خوربک - محمد علی دادخواه- مصطفی درایتی -علیرضا دلیرثانی - مصیب دوانی - محمد صادق رسولی - احد رضایی - فاطمه راکعی - بهمن رضاخانی - فیروزه رضازاده صابر- علیرضا رجایی- محمد جواد رجاییان - تقی رحمانی - حسین رفیعی - اعظم طالقانی - رضا رییس طوسی- عبدالله رمضان زاده - جمال زره ساز- فیاض زاهد - حسین زمان - محمد ابراهیم زمانی- پرویز زندی نیا - حیدر زندیه - علیرضا ساریخانی- مصطفی سبطی- محمد ستاری فر- بیوک سعیدی- عبدالفتاح سلطانی- داوود سلیمانی- سمیعی زاده-سیاسی راد- علی اصغر شاپوریان- حسین شاهحسینی - علی شکوری راد- سعید شیرکوند - احمد شیرزاد- ابراهیم شاکری - الله وردی شمبوری- هاشم صباغیان - احمد صدر حاج سید جوادی - اسماعیل صحابه - بهروز صحابه تبریزی- فضل الله صلواتی - کیوان صمیمی - کریم عابدی - فیض الله عرب سرخی - محمود عمرانی - علی علیزاده نایینی – علیرضا علوی تبار - علی اصغر غروی- علیرضا غروی- سعید غفارزاده- علی غفرانی- فریده غیرت - اکبر طاهری قزوینی- محمد فرید طاهری قزوینی - هادی قابل - نظامالدین قهاری- مقصود فراستخواه - غفار فرزدی- حسن فرید اعلم- حسین کاشفی - داوود کریمی- محمد کیانوش راد - رحمان کارگشا - فاطمه گوارایی - فریده ماشینی- مرتضی مبلغ - زهرا مجردی- فخرالسادات محتشمی پور- اروج علی محمدی- محسن محققی- سید علی محمودی- سعید مدنی - مرضیه مرتاضی لنگرودی- علی مومنی- محمود مومنی- وحید میرزاده - مصطفی مسکین - محمد جواد مظفر- مهدی معتمدی مهر- عباس مصلحی - شهاب محمودی- خسرو منصوریان- محسن میردامادی- احمد میدری- حسین نورانی نژاد- محمد نعیمی پور- محمود نکوروح - صدیقه وسمقی- شمسالدین وهابی - هادی هادیزاده – علیرضا هندی- احسان هوشمند- ناصر هاشمی- فرید یحیایی- ابراهیم یزدی- محمود یگانلی
۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه
استعفا و سخنرانی دو نماینده مجلس احمدی نژاد رفتنی است اگر علی خامنه ای کنار بکشد
محسن نریمان نماینده مردم بابل و عضو شاخص فراکسیون خط امام مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور روز گذشته خود در مجلس خواستار عزل احمدی نژاد شد. همزمان با این سخنرانی، اعلام شد که علی مطهری نماینده دیگر مجلس در اعتراض به جلوگیری هیات رئیسه مجلس از طرح سئوال از احمدی نژاد، از نمایندگی مجلس استعفا داد.
محسن نریمان گفت: با در نظر گرفتن مصالح کشور، پس از حکم دیوان عالی کشور، رسیدگی به تخلف رئیس جمهور از وظایف قانونی مجلس است، اما به خواست رهبری و مصالح کشور تمکین و صبر می کنیم.(همه میدانند که هم استعفای مطهری و هم اشاره به محسن نریمان به نقش بازدارنده رهبر جمهوری اسلامی برای استیضاح احمدی نژاد است.)
باز هم به امید اصلاحها به مصلحتهای نظام تمکینمیکنیم و حول محور اسلام، رهبری و میثاق میراث گرانسنگ ملیمان (قانون اساسی) جمع میشویم و منتظر میمانیم.
نریمان در همین سخنرانی اضافه کرد: حصرها را بشکنیم و باب سبز آشتی ملی را فرا روی این ملّت سلحشور بگشائیم و با طرحی نو شور و نشاطی دیگر در اندازیم.
پیک نت ـ 21 مهر 1390
محسن نریمان گفت: با در نظر گرفتن مصالح کشور، پس از حکم دیوان عالی کشور، رسیدگی به تخلف رئیس جمهور از وظایف قانونی مجلس است، اما به خواست رهبری و مصالح کشور تمکین و صبر می کنیم.(همه میدانند که هم استعفای مطهری و هم اشاره به محسن نریمان به نقش بازدارنده رهبر جمهوری اسلامی برای استیضاح احمدی نژاد است.)
باز هم به امید اصلاحها به مصلحتهای نظام تمکینمیکنیم و حول محور اسلام، رهبری و میثاق میراث گرانسنگ ملیمان (قانون اساسی) جمع میشویم و منتظر میمانیم.
نریمان در همین سخنرانی اضافه کرد: حصرها را بشکنیم و باب سبز آشتی ملی را فرا روی این ملّت سلحشور بگشائیم و با طرحی نو شور و نشاطی دیگر در اندازیم.
پیک نت ـ 21 مهر 1390
علی مزروعی
پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی، این نهاد نماد مشروطیت و، در واقع، برآمد آمال و آرزوهای مردم ایران برای دستیابی به حاکمیت قانون و عدالت و آزادی و مردمسالاری و، در یک کلام، حاکمیت شهروندان بر سرنوشت خویش بود؛ اما محمدعلیشاه وقتی برتخت نشست دریافت که با بودن مجلس «استبداد مطلقه» یا حتی «استبداد» ممکن نیست. بنابراین، او، که با پشتیبانی قدرت روس و حامیان مستبدش هوس کرده بود به شیوهٔ فرمانروایی پدرانش بازگردد، سرانجام تصمیم گرفت بر ضد مشروطهطلبان، که پایگاهشان مجلس بود، به اقدام نظامی متوسل شود. او با بسیج نیروهای قزاق و اراذل و اوباش تهران به جنگ با مشروطهطلبان برخاست و مجلس را به توپ بست. او، با غلبهٔ نظامی، به جان مشروطهطلبان افتاد و آنها را به بند و زنجیر کشید و شکنجه کرد و بسیاری از آنان را به شهادت رساند؛ و این اولین بار در تاریخ ایران بود که طرفداران «استبداد مطلقه» نقشهٔ «مرگ مجلس» را اجرا کردند، اما چندی نگذشت که استبدادطلبان شکست خوردند و مجلس با قدرت بازگشت و نماد نمایندگی و سخنگویی مردم شد و نقشی تأثیرگذار در سرنوشت و ادارهٔ ایران به مقتضای شرایط یافت.
در این مقال، در پی آن نیستم که به واکاوی و کالبدشکافی نقش هر یک از مجالس پس از مشروطه بپردازم؛ اما این روشن است که در هردوره از انتخابات مجلس که آزادیای نسبی وجود داشته به همان میزان مجلس از نیروهای سیاسی و اجتماعی بهتر و وزینتری برخوردار بوده و نقش مؤثریتر در عرصهٔ سیاسی و ادارهٔ کشور ایفا کرده است (مثل مجالس اول تا ششم از زمان تأسیس مشروطه تا سال ۱۳۰۴ و زمان روی کار آمدن رضاشاه یا مجالس سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲) و از زمانی که انتخابات مجلس فرمایشی شد و نمایندگان همه گوش به فرمان شاه شدند گرد مرگ بر همهٔ مجالس پاشیده شد و دیگر به توپ بستن مجلس ضرورت نیافت!
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به این تجربههای تلخ، در قانون اساسی اصول متعددی به چگونگی تشکیل و اختیارات و وظایف مجلس شورای اسلامی اختصاص یافت تا دیگر شاهد «مرگ مجلس» نباشیم. از این روست که کشور در هیچ شرایطی نباید بدون مجلس باشد و نمایندگان سوگند میخورند و وظیفه دارند در اجرای قانون اساسی تمام توانشان را به کار بندند؛ و بر این اساس، بر طبق اصل ۷۱ قانون اساسی، "مجلس شورای اسلامی در عموم مسائل در حدود مقرر در قانون اساسی میتواند قانون وضع کند." اصل ۸۴ نیز صراحت دارد که "هر نماینده در برابر تمام ملت مسئول است و حق دارد در همهٔ مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر نماید"؛ و اصل ۸۶ تأکید دارد: " نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهار نظر و رأی خود کاملاً آزادند و نمیتوان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کردهاند یا آرائی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود دادهاند تعقیب یا توقیف کرد." در این قانون، نهاد شورای نگهبان نیز در حکم یک نهاد حقوقی اجماعی بیطرف برای نظارت بر انتخابات قرار داده شده تا دولت و، به تعبیری، حاکمیت نتواند همچون رژیم پهلوی در انتخابات اعمال نفوذ کند و انتخابات را به انتصابات و مجلس را فرمایشی و مطیع کند. با چنین نگاهی بود که امام خمینی بارها اعلام داشتند که در انتخابات "میزان رأی ملت است" و دربارهٔ مجلس به طور خاص گفتند: "مجلس مرکز همهٔ قدرتهاست" و "مجلس در رأس امور است."
درانتخابات سه دورهٔ اول مجلس، که در زمان حیات امام خمینی و شور انقلابی جامعه انجام گرفت، تا حدودی آزادی نسبی برای نیروهای درون نظام وجود داشت؛ و از این رو، ترکیب این سه مجلس برآمده از قدرت واقعی این نیروها در جامعه و رقابتی بود ــ مجالسی نسبتاً زنده و پرچالش و تأثیرگذار. اما پس از رحلت امام خمینی، دراولین انتخابات میاندورهای مجلس سوم، شاهد بدعتی حقوقی و تاریخی از سوی شورای نگهبان شدیم: این شورا نظارتش بر انتخابات را به «نظارت استصوابی» تفسیر و، بدون اینکه این تفسیر به قانون تبدیل شود، آن را در بررسی صلاحیت نامزدها اعمال کرد. بر این اساس، نامزدی شخصی چون بهزاد نبوی، که در همهٔ سالهای پس از انقلاب مسئولیت داشت و ۸ سال وزیر صنایع سنگین بود، رد شد. همچنین، با همین شیوه، در انتخابات مجلس چهارم، بیش از چهل تن از نمایندگان مجلس سوم (معروف به خط امام و چپ) و عدهٔ زیادی از نامزدهای همسو با این جریان را رد صلاحیت کردند؛ و در این مجلسی که با «نظارت استصوابی » شکل گرفته بود و اکثریتش از جناح راست و همسو با شورای نگهبان بودند، «نظارت استصوابی» طرح و تصویب شد و، با تأیید شورای نگهبان، بدل به قانون شد! از اینجا بود که تاریخ تکرار شد و میراندن مجلس و انحراف در جمهوریت نظام صورت قانونی یافت.
با این همه، شرایط سیاسی مانع از آن شد که مجلس پنجم آن چنان که شورای نگهبان میخواست شکل گیرد و نیروهای چپ توانستند اقلیتی قوی و تعیینکننده در این مجلس داشته باشند. از این رو، این بار موضوع «نظارت استصوابی» بر مجلس و نمایندگان را افرادی چون ولایتی و یک عضو شورای نگهبان در رسانهها مطرح کردند؛ اما شرایط به گونهای بود که، با نقد و ایراد رسانهها، این بحث خیلی زود مسکوت شد؛ اگرچه این موضوع در اذهان صاحبانش برای طرح مجدد در روزگاری دیگر باقی ماند.
تجربهٔ مجلس ششم استثنایی در این میان بود: از یک سو، نمایندگان اصلاحطلب سعی کردند، با اصلاح قانون انتخابات، انحراف حادث (نظارت استصوابی) را از میان بردارند؛ و از سوی دیگر، شورای نگهبان و حامیانش همهٔ نیروی خود را به کار گرفتند که این کار انجام نشود. سرانجام جریان امور سبب شد که دولت خاتمی دو لایحهٔ اختیارت رئیس جمهور و اصلاح قانون انتخابات را پس بگیرد و این کار مجلس ششم به نتیجه نرسد. با این حال، مجلس از پای ننشت و، با ارائهٔ یک طرح سهفوریتی، تعریف موارد مورد نظر شورای نگهبان برای اعمال نظارت را اصلاح کرد. این مصوبه به تأیید شورای نگهبان نرسید و، با پافشاری مجلس، به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع و ، در آنجا، تصویب شد. اما شیوهٔ عمل شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم نشان داد که همهٔ اینها آب درهاون کوبیدن بوده و این شورا هیچ وقعی به این قانون نمینهد و به راه خود میرود.
انتخابات مجلس هفتم به معنای واقعی کلمه انتخاباتی مهندسیشده و نمایشی بود و اعتراض و تحصن نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم نیز نتوانست جلوی آن را بگیرد. هرچند فقط با گذشت زمان حقایق این واقعه آشکار خواهد شد، اما در نطق استعفای دستهجمعی نمایندگان اصلاحطلب مجلس ششم این انتخابات به صراحت «کودتای پارلمانی» خوانده شد. با این همه، در جمع نمایندگان مجلس هفتم، معدود نمایندگانی بودند که هنوز برای این مسئولیت شانی قائل بودند و موضعی مستقل و مردمدارانه داشتند.
نقل انتخابات مجلس هشتم دیگر گفتن ندارد؛ چون در سایهٔ حاکمیت یکدست و همسویی مجریان و ناظران انتخابات، دیگر راه نفس کشیدن، حتی برای نامزدهای مستقل، باقی نمانده بود و مجلسی مطیع و با اکثریت قاطع اقتدارگرایان شکل گرفت. اکنون وقت آن بود که آن آرزوی تسری «نظارت استصوابی» به مجلس و بر نمایندگان برآورده شود. این گونه بود که طرح «نظارت بر نمایندگان» به دست خود نمایندگان تهیه شد و، به رغم هشدار مرجعی چون آیتالله صافی و شخصیتی دلسوز چون کروبی، به تصویب رسید. عجبا که این بار، نه استبدادیان، بلکه خود نمایندگان مجلس مجلس را به توپ بستند و «مرگ مجلس» را با رأی خود رقم زدند! آیا نتیجهٔ کودتای پارلمانی و مجلس فرمایشی جز این میتواند باشد؟
این طرح در پی دستور رهبری در سال ۱۳۸۹ مبنی بر نظارت بر نمایندگان مجلس در ۱۲ ماده تهیه شد و، پس از تصویب کلیات آن، در کمیسیونهای اصل ۹۰ و کمیسیون مشترک مجلس بررسی شد. طرح مذکور نهایتاً در اواخر شهریورماه ۱۳۹۰ برای بررسی در صحن علنی مجلس به هیئت رئیسه تحویل شد که، پس از ۵ جلسه رسیدگی، بدون تغییرات اساسی و علی رغم اعتراض به مواد مهم آن از جانب برخی نمایندگان، تصویب و، برای تأیید، به شورای نگهبان ارسال شد.
براساس مادهٔ ۱ مصوبهٔ نظارت بر نمایندگان، در آغاز هر دوره از مجلس شورای اسلامی، هیئتی مرکب از ۷ نمایندهٔ مجلس به عنوان هیئت نظارت بر نمایندگان تشکیل میشود (گویا اینها تافتهای جدابافتهاند!). در مادهٔ ۲ این مصوبه، وظایفی برای هئیت نظارت بر نمایندگان تعریف شده است. بر اساس این ماده، این هئیت حق دارد گزارشهای مربوط به تخلف نمایندگان در حوزههای مالی، اخلاقی، امنیت ملی، تأخیر و غیبت در جلسات مجلس، و نیز ابهام در منابع درآمد و تأمین هزینههای انتخاباتی نمایندگان را بررسی و دربارهٔ آنها حکم صادر کند. در آئیننامهٔ داخلی مجلس، از این ۵ مورد، فقط رسیدگی به تأخیر و غیبت نمایندگان جزو وظایف مجلس است و رسیدگی به موارد دیگر بر عهدهٔ قوهٔ قضائیه است تا، با رعایت حقوق قانونی نمایندگان و بر طبق قوانین عادی کشور، به آنها رسیدگی و حکم صادر کند.
در این مصوبه، دو مورد جدی و مهم وجود دارد: منشور اخلاقی نمایندگان، که قرار است بعد از تأیید این مصوبه تدوین شود، و اعمال خلاف امنیت ملی کشور. این دو موضوع به علت ابهام و تفسیرپذیری بسیار جایگاه نمایندگان را در ایفای نقش نمایندگی به کلی متزلزل میکند. در مادهٔ ۶ مصوبهٔ نظارت بر نمایندگان، تأکید شده است که نمایندگان در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود، موضوع اصل ۸۶ قانون اساسی و مادهٔ ۷۵ آئیننامهٔ داخلی مجلس، قابل تعقیب کیفری نیستند؛ اما در تبصره یک همین ماده آمده است که تشخیص مصادیق موضوع اصل ۸۶ قانون اساسی و مادهٔ ۷۵ آئیننامهٔ داخلی مجلس برعهدهٔ هئیت نظارت هفتنفره است؛ یعنی این هئیت میتواند تعیین کند که آیا نطق یا سخنرانی و مصاحبهٔ یک نماینده مصداق به خطر انداختن امنیت ملی یا تخلف از منشور اخلاقی نمایندگان هست یا نه. به این ترتیب، این هیئت نه تنها مسئولیت نمایندگان مجلس را در ایفای نقش نمایندگی خود سلب میکند، بلکه جانشین قوهٔ قضائیه میشود و دربارهٔ اعمال نمایندگان قضاوت و حکم صادر میکند. بر اساس مادهٔ ۸ مصوبهٔ نظارت بر نمایندگان نیز، قوهٔ قضائیه موظف است شعبهٔ خاصی ایجاد کند تا نمایندگانی را که تخلفات آنان در هیئت نظارت بررسی و به قوه قضائیه ارجاع داده میشود محاکمه کند و نتیجه را به هیئت نظارت اعلام کند. به این ترتیب، قوهٔ قضائیه نیز به زیرمجموعهٔ هیئت نظارت بر نمایندگان در موارد مربوط به نمایندگان مجلس تبدیل میشود.
در جمهوری اسلامی ایران، تشکیل دادگاههای ویژه و پشت درهای بسته سابقهای دیرینه دارد که باعث شده است حق برابری همهٔ آحاد مردم در برابر قانون از بین برود. از سوی دیگر، تجربهٔ دادگاههای ویژه، از جمله دادگاه ویژهٔ روحانیت و دادگاههای انقلاب، نشان داده است که، در این دادگاهها، آئین دادرسی عمومی نقض میشود و متهمان از حقوق برابر در محاکمه محروم میشوند. همچنین بعید نیست که این دادگاه ویژه، در حالی که حقوق اولیهٔ نمایندگان منتقد نظام را نقض میکند، برای نمایندگان همسو با نظام امتیازاتی به همراه داشته باشد.
در جمهوری اسلامی ایران، حداقل در دو سال گذشته، حرکتی همهجانبه برای تثبیت یک حکومت استبدادی مطلقه آغاز شده است: از یک سو، نظامی و امنیتی کردن فضای جامعه با حمله به سازمانهای مردمی و نهادهای حقوق بشری، بازداشت فعالان جامعهٔ مدنی و حقوق بشری، و مسدود کردن راههای انتشار اطلاعات با توقیف روزنامهها و بازداشت روزنامهنگاران و وبلاگنویسان؛ و از سوی دیگر، تسلط بر احزاب و نهادهای مردمی و کارگری با تصویب قوانین ضد دموکراتیک در حوزهٔ جامعهٔ مدنی. اکنون نیز، با تصویب طرح نظارت بر نمایندگان مجلس، برآمدن صدای اعتراض از بازماندهٔ نهادی شبهدموکراتیک حکومتی ناممکن شد.
مجلس میتوانست نماد واقعی جمهوری اسلامی یا، به تعبیر دیگر، مردمسالاری دینی باشد. اگرچه در پی به توپ بستن مجلس به فرمان محمدعلیشاه خواست ملی بر مصونیت نمایندگان مجلس قرار گرفت و قانونی شد؛ اما، در گذر زمان و با وجود همین قانون، مجالسْ فرمایشی و مطیع قدرت مطلقهٔ حاکم شدند . پس از پیروی انقلاب قراربود مجلس «خانهٔ ملت» و «مرکز همهٔ قدرتها» باشد؛ اما این بار نیز تاریخ تکرار شد و امروز مجلس شورای اسلامی به کاریکاتوری از این نهاد تبدیل شده است. یقیناً با تصویب نهایی و اجرایی شدن قانون «نظارت بر نمایندگان»، علاوه بر «نظارت استصوابی»، مجلس دیگر، نه خانهٔ ملت، که خانهٔ مردگان خواهد بود؛ و این به معنای این است که حاکمیت جامعهای قبرستانی میخواهد، همچون محمدعلیشاه! جالب اینکه در جنگ میان استبدادخواهان و مشروطهطلبان آن دوران مجلس طرف مشروطه بود، اما این بار مجلس خود استبدادطلب شده است! شکی نیست که، همان گونه که آن استبدادطلبان موفق نشدند، اینها هم موفق نخواهند شد؛ اما به چه بهایی؟ این عمل مجلسیان جز بردن آبروی آنان و زحمت دادن به ملت حاصلی ندارد و بیتردید ملت زود یا دیر مجلس را به جایگاه اصلیاش بازخواهد گرداند
منبع خبر ندای سبز.
اشتراک در:
نظرات (Atom)






